بزرگداشتها باشكوه ترين سرآغاز پيدايي تاريخ در زمان زيستن مي باشند. زمان زيستن در گستره پر از رويش انديشمندان، تاريخ را حسي و عبرتهاي آن را واگويه مي كند. اين بزرگداشتها آزموني است براي بازشناسي حركتها و ايستايي ها؛ تا بدان مرحله كه آدمي دريابد تا چه اندازه از آرمانها و نورانيتها فاصله گرفته و تا كجا بايد بپيمايد؟ چنين سنجشي همان حسابرسي به نفس است كه پروردگار بر آن اصرار ورزيده است.(1)
با اين حال، به جا آوردن آداب و بزرگداشتهاي ويژه، به لحاظ دارا بودن از پشتوانه اي سرشار از هدايت، معرفت و رهايي، سهم ويژه اي در ضرب آهنگ هوشمندي و به يادآوري آدمي براي حسابرسي به نفسش دارد. در هر ايده و آييني، پشتوانه ها جايگاه ويژه اي دارند. مذاهب در يك تقسيم بندي به دو قسم «آيين اساطيري» و «مذاهب تاريخي» تقسيم مي شوند. برخي از آيين ها در دوره قبل از تاريخ شكل گرفته و بعد به دوره تاريخي وارد شده اند، برخلاف مذاهب تاريخي كه در دوره تاريخي شكل يافته اند. بر اين اساس، حضرت محمد(ص) حضرت عيسي(ع) و حضرت موسي(ع) شخصيتهايي هستند كه ظهورشان در دوره تاريخي اتفاق افتاده است.(2)
سخن از پشتوانه ها، در واقع بيان روح حاكم بر خود فردي و جمعي پيروان هر مذهب و آيين است و بزرگداشتها چيزي جز بازيابي پشتوانه هاي اساطيري و تاريخي مذاهب نيست. اسلام گرچه مذهبي تاريخي است و همچون بسياري از آيين هاي اساطيري آداب تقليدي ايستا نگرديده است، اما در يادآوري پشتوانه هايش، استوارترين آداب و مرامها را در قالب بزرگداشتهاي ويژه به پيروان، يادآور گشته است. چنانچه در بيان اجمالي اين پشتوانه ها بكوشيم، سرآغاز آن در تولد، كودكي، نوجواني و بزرگسالي رسول خدا(ص) و مجاهدتهاي بي بديل آن اسوه و رحمت جهانيان نمود مي يابد؛ سپس در غدير خم، دين اسلام به بركت جانشيني، امامت و ولايت علي بن ابيطالب(ع) كامل مي شود و دوره امامت امامان دوازده گانه و وارثان علم و حكمت نبوي آغاز مي شود؛ دوره اي كه هيچ گاه تا قيامت انتهاپذير نيست و هر مسلمان در گستره تاريخ اسلام به گونه اي در اين گلستان روح انگيز ولايت و امامت سير نموده است. بي گمان، در تقويم بزرگداشتهاي اسلام، برخي از روزها چنان عظمتي دارند كه يادآوري آنها چيزي به جز همان اسلام اصيل نيست، مثلاً آن گاه كه از روز غدير خم ياد مي شود، عيدي به پهنه و گستردگي تمام دين اسلام در آسمانها و زمين، برايش تدارك ديده مي شود؛ همچنين زماني كه نام كربلا و عاشورا بر زبانها رانده مي شود، اين يادآوري از چنان پشتوانه اي برخوردار است كه حسين(ع) را جان پيامبر(ص) و اسلام مي بينيم.(3)
اين شخصيت، همان كسي است كه به هنگام ولادتش ملائكه به رياست حضرت جبرئيل گروه گروه بر رسول اكرم(ص) نازل مي شدند و به آن حضرت تبريك مي گفتند. (4)
اولين مولودي است كه هنگام ولادت او جد و پدر و مادرش گريستند. كسي است كه هر يك از معصومين(ع) به هنگام بردن نامش مي گريستند و مؤمنين نيز چون او را ياد مي كنند، مي گريند. شخصيتي است كه تولدش در ماه شعبان واقع شد كه شهادت هيچ كدام از معصومين در آن، نقل نشده است و شهادت آن بزرگوار در ماه محرم است كه تولد هيچ يك از معصومين(ع) در آن ماه اتفاق نيفتاده است.(5)
آنچه نگارنده در اين نوشتار به آن مي پردازد، به روايت كشيدن زوايايي از شخصيت امام حسين(ع) در امتداد قطعاتي از كلمات الهي اش مي باشد كه بي گمان در بزرگداشت ويژه سوم شعبان ما را بيش از پيش با معارف حسيني آشنا مي سازد، زيرا پيامبر(ص) فرمود: آگاه باشيد، حسين دري از درهاي بهشت است، هر كس با او دشمني ورزد، خداوند بوي بهشت را بر او حرام مي سازد(6)
و اينك پس از چهارده قرن در مسير ثانيه هاي ظهور، دوستي حسين(ع) را زينت جانمان مي گردانيم تا در سحاب رحمت مهدوي، حسيني بينديشيم و زندگي كنيم.
نسبنامه
الف) امام حسين(ع) در اتمام حجت با اهل كوفه فرمودند: اما بعد، مردم! اول نسب مرا تعيين و فكر كنيد كه من چه كسي هستم؟ سپس خويشتن را ملامت كنيد. دقت كنيد آيا كشتن من براي شما صحيح و جايز مي باشد؟ و آيا هتك حرمت من براي شما حلال مي باشد؟ آيا من پسر دختر پيامبرتان نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسرعموي پيامبر شما نيستم؟ مگر پدر من اولين فردي نبود كه به خدا ايمان آورد و آيا اولين فردي نبود كه پيامبر را با آنچه از پيش خدا آورده است تصديق نمود؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموي من نيست؟ آيا جعفر كه در بهشت با دو بال پرواز مي كند عموي من نبود؟ آيا گفتار رسول خدا(ص) را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه فرموده است: اين دو فرزندم آقاي جوانان اهل بهشت مي باشند...
اگر مرا در گفتارم تصديق كنيد كه حق همين است، زيرا به خدا سوگند از هنگامي كه دانسته ام خداوند دروغگويان را عذاب مي كند دروغي نگفته ام و اگر گفتار مرا باور نداشته باشيد، در ميان شما كساني هستند كه اگر از آنان بپرسيد، به شما خبر خواهند داد... اگر باز هم شك داريد، آيا در اين هم شك داريد كه من پسر دختر پيامبر شما هستم؟ به خدا سوگند كه از مشرق تا به مغرب پسر دختر پيامبري جز من در ميان شما و در هيچ جاي عالم وجود ندارد.(7)
ب) روزي مروان با لحني تمسخرآميز به امام حسين(ع) گفت: اگر شما افتخار فرزندي فاطمه(س) را نمي داشتيد، ديگر با چه راهي بر ما فخر مي كرديد؟
حضرت در پاسخ فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم كه اگر راست مي گويم مرا تصديق كنيد، آيا شما در سرتاسر زمين دو نفر را سراغ داريد كه پيامبر، آنان را بيشتر از من و برادرم حسن(ع) دوست داشته باشد؟ و آيا غير از من و غير از برادرم حسن، براي پيامبر(ص) دخترزاده اي سراغ داريد؟ همگي گفتند: نه سراغ نداريم.(8)
ج) امام حسين(ع) در پاسخ شخصي كه امام را نمي شناخت، فرمود: ما حزب پيروز خداونديم؛ ما عترت پيامبر خدا و نزديكان آن حضرتيم، ما اهل بيت پاك پيامبريم، ما يكي از دو وزنه بزرگ هستيم كه پيامبر خدا ما را دومين كتاب خدا قرار داده است... همان كتابي كه ما در تفسير و تأويلش درمانده نخواهيم شد. (9)
د) امام حسين در روز عاشورا فرمود:
شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا مرا مي شناسيد؟ گفتند: آري تو را مي شناسيم؛ تو پسر رسول خدا و سبط او هستي، فرمود: شما را به خدا سوگند آيا مي دانيد كه مادر من فاطمه دختر محمد(ص) است؟
گفتند: آري، فرمود: شما را به خدا سوگند آيا مي دانيد كه پدر من علي بن ابي طالب(ع) است؟
گفتند: آري به خدا سوگند، فرمود: شما را به خدا آيا مي دانيد كه مادربزرگ من خديجه دختر خويلد اولين زني است كه اسلام آورد؟ گفتند: آري به خدا سوگند، فرمود: شما را به خدا آيا جعفر طيار كه در بهشت پرواز مي كند عموي من نيست؟ همگي گفتند: آري به خدا سوگند. فرمود: شما را به خدا آيا مي دانيد كه اين شمشير رسول خداست كه من همراه دارم؟
گفتند: آري به خدا سوگند، فرمود: شما را به خدا آيا مي دانيد كه اين عمامه پيامبر(ص) است كه من بر سر گذاشته ام؟ گفتند: آري، به خدا سوگند؛ فرمود: شما را به خدا سوگند آيا مي دانيد كه علي اولين كسي بود كه اسلام آورد؟ و آيا مي دانيد كه او از نظر دانش از ديگران عالمتر بود و از لحاظ حلم و بردباري از همه برتر بود؟ و او ولي هر مؤمن و مؤمنه اي بود؟
گفتند: آري به خدا سوگند. فرمود: پس از روي چه دليل و با چه جرأتي خون مرا مباح مي سازيد؟ با اين كه پدرم ساقي و پاسدار حوض كوثر است، افرادي را از حوض كوثر مي راند، همان گونه كه ساربان شتران را از سراب مي راند و با اين كه لواي احمد در روز قيامت در دست پدرم مي باشد؟ گفتند: آري همه اين مطالب را مي دانيم، ولي ما از تو دست برنمي داريم تا از تشنگي جان به لب رساني. (10)
چيستي خدا
هميشه يكي از پرسشهايي كه آدمي با آن درگير است، مقوله چيستي خداست. خدا كيست؟ خدا چيست؟ او را كه آفريده است؟... به مرور زمان با استواري ايمانش به خوبي درمي يابد كه خدا نوري است كه با عقل مادي قابل درك نيست. امام حسين(ع) در بياني معجزه آسا مي فرمايند:
الف) اي مردم، از اين گمراهان بپرهيزيد كه اينان همانند كفار اهل كتاب خداوند را مانند خويش مي پندارند. پروردگار جهان خدايي است كه چيزي مانندش نبوده، شنوا و بيناست، در عين حال كه او همه چشمها را درك مي نمايد، هيچ چشمي او را نمي بيند، خدا لطيف است، يكتايي و عظمت در انحصار اوست.
خواست و اراده و قدرت و علم خود را در كائنات جريان داده است، در هيچ امري از امورش كسي نيست كه بتواند با او درافتد؛ نه مانندي دارد كه مانندش باشد و نه مانندي دارد كه مثل او باشد. كار آفرينش او را سرگردان نمي سازد؛ و دگرگونيها در او راه نيافته، از دستبرد حوادث بر كنار است و توصيف كنندگان نخواهند توانست عظمتش را آن طور كه هست دريابند، ميزان قدرت و هيبتش در خردها نگنجد، زيرا در ميان موجودات چيزي مانندش نباشد، دانشمندان با عقلهايشان و انديشمندان با انديشه هايشان او را درك نمي نمايند، مگر همين اندازه كه باايمان به غيب او را تصديق نمايند، زيرا خداوند با هيچ صفتي از صفات مخلوقات توصيف نمي گردد. خداوند يگانه بي نيازي است كه آنچه در انديشه آيد خداوند غير او باشد. آري آن موجود كه انديشه ما بدان رسد پروردگار ما نتواند بود و آن چيز كه در فضا يا جاي ديگر باشد، خداوند و معبود ما نخواهد بود. خداوند در موجودات است، اما نه آن گونه كه اشياي جهان را دربرگيرد و بر او احاطه يابد؛ از موجودات جداست، اما نه آن گونه جدايي كه از آنها غايب باشد، نه كسي را ياراي ضديت با اوست و نه كسي را رسد كه مانندش باشد؛ قديم بودنش همانند قديم بودن جهان نيست، نظر و قصدش به سوي جانبي مخصوص نيست، همان گونه كه از چشمها پنهان است، از خردها نيز پنهان مي باشد.
نزديك بودن به او با لطف و كرامت اوست و دوري از او با بي لطفي او نسبت به ديگران است، هيچ مكاني او را در برنخواهد گرفت و هيچ ظرف زماني بر او احاطه نخواهد يافت و ترديدي او را به مشورت وادار نخواهد ساخت، بي آن كه بر فراز قله اي صعود كند برتر و بالاتر است.
آمدنش با نقل مكان نيست، موجودات را از نيستي به هستي مي آورد و از هستي به نيستي رهسپار مي كند و براي كسي جز او اين دو صفت در يك لحظه هيچ گاه جمع نمي شود، انديشه انسان با تفكر به وجودش ايمان پيدا مي كند، وجودي كه به آن ايمان هست؛ بي آنكه چگونگي برايش تصور گردد، به واسطه او صفات شناخته گردد نه آن كه به وسيله صفات، او شناخته شود، به نيروي خداوندي، علوم و معارف شناخته شود نه آن كه به واسطه دانشها خداوند شناخته گردد، اين است خداوندي كه همنام نداشته، از هر عيبي منزه است و بر او مانندي وجود ندارد و هر صدايي را شنيده و همه چيز را مي بيند. (11)
ب) گر چه در بيان پيشين، امام حسين(ع) پاسخگوي بسياري از شبهات درباره خداشناسي گرديد، با اين حال اين پرسش باقي است كه به راستي جوهره خداشناسي مسلمانان چيست؟ در ديدگاه امام حسين(ع) بين خداشناسي و ولايت خداشناسان پيوندي ناگسستني مطرح است، زيرا امام حسين(ع) فرمود: اي مردم از خداي بزرگ بترسيد، خداوند بندگانش را نيافريده است، مگر براي آن كه در حقش معرفت پيدا كنند و پس از آن كه شناختندش، او را عبادت كنند و پس از عبادتش از پرستش ديگران بي نياز گردند. شخصي گفت: اي پسر پيامبر خدا(ص) پدر و مادرم به فدايت، شناسايي خداوند چيست؟
حضرت فرمود: شناسايي خدا به اين است كه مردم هر عصري امام واجب الاطاعه خود را بشناسند.(12)
اهميت ولايت
به گزارش سليم بن قيس، امام حسين(ع) در اجتماع هزار نفري كه همگي زير يك سايبان بزرگ گرد آمده بودند، فرمود: معاويه سركش با ما و شيعيان ما رفتاري كرده است كه همه شما ديده ايد و مي دانيد و شاهد و گواهيد؛ من هم اكنون از شما پرسش دارم، اگر راست گفتم، مرا تصديق كنيد و اگر هم دروغ گفتم، تكذيبم نماييد. شما را به حقي كه خداوند بر گردنتان دارد، سوگند مي دهم به حق رسول خدا(ص) و قرابتي كه من با پيامبرتان دارم؛ از شما مي خواهم كه سخنان امروز مرا پنهان نسازيد و گفته هاي مرا براي ديگران بيان كنيد... گفتارم را بشنويد و يادداشت نماييد؛ سپس هنگامي كه به سوي شهرها و قبيله هاي خود بازگشتيد، به هر كسي كه امينش دانستيد و مورد اطمينان شما بود كه از جانب او زياني به شما نمي رسد؛ آنان را بدانچه از حق ما كه مي دانيد دعوت نماييد، زيرا من مي ترسم كه اين امر (ولايت ما) از بين رود و حق مغلوب گشته از ميان برود، هر چند خداوند وعده داده است كه نور خويشتن را تمام مي نمايد، هر چند كافران نخواهند .
راوي گويد: حضرتش از آياتي كه درباره اهل بيت(ع) نازل شده بود چيزي باقي نگذاشت، مگر آن كه همه را تلاوت كرد و تفسير فرمود و از گفته هاي پيامبر(ص) نيز آنچه را كه در حق پدرش و برادرش و مادرش و در حق خودش و اهل بيت پيامبر(ص) فرموده بود، چيزي به جا نگذاشت و در نقل همه اينها اصحاب مي گفتند: آري به خدا قسم ما همه اينها را شنيده و شاهد بوده ايم و تابعان صحابه مي گفتند: آري به خدا سوگند، شخصي از صحابه كه او را تصديق مي نمايم و امين مي دانم، اين مطلب را برايم حديث كرده است. در ادامه اين روايت، سليم بن قيس به هجده مطلب يقيني كه امام حسين(ع) مردم را بر آنها سوگند داده بود، اشاره مي دارد.(13)
بر اين اساس يكي از وظايف ولايتمداران ضمن استحكام پايه هاي ايمان و عقيدتي خويش، نشر و ترويج فرهنگ جاويد ولايت اهل بيت(ع) در جامعه است، همان فرهنگي كه امام حسين(ع) براي پاسباني از آن سفارش مي كند كه در راه نشر آن بايد كوشيد؛ از دين خدا جانبداري كنيد و از حرم رسول خدا(ص) دفاع نماييد (14)
چيستي دنيا
ايمان به خدا و قبول ولايت معصومين(ع)، عنصر بركت افزايي آرامش و رسيدن به آرمانهاي خدايي در اين دنياست. بي گمان، خداوند افراد مؤمن را از داخل شدن در گروه دنياگران زياده طلب، شهوتران و بي هدف بازمي دارد و اين توفيق تنها بهاي اين جهاني گرفتار نشدگان دنياست و چه سرور و ابتهاج ابدي در آخرت برايشان مهياست، فقط خدا مي داند كه با سير در كلام امام حسين(ع) حقايق بيشتري در حقيقت و گونه تعامل انسان با دنيا درك مي شود:
الف) شما را به تقوي و خويشتنداري سفارش مي كنم و شما را از روزهاي خدا (روز قيامت و مرگ و ...) مي ترسانم و اندرزتان مي دهم.
اي بندگان خدا، اگر تنها همين هول و ترس مرگ و تاريكي قبر،مسير نهايي ما بود، سزاوار بود كه انسان در دنيا هميشه در فكر آن باشد... به هوش باش! مبادا از كساني باشي كه از گناهكاري مردم بر آنان مي ترسد، اما خويشتن از مكافات عمل خود غافل است، زيرا خداوند بزرگ فريب نخواهد خورد و به اراده خداوند جز با فرمانبرداريش نمي توان به پاداشهايي كه وعده داده است رسيد. (15)
ب) اي فرزند آدم! لحظه اي انديشه كن و با خويشتن بگو كه پادشاهان جهان و جهانمداران كجايند؟ آنان كه خرابي هاي جهان را آباد مي كردند به كجا رفتند؟ صاحبان ثروت، از ثروت و همه چيز خود با بي ميلي جدا گشتند و ديگران وارث آن گرديدند، ما نيز به زودي به آنان خواهيم پيوست.(16)
ج) اي مردم! بدانيد كه دنيا خانه اي فناشدني و زوال پذير است؛ اين دنيا مردم خود را به يك حال و يك گونه نخواهد گذاشت.(17)
چيستي رجعت
اعتقاد به رجعت، يكي از ويژگيهاي مكتب اهل بيت(ع) و تشيع است كه برخاسته از آيه هاي نوراني قرآن مجيد(18) و احاديث ائمه معصومين(ع) مي باشد.(19)
طبق اين اعتقاد، خداوند متعال انبيا و جانشينان آنان و پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را با گروهي از مؤمنان و پاكان و برخي از ستمگران دوباره قبل از روز قيامت زنده مي كند و به اين دنيا برمي گرداند تا بندگان شايسته خداوند و مؤمنين از اين ستمگران كه دشمن خداوند مي باشند، پيش از عذابي كه در آخرت برايشان مهيا شده، در همين دنيا انتقام بگيرند. زمان اين رجعت با ظهور حضرت مهدي(عج) شروع مي شود و اول كسي كه به دنيا برمي گردد، امام حسين(ع) است. (20)
آن حضرت در يكي از خطابه هاي خود جريان رجعت خود را پس از بيان ماجراي شهادت چنين بيان مي فرمايد: در دوران رجعت - اولين كسي هستم كه زمين برايم شكافته شده، سر از خاك بردارم.
رجعت من همان هنگامي است كه پدرم اميرمؤمنان(ع) به دنيا بازمي گردد و قائم ما قيام مي فرمايد و پيامبر(ص) دوباره زنده خواهد شد. هنگام برخاستن از قبر گروهي از فرشتگان از طرف پروردگار عالم بر من وارد خواهند شد و اين گروه از فرشتگاني خواهند بود كه تا آن وقت اصلاًَ به زمين نازل نشده اند و نيز جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و دسته هايي از فرشتگان بر من وارد خواهند شد... تا اين كه فرمود: و هيچ مردي از شيعيان ما باقي نخواهد ماند مگر آن كه خداوند فرشته اي برايش فرو خواهد فرستاد تا گرد و غبار از صورتش پاك نموده و جايگاه بهشتي اش را به او نشان دهند...
خداوند در آن دوران به شيعيان ما چنان قدرت و بينشي عطا خواهد فرمود كه در روي زمين و زير آن چيزي از نظر ايشان پنهان نخواهد ماند...(21)
سخن آخر
حسين سرآغازي براي شناختن است و جستن معرفت و شناخت، دغدغه اي است كه انسان معاصر با آن مواجه است. واقعيت اين است گر چه امروزه فرهنگهاي پيشرو در ارائه روشهاي مادي نگر دنيا كوشيده اند و در اين مسلخ بسياري را قرباني اهداف خود نموده اند، اما بدون ذره اي تعصب و خودبيني مي توان گفت كه فرهنگ غني شيعه در پرتو معارف الهي اش چنانچه به گونه اي جذاب ارائه شود، پيروان خود را به سلامت گذر مي دهد و آنچه نگارنده در اين نوشتار به دنبال آن بود، عادت دادن نفس به مطالعه و خواندن كلام نوراني و ارزشمند امام حسين(ع) بود كه اگر شيعه كلام اهل بيت(ع) را به مثابه كلام خدا در قرآن مجيد روزانه تكرار نمايد و در پي اين تكرارها انديشه هايش را شكلي مرتب دهد، نتيجه آن همان جستن معرفت و شناختي اصيل است كه ديگر فرهنگها به يقين از آن بي بهره اند.
پي نوشتها:
1- ر.ك: قرآن كريم. شمس/ 7 تا 10
2- ر.ك: محمدحسن پاكدامن. جامعه در قبال خرافات/12 تا 32
3- ر.ك: كنزالعمال 6/223ح 2953 «حسين مني و انا من حسين...»
4- ر.ك: بحارالانوار 43/248
5- ر.ك: عباس اسماعيلي يزدي. سحاب رحمت/ 62
6- ر.ك: ابن جوزي. مقتل الخوارزمي 1/145
7- ر.ك: مفيد. الارشارد 2/98- تاريخ الطبري 4/323
8- ر.ك: الطبرسي. الاحتجاج 2/23- بحارالانوار 44/206
9- ر.ك: مفيد- الامالي/ 349- وسايل الشيعه 27/197
10- ر.ك: محسن امين. لواعج الاشجان /112- بحارالانوار 44/318
11- ر.ك: ابن شعبة الحراني. تحف العقول/244- بحارالانوار 4/301
12- ر.ك صدوق. علل الشرايه 1/9- ابوالفتح الكراجكي. كنزالفوائد/ 151
13- ر.ك: ابوصادق سليم بن قيس الهلالي. تحقيق محمدباقر الانصاري. كتاب سليم بن قيس 320 تا 325
14- ر.ك: سيد مصطفي آل اعتماد. بلاغة الحسين/178. ناسخ التواريخ 2/287
15- ر.ك: تحف العقول 239
16- ر.ك: باقر شريف القرشي، حياة الامام الحسين بن علي(ع) الدراسة و التحليل 1/162
17- ر.ك: بلاغة الحسين/166
18- ر.ك: قرآن كريم. سجده /21 - قصص/5- صف/9- آل عمران /81 و ...
19- ر.ك: بحارالانوار 53/1 «تاريخ الامام الثاني عشر باب مايكون عند ظهوره»
20- ر.ك سايت اينترنتي پاسخگويي به مسايل ديني، مقاله رجعت امام حسين(ع)
21- ر.ك: قطب الدين الراوندي. الخرائج و الجرائح 2/848
نويسنده:محمدحسن پاكدامن
منبع : روزنامه قدس