پس از گذشت قريب به چهل سال از زمانى كه يوسف با دسيسه برادرانش به چاه افكنده شد، حضرت يعقوب، عليه السلام، همچنان به ديدار دوباره يوسف اميدوار بود. چون نه از طرف پروردگار به يعقوب خبر رسيده بود كه فرزند عزيزش نابود شده و نه قلب الهى و بيدار آن حضرت به مرگ يوسف گواهى مىداد. بنابراين، چون دليلى براى اثبات مرگ يوسف نمىيافت، اميد به يافتن و ديدن يوسف داشت و اين اميد درياوار در قلب مبارك آن حضرت موج مىزد.
در مقابل ايشان، فرزندان ناآگاهش قرار داشتند كه گمان مىكردند يوسف نابود شده است. قرآن مجيد مىفرمايد: هر وقت يعقوب سخن از يوسف به ميان مىآورد يا اظهار اميدوارى مىكرد فرزندش پيدا شود، فرزندان يعقوب به پدرشان تهمت سبكمغزى مىزدند. با وجود اين، وقتى اين فرزندان براى بارسوم به مصر سفر مىكردند، يعقوب، عليه السلام، به آنان فرمود:
«يا بنى اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لا تيأسوا من روح اللّه إنه لا ييأس من روح اللّه إلا القوم الكافرون».
اى پسرانم! برويد يوسف و برادرش را جستجو كنيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد؛ زيرا جز مردم كافر از رحمت خدا مأيوس نمىشوند.
در اين آيه، خداوند از كلمه «تجسس» استفاده نكرده، بلكه كلمه «تحسس» را به كار گرفته است. شايان ذكر است، تحسس عملى مثبت، و تجسس اقدامى منفى است. پروردگار عالم، در سوره مباركه حجرات، حتى به يك نفر اجازه تجسس در امور شخصى ديگران و پرونده گذشته آنان را نداده و مساله تجسس را حرام و گناه شمرده است؛ چرا كه تجسس به آبروى مردم لطمه مىزند و كرامت آنان را از بين مىبرد.
لذا يعقوب به برادران يوسف امر به تحسس كرد و خاطرنشان ساخت:
«فتحسسوا من يوسف و أخيه و لا تيأسوا من روح اللّه».
مواظب باشيد در فضاى خطرناك و متوقفكننده نااميدى و دلسردى قرار نگيريد؛ زيرا:
«إنه لا ييأس من روح اللّه إلا القوم الكافرون».
جز كافر، كسى از رحمت و كارسازى خدا نااميد نمىشود.
آرى، يعقوب، عليه السلام، سرانجام يوسف را بر تخت كشور مصر يافت و به همه انسانها در طول تاريخ اثبات كرد كه خداوند مهربان اميد مخلصان درگاه خود را به هيچوجه نااميد نمىكند.
منبع : پایگاه عرفان