استاد انصاریان در سخنرانی خود در روز عاشورای حسینی در حسینیه هدایت با اشاره به هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا اظهار کرد: وی میتوانست در کربلا به زمین امر کند دهان باز کند و همه را ببلعد اما اینکار را نکرد. این قدرت را خدا به ایشان داده بود و فوج فوج فرشتگان به کمکش میآمدند ولی به خاطر هدف خیلی بالایی که داشت، گفت کمک از شما نمیخواهم. حضرت ابراهیم(ع) هم جاده عشق را طی کرد، فقط تا جایی که خنجر به گلوی اسماعیل گذاشت و به همین دلیل است که خداوند در قرآن میفرماید: «وَ فَدَيْنٰاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» ﴿الصافات، 107﴾.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: امام حسین(ع) مایل نبود و دلش نگذاشت که خداوند به جای این هفتاد و دو نفر به وی فدیه بدهد. حضرت یونس(ع) نهایتاً در میان صد هزار نفری که قرآن اشاره میکند، از تبلیغ و از رسالت خسته شد، به پروردگار گفت دیگر نمیخواهم ادامه دهم. این خطاب به وی رسید که به جای وعده دادن، آنها را تهدید کن، روز اول رنگشان زرد میشود، روز دوم قرمز میشود، روز سوم سیاه و همان وقت ابری را بر آسمان نینوا میفرستم یک صاعقه بزنم همه را نابود کند؛ بنابراین بیشتر از این جای حرکت نداشت، از قومش به کنار دریا فرار کرد، در کشتی نشست، کشتی در حال غرق شدن بود که قرعه زدند یکی از کشتینشینان را به دهان نهنگ بیندازند تا کشتی را رها کند، به نام او درآمد، بنابراین وی را در دهان نهنگ انداختند. حدّ سفر یونس این بود که «فَنٰادىٰ فِي اَلظُّلُمٰاتِ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ» ﴿الأنبياء، 87﴾.
استاد انصاریان اظهار کرد: ابی عبدالله(ع) از هیچ کس فرار نکرد، راهش، راه ظلمت نفسی و راهش راه «انی کنت من الظالمین» نبود، اما ابی عبدالله(ع) صبری کرد که امام صادق(ع) میفرماید: همه فرشتگان عالم شگفتزده شدند. آخر سوره مائده آمده است که خدا به مسیح میگوید: تو به قومت گفتی که تو و مادرت را به عنوان معبود بپرستند؟ مسیح میگوید تو میدانی و شاهدی من نگفتم، حد مسیح تا همینجاست. به پروردگار میگوید به من چه؟ اما ابی عبدالله(ع) از این جاده هم رد شده و اصلاً در عمر پنجاه و هفت ساله خود هرگز «به من چه» نگفت و در روز قیامت هم نمیگوید.
این استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: کسانی که شیعه بودند و گناهی داشتند، در روز قیامت از خدا میخواهند از گناهان ما بگذر، خدا هم رد نمیکند؛ چراکه خواسته ابی عبدالله(ع) هم کنارش است و خدا تا نفر آخر را وارد بهشت میکند. ظرفیت انبیاء در حرکت به سوی کمالات، در دنیا یک جا به پایان رسید که همه را از قرآن شنیدید ولی ظرفیت امام حسین(ع) به پایان نرسید تا خود پروردگار به ایشان گفت: «يٰا أَيَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ * اِرْجِعِي إِلىٰ رَبِّكِ رٰاضِيَةً مَرْضِيَّةً» ﴿الفجر، 27و 28﴾.
وی ادامه داد: حالا که در این روزگار پر از فساد و مفسده، پروردگار عالم این گوهر را در خزانه قلب شما گذاشته، شما مردم، به هر شکلی که اقتضا میکند تا خروج از دنیا این گوهر را نگه دارید. بیایید در پیشگاه خدا حافظ بشوید، یعنی حفظ کننده شوید و این گوهر را در قلب خود و درقلب زن و بچهتان حفظ کنید. این گوهر، کلید خیر دنیا و آخرت است و کلیدی است که به آسانی، هشت در بهشت را در قیامت باز میکند.
استاد انصاریان اظهار کرد: حسین(ع) با کل وجودش کلید هدایت الهی شد. این حرف پدر ایشان است، هر کسی صادقانه با ابی عبدالله(ع) است، خداوند تمام درهای گمراهی را به رویش قفل میکند، این برکت ابی عبدالله(ع) است که تمام درهای هدایت را باز میکند و خدا همه درهای گمراهی را به روی انسان میبندد؛ بنابراین جان خود، زن و بچه و فکر و قلبتان را به این گوهر وصل کنید.
این مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به جنایات عربستان در یمن اظهار کرد: جرم مردم یمن، با حسین(ع) بودن است، بنی امیه آن زمان، بچههای ایشان را کشتند الآن وابستگانش را میکشند؛ بنابراین باید جانمان را برای ابی عبدالله(ع) بگذاریم و زن و بچههایمان را باید فدای ابی عبدالله(ع) کنیم.
وی افزود: فقط مواظب باشید نگهدار این گوهر باشید. خدا با حسین(ع) به ما نظر رحمت میکند، خدا با ابی عبدالله(ع) به ما برکات میدهد و با ابی عبدالله(ع) به ما مرگ راحت میدهد، حسین(ع) راه ما به سوی خدا و به سوی عبادت و کمال است، این گفتهها دارای مدرک است. حضرت زین العابدین(ع) چهل سال روی خاک قبر ابی عبدالله(ع) نمازهای واجبش را خوانده، زین العابدین میداند راه عبادت واقعی، حسین(ع) است.
این استاد اخلاق حوزه علمیه اظهار کرد: امروز، روز ولادت مولای ماست، امام زمان(عج) میگوید خداوند شفای اصلی را در خاک او و استجابت دعا را زیر قبه او قرار داده و امامت را در نسل او قرار داده است. فکر میکنید امروز ملک الموت خیلی افتخار کرد که بعد از اینکه نصف گلو را خنجر برید جان ابی عبدالله(ع) را گرفت؟ اصلاً ملک الموت برای گرفتن جانش حرکت نکرد بلکه خداوند فرمود سر جایت باش، جان او را خودم میگیرم؛ چراکه کسی لیاقت ندارد جان او را بگیرد.
استاد انصاریان ادامه داد: مطالبی که عرض میکنم برای وقتی است که با برادر قرار گذاشت که اگر لشگر دشمن بین من و تو جدایی انداختند با صدا همدیگر را خبر کنیم که زنده هستیم. لشگر جدایی انداخت و قمر بنی هاشم(ع) فریاد میزد، «انا بن علی ابن ابیطالب» ابی عبدالله، و آن طرف جواب میداد «انا بن فاطمه الزهرا».
وی اظهار کرد: ابی عبدالله(ع) روی زین بود که اسب گردنش را پایین آورد. نزدیک آب که رسیدند، ابی عبدالله(ع) با یک دنیا محبت به اسب خود گفت: انت عطشان، ذوالجناح تو هم که آب گیرت نیامده و انا العطشان من هم آب گیرم نیامده است؛ ابی عبدالله(ع) قسم جلاله خورد و به ذوالجناح گفت والله لب به این آب نمیزنم تا تو از این آب بخوری و این امر، اوج محبت امام حسین(ع) را نشان میدهد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه یادآور شد: ابی عبدالله(ع) به هم یاران خود فرمودند: «فقال لهن محلا»، و فرمود گریههایتان را بگذارید برای یک ساعت دیگر، آن وقت که آمدید دور گودال آنجا گریه کنید. آن وقت که مقطع الاعضاء را دیدید، آن وقت گریه کنید، الآن که من سالم هستم. به حضرت زینب(س) اشاره که به کناری بیا و به صورت خصوصی با حضرت زینب(س) وداع کرد و گفت خواهر صبر کن و خواهر به خدا توکل کن.
وی افزود: امام حسین(ع) سر خواهر را به دامن گرفت، چون میداند دو ساعت دیگر زینب(س) گلوی بریده را به دامن میگیرد. برای به هوش آوردن زینب(س) آب پیدا کرد؛ چراکه میدانست که زینب هم با اشکش گلوی بریده را میشورد.
منبع : پایگاه عرفان