قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ترك حج يا گناه بزرگ‏

نعمتهاى حضرت حق براى هيچ حسابگرى قابل شمارش نيست، و عنايات و الطافش به احصاء و اندازهگيرى هيچ قدرت مندى درنيايد.

برخى از نعمت هايش مانند عقل، وجدان، فطرت، سلامت و عافيت، قدرت بدنى، چشم و گوش، دست و زبان، شكم و قدم و ... جايگزين ندارد.

عقل بيدار و قلب بينا حكم ميكند كه بايد به اداى حق نعمت منعم برخاست، و سپاس و شكر نعمتدهنده را به جاى آورد.

اداى حق منعم، و شكر نعمت حضرت دوست به اين نيست كه چون از نعمتى استفاده كنى، زبان در دهان برگردانى و به گفتن الحمدلله قناعت نمائى، اداى حق منعم به اين است كه نعمت را در جائى هزينه كنى كه صاحب نعمت از تو خواسته، و از خرج كردن نعمت در گناه و معصيت امتناع نمائى.

نعمت زمانى كه برابر خواسته منعم هزينه شود، و آنگونه كه بايد مورد استفاده قرار گيرد تا حدى حق منعم ادا ميشود، و دامن حيات و زندگى از لوث گناه و معصيت مصون ميماند، و فساد و افساد از عرصهگاه عيش آدمى خيمه بر ميچيند، و دست و پاى شياطين جنى و انسى بسته ميشود، و صورتى از بهشت آخرت در دنيا پديدار ميگردد.

اگر مهار هزينه شدن نعمت به دست هواى نفس و اميال و غرائز حيوانى، و نقشههاى شيطانى افتد، ديو كفر و ناسپاسى، و ميدان پايمال شدن حقوق انسانى و جايگاه جولان غارت گران حقايق معنوى، با زشتترين چهره جهنمى آشكار ميگردد، و زمينه تاخت و تاز معاصى و گناهان و سوءاخلاق و اعمال زشت پديدار ميشود، و از وجود انسان نزد خدا چهرهاى منفور، و مورد غضب و سخط به وجود ميآيد.

خالق مهربان و منعم با احسان به خاطر اين كه عظيمترين منافع دنيوى و اخروى نصيب آدمى شود زيارت خانه خود را در تمام مدت عمر يك بار بر اهل استطاعت يعنى آنان كه از نعمت مال و سلامت بدن و فكر و امنيت راه برخوردارند واجب نموده است.

اين كدام بيانصاف است كه با داشتن انواع نعمتها از اوامر واجب الهى به ويژه مسئله حج كه در اين عصر رفت و برگشت و انجام مناسكش بيش از ده روز وقت لازم ندارد سرپيچى ميكند، و از هزينه كردن نعمت بيكران،

جايگاه حيات همه موجودات ميدان لطف و محبت اوست، و براى احدى از مخلوقات ملكى و ملكوتى در بهرهگيرى از نعمتهايش ممنوعيت و حرمانى وجود ندارد.

كسى كه رحمتش را محدود بداند كافر است، و نااميدى از مهر و محبتش نقطه سياه كفر بر صفحه قلب است.

وعده رحمت و مهرش تغييرناپذير و خلاف و خلفى در آن راه ندارد، وعده عذابش گرچه وعدهاى شديد و تهديدى جدى باشد با توبه و انابه و تضرع و زارى قابل تبديل به وعده رحمت است.

همه موجودات در كنار سفره رحمتش آرميده اند، و با تكيه بر لطفش از نعمتهاى او بهره مندند.

دست هدايت گرياش براى نجات همه گمراهان از خزى دنيا و عذاب آخرت دراز است و تمام درهاى رضوانش به روى مؤمنان و اهل توبه باز است.

اميد اميدواران را به يأس تبديل نكند، و نياز نيازمندان را برابر با مصلحتشان برآورده نمايد، درد دردمندان را درمان بخشد، و اضطراب مضطربان را به امنيت تغيير دهد.

دعاى اهل دعا را اجابت فرمايد، و خواسته خواهندگان را از درياى رحمتش و لطف بيكرانش عطا كند.

اين چنين مولاى مهربانى، اين چنين پروردگار كريمى، وجود مباركى كه شعاع عدل و حكمت، علم و رأفت، رحمت و لطف و عنايتش از مشرق وجود تمام موجودات طالع است، و بر اثبات صفات و اسمائش برهان و دليلى لازم نيست، كه آفتاب آمد دليل آفتاب اگر به عمل اندك بندهاش پاداش عظيم و خير كثير و مزد بيش از حد عنايت كند، و از بركت عمل محدود بندهاش به وابستگان به او نيز لطف و رحمت آرد ابداً جاى تعجب و شگفتى نيست كه او ارحم الراحمين و اكرم الاكرمين و رب العالمين و محب المحسنين است، در اين زمينه به روايت بسيار مهم زير كه نمايشى اندك از رحمت بينهايت اوست با دقت توجه كنيد.

حضرت صادق (ع) ميفرمايد:

«ان الله عزوجل ليغفر للحاج ولاهل بيت الحاج ولعشيرة الحاج ولمن يستغفرله الحاج بقية ذى الحجة والمحرم و صفر و شعر ربيع الاول وعشر من ربيع الآخر:» «1»

خداى عزوجل مغفرتش را نصيب حاجى و زن و فرزندش، و قوم و قبيلهاش و هر كه را زائر براى او درخواست مغفرت نموده مينمايد، و اين جوشش مغفرت براى تمام آنان در بقيه ماه ذوالحجة و همه محرم و صفر و ربيع الاول و ده روز ربيع الآخر ادامه دارد.

 

خلوص در حج‌

ريا و خودنمائى در عمل و انجام برنامه عبادى براى جلب توجه مردم، و جلوه دادن خويش در ديده ببنندگان، و به قصد رسيدن به اهداف مادى، از سيئات اخلاقى و رذائل روحى و باطنى است.

ريا به اين معناست كه انسان نهالى را در عالم معنا، در سرزمين، طاعت و عبادت با ذوق و شوق بنشاند، و براى پرورشش متحمل زحمت و رنج شود، تا آنجا كه نهال به رشد و كمال برسد و به ميوه دادنش كه قبول آن از طرف حق است نزديك گردد، آنگاه انسان ارّهاى تيز كه همان ريا و خودنمائى است بردارد و به دست غير بسپارد و به او التماس كند كه بيا و با اين ارّه تيز اين نهال را از ريشه قطع كند، تا من از شيرينى ميوه ابدياش ممنوع و محروم شوم!

آرى! چه جاهلانه است كه انسان فريضهاى از فرائض الهى را با زحمت و رنج انجام دهد، و پيكره عبادت را به دستور حق بسازد، و طاعت و بندگى را همراه با اكثر شرايط لازم بجاى آورد، آنگاه كه عمل ميخواهد به نقطه قبولى حق برسد و به سبب قبولى آن بهشت عنبر سرشت نصيب انسان گردد، با حالتى شيطانى دنبال تماشاى ديگران نسبت به عملش برود، تا او را در آن حال ديده، از وى و عبادتش تعريف كنند، و او را در انظار ديگران مؤمن و متدين و با حال جلوه دهند!

بدون ترديد ريا نوعى شرك و به فرموده اميرمؤمنان (ع) رشتهاى از نفاق و به گفته عرفاى بيدار دل خيانت به خويش، و به نظر بينايان راه، تيشهاى به ريشه سعادت، و كلنگى براى تخريب ساختمان عبادت و طاعت است.

انتظار پاداش و مزد از حضرت حق، نسبت به عملى كه آلوده به ريا شده انتظارى غير عاقلانه و دور از انصاف است، چرا كه رياكار عبادت را براى جلب رضاى غير بجاى آورده، آنگاه پاداشش را از خدا ميطلبد، در صورتى كه در عبادت ريائى طرف انسان حضرت حق نبوده، و عمل هيچ ارتباطى به حضرت او نداشته و ندارد.

انجامدهنده واجبات بايد بداند كه واجب انجام گرفته اگر آلوده به ريا به جاى آورده شود قطعاً عملى باطل و غير قابل قبول، و قضاى آن بر عهده مكلّف واجب است.

عبادتكننده بايد به اين معنا توجه داشته باشد كه كليد بهشت و جهنم فقط و فقط به دست حضرت حق است، و مالك روز پاداش فقط اوست، و حق محاسبه بندگان بر عهده خداست.

اوست كه بايد عمل را بپذيرد، و هم اوست كه بايد به عمل پاداش عنايت كند، روى اين حساب نبايد عمل با تيشه ريا ريشه كن شود و با زهر ريا كام عمل آلوده گردد، و با آتش ريا درخت عمل بسوزد، و با ارّه ريا نهال عبادت از سرزمين قبولى بريده شود.

در روايات مربوط به باب واجبات و اعمال خير آمده: روز قيامت به رياكاران ميگويند: پرونده اعمالتان را نزد مردمى كه براى خوش آمد آنان كار كرديد ببريد و مزد زحمات خويش را از آنان بطلبيد.

رعايت خلوص در واجبات، واجب شرعى است، نيت خالص سبب قبولى عمل است، نيت پاك به عمل ارزش معنوى و قيمت آخرتى ميدهد، نيت صاف مركبى است كه عمل را به وادى رضايت ميبرد، خلوص نيت كليد در رحمت حق و لطف حضرت محبوب و سبب جلب رضاى دوست به سوى عمل است.

حج فريضهاى از فرائض حق است، بر زائر خانه خدا واجب شرعى است كه همه مناسك حج را با نيت خالص به جاى آورد، و از جلب توجه مردم نسبت به اعمالش جدّاً بپرهيزد، كه ريا قطعاً باطلكننده حج و سبب عوارض سنگينى است‌ كه گاهى قابل جبران نيست، و همانطور كه در روايات آمده: حج ريائى در قيامت مزدش بر عهده مردمى است كه حاجى در انجام مناسك حجش، تماشاى آنان را منظور داشته، و براى نماياندن خويش به آنان در مقام انجام عمل برآمده است.

به روايت بسيار مهم زير در اين زمينه توجه كنيد: حضرت صادق (ع) ميفرمايد:

«الحج حجان: حج لله و حج للناس، فمن حج لله كان ثوابه على الله الجنة، و من حج للناس كان ثوابه على الناس يوم القيامة:» «2»

حج دو نوع است: حج براى خدا، و حج براى مردم، كسى كه حج را براى خدا انجام دهد ثوابش نزد خدا بهشت است، و هر كس حج را براى جلب توجه مردم بجاى آورد پاداشش در قيامت به عهده همان مردم است.

در حقيقت روايت ميخواهد بگويد حج ريائى در قيامت هيچ بهرهاى نصيب حاجى نميكند، زيرا در قيامت پاداش عمل فقط در اختيار خداست.

انسان گاهى براى امر معاش و اداره امور زندگى به دنبال كارى مشروع ميرود ولى موفق به تحقق هدف خود نميگردد، ولى اين گونه نيست كه چون كار مورد نظر انجام نگرفت، كار ديگرى براى اداره امور زندگى در دسترس نباشد، آن قدر عرصه گاه تلاش و كوشش داراى وسعت و گستردگى است كه ميتوان صدها كار ديگر را جاى گزين كارى كرد كه زمينه انجامش فراهم نشد.

آدمى گاهى ميبيند زمان عبادتى خاص ماند ماه مبارك رمضان فرا رسيده، ولى به خاطر سفر يا مرضى كه پيش آمده از انجام آن عبادت عظيم معذور است، و اين عذر ممكن است تا پايان عمر بر جاى بماند، اينطور نيست كه نتواند عمل‌ ديگرى را به جاى روزه ماه رمضان قرار دهد، بلكه خداوند مهربان اطعام مساكين را براى معذور جايگزين نموده و اين جاى گزينى بهره مطلوب را نصيب روزه دار مينمايد.

در روايتى آمده، فقراى مدينه به رسول خدا عرضه داشتند: ما هم دوست داشتيم مانند ديگران از ثروت بهره مند بوديم و بخشى از آن را در راه خدا انفاق ميكرديم، و به حلّ مشكلات مردم كمك مينموديم، ولى دست ما از مال دنيا تهى است و در اين مورد از رحمت و لطف حق محروميم، حضرت به آنان فرمود: ناراحت نباشيد به جاى انفاق و صدقه و كمك به دردمندان از خدا ياد كنيد و به ذكر خدا دل مشغول داريد كه همان ثواب انفاق به ثروتمندان نصيب شما ميشود.

ولى برخى از فرائض و واجبات در صورتى كه مكلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترك نمايد و به جاى آن برنامه ديگرى را جاى گزين كند، عملى در اسلام وجود ندارد كه جاى آنچه را تكليف انسان است بگيرد، و حج از اين قبيل است.

اگر مكلف بخواهد حج را ترك كند و هزينهاش را كار خيرى انجام دهد، يا عمل ديگرى به جاى حج انجام دهد خلأ حج را جبران نميكند، و گناه ترك حج در پرونده انسان ثبت ميشود، و آدمى در قيامت مورد مؤاخذه سخت واقع ميگردد.

حضرت صادق (ع) در روايت مهمى ميفرمايد:

«لما افاض رسول الله صلى الله عليه وآله تلقاه اعرابى فى الابطع فقال: يا رسول الله انى خرجت اريد الحج فعاقنى عائق و انا رجل ملى كثيرالمال فمرنى ان اصنع فى مالى ما ابلغ مابلغ الحاج قال: فالتفت‌ رسول الله صلى الله عليه وآله الى ابى قبيس فقال لو ان اباقبيس لك، زنته ذهبة حمراء انفقته فى سبيل الله مابلغت مابلغ الحاج:» «1»

زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به حج خود پايان داد، عربى در سرزمين مكه با حضرت روبرو شد و گفت: اى رسول خدا از منزلم به نيت حج درآمدم، ولى مانعى بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زيارت بيت و مناسك آن مانع شد، در حالى كه از ثروت و مكنت بهره مندم، اكنون مرا فرمان بده كه مالم را در كارى هزينه كنم كه به آنچه حاجيان از ثواب ميرسند برسم، حضرت به جانب كوه ابوقبيس روى كردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلاى قرمز در راه خدا انفاق كنى به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند نميرسى!

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
(1)- بحار، ج 96، ص 21.

(2)- بحار، ج 96، ص 24.

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب  : تفسیر حکیم جلد ششم

نوشته  : استاد حسین انصاریان

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه