به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یکی از روزهای ماه خرداد، مهمان بزرگترین سفره جهان، طرح اکرام رضوی در جوار هشتمین خورشید، با حضور زائران و مجاوران میشویم.
آنقدر حجم این فضا و معنویت آن بسیار است که نمی دانم چگونه و از کجا شروع به توصیف کنم. از امام رئوف نوشتن، و برای او گفتن، حال غریبی میخواهد، نمیتوان به همین راحتی قلم در دست گرفت و به صفات مهربانی و رئوف بودنش اشاره کرد.
و امشب در یکی از بهترین شبهای روزگار در لحظههای آسمانی افطار، سفره پادشاهیاش را برای پذیرایی از مهمانانش پهن کرده ... سفرهای به وسعت عشق، ایمان، امید و سرشار از عطر خوش همدلی و مهربانی ...
و امشب در یکی از بهترین شبهای روزگار در لحظههای آسمانی افطار، سفره پادشاهیاش را برای پذیرایی از مهمانانش پهن کرده ... سفرهای به وسعت عشق، ایمان، امید و سرشار از عطر خوش همدلی و مهربانی ...
مولای من، وقتی نگاهم به این همه عظمت، شکوه و جلال میافتد، حیران میمانم، آن هم با دیدن آنهایی که در این هوای گرم و طاقت فرسا، در جای، جای صحن و سرایت دلداده نشستهاند اما، دلیل تحمل این همه سختی، تنها، بودن در کنار تو و استشمام بوی خوش بهشت از این صحن و سراست و چه دلنشین است لحظههای خوش افطار در جمع ملائک...
سخاوتمندی و بزرگ منشی تو، موجب شرمساریام میشود و مدام این ترجیع بند که «گشتم و گشتم در صحن و سرایت، جایی ننوشته است گنهکار نیاید» در ضمیر ناخودآگاهم تکرار میشود، ای ضامن آهو...
آری وقتی دلت اهل بیتی(ع) باشد، روسیاهترین سیاهم که باشی و به قولی کودکیات را در حلقههای حب اهل بیت(ع) سپری کرده باشی، امکان ندارد که با وجود تمام سیاهی، به اصلت برنگردی ...؛ حال اینجا در قطعهای از بهشت روی زمین، خادمان بارگاهت همچون فرشتگانی میمانند که با چوبپرهایی که به دست دارند زیر تیغ گرما زائرانت را برای حضور در سفرهای آسمانی به محل میهمانی هدایت میکنند.
با آن که تا اذان شب دقایق بسیاری مانده، اما جا برای سوزن انداختن نیست. عکاسان و خبرنگاران در گوشه و کنار صحن در حال ثبت خاطرات این روز و شنیدن حال و هوای مردمانی هستند که گرداگرد صحن نشستهاند و در انتظار بانگ الله اکبر آیات دلنشین حق را زمزمه میکنند.
قرائت قرآن و شنیده شدنش با آن لهجه محلی که موسیقی و آهنگ خاصی دارد، آن هم از زبان مادری کرد که همانند آوای لالایی میماند، دستهای را به دور خود جمع کرده؛ این صوت در حالی به گوش میرسد که صوت قرآن در جای، جای حرم شنیده میشود و تمام روزه داران تنها گوش جان به آوای ماندگاری میدهند که در وجودشان از کودکی ریشه دوانیده.
بانگ ربنا و صدای الله اکبر به گوش میرسد، رفته رفته مردم برای حضور در نماز جماعت حاضر میشوند، پس از نماز با هدایت خادمان مردم به سمت سفرههای افطار دعوت میشوند، دیگر وقت آن رسیده است تا این بار زمزمه «اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا» را در بارگاه هشتمین نور بر زبان جاری کنند.
امکان ندارد با تمام درماندگی به اینجا آمده باشی و صبور بیرون نروی، آن هم وقتی از خوان بابرکت حضرتش جرعهای به تبرک نوشیده و لقمهای از سر ارادت بر دهان گذاشته باشی؛ موقع خداحافظی و رفتن که میرسد، وقتی از میان زائران رد میشوی، با شنیدن این جمله از زائران و مجاوران که «قبول باشد، التماس دعا»، چشمانت پر از اشک شده و با نگاهی ملتمسانه چشم از گنبد میبندی و این بارگاه را تا حضوری دوباره در آن و زیارتی دیگر ترک میکنی...
زری ابو
زری ابو
منبع : iqna