قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق در محیط خانه (3)

 خشم و غضب
روایات و معارف اسلامى، به دنبال آیات قرآن، همگان را از خشم و غضب، و عصبانیت و از کوره در رفتن برحذر مى دارند، و غضب را عاملى نابودکننده، نشانه سبک مغزى، علت هلاکت، و آتشى از سوى شیطان، و نوعى جنون و دیوانگى مى دانند، و آن را منشا تمام شرور معرفى مى کنند.
امیرالمومنین (علیه السلام) در جملاتى حکیمانه به این معانى اشاره دارند :
اَلْغَضَبُ شَرٌّ اِنْ اَطْلَقْتَهُ دَمَّرَ.[1]
خشم و عصبانیت شرّى است که اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت مى کند.
اَلْغَضَبُ مَرْکَبُ الطَّیْشِ.[2]
خشم، مرکب سبک مغزان است.
اَلْغَضَبُ یُثیرُ کَوامِنَ الْحِقْدِ.[3]
خشم و غضب آتش پنهانى هاى کینه را شعلهور مى سازد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلَّ شَرٍّ.[4]
خشم کلید هر زیانى است.
آرى خشمگین دچار هر نوع اشتباه مى شود، به شخصیت طرف مقابل حمله مى کند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى آید، چهره اش سرخ و خونین رنگ مى گردد، مى زند، خراب مى کند، آتش مى زند، طلاق مى دهد، ضربه وارد مى نماید، خسارت به بار مى آورد و  . . .

رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
الْغَضَبُ جَمْرَهٌ مِنَ الشَّیْطانِ.[5]
خشم، آتشى از شیطان است.
على (علیه السلام) فرمود :
اَلْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لاَِنَّ صاحِبَها یَنْدَمُ فَاِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ.[6]
خشم و غضب نوعى از دیوانگى است، همانا دارنده این حالت، پشیمان مى شود، اگر نادم نشد دیوانگى او قوى و محکم است.
و آن حضرت فرمود :
اَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ یُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ.[7]
خشم فاسدکننده مغزها و دورکننده انسان از حق و درستى است.
و در حمله شدیدى به این حالت شیطانى فرمود :
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ.[8]
آنکس که جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نیست.
و نیز فرمود :
مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَیِّزِ الْبَهائِمِ.[9]
کسى که خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگه حیوانات است.
حضرت باقر (علیه السلام) در رابطه با فروخوردن خشم، و خوددارى از عصبانیت فرمود:
مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ حَشَا اللّهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ایماناً یَوْمَ الْقِیامَهِ.[10]
کسى که خشم خود را فرو خورد، در صورتى که قدرت خرج کردن آن را دارد، خداوند در قیامت قلبش را از آرامش و ایمان پر مى کند.
على (علیه السلام) فرمود :
مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ.[11]
کسى که غضب خود را نگاهدارد، خداوند عیب او را مى پوشاند.
به حارث همدانى یار وفادارش نوشت :
وَ اکْظِمِ الْغَیْظَ، وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَهِ، وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَهِ، تَکُنْ لَکَ الْعاقِبَهُ.[12]
غیظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت کن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن تـوان و نـیرو بر خطاکار بپوشان، تا بـراى تو عاقبت بـخیرى میّسر گردد.
در روایات زیادى در کتاب شریف کافى، وسائل، بحار الانوار آمده که مزد فروخوردن خشم ، ایمن شدن از غضب حق در قیامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است.
از حضرت مسیح علت غضب را پرسیدند فرمود :
اَلْکِبْرُ، وَ التَّجَبُّرُ، وَ مَحْقَرَهُ النّاسِ. [13]
علت و ریشه و شروع غضب از سه چیز است : کبر و خود بزرگ بینى، خودخواهى، بى ارزش دانستن مردم.
در سفارشات رسول حق به امیرالمومنین (علیه السلام) آمده :
لاَتَغْضَبْ، فَاِذا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ، وَ تَفَکَّرْ فى قُدْرَهِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ، وَ اِذا قیلَ لَکَ اِتَّقِ اللّهَ فَانْبُذْ غَضَبَکَ وَ راجِعْ حِلْمَکَ. [14]
غضب مکن، چون غضب کردى بنشین، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فکر کن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند : از خدا پروا کن غضب را دور انداز، و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد.

فخر فروشى
از زشتى هاى اخلاق فخرفروشى به دیگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصیت شناخته شده، و فرد آلوده به این حالت شیطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اینکه توبه کند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد.
زن و شوهرى که نسبت به یکدیگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند، و با دیدن یکدیگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند و اکنون با یکدیگر زندگى مى کنند، اگر موردى پیش آمد باید از به رخ کشیدن خانواده، و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زیبائى و علم و دانش، نسبت به یکدیگر سخت بپرهیزند، که فخرفروشى ایجاد آزار روحى و سوز درون مى کند، و گاهى شرمندگى، و زمینه خشم و نفرت، و کینه و دشمنى و نشان دادن عکس العمل در طرف مقابل ببار مى آورد، و چه بسا که به جنگ و دعوا، و کشمکش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود، در این صورت بار سنگین این همه تبعات زشت به گردن کسی است که فخر فروشی کرده است.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود :
لا حُمْقَ اَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ.[15]
حماقتى بزرگ تر از فخرفروشى به دیگران نیست.
و در کلامى حکیمانه فرمود :
ضَعْ فَخْرَکَ، وَ احْطُطْ کِبْرَکَ، وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ.[16]
فخرفروشى را بگذار، و کبر را ترک کن، و بیاد قبرت باش.
آنقدر فخرفروشى زشت و ناباب است که حضرت سجاد(ع) در دعاى نوزدهم صحیفه به پیشگاه حق عرضه مى دارد : وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ.
از اینکه نسبت به دیگران به وضع خود افتخار کنم مرا حفظ کن.
على (علیه السلام) فرمود :
ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَهٌ، وَ آخِرُهُ جیفَهٌ، لا یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا یَدْفَعُ حَتْفَهُ.[17]
فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پایانش مردارى بدبو است، روزى او در اختیار دیگرى است، و قدرت دفع مرگ خویش را ندارد.
کتاب خدا در آیات متعددى متذکر این معناست، که حضرت حق مردم متکبر و فخرفروش را دوست ندارد.
اِنَّ الله لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور.[18]
در هر صورت زن و شوهر باید نسبت به یکدیگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهیزند که همه اینها از بین رفتنى است، و این اخلاق ابلیسى مایه درد سر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بین رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع، و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است.  
 

رفتار
حرکات زن و شوهر نسبت به یکدیگر باید محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همکارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.
کردار زن و شوهر نسبت به هم باید بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصیت یکدیگر باشد.
مرد باید بداند زن از نظر خلقت و آفرینش ظریف، لطیف، کانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حیا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام این خصوصیات را لحاظ کند.
زن باید بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگین تر از زن، وخلاصه ساختمانى که قوام زندگى متکى به وجود اوست.
الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم.[19]
مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، که خدا بعضى را بر بعض دیگر مقرّر داشته و به خاطر آنکه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى کنند.
روى این حساب همسران باکرامت، و زنان بزرگوار، باید در رفتار خود نسبت به شوهران این معانى را رعایت نمایند، که تحقق اصل عالى توافق و همزیستى مسالمت آمیز در سایه رعایت این واقعیات از جانب دو طرف امکان پذیر است.
سعى کنیم عمل و کردار و رفتار هر یک نسبت به دیگرى مصداق حقیقى عمل صالح و کردار شایسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانیم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضایت یکدیگر بهره مند شویم.

گفتار
زن و شوهر سخن و کلامشان با یکدیگر باید آمیخته به عشق و محبت و بیان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد.
باید در سخن گفتن با یکدیگر از قول عدل[20]، قول حسن[21]، قول لیّن[22]، قول میسور[23]، قول احسن[24]، استفاده نمایند.
سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحیح باشد، کلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ریشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحکام، عشق و سلامت مى بخشد.
سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصیرت، و شنیدن آواى حق است.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
لَوْ لا تَکْثیرٌ فى کَلامِکُمْ وَ تَمْریجٌ فى قُلُوبِکُمْ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ وَ لَرَاَیْتُمْ ما اَرى.[25]
اگر کثرت کلام شما نبود، و سرزمین قلب شما چراگاه شیطان قرار نمى گرفت هر آینه مى شنیدید آنچه را من مى شنوم، و مى دیدید آنچه را من مى بینم!
از سخن زیاد و کثرت کلام و اضافه گفتن، و بیان آنچه که سود دنیائى و آخرتى ندارد بپرهیزید.
رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لا یَعْنیهِ.[26]
از نیکوئى اسلام مرد، ترک سخن در چیزى است که براى او فایده ندارد.
امیرالمومنین(علیه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى کنى، که آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فایده دار بگو، و از بیان آنچه سودمند نیست بپرهیز.
ابوذر فرمود :
اِجْعَلِ الدُّنْیا کَلِمَتَیْنِ : کَلِمَهً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَ کَلِمَهً لِلاْخِرَهِ وَ الثّالِثَهُ تَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ فَلا تَرِدْها.[27]
دنیا را دو کلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمینه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زیانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو.
رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
کُلُّ کَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَیْهِ لا لَهُ اِلاّ اَمْرٌ بِمَعْرُوف اَوْ نَهْیٌ عَنْ مُنْکَر، اَوْ ذِکْرُ اللّهِ.[28]
تمام سخن فرزند آدم به زیان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف یا نهى از منکر، یا ذکر خدا.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود :
مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطاوُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ خَطاوُهُ قَلَّ حَیاوُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاوُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.[29]
کسى که سخن و کلامش زیاد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنکه خطایش زیاد گردد، حیا و شرمش اندک مى گردد، و آنکه حیاءش اندک شود، پارسائى اش کم مى شود، و هر که پارسائى اش و ورعش کم شود دلش مى میرد، و آنکه دلش بمیرد وارد آتش جهنم مى شود!!
زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگویند، از مایحتاج خانه و نیاز یکدیگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت کنند، یکدیگر را به حق و صبر توصیه نمایند، اسرار یکدیگر را حفظ کرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نبرند، خانه را محل کلام حق، نماز، قرآن و پرهیز از دروغ، غیبت، و فحش و ناسزا، و تحقیر یکدیگر قرار دهند، که از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود دروغ، غیبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقیر، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى کند.
مرد از آوردن اهل گناه به خانه، و تشکیل مجالس خلاف حق در منزل بپرهیزد که ابتدا زیان و ضررش به خود و زن و بچه اش باز مى گردد، آنگاه آخرت او و اهل بیت وى را به باد مى دهد.
زن باید از اسراف در امور زندگی، و انجام مخارج بیهوده، و خرج اضافى به بار آوردن که گاهى محصول تلخ چشم همچشمى است بپرهیزد، که هر ریال از مخارجی که می کند در قیامت حساب دارد.
مرد و زن باید با روش و اخلاق و گفتار و کردار خود، وقار و ادب، و دیندارى، و سلامت نفس را عملاً به فرزندان و اطرافیان خود سرایت دهند، که ثواب هدایت یک انسان گرچه فرزند خود آدم باشد بمانند هدایت تمام انسانهاى آفریده شده است.
-------------------------------------------
1 - میزان الحکمه، ج 7، ص 231.
- 5 میزان الحکمه، ج 7، ص 230 ـ 231.  2
6 - 9میزان الحکمه، ج 7، ص 232 ـ 233.
10 - کافى، ج 2، ص 110.
11 - 12 میزان الحکمه، ج 7، ص 236.
وسائل الشیعه،ج15،362. -13
74،ص67.  بحارالانوار،- 14
15 - 16میزان الحکمه، ج 7، ص 414.
17- بحارالانوار، ج 73، ص 294.
18- لقمان/18.
19- نساء/34.
20 - انعام/152.
21 - بقره/83.
22 - طه/44.
23 - اسرا/28.
24 - فصلت/33.
25 - کنز العمال، خبر42542.
26 - 29میزان الحکمه، ج 8، ص 434 ـ 440.

 

 
پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: سایت عرفان
 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه