انسان عداى از يك لحظه بعد و به طور كلى از آينده جهان پيرامون خود خبر ندارد، همانطور كه از گذشته عالم بىخبر است؛ البته به جز خبرهايى كه خدا، پيامبران، و ائمه به او ابلاغ كردهاند. در واقع، انسان معمولى خبرگير نيست، بلكه خبرشنو است. ازاينرو، لازم است به خبرگيران عالم، كه در صدق و عقل كاملترين انسانها هستند، اعتماد كند. انسان بايد گفتار حق خداوند (قرآن)، پيغمبر اسلام، و ائمه را بپذيرد؛ چراكه ايشان بر انسانها حجتاند و انسانها در روز قيامت موظف به پاسخگويى به سؤالهاى ايشان هستند: چرا باور نكرديد؟
چرا اطاعت نكرديد؟ چه دليلى براى باور نكردن داشتيد؟ لذا بايد پاسخ قانعكنندهاى داشته باشند.
آيا مىتوان در قيامت مدعى شد كه قرآن و گفتار انبيا و ائمه دروغ بوده است؟ به واقع، اگر قول قرآن و گفتار انبيا و امامان را دروغ پنداريم، ديگر هيچ راستى در اين عالم باقى نخواهد ماند؛ چون در اين جهان چيزى جز دروغ، فتنه، فساد، ظلم، جنايت و خيانت يافت نمىشود.
انسانهاى معمولى نامحرماند؛ نماز مىخوانند اما بهشت و نعمتهاى آن را در نماز خود احساس نمىكنند، زيرا نماز را بارى سنگين تلقى مىكنند. [8] اينان عاشق عبادت و خدمت نيستند، بلكه با روشنگرى عالمان ربانى، زحمات پدر و مادر، و از ترس جهنم و شوق بهشت اندك ايمانى آوردهاند و بندگى و خدمت مختصرى مىكنند. اين عبادات و خدمات كمتعداد انسانهاى معمولى براى رضاى پروردگار صورت نمىگيرد.
امروز، كره زمين بيش از شش ميليارد جمعيت (يك ميليارد و چند صد ميليون مسلمان و در حدود چهار صد ميليون شيعه) دارد؛ ولى به نظر نمىرسد كسى غير از امام دوازدهم بتواند، بىتوجه به بهشت و دوزخ، پروردگار را عبادت كند و او را بزرگ بدارد:
گر بى تو بود جنت، بر كنگره ننشينم ور با تو بود دوزخ، در سلسله آويزم.
مردم اگر ببينند قيامتى در كار نيست، مىگويند براى چه خودمان را به زحمت عبادت بيندازيم. بنابراين، به راحتى عبادت را ترك مىكنند؛ زيرا نسبت به عبادت و خدمت خود بصيرت ندارند. برخلاف اين گروه، عده معدودىهمچون حضرت على، عليه السلام توانسته اند به حريم ملكوتى نماز، عبادت، و خدمت راه يابند، خدا را عاشقانه عبادت كنند، و به بهشت و دوزخ او نينديشند:
«الهى ما عبدتك خوفا من نارك».
خدايا، عبادت من از ترس جهنم نيست.
«و لا طمعا فى جنتك».
عبادت من به طمع بهشت هم نيست.
«بل وجدتك اهلا للعبادة».
بندگى من فقط به زلف خدايى تو گره خورده است.
نماز و انفاق و جهاد على، عليه السلام، سرشار از خدا و بىقيمت است؛ چراكه نمىتوان براى خدا قيمتى تعيين كرد. آرى، عبادتى كه خالصانه و عاشقانه و فقط براى رضاى خدا انجام گيرد در قالب ارزشگذارىهاى در دسترس نمىگنجد.
منبع : پایگاه عرفان