آیا مؤمنان، امیرى مىخواهند كه سرگرم خود و خانوادهاش باشد و در سختىهاى دنیا با آنان شریك نباشد؟ آیا چنین كسى امیرى راستین و حقیقى است و كسانى كه به چنین امیرى خشنود باشند و از او فرمان برند، از مؤمنان به شمار مىروند؟
لغت صوفی که در اول به مناسبت آنکه عادتاً لباس زهاد «صوف» یعنی از پشم بوده، پیدا شده است، بعدها مترادف با لغت «عارف» شده، اعم از اینکه آن عارف لباس پشمی بپوشد یا نپوشد بطوریکه در لغت عرب اصطلاح «لبس الصوف» به معنی عارف شدن و در زمره ی فقرا و صوفیه درآمدن است. مثل آنکه در فارسی هم اصطلاح «پشمینه پوش» عیناً به همان معنی است و از مترادفات «صوفی» و «عارف» و «درویش» است.
پشمینه پوشی اختصاص به صوفیه نداشته است این اشتقاق را بیشتر محققان قبول کرده و آن را بیشتر می پسندند که تصوف بی شک از زهد و پارسایی آغاز شده است و پشمینه پوشی زاهدان قدیم در واقع اعتراضی بوده است بر طرز زندگی آن جماعتی از توانگران که همه ی عمر در شادخـواری و خوشـگـذرانی به سر مـی برده اند وهمه جامه و خوراک لطیف داشته اند.(1)
«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است كه خود را همتاى ضعیفترین مردم بگردانند تا فقر بر تهىدستان گران نیاید.»
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی بابی را به پشمینه پوشی، اختصاص داده تحت عنوان «لبس الصوف والشعر والوبر» : «پوشیدن پشم و مو و کرک». و از قول امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده است: «لباس پنبه ای بپوشید چرا که لباس رسول خدا و لباس ما اهل بیت است و رسول خدا پشمینه و موئینه نمیپوشید مگر به جهت خاصی». (2)
پشمینه پوشی حرام نیست
به طور کلی از جمع بندی روایات معصومین و خصوصا کلمات امیر بیان علیهم السلام، این نتایج به دست آمده است:
1- پوشیدن لباس پشمینه حرام نیست.
2- به عنوان ساده زیستى و همسان سازى سطح زندگى با فقرا برای پیشوایان عدالت گستر واجب است.
3- قرار دادن آن به عنوان پوشش دائمی و غالب، مطلوب نیست.
4- پوشیدن آن هنگام نماز مطلوب است.
بنابراین انسان ضمن اینکه باید گه گاه برای دوری از تکبر لباس پشمینه و غلیظ بپوشد اما از آن طرف نباید آن را سیره خود قرار دهد و از لباس نرم پرهیز کند به گونه ای که به خیال زهد احساس فخر و تکبر در او راه پیدا کند. و هم چنین، این شیوه باید شیوه حاکمان باشد تا از حال مردم ناتوان، بی خبر نمانند.
امیری که شریک سختی زندگی است
رهبران جوامع اسلامی، در طول تاریخ از سیره زندگى امام علی علیه السّلام، غافل گشتهاند. امیر المومنین علیه السلام، مىفرماید: «آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شكمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند كسى گردم كه دربارهاش گفتهاند: این بیمارى تو را بس كه شكمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم كه مرا امیر مومنان مىخوانند و در عینحال با مردم در سختىهایشان شریك نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟» (3)
آیا مؤمنان، امیرى مىخواهند كه سرگرم خود و خانوادهاش باشد و در سختىهاى دنیا با آنان شریك نباشد؟ آیا چنین كسى امیرى راستین و حقیقى است و كسانى كه به چنین امیرى خوشنود باشند و از او فرمان برند، از مؤمنان به شمار مىروند؟ در تاریخ اسلام، پس از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، بسیار روشن است که دلهاى توده مردم با على علیه السّلام بود؛ زیرا او از زبان آنان سخن مىگفت و آرزوهایشان را تعبیر مىكرد و در تكتك سخنان و گامهایش به یادشان بود. شیوه زندگى امام علیه السّلام و لباس پشمینهاش بهطور طبیعى چنین اقتضایى نیز دارد و این تنها گناه او نزد دشمنانش بود. امام علیه السّلام خطاب به عاصم بن زیاد، از دیدگاه خود درباره خلافت خبر مىدهد:
«به خدا سوگند، آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم. یكى به من گفت: آیا آن را دور نمىافكنى؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش مىشوند» (كنایه از اینكه آینده از آن استقامت پیشگان است.)
«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است كه خود را همتاى ضعیفترین مردم بگردانند تا فقر بر تهىدستان گران نیاید.» (4) رهبر باید در كردار و رفتار خود و نهتنها سخن با نیازمندان مشاركت كند و این خواست بندگان خداوند است.
تنها امیری که پیراهنش وصله داشت
پیراهن وصلهدارى بر اندام امام علیه السّلام بود. شخصى ایشان را دید و در اینباره از ایشان پرسید. فرمود: دل با آن فروتن و نفس رام مىشود و مؤمنان از آن سرمشق مىگیرند. دنیا (ى حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه جداى از یكدیگرند. پس كسى كه دنیاپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كینه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد. آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند و رونده به سوى آن دو، هرگاه به یكى نزدیك شود از دیگرى دور مىگردد و آن دو همواره هووى یكدیگرند. (5)
«آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شكمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند كسى گردم كه دربارهاش گفتهاند: این بیمارى تو را بس كه شكمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم كه مرا امیر مومنان مىخوانند و در عینحال با مردم در سختىهایشان شریك نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟»
امام علیه السّلام در پایان خطبه 160 نهج البلاغه نیز فرمود: «به خدا سوگند، آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم. یكى به من گفت: آیا آن را دور نمىافكنى؟ گفتم: از من دور شو! صبحگاهان، رهروان شب ستایش مىشوند» (كنایه از اینكه آینده از آن استقامت پیشگان است.)
این ماجرا در قالب شعر شنیدنی است:
دیده شد اندر بر مولاى دین *** پیشواى بر حق أهل یقین
یك رداى كهنه پر پینه اى *** پر ز وصله جامه دیرینه اى
گفته شد با وی در این باره سخن *** گفت مولا زیور است اندر بدن
دل كند خاشع كند نفسم ذلیل *** تا نغرّد بر من این رزمنده پیل
مؤمنان را شاید از آن پیروى *** گر كه در راهند همراه علی (6)
سخن پایانی
جامه خشن پوشیدن و زندگى كردن مانند فقیرترینِ مردم، براى رهبران و توانگران جامعه، در مقام گفتار، شعارى است بسیار شیرین و پُرجاذبه؛ ولى انجام دادن آن ، دشوار است و تنها از كسى ساخته است كه نفس امّاره اش را كشته باشد و به گفته امام على علیه السلام در نخستین گام در مسیر عدالت ، از دام هوس، رهیده باشد. آن حضرت توان پوشیدن لباس لطیف و نو و خوردن غذاهاى لذیذ را داشت، بدون آن كه دچار سركشى و تكبر شود؛ و بالاتر اینكه هرگز چنین نمىشود. با این حال، ایشان پیشوای معصوم است و خود را همطراز با مردم فقیر قرار مىدهد تا نادارى سبب پریشانى و در نتیجه از پا افتادن آنها نگردد؛ رهبران سیاسى جامعه اسلامى موظّف اند در دوران حاكمیت، زندگى شخصى خود را با زندگى بینواترین مردمِ تحت رهبرى خود، همسان سازند و این وظیفه، اختصاص به امیر مؤمنان علیه السلام ندارد.
البته باید توجه داشت که این خصوصیت یکی از ویژگی های امیرالمومنین علیه السلام است و ایشان ویژگی های منحصر بفرد بسیاری دارند. ضمن این که امام به عنوان حاکم به متضای زمان چنین پوششی را داشتند و چون امام این پوشش را داشتند؛ خوب است.
پی نوشتها:
1. عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه (زهد و محبت) ، ص۴۰
2. کلینی، اصول کافی، ج 6 ص450
3. نهج البلاغه، نامه 45
4. نهج البلاغة ، خطبه ۲۰۹ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۰ ص ۳۳۶ ح ۱۹
5. نهج البلاغه حکمت 102
6. خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21 ص152و153
هاجر نادعلی
منبع : تبیان