قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ازدواج در ملل مختلف‏  

 

اقوام و مللی که به خاطر جدائی از انبیا و بیگانه بودن با دین حق از خواسته‌های بی‌مهار خود پیروی می‌کردند، و تابع قوانین من درآوردی خویش بودند، و یا اربابان زر و زور و تزویر هوای نفسانی خود را بر آنان تحمیل می‌کردند دارای ازدواج‌های مختلف و گوناگونی بودند که این ازدواج‌ها جز شکستن بنای شخصیت زن و لگدمال کردن هویت او، و نابود نمودن حقوق انسانی‌اش ثمره‌ای نداشت و انسان با غیرت و با کرامت از این گونه ازدواج‌ها که هنوز هم در بعضی از ملت‌ها حتی در غرب وجود دارد با همه وجود غرق شگفتی و حیرت می‌شود، من به نوشتن وضع زن در همه جوانب حیاتش در میان ملل به این تفصیل خود را ناچار می‌بینم، زیرا برای نشان دادن خدمت عظیمی که پیامبر اسلام به جنس زن داشت و او را در سایهٔ قرآن به شخصیت و کرامت و حقوقش بازگرداند که در سطور بعد مفصل آن را در ضمن توضیح آیات مورد بحث خواهم آورد راهی جز این ندارم زیرا به صورت دیگر نمی‌توانم حقایق قرآن و واقعیات رسالت پیامبر را بیان کنم، و از این که بیشتر تفاسیر قرآن به سادگی از این مسئله گذشته‌اند و فقط به تفسیر آیات مربوط به زن بدون نگارش وضع زن در جوامع دیگر بسنده کرده‌ام گله‌مندم.

1- ازدواج خارجی

بعضی از ملل گذشته مثل هندوها و چینی‌ها و بسیاری از قبائل در همین عصر معتقد بودند و هستند که نباید با زنان خانواده و قوم و قبیله خود ازدواج کرد، بلکه باید زن و شوهر از دو ریشهٔ جداگانه باشند، شدت و ضعف این عقیده زیاد است، بعضی از اقوام به عدم ازدواج با محارم و اقربا تا درجه ششم قناعت کرده‌اند و برخی دیگر مطلقاً ازدواج با زنان قوم و خویش خود را صحیح نمی‌دانند.

ازدواج خارجی بر سه نوع است:

1- خواستگاری عادی از طرف کسان داماد و قبول خاندان عروس در برابر پول یا هدیه‌ای که داماد برای انتقال زن از خانوادهٔ پدری به خانواده می‌دهد.

2- خواستگاری که معمولًا با مخالفت کسان زن و استنکاف شخص او مواجه شده، لکن این استنکاف و مخالفت تصنعی است و در این موقعیت است که داماد به کمک دوستانش علی‌رغم تظاهر خانواده زن موفق می‌شود عروس را ربوده با خود ببرد.

3- اسیر کردن زن و پنهانی ربودن او علی‌رغم خواسته‌اش و از آن بدتر انجام این اسارت بدون اطلاع خانوادهٔ زن!

دو بخش اول در ازدواج داخلی وجود دارد، ولی بخش سوم منحصر به اقوامی است که مقیدند با زنان قبیله خود وصلت نکنند می‌توان گفت چون ازدواج را عبارت از اسیر کردن زن می‌دانند، و سزاوار نیست مرد نسبت به زمان قبیله خود چنین تعدی و ستمی روا دارد به ناچار از قبیله اجنبی زن می‌گیرند.

در استرالیا که از سابق جزء کشورهای متمدن بوده و تاسمانی تا چندی قبل طرز زناشوئی این بوده که مرد در اطراف خانواده زن کمین می‌کرد، همین که زنی را تنها و دور از کسانش می‌دید به او حمله کرده با چماق ضربت سختی به او زده وی را بیهوش می‌کرد و سپس گیسوانش را گرفته کشان کشان نزدیک قبیلهٔ خود می‌آورد، بعد از یکی دو ساعت او را رها می‌کرد تا به حال عادی باز گردد، پس از بهبودی به او تکلیف می‌کرده که دنبال او به خانه‌اش بیاید و زن او باشد، پس از ربوده شدن زن مردان دو طرف با هم کنار می‌آمدند بدین ترتیب که روز معینی بزرگان دو طایفه در محل معینی جمع شده جوانان طایفه عروس با تیر و کمان به داماد تیراندازی می‌کردند در حالی که داماد سپری جلوی خود می‌گرفت، البته تیراندازان هم رعایت می‌کردند تیر به داماد اصابت نکند، پس از چند دقیقه جنگ پایان می‌یافت و صلح برقرار می‌شد.

در این موقع داماد از کسان عروس مهمانی می‌کرد، و اغلب برای تحقق صلح پس از اتمام مهمانی عروس و داماد را به درختی بسته یک دندان انیاب از هر دو طرف می‌شکستند! پس از آن زن ربوده شده همسر مشروع آن مرد می‌شد و مرد هر معامله‌ای می‌خواست می‌توانست با او داشته باشد، این عمل تا جائی در استرالیا رایج و اهالی به آن مأنوس بودند که کودکان در بازی‌های خود آن را تمرین می‌کردند.

این طرز زناشوئی و ازدواج و انجام این تشریفات و مقدمات کار آسانی نبوده، به این خاطر جوانان استرالیائی اغلب عزب مانده از زن گرفتن چشم می‌پوشیدند، با به وسیله اختلاط مردان با زنان رفع حاجت می‌نمودند یا با دادن مبلغ مختصری زنان رفقا و دوستان خود را برای مدت معینی اجاره می‌کردند!

در این گونه ملل ازدواج معمولًا دفع شهوات و توالد نبوده بلکه زن گرفتن یک مرد عبارت بود از اسیر کردن و تصرف حیوان بارکشی که برای هیزم جمع کردن، بارکشی کردن، آب کشی، و سایر مشقت‌های زندگی به کار می‌رفت.

در ضمن شوهر اگر میل می‌کرد برای التذاذ هم مورد استعمال پید می‌نمود، وگرنه برای برای رفع شهوت بدون این که اسم زناشوئی بر آن اطلاق شود دختران و پسران خانواده‌ها چه آشنا چه بیگانه با یکدیگر محشور و مخلوط بودند، برنامه‌ای که هم اکنون در میان غرب به طور شبانه‌روز رواج کامل دارد.

