قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نفاق در قرآن و منافق در جامعه اسلامی

نفاق رفتاری است ناشی از انگیزه‌های مادی و دنیوی؛ در چنین حالتی بشر به راستی و از درون به امری معتقد نیست بلکه از روی انگیزه های خاص تظاهر به اعتقاد می نماید.

خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تارو پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از طرفی روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه، کار مبارزه را با آنها شوار می سازد. افراد دو چهره كه معمولا به حسب ويژگي هاي شخصيتي به دنبال منافع فردي، گروهي و باندي خود هستند، از منظر قرآن داراي ويژگي هايي اند كه به راحتي قابل شناسايي مي باشند. اين نوشتار به صورت مختصر و با نگاهي اجمالي در پي نشان دادن بخشي از ادبيات و چهره دوچهرگان(منافقان) از منظر قرآن مجيد مي باشد. مسلمانان براي شناخت دقيق راه هاي زندگي در جامعه كه نيازمند آگاهي از هويت فكري افراد مختلف به ويژه مدعيان تصدي در امورات عمومي و موثر بر زندگي مردم اند، اگر به اخبار و راهنمايي هاي قرآن بيشتر توجه نمايند، معيارهاي شناخت دقيق و موشكافانه اي را استخراج خواهند كرد كه مي تواند آنان را در پيشبرد اهداف بلند زندگي اجتماعي موفق نمايد. و خطر منافقین در هر جامعه ای هشداری است که باید مردم و مسولین با دقت نظر نسبت به عملکرد آنان حساس باشند.

 

مقدمه

افراد دوچهره كه معمولا به حسب ويژگي هاي شخصيتي به دنبال منافع فردي، گروهي و باندي خود هستند نه منافع عموم و منافع ملي، از منظر قرآن داراي ويژگي هايي اند كه به راحتي قابل شناسايي مي باشند. اين نوشتار به صورت مختصر و با نگاهي اجمالي در پي نشان دادن بخشي از ادبيات و چهره دوچهرگان(منافقان) از منظر قرآن مجيد مي باشد.هر زمان که حق قدرت می گیرد، گروهی منافع خود را در ضرر می بینند و با توجه به اینکه توانایی مقابله با حق را ندارند، دست به اقداماتی غیر اخلاقی می زنند و درظاهر با مردم هستند ولی در اصل، برعکس جهت حرکت حق عمل می کنند و بدون اینکه متهم به مقابله و مبارزه با حکومت اسلامی باشند کار شکنی می کنند. ولی افراد مسلمان باید زیرک و باهوش باشند، تا قربانی ساده لوحی خویش نشوند و با استفاده از قرآن و زندگی نامه پیامبراکرم(ص) که بهترین الگو برای ما مسلمانان است، بهترین راه برخورد با این افراد را بفهمند وعمل کنند. در این تحقیق ابتدا به معنا و مفهوم منافقین پرداخته و سپس در مورد صفات منافقین و نحوه پیدایش نفاق و ویژگی های منافقین اشاره کرده ایم. تا هرچه بهتر این افراد را بشناسیم و بدانیم که چگونه با آنها رفتار کنیم تا از طرف آنها ضرری به ما نرسد.

نفاق رفتاری است ناشی از انگیزه‌های مادی و دنیوی؛ در چنین حالتی بشر به راستی و از درون به امری معتقد نیست بلکه از روی انگیزه های خاص تظاهر به اعتقاد می نماید.در ریشه‌یابی نفاق و رفتار منافقان به این نتیجه می‌رسیم که اهل نفاق انگیزه‌های مختلفی داشته‌اند و عوامل گوناگون منشأ نفاق و رفتار منافقانه است.

 

صفات اخلاقی و شخصیتی از صفات منافق

براستی که بیماری نفاق از سایر بیماری های دیگر خطرناکتر است که سرانجام انسان را در روز قیامت معلوم و مشخص می سازد، امروزه یه خاطر پایبند نبودن مردم به ایمان و نبود تقوا نفاق به صفت بسیاری از مردم تبدیل شده است. و دعوتگران و علما و جانشینان پیامبر-صلی الله علیه وسلم- باید بدانند که چنانچه رهبر و قائد ما به سه طیف (ایمانداران واقعی و کفار و منافقان) روبرو بود، آنان نیز با این سه طیف در جامعه روبرو هستند. صفات ایماندار واقعی و کفاری که کفرشان صریح است برای همگان محرز و مشخص می باشد، آنچه که نامعلوم و مشخص است منافقانند که باید تلاش کنند تا آنان را بشناسند چرا که شناخت و معرفت نیمی از مشکل را حل می سازد.

 

اقسام نفاق

1.نفاق ایمان و عقیده

چنین نفاقی انسان را از دایره ی مسلمانی خارج و صاحب چنین نفاقی در اسفل سافلین جهنم قرار می گیرد. چنانچه خداوند متعال فرموده:«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْک الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً»[نساء/145] بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائین ترین مکان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت(تا به فریادشان رسد و آنان را برهاند). منافق کسی است که به طور پنهان پیام پیامبر-صلی الله علیه وسلم را –که دین خداوند می باشد- دروغ پندارد، یا اینکه کتابهای آسمانی و فرشتگان، و یا اصلی از اصول ایمان را دروغ پندارد چنین کسی منافق است. چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ؛ یخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یشْعُرُونَ ؛ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کانُوا یکذِبُونَ»[بقره/8-10] در میان مردم دسته ای هستند که می گویند: ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم. در صورتی که باور ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمی آیند.(اینان به نظرشان) خدا و کسانی را گول می زنند که ایمان آورده اند، در صورتی که جز خود را نمی فریبند ولی نمی فهمند. در دل هایشان بیماری(حسودی و کینه توزی با مؤمنان) است و خداوند(نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی می بخشد، و عذاب دردناکی(در دنیا و آخرت) به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان می باشد.[1]

 

2.نفاق در عمل

چنانچه پیامبر-صلی الله علیه وسلم در صحیحین فرموده اند:«آیةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إِذَا حَدَّثَ کذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ» نشانه منافق سه است: هرگاه حرف بزند دروغ می گوید و اگر وعده داد خلاف وعده می کند واگر امانتی به او سپرده شود در امانت خیانت می کند.

 

شاخصه منافقین در قرآن کریم

1.دروغ گفتن

ابن تیمیه رحمه الله می گوید که دروغ گفتن از جمله ارکان کفر است. خداوند در قرآن کرین هرگاه از نفاق بحث کند فورا همراه آن از دروغ بحث می کند و همچنان هرگاه از دروغ بحث کند بلافاصله از نفاق بحث می کند. چنانچه می فرماید:«وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/1] خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند)دروغ فرقی نمی کند که به صورت جدی یا شوخی یا برای فریب و انجام دادن کاری باشد شاخه ای از نفاق است.

 

2.پلید بودن در قول دادن به کسی

دلیل این صفت فرمایش پیامبر-صلی الله علیه و سلم- می باشد که می فرماید:«اذا عاهد غدر» روایت بخاری؛ یعنی هرگاه پیمانی با کسی ببندد پیمان شکنی می کند. هر کس به مسلمانی و حتی کافری پیمان دهد یا اینکه به همسر و یا پسر یا رفیق خود پیمانی دهد و بدون هیچ معذرتی شرعی پیمان و قول را به جا نیاورد و خیانت کند چنین عملی رکنی از ارکان نفاق است و چنین کسی علیه خود شهادت می دهد که وی منافق است.

 

3.خلاف وعده عمل کردن

هرکس به مسلمانی وعده دهد ولی در موقع خود آن را به جا نیاورد یا اینکه کسی به تو وعده داد که در ساعت فلان در فلان مکان همدیگر را ببینیم ولی بدون عذر شرعی آن را به جا نیاورد بدان که چنین شخصی علامتی از نفاق در درونش وجود دارد.(فرق بین خلاف وعده و پلید بودن در قول این است که مثلا شخصی به کسی قول دهد که فلان کار را انجام دهد یا فلان گناه را ترک کند ولی نه کار را انجام دهد و نه فلان کار را ترک کند این پلید بودن در قول است و لی خلاف وعده این است که شخصی به کسی وعده دهد در فلان وقت پیش تو می آیم و در موعد مقرر حضور پیدا نکند این خلاف وعده است.

 

4.سستی در عبادات

چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قَامُواْ إِلَی الصَّلاَةِ قَامُواْ کسَالَی»[نساء/142] منافقان هنگامی که برای نماز برمی خیزند، سست و بی حال به نماز می ایستند.

اگر کسی برای نماز خواندن یا برای صف اول یا برای ذکر و یاد خدا و یا برای دعوت اسلامی و یا برای هر نوع خیر و احسانی تنبل و سست بود و سستی می کرد بدان که چنین کسی در درونش وسوسه ی شیطان وجود دارد و شیطان می خواهد در درونش لانه کند. پس باید هوشیار باشد کسی که دو رکعت نماز می خواند به این معنا نیست که دیگر از نفاق دور است. چرا که منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه پیامبر نماز می خواندند ولی نماز را با سستی و تنبلی انجام می دادند. از ابو هریره روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِنَّ أَثْقَلَ الصَّلَاةِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ صَلَاةُ الْعِشَاءِ وَصَلَاةُ الْفَجْرِ وَلَوْ یعْلَمُونَ مَا فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا» رواه البخاری. سخت رین نماز برای منافق نماز عشاء و صبح است و اگر می دانستند که این دو نماز چقدر ثواب دارد آن را انجام می دادند اگر چه با چهار دست و پا باشد.

 

5.ریا در عبادات

خداوند متعال می فرماید: «یرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً»[نساء/142] با مردم ریا می کنند(و نمازشان به خاطر مردم است؛ نه به خاطر خدا) و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند. ریا چگونه است: ریا این است که در جلو چشم مردم خود را نشان دهد که شخصی متقی است، و هر گاه تنها باشد به سرعت نمازش را بخواند، و هر گاه در مجلسی حضور داشته باشد ادب و عبادت و زهد از خود نشان دهد و اگر جدا شد بر عکس عمل کند پس هر کس هر عملی را به خاطر غیر خدا انجام دهد بادنید که ریا کار است و ریا نیز خود شرک است چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:« الریاء شرک» رواه احمد با سند جید و ابن ماجه.

 

6.با عجله نماز خواندن( و یا به تاخیر نماز خواندن)

چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:«یقُولُ تِلْک صَلَاةُ الْمُنَافِقِ یجْلِسُ یرْقُبُ الشَّمْسَ حَتَّی إِذَا کانَتْ بَینَ قَرْنَی الشَّیطَانِ قَامَ فَنَقَرَ أَرْبَعًا لَا یذْکرُ اللَّهَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»علا بن عبدالرحمن وارد خانه ی انس بن مالک در بصره شد وقتی که از نماز ظهر فارغ شد در حالی خانه اش نزدیک به مسجد بود گفت بلند شوید و نماز عصر را بخوانید بلند شدیم و نماز عصر را خواندیم وقتی که نمازمان تمام شد گفت از رسول خدا شنیدم که می گفت چنین نمازی نماز منافقان است که به انتظار خورشید می نشنند تا اینکه شیطان آنان را فریب می دهد سپس بلند می شوند و به سرعت چهار رکعت نماز می خوانند و در آن جز اندکی یاد خدا نمی کنند.

نماز خواندن با عجله که هیچ گونه خشوع و خضوع و ترسی از خداوند در آن نباشد و همچنان کم ماندن در نماز و ذکر و یاد خداوند کم کردن در نماز و نبود هیبت و ترس از خداوند از جمله نشانه های منافق است.

 

7. کم کردن یاد و ذکر خدا

منافقان یاد و ذکر خدا می کنند ولی خیلی کم چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً» [نساء/142] و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند.

توجه: در این آیه خداوند متعال نفرموده اند که یاد خدا نمی کنند بلکه فرموده که کم یاد خداوند می کنند.

ز ابن صلاح شهرزوری که محدثی شافعی است پرسیدند که حد و مرز یاد خدا چقد است؟ وی نیز فرمود: هر کس اذکاری را که از پیامبر نقل شده را بخواند این نشانه ی یاد خدا بسیار کردن است. و همچنین هر کس اذکار بعد از نماز صبح و مغرب و دعاهای موقع خوردن و آشامیدن و بیدار شدن و رعد و برق و باران و ورود و خروج از مسجد را بخواند چنین کسی بسیار یاد خداوند می کند. بهترین کتاب ذکر و دعا «الأذکار» امام نووی و «الوابل الصیب» ابن قیم جوزی و«الکلم الطیب» ابن تیمیه است.

 

8.طعنه زدن به مسلمانان

از نشانه های منافق طعنه زدن به ایمانداران است و آنقدر که بد گویی مسلمانان می کند از یهود و مسیح و … بدگویی نمی کند و مسلمانان را مورد شوخی و مسخره قرار می دهد.

 

9.شوخی با قرآن و سنت

از نشانه های دیگر منافقان این است که به قرآن و سنت شوخی می کنند چنانچه قرآن می فرماید:«قُلْ أَبِاللّهِ وَآیاتِهِ وَرَسُولِهِ کنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ؛ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکمْ»[نساء/65 و66]. بگو: آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می توان بازی و شوخی کرد؟ ! (بگو: با چنین معذرتهای بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شده اید. خداوند متعال این آیات را در مورد منافقانی نازل کرد که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و جهاد می کردند.ولی وقتی یکدیگر را می دیدند و با هم می نشستند یکی از آنان می گفت هیچ کس را ندیده ام که به اندازه ی این اصحاب در فکر سیر کردن شکم باشد و ترسو باشد و نیز می گفتند که آیا این پیامبر با این چند نفر پرخور و ترسو می خواهد جهاد کند. سرانجام خداوند متعال این منافقان را کافر به حساب اورد و انان را رسوا کرد.شوخی کردن به لباس و مسواک و ریش و شکل و شمایل مسلمانان از نشانه های منافق است و انسان را کافر می کند.

 

10.قسم دروغ

خداوند متعال می فرماید:«اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً»[منافقون/2] آنان سوگندهای(دروغین) خود را سپری(برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت، و پوشاندن چهره واقعی خویش) می گردانند،

اگر از منافقی چیزی درخواست کنی بلا فاصله سوگند می خورد و آسان ترین چیز نزد منافق سو گند خوردن به دروغ است. مثلا یکی را غیبت می کند و بعد آن شخص می فهمد که فلانی او را غیبت نموده است. به او می گوید چرا چنین گفته ای؟ او نیز می گوید بخدا چنین حرفی نزده ام. یا به دروغ می گوید به کسی که تو محبوبترین کس نزد من هستی ولی در واقع دروغ می گوید وسوگند را وسیله ی تبرئه ی خود می کند. پس از جمله نشانه های بارز یک منافق این است که از همه کس بیشتر قسم می خورد.

 

11. بخشش مال، جهت رسیدن به اهداف خود

منافق مال می بخشد ولی از قلب دوست ندارد و یا اینکه خیر و حسنات دارد حتی مسجد می سازد ولی به خاطر شهرت است و درونا دوست ندارد ولی مسلمان وقتی که می بخشد وبخشش می کند شرح صدر پیدا می کند و شکر خدا می کند.

 

12.سر به زیر کردن مسلمانان و کوچک شمردن آنان

از جمله نشانه های منافقان این است که مسبمانان را بی اهمیت در نظر بگیرد و هر وقت بحث کند می گوید که کافر از مسلمان بهتر و قوی تر است و با شوخی می گوید که آیا مسلمانان می توانند با آمریکا که دارای سلاح اتمی است جنگ کنند؟ و می گوید نمی توانند.

منافق می گوید که ما مسلمانان همیشه در هلاکت و ناخوشی به سر می بریم ولی نمی داند که خداوند متعال بندگان خود را پیروز می گرداند چنانچه می فرماید: «إِن ینصُرْکمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکمْ وَإِن یخْذُلْکمْ فَمَن ذَا الَّذِی ینصُرُکم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَی اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»[ آل عمران/160] اگر خداوند شما را یاری کند(همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد) هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خوارتان گرداند(و دست از یاریتان بردارد، همان گونه که در جنگ احد چنین شد) کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس.

همچنین نمی دانند که تنها خداوند است که عزت می بخشد. از جمله علامات منافق این است که وقتی می بینند جوانان رو به جهاد می کنند می گوید به نظر من اینان به جهاد نمی روند یا اگر کسی را دیدند که برای محاضره می رود می گوید که باور نمی کند این محاضره سود داشته باشد و هیچ نفی در این محاضره نمی بینم. یا اینکه به رفقای خود می گوید برای این درس ها حضور پیدا نکنید چرا که همه ی اینها تکراری است و در خانه خود بمان و وقت خود را به خاطر چند مطلبی که در کتابها است هدر نده. تمامی اینها را از نشانه ی سر به زیر کردن و سبک شمردن مسلمانان به حساب می آورد.

 

13.بزرگ قلمداد کردن واقعه کوچک

خداوند متعال می فرماید:«لَئِن لَّمْ ینتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَک فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً»[احزاب/60] اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه(شایعات بی اساس و اخبار دروغین پخش می کنند و) باعث اضطراب(مؤمنان و تزلزل دین ایشان) می گردند، از کار خود دست نکشند، تو را بر ضدّ ایشان می شورانیم و بر آنان مسلّط می گردانیم، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه، نمی مانند(و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می شوند).

از جمله علائم منافق این است که مورد کوچک را بزرگ می کند مثلا وقتی می شنود یک مجاهد شهید شده می گوید شنیدم که صد مجاهد کشته شد. و یا اگر بشنود که یک شخص عالم در مسأله ای دچار اشتباه شده آن را بسیار تکرار می کند و می گوید که خدا همگی ما را هدایت کند این عالمی که ما داریم اشتباهات بسیاری دارد.. یا وقتی که یک داعی سخنرانی می کند بدون اینکه هیچ منظور و مقصودی داشته باشد برایش منظور و مقصود پیدا می کنند و می گویند که دیدید فلان داعی چگونه مرا مورد تهمت قرار می دهد و چگونه به ما بی احترامی می کند.

 

14.اشکال و شبه در قضا و قدر خداوند

خداوند متعال می فرماید:«الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا»[ آل عمران/168] آنان کسانی هستند که نشستند و ( از جنگ کناره گیری کردند و نسبت ) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می کردند(و حرف ما را می شنیدند) کشته نمی شدند.

وقتی که مسلمانان به جنگ احد می رفتند منافقان می گفتند به جنگ نروید و با ما بمانید ولی مسلمانان رفتند و شهید شدند. منافقان در مجالس و محافل می گفتند که ما آنان را نصیحت کردیم و به آنان گفتیم که به جنگ نروند ولی آنان حرفهای ما را گوش نکردند، و اگر به حرفهای ما گوش می کردند کشته نمی شدند، به این خاطر منافقان از قدر خداوند رخنه می گرفتند و راضی به قدر خدا وند نیستند. و اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوند می گویند چطور شد و اگر چنین کاری می کردم چنین و چنان می شد. و مردم را لومه می کنند. ولی شخص مومن می گوید به خدا ایمان آورده ام و در برابر فرمانهای او گردن کچ می کنم چون مومن می داند که هر کاری برای او پیش بیاید از طرف خدا و قدر خداوندی است در نتیجه همیشه راضی به رضای خداوند است امام مسلم از صهیب روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:«عجبا لأمر المؤمن إن أمره کله خیر، إن أصابته سراء شکر، وإن أصابته ضراء صبر، وکان خیرا له، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن» کار مسلمان شگفت اور است و تمامی کارهایش خیر است. اگر دچار خوشی و شادی شود خداوند را شکر گذار است پس برایش خیر است و اگر دچار بلا و ناخوشی شود صبر پیشه می کند باز برایش خیر است. چنین چیزی فقط برای انسان مومن است.

 

15.از انسان های خوب به خوبی یاد نکردن

چنین صفتی همانند غیبت کردن است، خداوند متعال می فرماید: «سَلَقُوکم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیرِ»[احزاب/19] زبانهای تند و تیز خود را بی ادبانه بر شما می گشایند(و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را می ستایند، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء می نمایند!) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند. منافق اگر از انسان صالح پشت کرد با زبانی تیز همانند شمشیر از او بحث می کند، و اگر از او در مورد انسانی صالح پرسیده شود می گوید: که خداوند ما و او را مورد عفو قرار دهد و این دعا را می کند ولی منظورش چیز دیگری است.

 

16.تأخیر در نماز جماعت

از ابن مسعود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم- فرموده: «وَمَا یتَخَلَّفُ عَنْهَا إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ» رواه مسلم. کسی جز منافق معلوم و آشکار از نماز جماعت به جای نمی ماند. بنابراین اگر کسی کاری نداشت و در صحت و سلامتی کامل به سر می برد بدون عذر شرعی از نماز جماعت به جا ماند و صدای اذان را می شنید و به مسجد نمی رفت شهادت دهید که منافق است.

 

17.شایعه کردن یک کار بد به نام کسی که کار خوب انجام می دهد

خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکن لاَّ یشْعُرُونَ»[بقره/11 و12] هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم. هان! ایشان بی گمان فسادکنندگان و تباهی پیشگانند ولیکن(به سبب غرور و فریب خوردگی خود به فسادشان) پی نمی برند.

از جمله مشخصات بارز این صفت این است که کسی را می بینی می خواهد مردم را به هم بزند و دو زبانی می کند و شهادتی دروغ می دهد اگر از او بپرسی که فلانی چرا چنین کاری می کنی مگر از خدا نمی ترسی فورا در جواب می گوید به خدا می خواهم اصلاح کنم ولی در دلش می خواهد فساد را منتشر کند.

 

18.ظاهر و باطنش یکی نیست

خداوند متعال می فرماید: «إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/1] هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، سوگند می خورند و می گویند: ما گواهی می دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی! – خداوند می داند که تو فرستاده خدا می باشی – ولی خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند). منافقان کسانی بودند که به ظاهر به پیامبر ایمان آورده بودند و به حق دندان می نهادند ولی باطنا راست نمی گردند به این خاطر خداوند آنان را برای مسلمانان معلوم ساخت. بنابراین اگر کسی ظاهر و باطنش یکی نباشد از صفات منافقان برخوردار است.

 

19.ترس از اینکه مبادا برایشان چیزی رخ دهد(ترسو بودن)

خداوند متعال فرموده«یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ»[منافقون/4] هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! چنین افرادی(منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد، مثلا اگر قیمت کالا سیر صعودی گرفت در مجالس و محافل می گویند که قیمت برنج و شکر و غیره چقدر گران شده است و چنین افرادی فقط غم شکمشان را دارند و دیگر به دین و دعوت و پیروزی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر گوش فرا نمی دهند و اگر درجایی چیزی رخ دهد از هزار کیلومتی می ترسند و بدنشان از ترس به لرزه می افتد ولی مسلمان واقعی نفس و جان خود را به خدا فروخته و از پدید آمدن جنگ هیچ هراسی ندارد.

 

20.عذر تراشی به دروغ

وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با قوم بنی اصفرا جنگ کند در جنگ تبوک به جدی پسر قیس – که از بزرگان بنی سلمه بود- گفت همراه ما به جهاد بیا در جواب پیامبر گفت: من از فتنه ی زنان بنی اصفرا نسبت به خودم می ترسم. چنین عذر تراشی از نشانه های منافق است.(امروزه نیز چنین افرادی بسیارند وقتی به آنان می گویی گه چرا به مسجد نمی آیی؟ می گوید چون فلانی و فلانی در مسجدند و من می دانم که آنان اهل فسادند به این خاطر به مسجد نمی آیم و یا می گوید مسلمانی فقط به خواندن نماز نیست و …

 

21. امر به منکر و نهی از معروف!

خداوند متعال می فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنکرِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»[توبه/67] مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه(و یک قماش) هستند. آنان همدیگر را به کار زشت فرا می خوانند و از کار خوب باز می دارند و(از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند. خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). واقعاً منافقان فرمان ناپذیر(و سرکش و گناهکار) هستند.

این چنین افراد می خواهند که منکرات و زنا و بد رفتاری و بی حجابی در میان مردم انتشار یابد و آوازهای مذموم و ناپسند و مجلات زنان عریان و تریاک و هرویین در میان مردم پخش شود، و می خواهند خیر و خوبی و علم و دعوت کم شود، وقتی که گفته می شود خدا و پیامبر چنین فرموده اند می گوید خودمان می دانیم که دین چه می گوید و به اندازه ی خود از دین بلد هستیم و می دانیم.

 

22.به خاطر بخیلی و خست اهل خیر و خیرات نیستند

منافقان بیشتر از همه کس نسبت به خیر و صدقات بخیل تر هستند، بعضی اوقات افرادی هستند که برای یک دعوتی غذا خوردن شصت گوسفند سر می برد برای اینکه در ملأ عام نامش منتشر شود ولی اگر برای کار خیری به او گفته شود که باید ده دینار بیاوری او برایت یک دینار می اورد و می گوید که به خدا همین یک دینار را دارم. خداوند متعال می فرماید:« وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ»[توبه/67] و (از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند.

 

23.یاد نکردن خداوند متعال

یکی دیگر از صفات منافقان این است که از همه چیز یاد می کنند ولی از خدا یادی نمی کنند. از همسر و بچه ها و آرزوها و تمام چیزهای دنیایی یاد می کنند و تنها خدا را یاد نمی کنند. در حالی که خدا را فراموش کردن بزرگترین بلا مصیبت است که منافقان به آن گرفتارند خداوند متعال می فرماید:«نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ»[توبه/67] خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است(و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). دوستان خداوند و اولیاء الله در همه وقت خدا را یاد می کنند ولی منافقان کمتر یاد خدا می کنند و خداوند متعال نیز آنان را از یاد می برد و به انان پشت می کند و آنان را پشت می اندازد.

 

24.دروغ پنداشتن وعده های خداوند و پیامبر صلی الله علیه و سلم

خداوند از زبان منافقان می فرماید:« وَ إِذْ یقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» [احزاب/12] و(به یاد آورید) زمانی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری(نفاق) بود می گفتند: خدا و پیغمبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند.

سبب نزول این آیه چنین است که وقتی پیامبر در جنگ احزاب در وقت کندن خندق بودند به سنگی رسیدند که بیرون نمی امد، پیامبر داخل خندق رفت با یک پتک یه ضربه به آن زد که قسمتی از سنگ جدا شد و برای بار دوم که به سنگ ضربه زد تکه ای دیگر جدا شد و فرمود گنجینه ها ی قرمز و سفید ملک امت من می شود. منافقان در بیرون از خندق می گفتند که نگاه کنید وعده ی گنجینه ی کسری و قیصر به ما می دهد در حالی که همه ی ما از ترس کار قضای حاجت نمی کنیم. این نیز یکی از صفات بارز منافقان می باشد.

 

25.اهمیت به ظاهر و فراموش کردن باطن

دیده می شود که منافقان لباس و پوشش زیبا به تن می کنند ولی درونشان آلوده و فاسد است. نمی گوییم که لباس زیبا به تن کرده نشود بلکه مسلمان باید لباس زیبا به تن داشته باشد و بوی خود را معطر کند و همراه آن درون خود را نیز با ذکر و یاد خدا و صداقت و دلسوزی زیبا سازد تا زیبایی درون و بیرون باهم باشد.

 

26.آگاه نبودن از دین

آنچه که می توان منافقان را با آن مشخص کرد آگاه نبودن از دین است، از همه چیز خبر دارد و همه چیز را می داند مثلا می داند یک ماشین چگونه کار می کند و پایتخت فلان کشور کجاست و در آن شهر چه چیزی وجود دارد ولی اگر از دین چیزی از او پرسیده شود چیزی بلد نیست چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ»[منافقون/7] ولیکن منافقان نمی دانند. پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «من یرید الله به خیرا یفقه فی الدین» رواه البخاری و مسلم. یعنی هر کسی که خدا بخواهد چیزی نصیب او گرداند او را در دین آگاه می سازد.از نشانه های ایمانداران این است که خود را از دین آگاه سازد و هر چیزی که خیری زیاد در آن باشد تلاش کند آن را بدست اورد. منافقان دوست ندارند که در مجالس و محافل از عبادات و نماز بحث شود و چنین می پندارند که این زبانی دیگر است که با آن حرف می زنند و بحث از موارد دینی برای او ناخوشایند است.

 

27.شادی در برابر غم مخالفان و مسلمانان

دلخوش بودن به اینکه بلا و مصیبتی برای ایمانداران پیش آید، و ناراحت و اندوه شدن هنگامی که برای مسلمانان شادی و خوشی پیش آید: خداوند متعال می فرماید:« إِن تُصِبْک حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْک مُصِیبَةٌ یقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ»[توبه /50] اگر نیکی به تو رسد و پیروزی و غنیمت یابی، این توفیق ) ایشان را ناراحت می کند، و اگر مصیبتی به تو دست دهد(و مثلاً کشته ها و زخمیهائی داشته باشی، شادی می کنند و) می گویند: ما که تصمیم خود را از پیش گرفته ایم ( و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشته ایم) و شادان برمی گردند و می روند.

پس منافق به محض شنیدن اینکه بلایی و یا مصیبتی برای مسلمانان پیش امده آن را پخش می کند و چنان وانمود می کند که دوست ندارد و با پیش امدن این بلا ناراحت است، ولی قلبا به آن دلخوش می کند، و هرگاه برای مسلمانان خوشی و شادی پیش آید برای او دلنگرانی و دلتنگی است.

 

28.زبان لوسی و زیاد گفتن

حرفهای بزرگ زدن و بی معنا و با گردن درازی حرف زدن از نشانه های نفاق است و هر وقت می خواهند از همه کس خوبتر حرف بزنند چنین حرف می زنند که با آن مردم را فریب دهند خداوند متعال می فرماید:« وَ إِن یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»[منافقون/4] و هنگامی که به سخن در می آیند(به علّت حلاوت کلامشان) به سخنانشان گوش فرا می دهی. و چنین می پندارند که از همه کس فهمیده تر و عاقل ترند که درواقع این چنین نیست.

 

29.تظاهر به حیا درجلو مردم و از خدا حیا نکردن

این نشانه از بارزترین صفات برای جدایی منافقان از کافران است. که جلو چشم مردم گناه نمی کنند ولی وقتی که مردم او را نمی بیند گناه می کند و خداوند متعال را برای دیدنش کم می پندارد چنانچه خداوند متعال می فرماید:« یسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ»[نساء/108] آنان می توانند خیانت خود را از مردم پنهان دارند، ولی نمی توانند آن را از خدا پنهان دارند که همیشه با آنان است. ولی ایمانداران واقعی خداوند را حاضر و ناظر حرکات و سکنات درونی و ظاهریش می دانند در پنهان و آشکار.

 

30.مشهور بودن به فحاشی و زیاده روی در آن

هرگاه با کسی درگیر شد زیاده روی می کند و رو در روی او انواع حرف های رکیک و زشت می زند: چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند «اذا خاصم فجر» رواه الشیخین. علما فرموده اند که منظور از حدیث این است هرگاه کسی با مسلمانان فقط در گیر شد کافر است ولی اگر همراه درگیری فجور کرد خدا شاهد است که او منافق است.

 

بررسی نفاق و منافق

یکی از مسائل مهمّی که در سوره های مختلف قرآن مورد بحث قرار گرفته، مساله «نفاق» است و قرآن از گروهی به نام «منافقین» به عنوان دشمنان اسلام و مسلمین یاد می کند که در لغت فارسی از آن به «دورو» یا «دو چهره» تعبیر می شود. این گروه که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشته و نه قدرت و جرأت بر مخالف صریح، درصفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند و از آن جا که ظاهری اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود که قرآن با بیان نشانه های دقیق و روشن، خط باطنی آنها را آشکار می سازد. از آن جا که اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده است، سخت ترین حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده، هیچ دشمنی را نکوبیده و نکوهش نکرده است. نکته حائز اهمیت این است که هیچ یک از امامان معصوم (ع) توسط کفار و مشرکین به شهادت نرسیده اند و همگی به دست همین منافقان به ظاهر مسلمان شهید شده اند که خود جای بسی تأمّل است.

 

تاریخچه و ریشه نفاق

واژه «منافق» از ریشه «نفق» به معنی خروج است. نفاق، مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق، صفت افراد بی ایمان است که ظاهراً در صف مؤمنین هستند اما باطناً دل در گرو کفر دارند و بنابراین می توان گفت منافق کسی است که در باطن، کافر ولی ظاهراً مسلمان است. علت این تسمیه آن است که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. منافق، خط زندگی مشخصی ندارد و درمیان هر گروهی به رنگ آن گروه در می آید. در فرهنگ دینی، منافق از کافر خطرناک تر، دشمنی و عداوتش مخرّب تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت تر است. زیرا که به حکم دزد خانگی بوده و پلی است که کفر و کفار از طریق آن به خراب کاری در اسلام راه می یابند.

در خصوص تاریخچه نفاق و پیدایش این جریان، عده ای معتقدند، از زمانی مطرح شد که پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت فرمود و تقریباً بعد از حادثه احد، زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد و این زمانی بود که پایه ی اسلام، قوی و پیروزی آن آشکار شد و گرنه در مکه، تقریباً منافقی وجود نداشت. در مدینه اظهار مخالفت صریح، مشکل و گاه غیر ممکن بود. و لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه فعالیت و برنامه های تخریبی خود، تغییر چهره داده و ظاهراً به صفوف مسلمانان پیوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه دادند.

شاید این طبیعت و ماهیت هر انقلاب است که پس از پیروزی چشم گیر، با صفوف منافقان رو به رو گردد و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان جلوه گر می شوند و از این جاست که می توان فهمید چرا همه آیات مربوط به منافقین درمدینه نازل شده است.

نکته مهم دیگر این که خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تارو پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از طرفی روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه، کار مبارزه را با آنها شوار می سازد. در این جا به بررسی برخی از نشانه ها و خصوصیات منافقان می پردازیم:

 

نشانه ها و خصوصیات منافقین و تکنیک های دشمنی آنها

خداوند در سوره منافقون، نخستین نشانه ای که درباره ی ایشان بیان می کند، همان ایمان دروغین آن هاست که پایه ی اصلی نفاق را تشکیل می دهد: «هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتماً تو رسول خدایی. خداوند می داند که تو فرستاده ی او هستی ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند: «و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون»(منافقون/1) در این آیه نخستین نشانه نفاق روشن می شود و آن «دوگانگی ظاهر و باطن» است که با زبان، موکداً اظهار ایمان می کنند ولی در دل آن ها مطلقاً خبری از ایمان نیست. این دروغگویی که محور اصلی نفاق را تشکیل می دهد، خطر دشمنی را بیشتر می کند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص97، ج7، ص 439) از دیگر نشانه های منافقین آن است که «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند؛ اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیح الله» و در ادامه، خداوند می افزاید: «آنها کارهای بسیار بدی انجام می دهند انهم ساء ما کانوا یعملون»(منافقون/2) تعبیر «جُنّه»(سپر) نشان می دهد که آنها دائماً با مومنان در جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آن ها را خورد، زیرا سپر، مخصوص میدان های نبرد است.

 

دو رنگی، نفاق و دورویی

منافقان فقط لقلقه زبانی دارند، نه حرفشان پشتوانه فکر و عقیدتی دارد و نه عملشان. آن ها با دروغ و تزویر زنده اند و جالب است که این کار را یک نوع زرنگی می دانند: «آن ها با این عمل می خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند در حالی که تنها خود را می فریبند اما نمی فهمند؛ یخاعدون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون»(بقره/9)یکی دیگر از ادعاهای منافقان، «اصلاح طلبی» است. آن ها خود را اصلاح طلب معرفی می کنند در حالی که مفسد واقعی هستند «و هنگامی که به آن ها گفته شود در روی زمین فساد نکنید، می گویند ما فقط اصلاح کنندگانیم؛ و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»(بقره/11)منافقین هدف خود را اصلاحات بیان می کنند در حالی که اصلاحات آنها جز فساد و فحشا نیست. در طول تاریخ نیز هر گاه خیانتی توسط منافقان صورت گرفته است برای عوام فریبی بوده ولی پیشبرد آن را به نفع مردم معرفی کرده اند. قرآن در پاسخ به این ادّعا می فرماید: «بدانید اینان همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی فهمند؛ الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون»(بقره/12)

از دیگر نشانه های منافقان که در آیه ی 13 سوره بقره به آن اشاره شده، این است که آن ها خود را عاقل و هوشیار می دانند و مومنان را ساده لوح و خوش باور؛ «هنگامی که به آن ها گفته شود ایمان بیاورید، آن گونه که توده های مردم ایمان آوردند،می گویند ما هم چون این سفیهان ایمان بیاوریم؟ و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انومن کما آمنه السفهاء» این گروه منافق، افراد پاکدل، حقیقت جو و حق طلبی که در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی اش سر تسلیم فرود آورده اند، را به سفاهت، متّهم می کنند. البته خداوند در ادامه ی آیه، واقعیت را این گونه بیان می کند «سفیهان واقعی، منافقان هستند، اما نمی دانند؛ الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون»(بقره/13)

 

رنگارنگی

از مشخصه های بارز منافقان، این است که هر روز به رنگی در می آیند و به اصطلاح ملون و مذبذبند، میان هر جمعیتی که قرار بگیرند با آنها هم صدا می شوند. امروز فریاد «زنده باد» و شعار «مرگ بر» سر می دهند. قرآن این صفت منافقان را در آیه ی 14 سوره ی بقره این چنین بیان می کند: «هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات کنند، گویند ایمان آوردیم، اما هنگامی که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاهی می روند می گویند ما با شماییم؛ و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون» و می گویند: اگر می بینید ما در برابر مومنان اظهار ایمان می کنیم ما آنها را مسخره می کنیم. این دگانگی شخصیت و تضاد درون و برون که صفت همیشگی منافقان است، پیامدهای گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آن ها دارد که به خوبی می توان آن ها را شناخت(تفسیر نمونه، ج21، ص480-477)

 

ابزار کار منافقان

یکی از ابزار هایی که منافقون در دشمنی با مؤمنین به کار می گیرند استهزاء و مسخره کردن است، این صفت چنان با آن ها عجین شده که گویی نمی توان آن ها را از منافقان جدا کرد. منافقان که عموماً افرادی لجوج، بهانه جو، ایراد گیر و کار شکن هستند، هر کار مثبتی را با وصله های نا مناسبی تحقیر کرده و بد جلوه می دهند. قرآن مجید شدیداً این روش غیر انسانی آن ها را نکوهش می کند و مسلمان ها را از آن آگاه می سازد، تا تحت تأثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند حنای آ ن ها در جامعه ی اسلامی و قرآنی، رنگی ندارد.(توبه/79، تفسیر نمونه، ج26،ص290)روح نفاق در مرد و زن ممکن است متفاوت باشد و این هم بر می گردد به این که ساختار جسمی و روحی و تفاوت های طبیعی زن و مرد در خلقت. اما با وجود این، نباید فریب تغییر چهره های نفاق را در میان منافقان خورد. لذا خداوند می فرماید: «مردان و زنان منافق، همه از یک قماشند؛ المنافقون المنافقات بعضهم من بعض»(توبه/67)

پس اوصاف منافقان را چنین بیان می کند: «آنها مردم را به منکرات تشویق و از نیکی ها باز می دارند. یامرون با لمنکر و ینهون عن المعروف» یعنی درست بر عکس برنامه ی مؤمنان راستین که دائماً از طریق «امر به معروف» و «نهی از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، منافقان دائماً سعی میکنند که فساد همه جا را بگیرد و معروف و نیکی از جامعه بر چیده شود.

 

افراد ریاکار

در آیه 54 سوره توبه نیز دو ویژگی مشخص منافقان بیان گردیده، یکی آن که آنان نماز را به جا نمی آورند مگر از روی کسالت و با ناراحتی و سنگینی؛ «و لا یاتون الصلاه الا و هم کسالی» و دیگر آن که انفاق نمی کنند مگر از روی کراهت و اجبار؛ «ولا ینفقون الا و هم کارهون» به عبارت دیگر این دسته از انسان ها، دشمنانی هستندکه نه به وظیفه خود در برابر خالق به درستی عمل می کنند و نه وظیفه ی خود در برابر مخلوق را ادا می کنند. از دیگر صفات همیشگی دشمنان منافق این است که «آنها به زبان، چیزی گویند که در دل ندارند؛ یقولون با فواههم ما لیس فی قلوبهم»(آل عمران/167)به این ترتیب منافقان هیچ ارزشی برای سخن خود قائل نیستند و از طرف دیگر هیچ اعتمادی به حرف های آن ها نیست.

از نشانه های دیگر منافقان این است که «آنها کافران را به جای مومنان دوست خود انتحاب می کنند. «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین(نساء/139)این گروه به جای این که به مؤمنین نزدیک شوند همیشه سعی در توسّل به کافرین و بیگانگان دارند البته عواقب این دوستی ها همیشه دامن گیر جامعه ی اسلامی و دیگر مسلمانان بوده است. نمونه های بی شمار آن در سریه ها و غزوه های صدر اسلام تا سقیفه و بعد از آن در جنگ های جمل، صفین و نهروان در آینه ی تاریخ قابل مشاهده است(تاریخ اسلام، منتظر القائم، صص216(حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه، به وجود جریان نفاق پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده می فرماید: منافقان پس از رسول خدا بر جای ماندند و با دروغ و تهمت به پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به آتش نزدیکی جستند» (نهج البلاغه، خطبه 210) حضرت در جای دیگر بیعت مردم را این گونه توصیف می کند: «بیعت شما با من، بی اندیشه و بی تدبیر نبود و کار من وشما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما من را برای خود می خواهید»(همان، خطبه 136)

همین مردم دو چهره اند که اندکی بعد، حضرت، آن ها را شماتت نموده و می فرماید: «امروز مردم از ستم حاکمان خود می ترسند و من از ستم رعیت خویش، خواستم تا برای جهاد بیرون شوید در خانه خزیدید، سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنیدید آشکار و نهان خواندم، پاسخ نگفتید، اندرزتان دادم، نپذیرفتید»(همان، خطبه 97)

این مردم دو رو و منافق، کار را به جایی رساندند که حضرت درباره شان می فرماید، «به خدا دوست داشتم خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به آن که از شما سزاوار تر است ملحق سازد»(همان، خطبه 116)

به هر حال شاید بتوان گفت در طول تاریخ، بزرگترین و خطرناک ترین دشمنان چه در مجموعه اعتقادات دینی و مذهبی و چه در ناحیه معاشرت های اجتماعی-سیاسی، دشمن منافقین است که نقابی از دوستی محبت بر چهره زده و لباسی از دوستی ملی گرایی به تن کرده، شعارش، شعار توده های مردم و معتقدان به یک مسلک و روش معلوم باشد، اما در زیر این نقاب و لباس ظاهری، خنجری زهر آلود و کشنده را پنهان کرده باشد و همواره مترصّد فرصتی مناسب، برای عملی کردن مقاصد و اغراض پلید و شوم خود است. زبان گویا و قیافه ی جذابش، باطن خبیث و شیطانی او را از چشم همگان پوشیده داشته و شناسایی آن را مشکل می سازد.(دو چهره گان، سید محمد حسینی، ص 33) خطر منافقین آن قدر مهم و قابل توجه است که خداوند در قران کریم اهمیّت آن را با تاکید بسیار به پیامبر(ص) چنین تذکر می دهد: «هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله»(منافقون/4)خودشان، دشمنند، از آنان بپرهیز، خدا بکشدشان.

 

برخی از اوصاف منافقین در قرآن کریم

منافق چون با ظاهری دینی با مؤمنان روبه رو می شود، قبل از هر چیز باید او را شناخت؛ از همین رو به برخی از اوصاف آن ها اشاره می شود:

 

ادعای دروغین ایمان

خداوند متعال می فرماید: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ﴾و گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم.» در حالی که ایمان ندارند.[2]

 

نیرنگ بازی

آنان با خدا و کسانی که ایمان آورده اند سخت نیرنگ می بازند؛ ولی جز خود را فریب نمی دهند، و این را درنمی یابند.

 

انحصارطلبی

قرآن کریم می فرماید: ﴿یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکنَّ الْمُنافِقینَ لا یعْلَمُونَ﴾آنها می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی دانند.[3]

 

ترس از مرگ

هنگامی که جهاد بر آنان واجب شد، بر خلاف انتظار، گروهی از ایشان از مردم [مشرکان] ترسیدند، مانند ترس از خدا یا ترسی بیشتر، و گفتند: پروردگارا چرا پیکار را بر ما مقرّر داشتی؟....

 

زورمداری طبقه گرایی

قرآن می فرماید: ﴿وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکنْ لا یعْلَمُونَ﴾و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند(سایر) مردم ایمان بیاورید!» می گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند!.[4]

 

سازشکاری با دشمن

ذات باریتعالی می فرماید: ﴿ذلِک بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذینَ کرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطیعُکمْ فی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ إِسْرارَهُمْ﴾این به خاطر آن است که آنان به کسانی که نزول وحی الهی را کراهت داشتند گفتند: «ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم؟» در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را می داند.[5]

 

کسالت و خودنمایی در عبادت

خداوند متعال در کتاب محکم خود می فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کسالی یراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یذْکرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً﴾منافقان می خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب می دهد؛ و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند؛ و در برابر مردم ریا می کنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند!.[6]منافق چون در باطن کافر است و خدا را قبول ندارد، اصلاً به یاد او نخواهد بود؛ چه اندک و چه فراوان. طبق کلام نورانی حضرت امیرموٴمنان (سلام الله علیه) در ذیل همین آیه، منافقان فقط برای دنیا به یاد خدایند و دنیا متاع قلیل است، از این جهت خدا فرمود: ﴿إلاّ قَلیلاً﴾.

 

تمسخر مؤمنان

کلام الهی در این خصوص می فرماید: ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، می گویند: «ما ایمان آورده ایم!» (ولی) هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: «ما با شمائیم! ما فقط(آنها را) مسخره می کنیم!.[7]

 

پیمان شکنی و کذب

ذات اقدس إله می فرماید: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکذِبُونَ﴾این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل هایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و به خاطر آن است که دروغ می گفتند.[8]

 

پنهان کاری

قرآن کریم می فرماید: ﴿أَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُیوبِ﴾آیا نمی دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آنها را می داند؛ و خداوند دانای همه غیب ها(و امور پنهانی) است؟.[9]

 

خیانت، حق ناشناسی

در روایات نیز صفات منافقان به وضوح بیان شده و حضرات معصومین این گروه خطرناک را به مسلمانان معرفی نموده اند. امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی مَنْ إِذَا حَدَّثَ کذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ سه چیز در هر کسی باشد، او منافق است، گرچه روزه بگیرد و نماز بگزارد؛ کسی که هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید و هرگاه وعده دهد، خلف وعده کند و هرگاه امین شمرده شود، خیانت ورزد.[10]

امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: سه گروه اند که جز منافق معروف به نفاق، نسبت به آنان بی احترامی نمی کند: 1. کسی که موی او در اسلام سفید شده باشد. 2. دانشمند قرآن شناس. 3. پیشوای دادگر.

 

عیاشی گری

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: یا ابْنَ مَسْعُودٍ سَیأْتِی مِنْ بَعْدِی أَقْوَامٌ یأْکلُونَ طَیبَاتِ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانَهَا وَ یرْکبُونَ الدَّوَابَّ وَ یتَزَینُونَ بِزِینَةِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا وَ یتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِیهُمْ مِثْلُ زِی الْمُلُوک الْجَبَابِرَةِ هُمْ مُنَافِقُو هَذِهِ الْأُمَّةِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ شَارِبُوا الْقَهَوَاتِ لَاعِبُونَ بِالْکعَابِ رَاکبُونَ الشَّهَوَاتِ تَارِکونَ الْجَمَاعَاتِ رَاقِدُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ مُفَرِّطُونَ فِی الْغَدَوَاتِ یقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا رسول گرامی(صلوات الله علیه) فرمود: ای پسر مسعود! پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ می خورند و بر مرکب سوار می شوند در حالی که خود را به آرایش ویژه زنان برای شوهر، می آرایند و همچون زنان جلوه گری می کنند و همانند شاهانِ ستمکار زندگی می کنند؛ آنان منافقان این امّت در آخر الزمان اند که شراب می نوشند و در پی بازی با دوشیزگانند و بر مرکبِ شهوت سوار می شوند و نمازهای جماعت را ترک می گویند و با سهل انگاری از نماز شامگاهان باز می مانند و در خوردن زیاده روی می کنند. خداوند متعال می فرماید: امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و به زودی(مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!.[11]

 

انزجار قلبی از کردار آنان و توکل به خداوند

امیرمؤمنان علی (صلوات الله علیه) می فرماید: ای کمیل! از منافقان دوری کن و با خائنان همراهی نکن. ای کمیل! از رفتن به درِ خانه ستمکاران و اختلاط با آنان و کسب درآمد از طریق آن ها برحذر باش و از اطاعت آنان و حضور در مجالسشان نیز بپرهیز که این کار موجب خشم خدا بر تو خواهد بود.

ای کمیل! هرگاه ناچار شدی نزد آنان روی پیوسته خدای متعال را به یاد آور و بر او توکّل کن و از شرّ آنان به خدا پناه ببر. نزدشان برو؛ ولی با قلب خود از کردارشان بیزار باش و با صدای بلند خدا را به عظمت یاد کن تا آن ها بشنوند؛ زیرا [در این صورت] هیبت تو در آنان اثر خواهد کرد و از شرّشان در امان خواهی بود. امام صادق (صلوات الله علیه) نیز فرمود: یا إِسْحَاقُ! صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِکَ وَ أَخْلِصْ وُدَّکَ لِلْمُؤْمِن ای اسحاق! با منافق تعامل زبانی داشته باش و دوستی ات را برای مؤمن خالص کن.[12]

 

منافقین از منظر مقام معظم رهبری

و اذا قيا لهم لا تفسدوافي الارض قالوا انما نحن مصلحون، الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون، واذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا اَنؤمن كما اَمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لكن لايعلمون)11و ۱۲ و ۱۳/ بقره (و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد گويند: ما همين اصلاح كننده‌ايم آگاه باشيد كه آنان همين مفسدند و ليكن نمي‌فهمند. و چون به آنان گفته شود ايمان آوريد چنانكه مردم ايمان آورده‌اند گويند: آيا ايمان آوريم چنانكه نابخردان ايمان آورده‌اند، آگاه باشيد آنان خود نابخردند و ليكن نمي ‌فهمند.

 

ترسيم چهره‌ي منافقين

مسأله‌ اصلي در اين آيات، ترسيم چهره‌ منافقن است. و عرض كرديم كه مقصود عمده از منافقين، عبارتست‌ از آن جريان نفاق در جامعه‌ اسلامي، يعني سخن بر سر اين نيست كه كسي ظاهر و باطنش با هم يكي نيست. اين البته يك بيماري است، اما اين آن چيزي نيست كه اين آيات با اين همه توجه و شدت به مقابله با آن برخاسته باشد، بلكه مقصود اينست كه در جامعه يك جريان خصومت و دستگاه توطئه‌اي زير پوشش دين و زير ظاهر ادعاي ايمان وجود دارد، كه اين آيات، با آن جريان مقابله مي‌كند و او را مي‌خواهد افشاء كند، در حقيقت يك گروه دشمني را مي‌خواهد ترسيم و چهره‌نگاري كند. ولذا آيات سيزده‌ گانه‌اي كه اينجا هست، هر كدام از يك بعد بر شخصيت اين مجموعه‌ي زيانبخش خطرناك يك پرتوي از افشاگري مي‌اندازد و مي‌افشاند تا مؤمنين اشتباه نكنند و دشمن را بشناسد.

 

توضیح

در آيه‌ اول كه هفته گذشته خوانديم، صرفاً اين خصوصيت ذكر شده است كه اينها دروغ‌زن و دورو هستند، تا اين احساس را مؤمن پيدا كند كه آن مجموعه‌ي منافق كه غالباً شناخته شده هم نيستند(اگر چه گاهي هم ممكن است جمعي از مؤمنين اينها را شناخته باشند)زير بار نمي‌روند، دروغ مي‌گويند و منافقند.
پس در آيه اول مقصود اين است كه نشان بدهد اين گروه به سخنشان و ظاهرشان اعتمادي نيست. نگاه نكنيد كه اينها مي‌گويند ما ايمان آورديم در دل آنها چيز ديگري هست و اين خصوصيت محوري آنها كه دوروئي و دروغ‌زني و نابرابر بودن ظاهر و باطن است و مورد اشاره قرار مي‌گيرد.

 

توضیح
و در آيه دوم: خدعه‌گري آنها و تصميم آنها بر فريب مؤمنين و به تعبير آيه، فريب خدا مورد توجه قرار مي‌گيرد، فقط اين نيست كه ظاهر و باطن‌شان يكي نيست، بلكه درصدد فريب‌زني و خدعه هم هستند، مي‌خواهند با شما خدعه كنند و اين خدعه چيزي وراي آن دروغ‌زني است. يك وقت يك كسي صرفاً دروغي به شما مي‌گويد، اما يك وفت هست كه پشت سر اين دروغ يك فتنه‌اي هست و مي‌خواهد با خدعه و نيرنگ آن فتنه را تحقق ببخشد و اين چيز بزرگتري است. البته اساس اين خصوصيت دوم بر خصوصيت اول استوار است، يعني دروغ‌زني آنها محور كار است، اما پشت سر اين دروغ‌زني يك خدعه‌گري وجود دارد كه اين، هشياري بيشتري را مي‌طلبد، البته آن منافق فردي بعنوان يك خصوصيت فردي، اين دومي را ديگر ندارد و همان ظاهر و باطنش يكي نيست.[13]

 

جريان نفاق در دوران نظام اسلامي

اينجا من يكبار ديگر مطلبي را كه يكي دو بار گفتم يادآوري مي‌كنم لااقل، در اين مجموعه‌‌ي آيات اول سوره‌ بقره، منظور از نفاق فقط آن احساس شخصي ناشي از اختلال رواني او باشد نيست، بلكه منظور جريان نفاق است و جريان نفاق را گفتيم، يعني در درون نظام اسلامي يك مجموعه‌اي به قصد ضربه‌زدن و مخالفت‌كردن و توطئه‌كردن، زير پوشش حق بجانب بوجود بيايد، بدون اينكه اين شجاعت را داشته باشند كه صريحاً اعلام كنند ما دشمنيم.

 

مورد ديگر باز براي افساد كه در قرآن به آن اشاره شده، نفوذ در نيروهاي جنگي براي شكستن مقاومت آنهاست. چون جهاد يكي از اساسي‌ترين مسائل يك جامعه انقلابي است كه نمي‌تواند بدون جهاد زندگي كند، يعني جنگهايي را بر او تحميل مي‌كنند و او مجبور است دفاع كند نسبت به او سوءنيت‌هايي هست كه مجبور است آمادگي خودش را حفظ كند و مجبور است از ملت‌هاي مظلومي كه زير سلطه‌ي قدرتهاي شيطاني هستند دفاع كند و به آن قدرتها حمله كند همه‌ي اينها وجوهي براي جهاد اسلامي هستند كه البته جهاد اسلامي هم تدافعي و هم تهاجمي است.

 

پس جهاد يكي از اركان است، و لذا نفوذ در نيروهاي مجاهد في سبيل الله و مبارزه در راه خدا سست كردن و متزلزل كردن پايه جهاد است و همه اينها را كه انواع فساد در جامعه اسلامي و در درون نظام اسلامي است چه كسي انجام مي‌دهد؟ آيا دشمن با چهره‌ دشمن ممكن است بيايد در داخل جامعه اسلامي اين كارها را انجام بدهد؟ طبيعي است كه نه. پس دشمن در درون نظام اسلامي كساني را در چهره خودي و در باطن بيگانه مي‌سازد، يا اگر هستند از آنها استفاده مي‌كند و آنها همان گروه منافقين و همان جريان نفاق در برابر جربان ايمان و در معارضه با جريان ايمان است. حالا چه كسي به اينها مي‌گويد اين فسادها را نكنيد؟ گفتيم: ممكن است بگوئيم كساني از درون خودشان به آنها خطاب مي‌كنند و مي‌گويند اينقدر بدي نكنيد.

 

فرضاً الان در وضع كنوني، آن جمعي كه مصلحت خودشان را در مبارزه‌ با انقلاب و با نظام اسلامي در اين مي‌بيند كه دشمنان خارجي را به حمله كردن تشويق كنند، يا در دوران جنگ مثلاً: آن گروهي كه لازم مي‌بيند با انواع و اقسام حيله‌ها و شيوه‌ها دشمن را نسبت به وضع داخلي ما آگاه كنند كه از اين قبيل داشتيم، يعني كساني در دوران جنگ بودند كه با بيرون مرزها تماس مي‌گرفتند و وضعيت‌هايي را كه براي هجوم دشمن به ما مفيد بود در اختيار آنها مي‌گذاشتند، اخبار را فوراً به آنها مي‌رساندند، يا فرضاً وقتي تهرام بمباران مي‌شد و به يك نقطه‌اي موشك مي‌خورد كه دشمن محل اصابت آن را نمي‌دانست، اينها مي‌گفتند فلان جا اصابت كرده تا او هدفش را تصحيح كند و با كارهايي كه دارد وشيوه‌هايي كه دارد نقطه‌اي را كه مي‌خواهد هدف قرار بدهد و از اين خيلي نزديكتر و ريزترش را بنده خودم در اوايل جنگ در اهواز ديده بودم اين يك حركتي است كه اين منافق انجام مي‌دهد و منافق ديگري كه او هم مؤمن نيست و او هم منافق است به اين مي‌گويد چرا فساد مي‌كني؟ و چرا كاري مكني كه مثلاً دشمن بتواند شهر ما را و خانه ما را هدف قرار بدهد؟ اينها هر دو منافقند اما در انجام اين كار باهم اتحاد نظر ندارند.[14]

 

کارنامه منافقین در چند جمله زیر خلاصه می‌شود:

1-اولین جرم منافقین، تفسیر انحرافی از اسلام و دروغ بستن به خدا در تعریف دین است. آنها قبل از انقلاب با کمک کفار و مشرکین در تصفیه درون گروهی صدها جوان مبارز را به دلیل پایبندی به دین و مراجع دینی سر به نیست یا به رژیم معرفی کردند.

2-اخلال در نهضت اسلامی و کمک به لیبرال‌ها در ضربه به خط امام در غائله بنی ‌صدر، دومین جرم آنهاست.

3-اعلام رسمی مبارزه مسلحانه، ترور علمای بزرگ دین و مسئولین بلندپایه کشور، نام آنها را در شمار مفسدین فی الارض و محاربین، ثبت کرد.

4-به شهادت رساندن 17 هزار نفر از مردم ایران که به شهدای ترور معروفند، به جرم حمایت از اسلام و امام خمینی و دفاع از جمهوری اسلامی، چهارمین جرم نابخشودنی آنهاست.

5-پیوستن به دشمن بعثی و ایفای نقش ستون پنجم دشمن در 8 سال دفاع مقدس، رسواترین جرم منافقین است.

6-حمله نظامی به ایران بعد از پذیرش قطعنامه 598 به قصد تصرف تهران و سرنگونی نظام با حمایت و پشتیبانی صدام، که آنها را به عنوان مصداق اتمّ محارب قرار داد.

7-همکاری با ارتش بعث در کشتن هزاران نفر از مردم عراق اعم از کردها و نیز سرکوب قیام‌های مردمی در عراق در اوج دیکتاتوری صدام در بغداد.

8-لو دادن اسرار نظام با نفوذ در سازمان‌های دولتی، لشکری و کشوری.

9-و...

این جماعت روسیاه در روزهای پایان جنگ به اعضای خود در زندان‌ها پیام دادند ما به زودی به ایران حمله می‌کنیم، همزمان با حمله ما، شما هم در زندان‌ها دست به شورش بزنید. ما شما را آزاد خواهیم کرد، ‌در همان زندان چوبه‌های دار برای اعدام مسئولین نظام و طرفداران آن برپا می‌کنیم و... منتظر توزیع سلاح پس از فتح زندان باشید.

 

پی نوشت ها

[1] عائض القرنی، ترجمه سید ادریس قیصری

[2] بقره/ 8

[3] منافقون/ 8

[4] بقره/ 13

[5] محمد/ 26

[6] نساء/ 142

[7] بقره/ 14

[8] توبه/ 77

[9] توبه/ 78

[10] تحف العقول، ص315

[11] مکارم الاخلاق، ص 449). (سوره مریم، 59)

[12] من لایحضره الفقیه، ج4، ص404

[13] پایگاه حفظ آثار و نشر دفتر مقام رهبری

[14] همان.

 


منبع : پایگاه حوزه
  • دشمنان اسلام
  • احادیث
  • احادیث معصومین
  • منافقان در قرآن
  • نفاق و دورویی
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه