قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ادعیه، راهکارهای تربیتی دقیق ارائه می کند

امن و امنیت حالت آرامشی است که انسان در برخورد با موجودات و شئون آن ها پیدا می کند، اگر کسی شرایط وجودی خود را آن طور که حق تعالی قرار داده است به کار ببندد، حالت خوفی که برای او پیدا می شود، با توجه به جمیع جوانب بلافاصله حالت امن برای او پیدا می شود. حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح در این فراز از دعا به بررسی خوف و شئون مختلف آن و چگونگی تبدیل حالت خوف مومنین به حالت امن می پردازد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یؤْمِنُ الْخَائِفِینَ
حمد خدای متعال یکی از کمالات الهیه است

عرض شد این دعا از حمد شروع می شود، و جنبه های گوناگون حمد الهی را متذکر می شود که اساساً حمد خدای متعال یکی از کمالات الهیه است، چه آن کسی که حمد الهی را می کند و چه این که ما درک کنیم که خدای متعال حامد خودش است، اساساً حمد برای داشتن کمالات و ابراز آن کمالات است، که در مرحله اول خود ذات مقدس ربوبی حامد خودش هست، همان طور که درآیات متعددی ما ملاحظه می کنیم خدای متعال خودش را حمد می کند، در آخر سوره مبارکه جاثیه این حمد با تعبیر خیلی لطیفی آمده است «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمینَ/ وَ لَهُ الْکبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»[1] که حمد خدای متعال از جانب خدای متعال است، چراکه او مدرک حقیقی کمالات خودش است و درک واقعی از حق تعالی اولاً برای خودش است و سپس به لحاظ ظرفیت هر موجودی، از خودش درکی به آن موجودات می دهد، بنابراین، عمدتاً این دعاها به این جهت است که ما جهات حمد پروردگار متعال را درک کنیم، و چون این عالم، عالم ظهور کمالات ویژه خدای متعال است، کمالات الهی به طور گسترده در ابعاد گوناگون موجودات و بالأخص انسان ظهور پیداکرده است، از این جهت در این عالم، حمد پروردگار به صورت گسترده ظهور پیدا می کند.

ادعیه و ارائه راهکارهای دقیق تربیتی
یکی از جهات حمد الهی در این قسمت که خوانده شد آمده است، ستایش مطلق برای خدایی است که خائفین از خودش را ایمن می کند، یا خائفین را در امن قرار می دهد، ما از این قسمت مطالبی را استفاده می کنیم که عرض کردیم دعاها راه کارهای دقیق تربیتی هم به ما ارائه می دهند که ما چگونه باشیم، این چگونه بودن را با بیان لطیفی در دعا به ما یاد می دهند که اگر هرگونه ای باشیم، خدای متعال هم به همان نحوه کمالات خودش را در انسان ظهور می دهد.

دست قدرت و اراده الهی را در همه جا ببینیم
نکته دیگری که در همه این موارد باید موردتوجه قرار بگیرد و نکته اصلی و اساسی است، این است که ما باید توجه داشته باشیم که در هر جهت کمالی که قرار می گیریم، ابتدا دست قدرت الهی و عنایت و اراده الهی را باید ببینیم، و یک نکته حمد که در این مواقع آورده شده است شاید این باشد که خدای متعال خواسته است که انسان خائف با توجه به او به مرحله امن برسد و امنش را که یک نوع کمال است، در وجود انسان خائف ظهور بدهد.

خوف مذموم و راهکار نجات از آن چیست؟
در این عالم دو گونه خوف متوقع است که برای نفس انسان پیدا بشود، یکی خوفی که گاهی به صورت طبیعی در روابط مادی برای انسان پیش می آید و حالت نگرانی از آینده خود است که در آینده چه مسئله ای برای من رخ می دهد و با چه اموری مواجه خواهم شد، هرکسی وقتی درکی از خودش و روابطش با افراد اطراف خودش داشته باشد چنین حالتی برای او پیش می آید که اولاً امور دنیایش چگونه خواهد شد و ثانیاً اینکه آیا من می توانم برای اصلاح امورم اقدام کنم؟ این دو جهت خوف برای انسان پیش می آید، اما فرموده اند: اگر انسان در این حالت بماند، متوقف شده است، این خوف ازاین جهت که انسان را در توجه به امور این عالم متوقف می کند و ثانیاً او را در جهت اصلاح امور خود متوقف می کند مذموم است و این حالت را باید به گونه ای برطرف کرد تا باعث رکود انسان نشود و ازاین جهت انسان مؤمن عمدتاً می تواند این حالت خوفش را با توجه به خدای متعال و تقدیرات الهی به معنای صحیحش برطرف کند.

معنای صحیح تقدیر الهی
معنای صحیح تقدیر الهی این است که خدای متعال اموری را از امور این عالم برای انسان مقدر کرده است تا با شرایطی به آن برسد، اساساً خداوند متعال ابتدا خوبی ها را برای انسان مقدر می کند، «خیر» تقدیر و «مقضی بالذات» است و در این رابطه گاهی شرور هم برای انسان پیدا می شود که از جهت علمی گفته می شود «مقضی بالعرض» است، ما باید توجه داشته باشیم که به خدای متعال اتکا وجودی داریم و این نگرانی را هم خدای متعال در وجود انسان قرار داده است و انسان را با شئون این عالم ارتباط داده است و این ارتباط یکسری حالات طبیعی را به دنبال دارد، جهت دادن به این حالات طبیعی و اصلاح آن ها که برای انسان مفید باشد به دست خود انسان است و این حالات باید با توجه به جهات و حرکات ایمانی جهت پیدا بکند و ما ازاین جهت باید توجه داشته باشیم که عنایت الهی همواره شامل حال بندگان است و خدای متعال بندگان را به حال خودشان رها نمی کند و سررشته تقدیرات به دست حق تعالی است و لذا برای رفع این نگرانی باید در هر امری به تقدیری که خدای متعال مقدر کرده است رجوع کنیم، یعنی شرایطی که خدای متعال فراهم کرده است، این راه حل است، این نگرانی برای انسان قرار داده شده است و راه رفع آن هم در عالم و در نفس ما به گونه ای قرار داده شده است و ما باید حرکت کنیم و حالت نگرانی را برطرف کنیم و جنبه دوم این خوف که انسان را متوقف می کند را باید کنار بگذاریم به اینکه راه های رسیدن به امور مطلوب هم در عالم و هم در خود انسان قرار داده شده است، خدای متعال در خود انسان فکر دیگران را قرار داده است و اراده را قرار داده است و قدرت و توان بر رسیدن امور مناسب را هم قرار داده است و انسان باید با توجه به این مسائل حرکت کند که هم به خود آمدن است و در حقیقت به خدا آمدن است که در تعبیرات امروزی آن را اعتمادبه نفس می گویند و اگر ما این گونه تحلیل کنیم، این نفس، نفس الهی می شود.

حالت خوف مومنین چگونه به حالت امن تبدیل می شود؟
نفسی که اعتماد به آن در تدبیرات امور و علوم روز گفته اند واقعیت ندارد و انسان خیال می کند اعتمادبه نفس دارد؛ واقعاً انسان مؤمن هست که اعتمادبه نفس دارد چرا که او با ربط وجودی نفس و شئون نفسش به خدای متعال حرکت می کند و خدای متعال همه این ها را قرار داده است، پس باید حرکت کند، اگر انسان بخواهد به امور مطلوب این عالم برسد، باید امکاناتی را که خدای متعال فراهم کرده است را ردیف کند اگر کسی عقل داشته باشد می فهمد که بدون اسباب و شرایط عادی به امور این عالم برسد، بنابراین عقل نورانی انسان مؤمن او را به ربط وجودی خصوصیات خودش و موجودات به خدای متعال می کشاند، بنابراین هرگاه برای او سستی پیش آمد که آیا من می توانم یا نمی توانم؟ با توجه به این امور این حالت ترس که ضعف نفس را به دنبال دارد و از آن به «جبن» تعبیر می شود از بین می رود، با این تحلیلی که عرض کردیم، امن و امنیت حالت آرامشی است که انسان در برخورد با موجودات و شئون آن ها پیدا می کند و در همین رابطه، با این بیان کوتاه که ما ملاحظه کنیم، اگر کسی شرایط وجودی خود را آن طور که حق تعالی قرار داده است به کار ببندد، حالت خوفی که برای او پیدا می شود، با توجه به جمیع جوانب بلافاصله حالت امن برای او پیدا می شود.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یؤْمِنُ الْخَائِفِینَ» یعنی این حالت تکوینی با توجه نفس برای انسان حاصل می شود که خدای متعال این کمال را پس از مرحله نقص که حالت خوف باشد در انسان ایجاد می کند، اما این مرحله کمال با توجه خاص حاصل می شود، حالاتی که در وجود انسان می آید همه تکوینی هستند و ما باید به این مسئله دقت داشته باشیم که خودش مسئله عمیقی است که گاهی به آن اشاره می کنیم، البته برخی از این امور به التزام به تشریعیات حاصل می شود، این موضوع بیانگر این مطلب است که قوام تشریع به تکوین است و بازگشت تشریع هم به تکوین است که این یک بحث علمی خاص است که باید به آن توجه داشته باشیم که در جای خودش در معارف دینی به آن پرداخته شود.

خوف و شئون مختلف آن
با راهکاری که حضرت استاد سعادت پرور رضوان الله علیه با تبعیت از استادشان علامه طباطبائی رضوان الله علیه ارائه می دادند این بود که در بیانات ائمه (ع) حتی الامکان اگر بیانات اطلاق دارد، باید اطلاق آن ها را بگیریم و این جمله «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یؤْمِنُ الْخَائِفِینَ» هم اطلاق دارد، ستایش برای خدایی است که حالت امن را به خائفین می دهد، خوف در وجود انسان شئونی دارد، خوف نسبت به امور دنیایی را اجمالاً عرض کردیم که یک شأن آن طبیعی است و البته همیشگی هم نیست و می تواند به حالت امن برسد، و وقتی انسان راه کارها را به کار ببندد، خدای متعال این حالت امن را در وجود ما می آورد که هم در مقام بروز حالت خوف توجه داشته باشیم که این بروز حالت از خود ما نیست و هم برای اینکه این حالت درمان بشود توجه داشته باشیم که درمان این حالت مستقلاً از خود انسان نیست.

دعا، توجه استقلال گونه به خود و شئون وجودی خود را از ما می گیرد.
باید توجه داشته باشیم که دعا می خواهد رگ و پی استقلال و توجه استقلال گونه به خود و شئون وجودی خود را از ما بگیرد، قسمت دیگر خوف که ممدوح است و آن هم کمالاتی را به دنبال خود برای انسان می آورد، خوف از آینده قطعی است که انسان آینده قطعی دارد و آن بازگشت به سوی خدای متعال است، اما نحوه بازگشت به این آینده قطعی برای انسان روشن نیست، یا اینکه با وعده های الهی روشن است، اما انسان نباید آن وعده های قطعی را که خدای متعال به عده ای داده است، خودش را به طور قطعی از آن عده بداند، این ها جنبه های گوناگون این حالت خوف است که عرض می شود، روشن است که سعادت برای انسان های متعارف که به مقام مخلصیّت نرسیده اند و احتمال لغزش برای آن ها وجود دارد، به طور قطعی رقم زده نشده است، ازاین جهت برای این ها حالت خوف لازم و محرک است تا اولاً در جهت تکمیل مسیر عبودیت خودشان باشند و یا در جهت تثبیت ارتباط عبودیت خود، اول در جهت تثبیت ارتباط عبودی باشند به این معنی که راهکارهای تثبیت را به کار ببندند، و ثانیاً راه کارهای تکامل مسیر عبودیت را بپیمایند.

این ها مسائلی است که از بزرگ مربیان خودمان یعنی ائمه (ع) به دست می آوریم و با دید تربیتی ارائه می دهیم، نه اینکه یکسری تئوری هایی را به دنبال هم ردیف کنیم، دید تربیتی این است که بدانیم این مرض است و این هم راهکار درمانی است، این راه کار با این شرایط این مرض را درمان می کند و آن را به کار ببندیم، با دید به کار بستن این راهکارها برای حل امراض روحی مان و یا تکامل حالات معنوی مان به این مسائل توجه کنیم، و اگر بخواهیم یک سری کلیات و قواعدی را بیان کنیم، مباحث اخلاق خواهد بود که هر دو در متون دینی ما هست، اما توجه تربیتی در بیانات قرآن و سنت بر بیانات به صورت کلی غالب است.

خوف ممدوح، محرک انسان بسوی کمالات است
به هرحال مرحله خوف ممدوح باید اولا:در جهت تثبیت روابط خوبمان با حق تعالی محرک ما باشد، ثانیاً در جهت تکمیل این روابط قرار بگیرد، ثالثاً: اگر یک وقتی انسان لغزشی کرد که انسان همواره در معرض لغزش است، این حالت خوف موجب می شود که انسان در صدد برطرف کردن این لغزش باشد، پس در حالتی این جهت خوف موجب تکامل نفس انسانی است، ازاین جهت در روایات این خوف مدح شده است و ثمراتی برای آ ن بیان شده است و برای اینکه تصور نشود این مطالب از گوینده است، روایاتی را برای نورانیت بیشتر دل ها عرض می کنم، علی (ع) می فرماید: «الْخَوْفُ سِجْنُ النَّفْسِ عَنِ الذُّنُوبِ وَ رَادِعُهَا عَنِ الْمَعَاصِی»[2] خوف زندان نفس از گناهان است، یعنی اگر خوف واقعی باشد، انسان را از دست گناهان در زندان می کند و مانع نفس از معاصی می شود، یعنی حالت ورع می آورد.

خوف و رهزنی شیطان
اما باید توجه داشته باشیم که در خوف نسبت به آینده، شیطان در نفس ما کاری نکند که آینده را غیرقطعی جلوه بدهد، این یکی از رهزن های حالت خوف است، باید توجه داشته باشیم و لذا می بینیم در بیانات قرآن و سنت همواره عالم قیامت را به رخ ما می کشند و برای اثبات آن چند دلیل می آورند و تمام می شود و بالاتر از اثبات باور انسان است که انسان نسبت به آینده قطعی خودش باور داشته باشد و لذا ما گاهی بابیان استدلالی و گاهی بابیان جدال احسن که قرآن کریم هر سه بیان را هم در توحید و هم در معاد و هم در نبوت بیان می کند که ما می توانیم این مطالب قرآن کریم را دسته بندی کنیم و همه آن ها هم کارساز هستند، توجه داشته باشیم که ما باید همواره به این آینده توجه داشته باشیم که حالت قطعیت برای ما پیش بیاید و آن تأثیر مثبت را در وجود ما بگذارد چراکه حالت مثبت و ممدوحی است.

خوف ممدوح را چگونه تحصیل کنیم؟
برای اینکه این حالت خوف برای انسان حاصل بشود یک راهکار وجود دارد که در روایت هست و آن راهکار این است که انسان به احتمال آینده قطعی ترتیب اثر بدهد، یعنی اگر انسان احتمال مطلبی را می دهد، چون محتمل قوی است به جهت قوی بودن محتمل، اثری بر این احتمال بدهد، به این صورت کم کم این احتمال قوی می شود، امام صادق (ع) در کنار خانه خدا نشسته است و ابن ابی العوجاء هم نشسته است و حرف های بی ربطی می زند، حضرت ریشه این حرف بی ربط را قطع می کند و ظاهراً ابتدا جنبه اثباتی را می فرمایند، می فرمایند: اگر آینده ای باشد که هست و تو نسبت به آن آینده آمادگی حاصل نکرده باشی اما این کسانی که اطراف خانه خدا طواف می کنند و به تصور تو این ها حیواناتی باشند که اطراف خانه خدا می گردند آیا این ها سود نکرده اند و تو زیان؟ و اگر آینده نباشد که هست، نه این ها سود کرده اند و نه تو [3] این یک حساب احتمالات بسیار بلند است که امروزه دانشمندان براهین حساب احتمالات را می گویند و امام صادق (ع) چند قرن قبل این مطلب را فرموده است، ابن آبی العوجاء که در برابر هر استدلالی حرفی داشت، اینجا ساکت شد و این جدال احسن است، بعد هم دق کرد و بعد از چند روز مرد و به درک واصل شد، چراکه دیگر جوابی ندارد، ازاینجا این را نتیجه می گیریم که انسان نسبت به آن آینده محتمل هم ترتیب اثر بدهد و خدای متعال موجب می شود که حالت قلبی را قوی کند.

قطعیت به مبداء و راه تحصیل آن
نکته دیگری که در این رابطه جنبه تربیتی خاصی دارد این است که گاهی انسان در رابطه با مبدأ هم حالت قطعیتی قلبی برایش پیدا نمی شود؛ این راهکار اینجا هم مفید است چراکه مسئله ایمان مربوط به قلب است، قلب یک حقیقت فوق عقل است، و عقل یکی از ابزارهای قلب است و حالت خاصی را دارد و باید جذب و انتزاعی برای آن بیاید، حالا اگر در اوایل امر این حالت جذب و انتزاع برای قلب پیش نیامد، انسان با توجه به همین استدلالات عقلی که نمی تواند در برابرشان مقاومت کند و از طرفی هم این استدلالات به طور کامل درجانش ننشسته است، ترتیب اثر بدهد، خدایی که اگر هستی من چنین وظیفه ای در برابرت دارم و من این وظایف را انجام می دهم، این مطالب تأثیرات روانی دارد و باید روی آن ها دقت کنیم چراکه گاهی خود ما به این مسائل مبتلا می شویم و گاهی با دیگران برخورد می کنیم که این ها راه کارهای درمانی است که می توانیم تجویز کنیم که مطلب ارتباط باخداست و اشکالی ندارد انشاء الله که مؤثر باشد. سعی می کنیم که بحث را طولانی نکنیم تا بحث بانشاط بیشتری دنبال بشود. این خوف ممدوح است و این خوف ممدوح دومرتبه کلی دارد، این خوف همیشه هم نیست که انشاء الله ادامه نکات این مطلب در جلسه آینده و با استفاده از آیات و روایات عرض می شود که نکات شریفی است و جنبه های تربیتی خاصی دارد که این قسمت از دعا ما را به این مرحله از تربیت رهنمون می شود. خدای متعال به حق اولیائش دل های ما را از امن و ایمان به خودش مملو و پر بفرماید.

پی نوشت ها

[1] جاثیه 37 - 36

[2] غرر الحکم و درر الکلم، ص: 110 ح 2010

[3] کافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص: 74

 تحریری: محمد باقر 


منبع : پایگاه حوزه
  • تربیت
  • دعاء
  • دعاى مستجاب
  • دعا ومناجات
  • دعا و نیایش
  • دعای افتتاح
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه