قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ویژگی هایی از نشانه های اهل ایمان

اجتماعی بودن دین مبین اسلام از احکام و سفارشات آن پیداست. در اسلام دینداری در یک اتاق خلوت و تنها امکان پذیر نیست و مسلمان نسبت به اوضاع و احوال پیرامون خود مسئولیت دارد.


اجتماعی بودن دین مبین اسلام از احکام و سفارشات آن پیداست. در اسلام دینداری در یک اتاق خلوت و تنها امکان پذیر نیست و مسلمان نسبت به اوضاع و احوال پیرامون خود مسئولیت دارد.
یکی از وظایف مسلمین که در قرآن به آن توجه ویژه شده است محرومیت زدایی است. این نگاه به جامعه جایگاه دنیا را نیز از نگاه اسلام مشخص و معین می سازد.
اسلام نه دین رهبانیت و ترک دنیاست و نه دین غفلت از حال محرومان . یعنی نه خود را باید در صف محرومان و فرو دستان قرار داد و نه از حال فرودستان غفلت نمود. به قدری این اصل های اجتماعی در اسلام اهمیت دارد که قرآن مخالفان آن را در صف انکار کنندگان خدا می داند و یکی از نشانه های اهل کفر را بی توجهی به حال محرومان می خواند و می فرماید: آیا کسی را که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیده ای؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمی کند(ماعون/1-3).
این آیات گویای آن است که ایمان درونی انسان در رفتار ظاهری او پیدا و آشکار است. ایمان به روز جزا و اعتقاد به عالمی ماورای این عالم، مانع ظلم و ستم به محرومان همچون یتیم در جامعه می شود: زیرا دادگر کسی که در این دنیا دادگری ندارد، خداوند است و در جایگاه تنبیه بدکاران، خداوند شدیدترین شکنجه گران است (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح) و و دیندار مسلمان از آن آگاه است.
این ویژگی از نشانه ایمان است
مسلمان نه تنها خود باید متوجه حال دیگران باشد بلکه حتی گاهی نیز باید دیگران را به توجه نمودن به حال محرومان فرابخواند. نه تنها در سوره ماعون بلکه در سوره بلد نیز توجه به حال مساکین و اطعام آنان از نشانه های ایمان است که ترک آن دلیل بر کفر نیز می تواند باشد به این معنا که کافر، حق مساکین را در خوراک پرداخت نمی کند و این گونه کفر خویش به معاد را بیان می دارد.
این در حالی است که باورمداران به قیامت حتی از خوراک خویش می گذرند و با ایثار و از خودگذشتگی، خوراکی که خود بدان نیاز دارند به مستمندان و فقیران می دهند.
نمونه این ایثار و گذشت را در داستان اطعام اسیر، یتیم و مسکین مشاهده می کنیم. ایثاری که خداوند از آن در سوره انسان یاد کرده است و از قول احسان کنندگان چنین می گوید:«جز این نیست که ما شما را برای رضای خدا اطعام می کنیم، از شما پاداش و سپاسی نمی خواهیم. حقا که ما از پروردگارمان در روزی که گرفته و به شدت سخت و هولناک است می ترسیم.»
نشانه ای از ایمان داشتن به وعده های خداوند
در حقیقت این نوع از پاداش که به آن صدقه نیز گویند نشان صدق و راستی ادعایی است که انسان با ایمان در ادعای ایمان خود دارد. خداوند نیز در قرآن از آن به عنوان صدقه یاد کرده است:«صدقه(واجب) فقط از آن فقرا و مساکین و عاملان زکات و آنها كه جلب دلهایشان كنند، و براى آزاد كردن بردگان و قرض داران و صرف در راه خدا و به راه ماندگان است، و این قرارى از جانب خداست و خدا دانای حکیم است.»(توبه/60)
راغب اصفهانی در «مفردات » می گوید: «صدقه از صدق، به معنی راستی و درستی و مطابقت حرف و عمل و هماهنگی گفتار و اعتقادات و اعمال جوارح است. به مهریه زن از این جهت صداق گفته می شود که گواه صدق و راستی اعتقاد در دوستی است» (مفردات راغب؛ ماده صدق).
از معنایی که راغب برای صدقه ارائه کرد می توان گفت صدقه نشانه صدق و راستی کسی است که ادعای ایمان دارد و این ادعای ایمان را باید در رفتار خود نشان بدهد. در «اقرب الموارد» درباره علت تسمیه صدقه آمده است: «صدقه چیزی است که بنده بوسیله آن صدق عبودیت خویش را اظهار می کند»
یکی از نشانه های اهل کفر را بی توجهی به حال محرومان می خواند و می فرماید: آیا کسی را که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیده ای؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمی کند(ماعون/1-3).
صدقه نشانه صدق در ایمان کسی است که به وعده های خدا ایمان دارد. خداوند وعده نموده است تا صدقه را هفتاد برابر کند و به انسان برگرداند: «مثل کسانی که اموال خویش را در راه خداوند انفاق می کنند مانند دانه گندمی است که هفت خوشه به بار آورد و در هر خوشه ای یکصد دانه باشد و خداوند هر که را بخواهد از این بیشتر نیز عطا خواهد کرد و خداوند را ثروت بی پایان و دانش بی انتهاست(بقره/261).
کسی که به این آیات ایمان دارد نباید از بذل مال خویش در راه خداوند و کمک به بندگان خدا بترسد زیرا با نگاه قرآنی صدقه و انفاق در راه خدا نه تنها باعث کم شدن مال انسان نمی شود بلکه آن را رشد داده و زیاد نیز می کند.
با این نگاه، صدقه نه تنها نفعی است به حال محرومان، بلکه سود واقعی از آن صدقه دهنده می باشد. خداوند در قرآن به رسولش امر می فرماید از اموال مومنان صدقه ای بستان تا ایشان را پاک و مهذب گردانی و بر ایشان دعا و درود بفرست که دعای تو برای ایشان مایه آرامش است و خدا شنوا و داناست. (توبه/103)
عاملی برای افزایش مال و دارایی
به صدقه واجب نیز زکات می گویند زیرا هم باعث پاکی انسان از تعلقات و وابستگی های دنیا شده هم باعث افزایش مال و دارایی انسان می گردد.
اصل کلمه «زکاة» به معناى رشد و نموّى است که از برکت الهى در چیزهاى دنیوى و اخروى حاصل می شود. کلمه «زکات» به سهم الهى که انسان مومن از مال خود خارج می کند و به فقرا می دهد، اطلاق می شود، به این دلیل است که در پرداخت آن، امید رشد و افزایش مال همراه با خیرات و برکات دارد، یا موجب تزکیه و پاکى روح پرداخت کننده می شود و یا از هر دو جنبه است؛ زیرا هر دو فایده در پرداخت زکات وجود دارد (مفردات راغب؛ واژه زکات). بنابراین، «زکات» در لغت، به دو معنا آمده است: یکى رشد و نموّ و دیگرى پاکى(لسان العرب؛ واژه زکات)
داستان کسی که از پرداخت زکات کوتاهی کرد
داستان باغداران در قرآن یک مثال از کسانی است که از پرداخت زکات خودداری کردند و گرفتار عذاب و قهر الهی گشتند و از نعمت محروم. این باغداران مردمی فرومایه و دون همت بودند بخیل و خسیس و که از کار خیر جلوگیری می کردند. از آن دسته مردمی که جز سود خویش هیچ سودایی ندارند و از حرص و خست حاضر نیستند کسی کمترین مشارکتی در نعمت های ایشان داشته باشد. پس شب با یکدیگر گرد آمدند و هم عهد شدند که صبح روز بعد همه میوه ها را بچینند و نگذارند هیچ مسکین و نیازمندی بر ایشان وارد شود و چنان به نتیجه کار خود مغرور بودند که گفتند فردا کار را تمام خواهیم کرد و هیچ استثنا نکردند و اگر خدا خواهد نیز نگفتند و ندانستند که آخر وقوع حوادث به هزاران عامل بستگی دارد که اگر بر فرض یکی به دست ما باشد صدها عامل دیگر از دست ما خارج است و به همین منظور خداوند حتی به پیامبرش فرموده است که هرگز مگو فردا چنین و چنان خواهم کرد مگر اینکه بگویی ان شاء الله.
باغداران مغرور در خیال خود مطمئن از چیدن محصول صبح ها به باغ رفتند اما پیش از آمدن ایشان خداوند بادی سوزان بر آن باغ فرستاد که طوافی بر گرد باغ کرد و همه درختان و میوه آنها را خشک و تباه گردانید و ایشان چون وارد شدند و آن وضعیت سوگمند را دیدند متنبه شدند و آن کس که در میان ایشان به خوبی و انصاف نزیک تر بود گفت آیا شما را نگفتم که شکر و سپاس خدا گویید و قدر نعمت الهی را بدانید و فقیران را از در مرانید.
اکنون آن نعمت همه بر باد رفت پس همگی گفتند ای پروردگار سبحان همانا که ما بر خود ستم کردیم؛ و این همان سخن است که حضرت آدم با پروردگار خویش گفت.(سیصدو شصت و پنج روز در صحبت قرآن،ص806)
منابع:
قرآن کریم.
مفاتیح الجنان.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل.
محی الدین الهی قمشه ای، سیصدو شصت و پنج روز در صحبت قرآن.


منبع : tebyan
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه