استاد انصاریان در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا در حسینیه همدانیها با اشاره به اهمیت آرامش در زندگی انسان اظهار کرد: در روانشناسی و روانکاوی گفته میشود حادثهدیده را فقط باید به طرف آرامش و تعادل حرکت دهند، فقه شیعه میگوید قاضی در حال عصبانیت و خشم و به هم ریختگی فکر و روان، حق حکم دادن در پرونده را ندارد، چون تعادل و تمرکز ندارد و اگر حکم بدهد و حکمی را امضاء کند، احتمال جابجا شدن حق و باطل زیاد خواهد بود.
وی با اشاره به سخنرانی امام حسین(ع) در شب عاشورا اظهار کرد: شب گذشته امام حسین(ع) سخنرانی کردند، با علم به اینکه انواع حوادث از فردا صبح به خودشان و زن و بچهشان و اصحابشان هجوم میآورد. قبل از سخنرانی کاملاً آگاه بودند که فردا در یک جنگ یورشی حدود پنجاه نفر و در جنگ تن به تن حدود بیست نفر باقی مانده شهید خواهند شد. اینان هفتاد و یک انسان بینمونه در گذشته و در آینده جهانند که شهید میشوند و این امر بسیار گران است.
این استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: امام حسین(ع) فرمود: من نه در گذشته عالم و نه در آینده عالم بهتر از اصحابم را سراغ ندارم. این عین علم است، اگر یک نفر بهتر از اینها بود امام حسین(ع) نمیگفت «لا اعلم»، بلکه میگفت من خوبتر از اینها را در گذشته و آینده خبر ندارم.
استاد انصاریان اظهار کرد: شما در ارتشهای دنیا چه کسی را پیدا میکنید که شب به او یقین بدهند اگر بمانی، فردا کشته میشوی؟ هیچ فرماندهی چنین حرفی را نمیزند بلکه در دانشگاههای جنگ دنیا به فرمانده این امر را آموزش میدهند که اگر به این نتیجه رسیدی که شکست حتمی است و راه فرار هم نداری، به ارتش خبر نده بلکه دروغ بگو که برد با ماست؛ چراکه تدارکاتمان قویتر و شجاعتمان بیشتر است. به فرمانده گفته میشود دل سرباز را خالی نکن بلکه دروغ بگو و به او روحیه بده اما امام حسین(ع) به هفتاد و یک نفر از یاران خود فرمودند: فردا هر کدامتان بمانید کشته میشوید؛ بنابراین جاده باز است و اگر میخواهید بروید.
این مفسر برجسته قرآن کریم تأکید کرد: آدم در این شرایط میگوید جاده باز باشد هم نمیروم چراکه فردای قیامت جواب خدا و پیغمبر(ص) را چه بدهم اما اباعبدالله(ع) از این نظر هم خیال هر هفتاد و یک نفر را راحت کرد و گفت من بیعتم را از شما برداشتم و شما اگر بروید، یک نفر از شما در روز قیامت گیر نیست.
وی ادامه داد: امام زمان(عج) میفرماید: اولین کسی که بلند شد زهیر ابن قین بجلی بود. وی هفت یا هشت روز بود که حسینی شده بود و یک حسینی پنجاه ساله که نبود، اما چگونه در این هفت هشت روز، این جاده ملکوتی را پیمود که بهترین بر گذشتگان و آیندگان تبدیل شد؟
این استاد اخلاق حوزه علمیه اظهار کرد: خیلیها در این جاده میلنگند، ما در نرفتیم، ماندیم یا نگه مان داشتند، ولی خیلیها که من هم میشناسم و شما هم میشناسید، با باز شدن این کانالهای فساد حرص بر پول و ثروت، رفتند و به آنها هم نگفتند اگر بمانید کشته میشوید. یاران امام حسین(ع) در مقابل بنی امیه، هم انواع تهدیدها و هم انواع ترغیبها را شنیدند اما از امام حسین(ع) رویگردان نشدند.
استاد انصاریان ادامه داد: تقریباً تعداد قابل توجهی از این هفتاد و دو نفر به شکلی با ابی عبدالله(ع) حرف زدند، آن وقت امام فرمود «فاني لا أعلم أصحاباً أوفي و لا خيراً من أصحابي و لا أهل بيت أبر و أوصل من أهل بيتي» اما این هفتاد و یک نفری که «لا اعلم اصحاباً خیراً» هستند، فردا همگی قطعه قطعه میشوند و میدانند فردا خیمههایشان میسوزد و تمام عمه و خواهر و خاله و زن و بچه را اسیر میکنند، اما در این سخنرانی که امام حسین(ع) ایراد کردند، دریایی از آرامش بود.
این مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به اهمیت معرفت اباعبدالله الحسین(ع) اظهار کرد: هر کسی یک ذره معرفت ابی عبدالله(ع) را به خدا و قیامت داشته باشد در مقابل پیشامدها آرام است، چون میگوید خدایا من هم سر سفره تو هستم، این آرامش ابی عبدالله(ع) به دلیل معرفتش به پروردگار و به قیامت و به عاقبت کار بود.
وی عنوان کرد: اصلاً هیچ گویندهای در تاریخ عالم چنین سخنرانی ایراد نکرده و در چنان شبی با چنان علمی که به فردا داشته اما بسیار آرام است، و میگوید: من پروردگارم را به بهترین ستایش، میستایم. آخرین حرف بهشتیها بعد از طی هزار منزل عبادت و اخلاص، الحمدلله رب العالمین است و این اولین حرف ابی عبدالله(ع) در دنیا است، یعنی میلیونها نفر به آن نقطهای که رسیدند گفتند الحمدلله رب العالمین، اما ایشان به نقطه شهادت که رسیده، میگوید «اثنی علی الله احسن الثناء»، چون کربلای خودشان فکر میکرد زیباترین طرح است.
استاد انصاریان در ادامه اشاره به سخنرانی امام حسین(ع) در شب عاشورا، اظهار کرد: حضرت میگوید «احمده علی السراء و الضراء، احمدک اللهم علی ان اکرمتنا بالنبوة»، خدایا تو را ثنا میگویم به اینکه ما خانواده را به نبوت پیغمبر گرامی داشتی، ما بچه پیغمبر، یاران پیغمبر و اصحاب پیغمبر(ص) هستیم، «و علمتنا القرآن»، خدایا تو را سپاس میگویم که راه فهم قرآن را به روی ما بازکردی، «و فقهتنا فی الدین»، تو را ثنا میگویم که کمک دادی که دینشناس شدیم و این خیلی نعمت بزرگی است.
وی ادامه داد: امام حسین(ع) سپس سه نعمت دیگر را اسم برد، «جعلت لنا اسماء و ابصاراً و افئدة»، خدایا این چشم را تو به ما دادی، این گوش را تو به ما دادی، این نیروی درک کردن را تو به ما دادی، کل تقاضای ما امشب شب عاشورا از تو یک چیز و آن تقاضا هم این است که «فاجعلنا من الشاکرین» من و این هفتاد و دو نفر و این زن و بچه را اهل شکر قرار بده؛ چراکه نعمتهایت را به ما تمام کردی تا ما بتوانیم تشکر قابل قبول بیاوریم، بعد هم سخنرانیاش تمام شد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: امام حسین(ع) در شب عاشورا فقط یک تقاضا با عنوان «فاجعلنا من الشاکرین» داشتند. این موضوع بسیار جالب است که نگفت: من المتوکلین، من الزاهدین، من المؤمنین، من المفلحین، من المنجلین؛ هیچ کدام از این موارد را نگفت؛ چراکه همه را دارا بود، بلکه شکری میخواست که این کربلا را با تمام آثارش تا قیامت شکر کند. چون خودش میدید که این کربلا با آثارش تا قیامت چه میکند و « فاجعلنا من الشاکرین» چه نعمت عظیمی است.
استاد انصاریان در پایان گفت: این سخنرانی برای بعد از نماز مغرب و عشا بود که با جماعت خواندند، یک نماز صبح هم با جماعت و یک نماز ظهر هم با جماعت خواندند که همه افراد جماعت هجده نفر بودند، دیگر به نماز عصر هم نرسیدند بلکه شهید شدند.
منبع : پایگاه عرفان