در میان این ملت‌های مورد بحث دختران از سن ده سالگی مجاز می‌شدند که با پسران چهارده ساله معاشرت کنند، حتی گاهی پدر و مادر جشن گرفته به دختران خود اجازه آزادی می‌دادند و شب‌ها را دختران مجبور بودند از مهمانان قبیله پذیرائی کنند، و چون منظور از ازدواج کار کردن زن بود، کمتر زنانی را که سی سال تمام نداشتند اسیر می‌کردند.

چون اختلاط به خودی خود موجب عقیم کردن زن و از بین بردن نسل می‌شد، و دختر کشی هم میان بعضی از اقوام رایج بود طبعاً عده زنان کم می‌شد و به این خاطر میل به اختلاط و ازدواج خارجی رواج پیدا می‌کرد.

رؤسا و اغنیا این گونه جوامع چند صد زن در اختیار خود داشتند که سه چهار نفرشان عنوان زن مشروع و اختصاص به شوهر داشتند، بقیه را رئیس برای تسلیم به سواران و نوکران خود اختصاص می‌داد تا به این وسیله آنان را تشجیع و حس وفاداری و خدمت را در ایشان تقویت نماید!!

ارث مختص به پسرهای زنان مشروع بوده، و زنان مشروع نسبت به شوهر خود وظیفه دیگری نیز داشتند که در این روزگار با کمال تأسف هنوز در بعضی مناطق رائج و شایع است از جمله: در جزیزه ویتی زن باید ابتدای عروسی دختربچه زیبائی را بین قبیله جستجو کرده به دختری خود بپذیرد و او را تربیت نماید. پس از بلوغ به سن معینی در حالی که زن مشروع ارباب هم مسن شده بایستی یک روز صبح دختر مزبور را شستشو داده، معطر کرده، او را همراه برداشته وارد اطاق شوهر شده دختر را به شوهر تسلیم نماید و خود آهسته و بی‌سر و صدا بازگردد!!

2- ازدواج داخلی

به عکس آنچه در بخش ازدواج خارجی ذکر شد، بعضی اقوام و ملل چه متمدن و چه غیر متمدن مقیدند ازدواج بین خویشان نزدیک یا دور افراد یک خانواده و لا اقل میان افراد یک قبیله صورت بگیرد.

در ملل متمدن مثل ایران و مصر قدیم منطق این نظریه حفظ پاکی و اصالت خون بوده است.

ایرانیان قدیم حفظ انساب و پاکیزگی خون خانواده‌ها را از اهم واجبات می‌دانستند و از ترس این که اختلاط خون موجب آلایش و تنزل اخلاقی نشود ازدواج با محارم را جائز می‌دانستند!

مصریان گذشته نیز اغلب با خواهر خود ازدواج می‌کردند و بیشتر ملکه‌های مصر افتخار می‌کردند که خواهر و در عین حال همسر پادشاه‌اند.

در پرو که جزء سرزمین‌های امریکای جنوبی است ازدواج داخلی امری عادی بوده، در ابتدا فقط پادشاه پرو حق داشت با خواهر خود ازدواج کند، ولی مشروط به این که خواهر از مادری غیر مادر پادشاه باشد، بعداً این گونه ازدواج با این خصوصیت به رؤساء و بزرگان هم سرایت کرد.

اهالی زلاند جدید که جنگ‌جوترین ساکنین اقیانوسیه‌اند در داخل اقوام حتی با محارم خود ازدواج می‌کنند، و زن را چه خانواده‌اش راضی باشند چه نباشند می‌ربایند و می‌دزدند سپس به همسری خود وامی‌دارند و این مسئله برای اثبات لیاقت و توانائی مرد است و در نظر این مردم مردی که چنین قدرت و تسلطی بر زن نداشته باشد که او را از خانواده‌اش برباید مستحق زن گرفتن و تشکیل خانواده نیست!

3- تعدد زوجات بدون قید و شرط

در این نوع ازدواج علل و عوامل مختلفه دخالت دارد، فزونی تعداد زنان بر مردان شرط اولیه آن است، می‌توان گفت در میان مردمی که شماره زنان بیش از مردان باشد منع کردن از تعدد زوجات بدون شک با تجویز ضمنی ترویج فحشاء ملازمه دارد، زیرا قطع نظر از امر معیشت طبیعتاً زن از معاشرت با مرد بی‌نیاز نیست و فشار غریزه هم علتی شدید برای ارتباط با مرد است، روی این حساب اغلب زنانی که بی‌شوهر می‌مانند و ایمان و ادب در آنان ضعیف است قهراً به طرف فحشاء و منکرات متمایل می‌شوند و از این طریق به سلامت روانی و جسمی و به مسئله ادب و تربیت و حیا و شرف بخشی از جامعه لطمه می‌زنند و گاهی لطمات آنان قابل جبران نخواهد بود.

اگردر اسلام برای تعدد زوجات تا چهار همسر قانون وضع شده ولی جواز آن مشروط به تمکن مادی مرد و رعایت عدالت و مروت بین زنان است و در غیر این صورت حتی ازدواج دوم هم ممنوع است.

جالب‌تر این که صرف احتمال این که مرد نتواند بین زنان عدالت را رعایت کند برای ممنوعیت آن کافی است.

علت استقبال زنان از این موضوع در اغلب اقوامی که با فرهنگ حق آشنا نیستند این است که چون زحمت و مشقت زندگی در آن نواحی فقط سهم زن است و زنان میل دارند برای تقسیم کار و مرارت و مشقت شریک داشته باشند، ویخ مسیحیت در تبلیغ حرمت ازدواج‌های متعدد در میان این اقوام نگرفت زیرا زنان به شدت به این مسئله علاقه‌مندند.

طبعاً هر چه تعداد زنان برای شوهرشان بیشتر باشد زحمتشان کمتر است، حتی میل دارند شوهرانشان زن جوان بگیرند، زیرا اولًا زنان جوان از زن اول اطاعت کرده تحت نفوذ او خواهند بود، ثانیاً هر چه جوان‌تر باشند بیشتر کار می‌کنند و به اضافه این چون از طرف شوهر محبت و علاقه مطلقاً نسبت به زن اظهار نمی‌شود حسدورزی زنان با یکدیگر موضوعیت ندارد.

ملاحظه کردید که در تعدد زوجات در چنان اقوامی مجوزش تحمیل کار و انواع مشقت‌ها و امور طاقت‌فرسا به زن است و در یک کلمه فرهنگ ظلم و زورگوئی مجوز تعدد زوجات است.

4- وحدت زوجه

این طرز ازدواج چه به صورت مشروع و منطقی‌اش، چه به صورت دیگر در میان همه ملل و اقوام رایج بوده و هست و امتیاز اسلام در این نوع ازدواج که برابر فرهنگ اسلام و قانون قرآن انجام می‌گیرد این است که برای زن و شوهر شرایطی و حقوقی قرار داده که هر دو طرف ملزم به رعایت آن هستند تا نظام خانواده بر اساس تعاون و همکاری و محبت و علاقه بر پا بماند و اگر یکی از دو طرف حق دیگری را گرچه اندک باشد رعایت نکند مرتکب معصیت شده و در صورت توبه نکردن و جلب رضایت طرفش مستحق کیفر خدای قهار خواهد بود.

5- تعدد شوهران!!

در پیدایش و شیوع این طرز زناشوئی عجیب و خلاف طبیعت دو عامل مؤثر همیشه دخالت داشته است:

یکی کم بودن تعداد زنان نسبت به تعداد مردان، دیگر پستی سطح افکار و احساسات و تنزل و انحطاط فوق‌العاده اخلاق انسانی آن چنان مردم!

این دو عامل با یکدیگر بستگی و ارتباط کامل دارند، زیرا طبعاً تعداد زنان هر ملت کمتر از مردان نیست بلکه در اغلب اقوام و به احتمال قوی بنابر حکمت حق در همه اقوام آمار دقیق یا تقریبی فزونی یا سر به سر بودن تعداد زن بر مرد را نشان می‌دهد.

بر این اساس کمیاب شدن زن چنان که در عربستان جاهلی و دیگر اقوام بود، معلول نادانی و بی‌تربیتی و بی‌رحمی مردان می‌باشد، این کمیاب بودن از طریق کشتن دختران، و از راه سقط جنین و از مسیر فحشاء و اختلاط زن و مرد که خود موجب عقیم شدن زنان و قطع نسل است به وجود آمد.

با این ازدواج پلیدو ارتباط کثیف مردان با یک زن به عنوان تعدد شوهران تشخیص پدران اطفال مشکل و تنها هویت مادران مشخص است.

در قبیله آندامانیت کنار خلیج بنگال در جنوب برمانی زن متعلق به همه افراد خانواده است، و مقاومت زن در برابر هر یک از مردان بزرگ خانواده گناه بزرگ محسوب شده، گناهکار را به کیفر می‌رسانند!

در قوم نائیر در مالابار زن‌ها معمولاً پنج الی شش شوهر دارند و می‌توانند تا دوازده شوهر داشته باشند!!

هر ده روزی با یک شوهر زندگی می‌کنند و هر یک از شوهران هم ممکن است نسبت به چندین زن نسبت شوهری داشته و هر چند روزی یا یکی از آنان باشند.

در این قبیل مردم و مخصوصاً ساکنین نواحی هیمالیا تعدد ازدواج برای زن مطلقاً شرم‌آور نیست و به هیچ وجه به حیثیت اجتماعی او لطمه‌ای نمی‌رساند، مثلًا در نزد نپول‌ها دروغ و لو دروغ کوچک و بی‌اهمیت فوق‌العاده مذموم است لکن تعدد شوهران اخلاقاً مانعی ندارد.

در زندگی چنین مردمی راجع به شناسائی و تقسیم اولادی که از این طرز زناشوئی به دست می‌آید هیچ گونه اختلافی بین پدران روی نمی‌دهد، ارشد اطفال متعلق به ارشد پدران است و بقیه به همین ترتیب به نسبت سن تقسیم می‌شوند، در عربستان جاهلی زن بایستی بین شوهران خود شبیه‌ترین آن‌ها را به طفل، نامزد پدری می‌کرد.

گاه می‌شد که همگی از قبول این سمت استنکاف می‌ورزیدند در این صورت فرزند به نام مادر خوانده می‌شد.

6- ازدواج ابتیاعی

در اغلب ملل متمدن دنیا از ایام قدیم تا چندی پیش و در بیشتر قبائل دور از مدنیت هم اکنون دختر حکم کالائی را داشته و دارد که پدر او را می‌فروشد.

در آفریقا قبیله هوتانتوها دختر را در قبال چند رأس گاو نر و ماده می‌فروشند، دختر هر چه جوان‌تر باشد قیمتش بیشتر است، زیرا در نتیجه هوای گرم دختران زود بالغ و زود پیر می‌شوند، چون ازدواج امری تجاری است، با رضایت طرفین هم قابل فسخ است.

در قومی معروف به قوم کافر اگر تمام قیمت دختر را بپردازند پدر دختر دیگر حق مالکیت نسبت به نواده‌های خود را ندارد، وگرنه نسبت به آن مبلغ از قیمت که نگرفته مالک آنان است و می‌تواند دختران دختر خود را بفروشد.

در طایفه سولیما زن می‌تواند هر وقت خواست پولی که گرفته پس داده به دیگری شوهر کند.

در گینه آفریقا علاوه بر این باید به نسبت تعداد اولادی هم که مرد زحمت تولید آن را کشیده، زن به شوهر مبلغی بابت قیمت آنان بپردازد!!

در قبائل آفریقائی که زن را می‌خرند، چون خرید به مفهوم واقعی خود عمل می‌شود، زن باید تا حدی که می‌تواند کار کند و چون هیچ موجب و داعی اخلاقی برای کمک مرد به زن وجود ندارد، این تعاون جز در جاهائی که دیگر زن قدرت کار نداشته باشد مورد پیدا نمی‌کند.

یکی از سیاهان آن منطقه به سیاح اروپائی گفته: چون زنم را خریده‌ام باید مانند گاو برای من کار کند.

در بعضی قبائل صحرا دختر باید با ارتکاب فحشاء قیمت خود را تحصیل و به خانواده خود بپردازد و بعداً در فروختن خودش به مردی که برای او عنوان شوهر دارد آزاد و قیمتی را هم که از مرد می‌گیرد خودش مالک می‌شود.

در پولینزی موقع شوهر کردن دختر، پدر یا پرادرش به داماد می‌گوید: این ملک توست و تو ارباب و مالک او هستی، اگر از او ناراضی شدی می‌توانی او را بفروشی، بکشی، و حتی بخوری، در مواردی که پدر خود را در معامله مغبون فرض کند تا مدت معینی می‌تواند دختر را پس گرفته به دیگری گران‌تر بفروشد.

در قبیله آشانتی‌های آفریقا اگر زن راز شوهر را فاش کند لب بالای او را می‌برند، اگر به مذاکرات شوهر با دیگران محرمانه گوش فرا دهد گوش او را قطع می‌کنند، اگر شوهر سه سال غایب شد زن می‌تواند شوهر کند ولی در صورت مراجعت شوهر، غایب، زن و بچه‌هائی که از زناشوئی دوم تولید شده‌اند متعلق به شوهر اول است!

در مذهب برهما پادشاه باید زن زانیه و همدست مجرم او را در میدان عمومی در نظر تماشاچیان به خورد سگ‌ها بدهد، این در صورتی است که مرد خطاکار برهمن باشد وگرنه بایستی او را برهنه کرده روی تخته آهنی که با آتش سرخ شده بخوابانند!!

7- ازدواج میراثی

این قسم زناشوئی هم از جمله آثار حقوق مالکانه مرد بر زن بوده است، در گابون آفریقا پس از مرگ شوهر، زن یا زنانش به وارث یا ورثه قانونی می‌رسیدند، وارث اختیار داشته خودش از زن استفاده کند و می‌توانسته به اقوام دورتر متوفی انتقال دهد.

در قبیله یاریبای آفریقا نیز پسر، بیوه پدر را به ارث می‌برده، اگر مادر خودش بود فقط استفاده بارکشی و کار کردن از او می‌نمود، و اگر مادرش نبود می‌توانست از او به عنوان همسر بهره‌برداری کند.

در عربستان جاهلی وارث متوفی جامه خود را به روی زن متوفی می‌انداخت و با این عمل زن را مثل ترکه متوفی به ارث می‌برد، وارث همه گونه اختیاری نسبت به این زن داشت، اگر مادر خودش نبود می‌توانست او را بدون مهریه عیال خود نماید، و می‌توانست به دیگری شوهر دهد و از مهریه‌اش استفاده کند، هم چنین اختیار داشت او را از شوهر کردن ممانعت نماید.

اسلام این میراث ناروا و زناشوئی باطل و ظالمانه را لغو نمود.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یحِلُّ لَکمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کرْهاً: «1»

8- ازدواج قهری و اجباری

این گونه زناشوئی هم به طوری که از تعریف آن برمی‌آید از آثار ضعف و زبونی زن نسبت به مرد نشأت می‌گرفت، این ازدواج اعم از این بود که به صورت فروش یا اسارت دختر یا صورت‌های دیگر باشد.

بی‌نوائی و ناچیزی دختران و نادیده‌گرفتن حقوق انسانی آنان در قرون متمادی تا کنون آنان را مجبور می‌کرد در انتخاب شوهر از رأی پدر یا ولی خود متابعت کرده و حتی بر خلاف میل و نظر خودش تسلیم شود، مظاهر مختلفه این اجبار و اضطرار در همه اعصار و عصر کنونی دیده می‌شود.

اغلب اتفاق می‌افتادکه ارباب ازدواج با شوهری را که خود دختر و خانواده او در نظر گرفته بودند تصویب نمی‌نمود و زن را مجبور می‌کرد به مرد به خصوصی که مورد نظر ارباب بود شوهر کند، و این تحمیل ظالمانه را بپذیرد.

در مذهب تحریف شده یهود و اغلب قبائل آفریقا و آمریکا و آسیا و اقیانوسیه یک نوع ازدواج اجباری به نام لویرا وجود داشته و دارد، به این ترتیب که مرد به ناچار باید بیوه برادر متوفای خود را به زنی بگیرد، چه متأهل باشد چه مجرد، تناسب سن در این زناشوئی نباید به عنوان هیچ رعایت شود، تمایل زن و مرد هم در این گونه ازدواج نباید مداخله داشته باشد!

یکی از جهانگردان فرانسوی می‌نویسد، بر اثر مطالعه‌ام در وضع زنان چین به این نتیجه رسیدم که دختران چینی در مسئله ازدواج حتی فرض هم نمی‌توانند بکنند که در این معامله نظرشان پرسیده شود، و رأیشان مورد توجه قرار گیرد.

9- ازدواج رسمی

در اعصار گذشته به صورتی اندک و ناچیز و در این عصر تقریباً در میان همه ملل چون امر ازدواج اساس و پایه تشکیل خانواده‌ها و ریشه سازمان اجتماعی هر کشوری است، موضوع زناشوئی و ازدواج مسئله‌ای رسمی تلقی شده و کیفیت آن تحت نظارت و مراقبت قانون قرار گرفته است، ولی با کمال تأسف در برخی از کشورها به صورت افراط قانون را در جهت حفظ حقوق زن قرار داده‌اند و همین افراط در حمایت سبب شده که بنیاد ازدواج متزلزل شود و در پاره‌ای از کشورها و در همه غرب اکثر جوانان تمایل به ازدواج نداشته باشند و برای ارضاء غرائز خود بدون عقد رسمی با زنی به عنوان همسر خویش زندگی کنند و هر وقت از او سیر شدند او را که نمی‌تواند به خاطر سند رسمی ازدواج، و ثبت نبودن مسئله در هیچ دفتر رسمی مورد حمایت قانون قرار بگیرد رها کند!

10- ازدواج خصوصی

در بیشتر نقاط جهان به خصوص طوایف و قبائلی که آزاد از قانون یا فراری از مقررات زندگی می‌کنند زناشوئی امری خصوصی و فردی است که دولت یا جامعه به آن نظری و حساسیتی ندارند، اگر هم داشته باشند رسوم و عادات مانع از آن است لذا به طور اغلب در این نوع ازدواج قوانین خاصی و کنترلی وجود ندارد، و برای کیفیت آن مقررات خاصی وضع نشده است.

هر کس بر طبق مشتهیات و تمکن خود به شکل خاصی زن می‌گیرد، و طرز رفتار با زن بسته به حیثیت و تربیت خانوادگی طرفین و عواطف و احساسات مرد است. ولی انواع ناروائی‌ها مبتذل و بی‌آبروئی که در منطقه آفریقا و اقیانوسیه در امر ازدواج خصوصی رایج بوده، مثل قرض و اجاره دادن زن و غیر آن نتیجه بی‌توجهی کامل دولت و جامعه و آزادی در هوس‌رانی است.

11- ازدواج تولیدی

در این شکل ازدواج آنچه فقط مورد نظر شوهر است، صرفاً تولید نسل و ایجاد اولاد است، و زن منحصراً در این جهت مورد توجه قرار می‌گیرد!

در بیشتر قبائل و نقاط که در زناشوئی متوجه این منظورند مصداق واقعی فرزند فقط اولاد ذکور می‌باشد، زنی که پسر نیاورد عقیم تلقی می‌شود.

در اغلب تمدن‌های قدیم برای بقای خانواده‌ها که جز با وجود فرزندان ذکور صورت‌پذیر نبوده تدابیر عجیبی اتخاذ می‌نمودند.

در روم و یونان و هند قدیم موضوع بقاء خانواده رنگ مذهبی به خود داشت، و وجود پسر برای این که اسلاف به سمت خدائی باقی بمانند لزوم داشته است.

در مذهب برهما در صورتی که فرزند نیاوردن زن نتیجه عقیم بودن شوهر باشد اجازه داده می‌شد مرد زن عقیم را به وسیله برادر خود آبستن کند، و در ایران قدیم هم این برنامه به صورت دیگر به عنوان زواج ابدال صورت می‌گرفته است!!

12- ازدواج موقت

به طوری که از کلمه موقت برمی‌آید، برخی از قوانین برای جلوگیری از فحشا به خصوص در مناطقی که تعداد زنان به عللی بیش از مردان است یا موجبات دیگری وجود دارد تمایل طبیعی زن و مرد را به هر صورت مشروع و قانونی در آورده، وصلت‌های موقتی را اجازه داده‌اند.

بدیهی است تنها منظور از این قسم ازدواج ارضاء شهوت بوده، و به هیچ وجه نظری به تولید مثل ندارد، حتی می‌توان گفت مفهوم این قسم زناشوئی تا حدی با ایجاد نسل منافات دارد.

اسلام در این زمینه برای این که حقی از زن یا مرد پایمال نشود و ظلمی انجام نگیرد این زناشوئی را علاوه بر این که بنام متعه پذیرفته ولی مانند ازدواج دائم برای زن و مرد تکالیفی قرار داده و پس از انقضاء مدت برای جلوگیری از اختلاط انساب عدّه قائل شده است.

13- ازدواج دائم

در برخی از شرایع و مکاتیب و قوانین زناشوئی را به عنوان عقد دائم پذیرفته و انحلال ناپذیر تلقی نموده‌اند و نه فقط از حیث مدت محدود نیست بلکه امکان تفریق و جدائی هم در آن پیش‌بینی نشده است.

اساس این نظر بر تعظیم و تکریم موقعیت این عقد، که پایه تشکیل خانواده است قرار دارد، و چون حق طلاقی در آن نیست هر پیش‌آمد سوئی را زن باید اجباراً از جانب شوهر تحمل کند و بسازد و بسوزد!

باید بدانیم که انحصار ازدواج به این صورت از دو نظر عملی نیست و با طبیعت زندگی و حقوق حقه طرفین بخصوص زن مطابقت ندارد، یکی از نظر عدم امکان طلاق و دیگر از نظر دوام مدت.

1- از لحاظ عدم امکان طلاق: چون برای زن و شوهری که اختلافات اخلاقی و هم کفو نبودن ادامه زندگی را بین آنان عذاب طاقت‌فرسا و روح‌گدازی می‌کرد باید چاره‌ای اندیشه می‌شد تا مرد و زن و بخصوص زن از چنین محدودیت غیر انسانی آزاد شود، پس لازم آمد که در هر قانون موارد خاصی برای طلاق پیش‌بینی شود، لذا در آئین مسیحیت البته تحریف شده آن که فعلًا به عنوان دین مسیحیان تلقی می‌شود، با این که ابداً طلاق وجود نداشته تدریجاً ناچار شدند برخلاف رأی صریح کلیسا طلاق را در موارد خاصی تجویز کنند.

2- از نظر دوام مدت: گرچه حیثیت اجتماعی زن مقتضی است که عقد او عقد دائم باشد و زن صرفاً وسیله التذاذ تلقی نگردد، لکن با توجه به تمایلات طبیعی زن و مرد و موجباتی که ارتباط موقت بعضی از زنان و مردان را ایجاب می‌کند، در صورتی که زناشوئی مشروع موقت وجود نداشته باشد، قهراً فحشا و روابط نامشروع شیوع پیدا خواهد کرد، و شخصیت زن لگدکوب خواهد شد، و هویتش مورد تجاوز قرار خواهد گرفت، و مرد هم به گناه بسیار زشت و کبیره زنا مبتلا و خلاصه آنچه واقعاً نباید اتفاق بیفتد اتفاق خواهد افتاد.

این مطلب بدیهی است که رابطه نامشروع زن و مرد که در عین حال موقت و هدفی جز ارضاء شهوت ندارد چند برابر به موقعیت اخلاقی و اجتماعی و هویت و شخصیت زن ضربه وارد می‌کند، تا ازدواج مشروعی که همان تمایل و ارتباط موقت را صورت شرعی و قانونی داده است، و از لحاظ حقوق و وظایف طرفین و جلوگیری از اختلاط انساب تحت نظم و انضباط در آورده است.

پس عدم امکان طلاق که قرن‌ها بر بعضی از ملت‌ها بخصوص مسیحیت حاکم بوده، و اجبار بر دوام مدت در حالی که موجب عذاب طاقت‌فرساست ظلمی بوده که قرن‌ها به زن مظلوم تحمیل شده است و آئین اسلام به بهترین صورت این دو مشکل را حل و زمینه آزادی زن را از آن همه رنج و عذاب فراهم آورد، ولی افسوس که اکثر مردم که قدر اسلام را نمی‌شناسند و در برابر این نعمت عظیم دچار کفران شدید هستند.

14- ازدواج آزمایشی!!

این گونه زناشوئی که فوق‌العاده به نظر عجیب می‌آید و متأسفانه آموز در غرب یعنی ممالک اروپائی و آمریکائی شیوع دارد و دامنهٔ کثیف آن به برخی نقاط شرق هم کشیده شده، مانند سایر اقسام پست و مبتذل ازدواج از آثار دنائت و انحطاط تمدن و اخلاق جامعه و حقیر و ناچیز شمردن زن و بی‌توجهی دولت‌ها و ملت‌ها به مسئلهٔ بسیار مهم ازدواج حقیقی و واقعی است.

نمونه شاخص این طرز زناشوئی خائنانه و ظالمانه تا چندی پیش در سیلان جنوب هندوستان دیده می‌شد، مردم این سامان به عنوان آزمایش زن می‌گرفتند و بعد از آن بی‌بند و باری غرب و آزادی بی‌قید و شرط شهوت‌رانان اروپا و آمریکا آن را به صورت یک فرهنگ پذیرفت، در سیلان در این زناشوئی پس از پانزده روز اگر زن مورد پسند مرد می‌شد ازدواج تثبیت، وگرنه مهر باطل بر آن می‌زدند.

با در نظر گرفتن این که در این اقوام مصداق خارجی زناشوئی جز خرید و فروش دختران چیزی نبوده، زن بایستی متاع وجود خود را با نهایت آسانی و ارزانی در دسترس خریدار می‌گذاشت تا او پس از مدتی آزمایش اگر پسند کرد ابتیاع وگرنه زن باید خریدار دیگری برای خود پیدا نماید.

همانطور که تذکر دادم متأسفانه در نقاط به اصطلاح بسیار متمدن دنیا از قبیل فرانسه و اتازونی و هم‌مسلکان آنان در فرهنگ و آداب، سوء استفاده از آزادی معاشرت زن و مرد، و سوء تعبیر در معنای واقعی تمدن و مدنیت موجب این شده که معاشرت‌های آزمایشی بین دختر و پسر رواج گیرد، گرچه این معاشرت صورت زناشوئی ندارد، مع الوصف عملًا همان روابطی که بین زن و شوهر باید وجود داشته باشد بین دختران و پسران یافت می‌شود، درست مانند زناشوئی آزمایشی سیلان، پسران به نام این که برای پیوند ازدواج و علقهٔ دائمی لازم است از خصوصیات و خلقیات زوجه آینده آگاه شوند، مدتی با دختران معاشرت و از آنان بهرهٔ جنسی برده و چه بسا حملی هم در رحم او بگذارند و پس از ارضاء مشتهیات نفسانی و حیوانی از ازدواج سر باز زده و روابط خود را قطع کرده برای آزمایش سراغ دختر دیگر می‌روند!!

این است مقدار ارزش زن، در جوامعی که از فرهنگ حق دوراند، و پای‌بند به اخلاق انسانی و کرامت و شرف نیستند، و در عین حال در همه رسانه‌های خود عربده می‌کشند زن در غرب آزاد شده و از محدودیت ضد تمدن در آمده، و دیگر امل و مرتجع و قدیمی نیست!!

از آنان بدتر و بدبخت‌تر مشتی دختران و پسران جوان ممالک شرقی و بعضاً ممالک اسلامی هستند که واقعاً کورکورانه و جاهلانه در حالی که اسلام و آداب انسانی آن را رها کرده دنباله‌رو آن حیوانات وحشی و ظالم به حقوق زن هستند.

15- ازدواج اشتراکی و خانوادگی

در برخی از طوائف همه عومل تنزل اخلاقی و سقوط ارزش‌های انسانی وجود داشت، در این طوایف منظور از زن گرفتن صرفاً التذاذ حیوانی و شهوت‌رانی مطرح بود.

گاهی فقر، تن‌پروری، عدم کفایت مخارج معیشت مردان را وادار می‌کرد از زن گرفتن امساک نمایند، در این گونه اجتماعات انواع فساد اخلاقی بنام زناشوئی رائج بود.

تا پنجاه سال پیش سرخ‌پوستانی که در نواحی کالیفرنیا سکونت داشتند، زنی که هر یک از افراد خانواده می‌گرفت مورد استفاده کلیه مردان آن خانواده بود، حتی ارتباط او با مردان قبیله هم مانعی نداشت و حسد شوهر وقتی تحریک می‌شد که زن خود را در قبیله دیگر ببیند.

در قبیله سینگاله ساکن سیلان نیز زن متعلق به همه برادران و حتی پدر خانواده است، اساساً شخص ازدواج نمی‌کند، بلکه خانوداه زن می‌گیرد، در تبت ازدواج امری است مشکل و شرم‌آور، افراد خانوده در این زمینه با یکدیگر شریک سعی می‌کنند که از سنگینی این بار بگاهند!!

ارشد برادران یک زن برای همه برادران می‌گیرد، اولاد این ازدواج متعلق به ارشد برادرهاست.

در نپال از نواحی هیمالیائی هند نیز برادران یک خانواده یک زن اشتراکی به قیمت 15 یا 12 روپیه می‌خریدند و گاه گاهی او را اجاره می‌دادند، اولاد این زناشوئی به ترتیب سن و ارشدیت میان پدران تقسیم می‌شد!!

16- ازدواج جمعی

این نوع زناشوئی هم از مظاهر پستی و تنزل اخلاقی و تربیتی، و ناشی از ناچیز بودن زن در نظر مرد است.

در این نوع ازدواج استمتاع چند مرد غریبه از یک زن ناشی از این اندیشه باطل و فکر سخیف است که زن باید مانند کالای خرید و فروش به حساب آید، بنابراین اشتراک چند مرد در این امر مانند اشتراک آنان در استفاده از یک خانه است!

در ازدواج جمعی عامل اساسی، بی‌نظمی جامعه و لجام گسیختگی افراد در هوس‌رانی و ارضا مشتهیات حیوانی است.

در جزائر هاوائی تا همین نزدیکی‌ها چند برادر همه نسبت به زن‌های یکدیگر شوهر بوده‌اند، زن‌ها هم به همین ترتیب هر یک عیال یکایک برادران می‌شدند!

17- ازدواج اختلاطی

گرچه اطلاق نام زناشوئی بر این هرج و مرج و شهوت‌رانی نفرت‌آور، از لحاظ حقوقی صحیح نیست، لکن چون در مقام شمردن انواع و اقسام مختلفه ازدواج و بلکه صورت‌های گوناگون تجمع زن و مرد هستیم باید از این نوع ازدواج که مدت‌ها در بعضی طوائف شایع بوده و متاسفانه هنوز هم در برخی نقاط به اصطلاح متمدن و پیشرو وجود دارد اسمی برده شود.

تا چندی قبل و بلکه هنوز در سکنه قدیمی هندوستان از آن جمله در قبیله سونتال تمام دختران و پسران جوان موقع معینی از سال در یک مجلس همه با هم عروسی می‌کنند، به این ترتیب که شش شبانه‌روز اختلاط مطلق میان زن و مرد حکم‌فرماست، بعداً هر زن و مردی که خواستند خود را به یکدیگر اختصاص می‌دهند، این نوع زناشوئی و تشکیل خانواده در محل‌های معینی از اروپا و امریکا در بزم‌های شبانه هم اکنون جریان دارد و با همه قوا شخصیت زن سرکوب و لگدمال می‌شود!

18- ازدواج اقتراضی و معاوضه‌ای

این طرز زناشوئی هم از مظاهر بی‌عفتی و افراط در شهوترانی و ناشی از بندگی هوا و هوس است. قرض و معاوضه زن نه فقط سابقاً شیوع داشته بلکه هنوز هم در برخی نقاط به ظاهر متمدن وجود دارد.

در قبائلی از جنوب آمریکا مثل بلاک‌فیت‌ها دو نفر دوست در یک شب زن‌های خود را معاوضه می‌کنند، در گروئلند اشخاص برای چند ماه زن خود را به دوستانشان وام می‌دهند، این عمل نشانهٔ فتوت و گذشت اخلاقی شمرده می‌شود، و نهایت محبت و صمیمیت وامدهنده را نسبت به وام گیرنده نشان می‌دهد!

راستی سقوط و پستی و بی‌غیرتی و بی‌شرفی و زندگی بدتر از حیوانات بیابانی تا کجا!

در مهد فلسفه و حکمت یعنی یونان قدیم نیز این موضوع بی‌سابقه نبوده، چنان که در کتاب‌ها نوشته‌اند مادر دموستن خطیب معروف یونانی به همین صورت مورد معامله واقع شد، در روم قدیم هم کاتون زن خود مرسیا را به دوستش هورتن سیوس قرض داد و پس از مرگ دوستش او را پس گرفت!

19- ازدواج اسمی و تصنعی

در این نوع ازدواج شوهر فقط به اسم و عنوان زوجیت اکتفا می‌کند یعنی برای زن اسماً شوهر است نه رسماً. به همین خاطر هیچ‌گونه علقه واقعی زن و شوهری وجود ندارد، در جزیرهٔ هاوائی چون فرزندان موظف‌اند به حساب و نفع پدر کار کنند، اشخاصی یافت می‌شوند که فقط به صورت ظاهری و اسمی سمت شوهری دارند ولی زنی که تحت زوجیت اسمی آنان است به میل خود جفت انتخاب می‌کند اما فرزندانی که از این زن و از شوهر دلخواهش متولد می‌شوند به پدر اسمی خود تعلق می‌گیرند!!

20- ازدواج سه ربعی

در برخی طوائف افریقا خصوصاً در صحرا، پیمان ازدواج میان زن و شوهر این بوده که یک چهارم از عمر زناشوئی را زن آزاد و در اختیار خویش باشد و سه چهارم دیگر اختصاص به شوهر داشته باشد، معمولًا این تقسیم روی مأخذ روز بوده، به این ترتیب که هر چهار روز، روز چهارم را زن می‌توانسته با هر کسی که میل دارد به سر ببرد، البته موالید این معاشرت‌های آزاد نیز متعلق به بستر زناشوئی بوده است.

22- ازدواج ثیبه

در این قسم ازدواج باید زن پیش از شوهر کردن بکارتش ازاله شده باشد.

در صحرای آفریقا به طوری که در ازدواج ابتیاعی ذکر شد دختران باید پیش از عروسی قیمت خود را به وسیله فحشا تحصیل و به خانواده خود بپردازند.

در بعضی جزائر اقیانوسیه و قبایل اصیل هند دختران بایستی برای این که بتوانند شوهر کنند در معبد برای ازاله بکارت مرتکب فحشاء شوند! آری در معبد!!

در گوآ و پوندیچری دختران به معبد ژاگرنو می‌رفتند، در طایفه ساکالاو ساکن ماداگاسکار معمولًا والدین در صورت مسامحه از ازاله بکارت دختران، خود دختران قبل از عروسی بوسیلهٔ مقتضی بکارت خود را زایل می‌کردند.

از همه شگفت‌آورتر این که در کامبوج هند و چین رسم خاصی متداول که تا سال‌های پیش نیز معمول بوده است به نام چینتان، و آن رسم این بود در هر شهری در این کشور روز معینی در هر سال، والدین دختران خود را که به سن مقتضی برای زناشوئی رسیده بودند در محل عمومی جمع می‌کردند، پس از آن رئیس معنوی بودائیان قبول می‌کرد که این دختران را مجاناً خریداری کند، سپس آنان را با تشریفات مذهبی و ملی به خانهٔ خود می‌برد و به وسیله هم‌بستری بکارت آنان را ازاله و روز بعد به خاطر زحمتی که در بیصورت کردن ناموس مردم کشیده بود با گرفتن تحف و هدایای مورد توجه باز آنان را به والدینشان می‌فروخت، از این به بعد دختران می‌توانستند شوهر کنند!! شما را به خدا ببینید بی‌شرمی تا کجا و سقوط دادن جنس زن تا چه اندازه؟!

و افتضاح‌تر از آنچه این که در مالابار هندوستان در عروسی رؤسا و ثروتمندان سه شب اول عروسی اگر عروس باکره بود به روحانی بزرگ بودائی شهر اختصاص داشت و پس از ازاله بکارت و انقضاء سه شب، روحانی مزبور در برابر زحمت و خدمتی که انجام داده بود و عروس تازه را متبرک نموده پنجاه قطعه پول طلا انعام می‌گرفت سپس عروس را به شوهر جوانش مسترد می‌کرد!!

23- ازدواج تصرفی

در برخی از طوایف محلی و آمریکائیان اصیل خرید یک زن برای مالکیت او امری تمام نبود، بلکه شوهر می‌بایستی همیشه برای دفاع از زوجه خود مجهز و آماده باشد تا بتواند او را در ملکیت و تصرف خود نگاه دارد، اگر مردی قوی‌تر اراده می‌کرد زن کسی را از تصرف او خارج و زوجه خود سازد شوهر ضعیف اجباراً تمکین می‌کرد! عموماً مردانی که در تیراندازی مهارت نداشتند از داشتن زن زیبا و مورد پسند عاجز و عملًا محروم بودند.

در اعراب جاهلیت نیز نظیر این هجوم و دفاع برای اسیر کردن و ربودن زنان مردان ضعیف وجود داشته است.

24- ازدواج تطلیقی

در برخی قبائل افریقا به قدری طلاق رائج و پسندیده است که قیمت و ارزش زن بسته به تعداد شوهرانی است که داشته و دفعاتی که طلاق گرفته است!

آنجا وضع به گونه‌ای است که می‌توان گفت: طلاق در نفس زناشوئی منظور شده و زن بایستی به فاصله خیلی زود تا چند هفته طلاق گرفته به دیگری شوهر کند.

زن بیوه به نسبتی که بیشتر طلاق گرفته باشد زودتر و آسان‌تر شوهر پیدا می‌کند، در صحرای آفریقا به زنی که تغییر شوهر نداده است زنان دیگر می‌گویند تو زن ناچیزی هستی زیرا بیش از یک مرد به تو میل نکرده و تو را نخواسته است! در ماداگاسکار عدّه زن مطلقه دوازده روز است، در حبشه نیز به حدی طلاق شایع است که یکی از جهانگردان زنی را دیده که هفت نفر از شوهران سابقش نزد او نشسته بودند.

از مجموع آنچه راجع به انواع مختلفه ازدواج و رسوم و آداب عجیب اقوام و وضع زن امروز در غرب و در بعضی از طوایف شرق گفته شد حقارت زن و ناچیز شمردن او به وسیله فرهنگ‌های مختلف بشری و مادی روشن شد، جنایات طوایف مختلف انسانی و جهل آنان به این موجود ظریف به حدی بوده و هست که این موجود انسانی و عنصر قابل تربیت را در قانون مذهبی بودا جنس شریر معرفی می‌کند که در درون او برای فاسد ساختن مرد حس به خصوصی تعبیه شده است.

مذهب مزبور به مردان سفارش اکید کرده که در خانه با خواهر یا مادر یا دختر خود تنها نمانند، در شریعت برهما دختر و زن باید در حیات و ممات چون سایه تابع مرد باشد.

در هندوها مردی که همسرش مرده باید به زودی زن بگیرد ولی زن بیوه اگر شوهر کند این عمل احساسات عمومی را جریحه‌دار می‌سازد!

در گذشته چین اگر در ایام نامزدی داماد می‌مرد، عفت و آبرومندی اقتضا داشت که دختری که نامزد عروسی بوده دیگر شوهر نکند، هم چنین زن عفیف زنی بوده که پس از مرگ شوهر خودکشی کند، و بهتر این بوده که زن بیوه در میدان عمومی شهر در محضر هزاران تماشاچی انتحار نماید، نام چنین زنی را در تابلو افتخارات قید می‌کردند.

در هندوستان زنان بایستی خود را با جسد مرده شوهر می‌سوختند، این عادت بدواً در بنگاله میان طبقهٔ اشراف رایج و بعداً در عموم طبقات فرهنگ شد، که از فسخ این قضیه بیش از نیم قرن نمی‌گذرد!!

در ایالت ماراتا دو نفر از امرای هند موقع مرگ یکی هفده و دیگری سیزده زن داشت، بیست و نه نفر از این زنان بی‌نوا خود را تسلیم شعله آتش کردند، یک زن دیگر که حامله بود پس از وضع حمل خود را به دوستانش با سوختن در آتش ملحق کرد، به راستی چه فرهنگ جاهلانه و ظالمانه‌ای را به زن تحمیل و به او باورنده بودند که سعادتت در این است که کنار مردهٔ شوهرت بسوزی!!

در قبایل و طوایف سِلْت در اروپای مرکزی وقتی مرد می‌خواست از مشروع بودن ولادت نوزاد خود اطمینان پیدا کند، کودک را در سبدی گذاشته روی آب رها می‌کرد، اگر سبد روی آب می‌ماند بچه مشروع و مادر محفوظ بود، و اگر سبد در آب فرو می‌ریخت بچه زیر آب خفه و مادر خیانت‌کار طفل کشته می‌شد!!

در کلده و آشور، پس از قانون حمورابی اگر زن در خانه شوهر رعایت صرفه‌جوئی و اقتصاد را نمی‌کرد و موجب خانه خرابی شوهر می‌شد، یا بدون اجازه شوهر می‌خواست به خانهٔ پدری خود برگردد یا فتنه برپا می‌کرد، مرد می‌توانست او را بدون پرداخت مهریه از خانه اخراج یا او را مانند کنیزی نگاه داشته زن دیگری اختیار کند، در ضمن شوهر می‌توانست زن خود را در مقابل جرم اسراف و تبذیر، پس از اثبات در دادگاه در آب غرق کند!!

این بود گوشه‌ای از مظالم جنایات مردان نسبت به زنان از قدیمی‌ترین روزگاران تا به امروز. «2»

در بخش بعد تا جائی که لازم باشد به نگاه آسمانی اسلام و قوانین و مقررات نورانی‌اش، نسبت به زن و حقوقی که در همه زمینه‌ها برای او مقرر کرده اشاره می‌کنم تا قدر و منزلت این فرهنگ که سبب شد زن را به کرامت و شرافت و اصالت و عزت وجودی‌اش برگرداند، و او را به عنوان انسانی والا و دارای قابلیت ایمانی و اخلاقی و تربیتی قلمداد کند روشن شود.

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- نساء 19.

(2)- مفصل مسائل و حقایقی که در فصول مختلف بیان شد در کتاب حقوق زن در اسلام و اروپا ببینید.

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتابتفسیر حکیم جلد ششم

نوشته: استاد حسین انصاریان

 


منبع : پایگاه عرفان
  • استاد حسین انصاریان
  • ازدواج اعراب
  • ازدواج بدل
  • ازدواج معمولی
  • ازدواج
  • ازدواج فامیلی
  • ازدواج مشروع
  • تفسیر حکیم جلد ششم
  • ازدواج در ملل مختلف‏
  • ملل مختلف‏
  • ازدواج خارجى
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه