اميرالمؤمنين على عليه السلام مىفرمايند: اگر هفت فلك را با آن چه كه زير اين هفت آسمان هست- كه تا كنون كسى خبر دقيقى از اين كه زير اين هفت آسمان چيست، نداده است، ولى سرمايهاى غيرقابل شمردن و ارزيابى است- را به من بدهند، بگويند: اينها ملك تو باشد و شريكى نيز ندارى، در عوض برو از مورچهاى كه پوست جو به دهان گرفته، اين پوست جو را بگير كه ديگر اين مورچه به اين پوست جو نرسد، والله من اين كار را نمىكنم.
اين سطح بيدارى اولياى خدا نسبت به زشتىها است.
اما اين همه زشتى در محيط مىبينيد كه بعضى از مردم راحت مرتكب مىشوند. محرم و نامحرمى را طبق قرآن رعايت نمىكنند، حرامها، معاصى و گناهان را ترك نمىكنند، چون كه نفس آنان دچار بيمارى تسويل است. زشتىها را نقاشى كرده و چهره زيبايى به او داده كه ارتكابش براى مردم راحت، سهل و آسان باشد.
متدين، زير بار گناه نمىرود، چون براى او سخت است، ولى ديگران نه. ما حاضر نيستيم مورچهاى را زيرپا لگد كنيم، ولى آن كسى كه در كنار بانك كمين مىكند، مىبيند خانمى، پيرمردى، پيرزنى، چند بسته اسكناس از ماحصل عمرش را از بانك گرفته، دارد مىرود، دنبالش مىكنند كه اين پول را غارت كنند، اگر مقاومت كند، گلوله يا چاقو مىزنند و مىبرند؛ يعنى هم غارت براى آنان آسان است و هم كشتن. چرا؟ چون دچار بيمارى تسويل نفس هستند.
اما براى اميرالمؤمنين عليه السلام كه نفس و باطن خود را با رزق قرار داده شده پروردگار تغذيه صحيح كرده است، چقدر سخت است كه به مورچهاى ظلمى كند و پوست جويى را از دهانش بگيرد.
منبع : پایگاه عرفان