1- قرآن داراى آيات محكم و متشابه است. 2- منحرفان براى فتنه گرى در كارند و از متشابهات قرآن براى به كرسى نشاندن مكتب باطل خود سوء استفاده مى كنند. 3- مقصود حقيقى آيات متشابه را خدا مى داند. 4- دارندگان دانش استوار به همه قرآن چه محكم و چه متشابه ايمان واقعى دارند و در اين زمينه نسبت به ديگران داراى امتيازند. 5- جز خردمندان و صاحبان مغز از قرآن پند و عبرت نمى گيرند.
پيش از آن كه پنج موضوع بالا در حدّ ممكن توضيح داده شود لازم دانستم بيان اميرمؤمنان (ع) را در رابطه با قرآن كه حاوى چه حقايقى است از نهج البلاغه نقل كنم تا روشن شود فهم آيات قرآن و برگرداندن متشابه آن به محكمات، و يافتن مقاصد اصلى متشابهات كار هر كسى نيست، ايمانى قوى و يقينى رفيع، و قلبى پاك و روحى با صفا و درونى پر نور لازم است تا با كمك آنها بتوان به محكمات كه داراى معانى روشن و واضحى هستند و نوعاً در ارتباط با مسائل فقهى، مسئوليت هاى فردى، خانوادگى و اجتماعى و داستان حيات با بركت پيامبران و محاسن و محامد اخلاقى و بيان زشتى هاى نفسى، و بيان عمل صالح و امور خير و نيك است راه علمى و عملى پيدا كرد و به متشابهات ايمان حاصل نمود و مقاصد آنها را با توجه به محكمات فهميد، و چنانچه اعتقادى باشد به آن معتقد شد و در صورت لزوم عمل كردن به آن مقاصد به چرخه عمل قدم گذاشت.
اميرمؤمنان (ع) از قرآن به عنوان وديعه نبوت ياد مى كند و مى فرمايد همان گونه كه پيامبران حقايق الهيه را پس از خود در ميان امت ها به وديعت گذاشتند پيامبر هم قرآن را در ميان شما پس از خود به وديعت نهاد، زيرا پيامبران امت ها را بدون راه روشن و نشانه پابرجا سرگردان و رها نگذاشتند.
اين وديعه
«كِتابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّنا حَلالَهُ وَ حَرامَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ، وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ، وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ، وَ عِبَرَهُ وَ امْثالَهُ، وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ، وَ مَحْكَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ .....»
اين قرآن وديعه پروردگارتان در ميان شماست كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امور آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و مثال هايش، مطلق و مقيدش و محكم و متشابهش را بيان كرد. «11»
آيات محكم
محكمات آياتى هستند كه داراى معناى روشن و واضح اند و كسى نمى تواند از آن آيات به نفع عقايد و مكتب خود سوء استفاده كند و از آنها برداشت نادرست نمايد، تا برداشت نادرست را مؤيد انديشه و مكتب خود قرار دهد و جمعى را دچار كفر و ضلالت و فتنه نمايد.
البته فهم محكمات در صورتى ميسّر است كه انسان واجد شرايط لازمى كه در سطور گذشته ذكر شد باشد.
قرآن چون به زبان عربى نازل شده فهم آياتش نيازمند به علومى مانند صرف و نحو، معانى و بيان، معرفت به لغات، اصول، فقه، علم تفسير و حكمت خالص اسلامى است.
نمونه اى از آيات محكمات را براى خوانندگان بزرگوار مى آورم:
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ: «2»
خردمندان آنان هستند كه به عهد خدا [كه قرآن و نبوت و امامت است ] پيوسته وفا مى كنند، و پيمان شكنى ندارند. و آنچه را خدا به پيوند به آن فرمان داده كه عبارت از صله رحم است مى پيوندند و از عظمت و جلال پروردگارشان همواره در هراسند و از محاسبه سخت و دشوار قيامت بيم دارند. و براى به دست آوردن خوشنودى پروردگارشان در برابر گناهان و هنگام اداى مسئوليت و در حوادث شكيبائى مى ورزند، و نماز را برپا داشتند و از آنچه روزى آنان نموديم در نهان و آشكار انفاق كردند و همواره با نيكى بدى را بر طرف مى نمايند، اينانند كه فرجام نيك آن سراى ويژه آنان است.
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ: «3»
و هيچ سنگينى بارى از بار گناه ديگرى را بر نميدارد، و اگر سنگين بارى دعوت كند كه از بار گناهش بردارند، چيزى از آن برداشته نمى شود، گرچه دعوت شونده از نزديكان و خويشان باشد، تو فقط كسانى را بيم مى دهى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند و نماز برپا مى دارند و هر كس از آلودگى ها پاك شود به سود خود پاك مى شود و بازگشت فقط به سوى خداست.
وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ: «4»
خداست كه بادها را فرستاد تا ابرى را برانگيزند پس ما آن ابر را به سوى سرزمين مرده رانديم و زمين را پس از مردگى اش به وسيله آن ابر باران زا زنده كرديم زنده شدن مردگان هم در قيامت به همين صورت است.
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ: «5»
بى ترديد موجود شرير گمراه كننده دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگيريد او گروهش را فقط به اين خاطر دعوت به فسق و فجور مى كند كه اهل آتش سوزان شوند.
محكمات ريشه و اساس هستند و ديگر آيات كه مفهومشان مبهم و تشخيص مقصود آنها مشكل است به آنها برگردانده مى شوند تا معنا و مفهوم واقعى شان درك شود.
اكثر مردم مى توانند از محكمات قرآن با شرايط لازم استفاده كنند، و اگر به تزكيه كامل باطن موفق شوند، و به طهارت معنوى دست يابند، و قلبشان رصدگاه حقايق گردد، وبه مقامات عاليه انسانى و اخلاق الهى برسند، و مطلع نور ملكوتى شوند لياقت پيدا مى كنند كه از آيات و قرآن استفاده كنند.
روى اين حساب از آيات متشابه بدون برگرداندشان به محكمات كه آنهم كار هر كسى نيست نمى توان بهره مند شد، و آنها را دستاويز عقايد و افكار خود قرار داد.
آيات متشابه
آيات متشابه يعنى آياتى كه غير متخصص را از نظر معنا و مفهوم به اشتباه مى اندازد، و معنائى را از آن برداشت مى كند كه آيه در جهت آن معنا از جانب حضرت حق نازل نشده است.
آيات متشابه آياتى است كه در ابتداى امر معنا و مصداق و مدلولش براى خواننده يا شنونده واضح و معلوم نيست و با ديگر معانى و مصاديق اشتباه مى شود.
از جمله آيات متشابه به اين آيه شريفه است:
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ: «6»
دست خدا بالاى همه دست هاست.
غير متخصص و انسان فتنه جو، و جاهل به محكمات قرآن، هنگامى كه كلمه يد را در اين آيه مى خواند يا از قارى مى شنود به معناى دست مادى و طبيعى مى گيرد و نهايتاَ به جسميت حق قائل مى شود و از دايره تسبيح و تنزيه خدا و حقيقت توحيد خارج مى شود و احتمالًا در برابر اسلام ناب مكتب ساز شده و حزبى خاص در برابر دين خدا تشكيل مى دهد و بسيارى را به ضلالت و گمراهى و كفر مى كشاند.
اگر اين آيه شريفه به آيه محكم سوره شورى برگردانده شود كه مى فرمايد:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ: «7»
هيچ چيزى مانند و مثل او نيست، معلوم مى شود كه لغت يد كنايه از قدرت است و معناى آيه با برگرداندنش به آيه محكم به اين صورت مى شود قدرت خدا فوق اينان است، اينان هستند كه هرگز از دسترس قدرت حق بيرون نيستند، و راه فرارى از مجازات و عذاب خدا در دنيا و آخرت ندارند.
آياتى چون دو آيه زير:
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى .
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ.
به ظاهر صراحت دارد كه خداوند بر تخت هم چون تخت حاكمان قرار دارد.
در ابتداى امر براى خواننده و شنونده معناى روشنى از آن فهميده نمى شود و او را نسبت به معانى و مصاديق مختلفى به ترديد و اشتباه مى اندازد و اگر به آيه محكمى چون ليس كمثله شيئ بر گردانده نشود او را گمراه كرده و به خدائى معتقد مى شود كه زائيده فكر خود اوست، با برگرداندن دو آيه كه از آيات متشابه است به آيه محكم معنا اين مى شود كه حضرت حق بر ظاهر و باطن هستى تسلط و حكومت دارد، و چيزى از عرصه قدرت و سلطه او خارج نيست.
منحرفان فتنه گر
آنان كه قلبشان از حق و حقيقت و صراط مستقيم الهى منحرف است، انحرافشان اقتضا مى كند كه آياتى را كه موافق انحرافى قلبى خود مى بينند انتخاب كرده بر افكار و عقايد و چه بسا بر اعمالشان منطبق كنند و به خواسته خود تأويل نمايند و زمينه فتنه را كه همان ضلالت و كفر است فراهم آورند و جمعى را با خود همراه ساخته و خسارت هاى غير قابل جبرانى ببار آورند.
اينان به عنوان افراد روشن فكر جايز مى دانند كه از آيات خدا قرائت هاى گوناگون داشته باشند و آنچه را بدون ديدن تخصص و رجوع به آيات محكم يا رجوع به روايات متقن از آيات برداشت مى كنند آراء و مكتب خود را به آن تحميل نموده و اعلام نمايند مقصود از آيه اين رأى و فكر و اعتقاد من است!!
و با همين قرائت هاى گوناگون است كه در كنار اسلام مكتب هاى گوناگون و عقايد عجيب و غريب و روش هاى باطل به وجود آمد و در آينده همه به وجود مى آيد و گروه گروه به چاه گمراهى افتاده و نهايتاً سر از دوزخ در مى آوردند.
اينان حتى بر اثر شدت گمراهى، به خود اجازه مى دهند كه محكمات را براى عوام تأويل نموده و برابر و مطابق افكار و عقايد خودشان دهند و آنان را به سوى خود جلب نموده دچار گمراهى كنند.
اگر تاريخ پر از فساد و آلودگى بهائيت در ايران، و وهابيت در عربستان و قاديانى را در هند بخوانيد كه پايه گذار هر سه مكتب انگليس درنده تر از گرگ بوده و براى ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و به ضعف و زبونى كشيدن امت اسلام جهت نابودى اسلام ناب و غارت ثروت مسلمانان اين سه مكتب را به وجود آورد، مى بينيد كه سردمداران هر سه مدرسه استعمارى از آيات متشابه قرآن بدون توجه به محكمات مايه گرفتند و گروهى را كه به ظاهر مسلمان بودند به خود جلب نموده و در ايران و هند و عربستان با كمك ارباب استعمارگر خود چه جنايت ها و خيانت ها و فسادها و فتنه ها كه به جامعه اسلامى تحميل نكردند!!
آرى:
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ.
شما اگر به نوشته هاى بهائيت و وهابيت و قاديانى مراجعه كنيد مى بينيد كه هر سه مكتب از آيات قرآن و كتاب الهى هم چون معاويه پليد در جنگ صفين سوء استفاده كرده و آيات را به نفع مطامع شيطانى خود جهت داده و كفر و فتنه را گسترش، و زمينه انواع مفاسد و جاسوسى ها را به نفع اربابان كافر خود فراهم آورده اند، و شگفت اين كه مسلمانان واقعى را مسلمان نمى دانند، و خود را به عنوان آراستگان به حق بر جوامع تحميل مى كنند.
اسناد موجود نشان مى هد كه وهابيت همكار آمريكا و پشتوانه ى اسرائيل، و قاديانى غلام حلقه بگوش انگليس و بهائيت يار و مددكار صهيونيست و دولت غاصب اسرائيل است، من اگر اين صفحات اجازه مى داد بخشى از آن اسناد را مى آوردم تا معلوم شود اين سه توله گرگ استعمار چه جناياتى به اسلام و مسلمين نموده اند.
شما كافى است كتاب هائى كه مبلغان توبه كرده بهائيت امثال عبدالحسين آيتى، و صبحى و ديگر از بازگشته هاى از بهائيت و نوشته هاى علمائى از وهابيت و قاديانى كه به توفيق حق هدايت يافتند بخوانيد تا معلوم شود اين غلامان شياطين از آيات كتاب حق چه سوء استفاده هائى براى اثبات مرام باطل خود نموده اند.
فرائد ميرزا ابوالفضل گلپايگانى كه مهم ترين نوشته دينى بهائيت است از تأويل آيات محكم و متشابه بر اثبات و تحميل بهائيت بر جامعه موج مى زند، و انسان با همه وجود شگفت زده مى شود كه قلب منحرف چه مى كند و چه خيانتى به حقايق مى نمايد، و چه جنايتى نسبت به بشريت مرتكب مى گردد، و چه فسادى كه بر اثر پيروى از هواى نفس از خود بروز نمى دهد؟!
دانش تأويل نزد خداست
وجود مقدسى كه قرآن را براى هدايت ناس نازل كرده، و آيات آن را به محكم و متشابه تقسيم نموده معنا و مصداق آيات متشابه را مى داند، و تاويل كتاب ويژه اوست، و حضرت او همه معانى و مفاهيم آيات را از افق قلب مقدس پيامبر طلوع داده و دانش تاويل آيات را اهل بيت از آن حضرت به ارث برده اند، چنان كه آيات قرآن مى گويد جز خدا كسى غيب نمى داند ولى در پاره اى از آيات مى گويد مگر اين كه دانش غيب را براى فرستاده ام رضايت دهم.
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ: «8»
خدا داناى به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمى كند مگر پيامبرانى را كه براى آگاه شدن به غيب انتخاب كرده است.
يا درباره ى شفاعت مى گويد: شفاعت فقط مخصوص خداست و احدى را حق شفاعت نيست مگر آن را كه خداوند اذن شفاعت دهد:
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: «9»
بگو همه شفاعت ويژه ى خداست، فرمانروائى آسمانها و زمين فقط در دست قدرت اوست.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ: «10»
در آن روز شفاعت شفيعى سود ندهد مگر آن كه خداى رحمان به او اذن شفاعت دهد.
اين كه علم به تاويل آيات ويژه ى خدا و راسخون در علم است بنابراين اساس است كه «واو» راسخون در علم حرف عطف حساب شود و راسخون در علم عطف بر و ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ باشد، چنانكه در روايتى از حضرت باقر (ع) نقل شده كه آن حضرت واو را واو عاطفه گرفته اند:
حضرت در تفسير آيه مى فرمايد:
«يعنى تاويل القرآن كله الا الله و الراسخون فى العلم:» «11»
احدى همه تاويل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند.
راسخون در علم بنا بر روايات فراوان و معتبرى كه در كتاب هاى حديث مانند كتاب شريف كافى و بحار و ..... نقل شده امامان از اهل بيت عليهم السلام هستند.
از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تاويله:» «12
راسخون در علم ما هستيم و ما تاويل آيات قران را مى دانيم.
راسخون در علم
راسخون در علم داراى مقامات عاليه عقلى و روحى هستند و از معرفت و آگاهى ثابت برخوردارند، و داراى درجات كاملى از ايمان و يقين به حقايق مى باشند.
از رسول خدا درباره ى راسخون در علم سئوال شد حضرت آنان را به اوصاف زير معرفى كردند:
«من برّت يمينه و صدق لسانه و استقام قلبه و من عطف بطنه و فرجه فذلك من الراسخين فى العلم:» «13»
وفا كنندگان به سوگند، صادقان در گفتار، آراستگان به استقامت قلب، دارندگان عفت شكم و شهوت از راسخان در علم مى باشند.
آنان به خاطر اين كه از معرفت و ايمان كاملى برخوردار هستند همه آيات محكم و متشابه را از خدا دانسته و به آنها ايمان دارند، و ايمان خود را نسبت به همه آيات كتاب اظهار مى كنند و به دنبال تحميل رأى و فكر خود به آيات قرآن به ويژه به آيات متشابه نيستند و ايمان آنان نشانه ى روحيه تسليم آنان در برابر حضرت حق است.
و چون هر دو بخش آيات محكم و متشابه را جلوه ربوبيت خدا مى دانند كلّ من عند ربنا هر دو دسته را مؤثر در تربيت و رشد دانسته چون به حقيقت آيه متشابه توجه كنند و با برگرداندن آن به محكم مقصود را دريابند چنانچه كارآئى اعتقادى داشته باشد بر آن اعتقاد مى ورزند و اگر كارآئى عملى داشته باشد به آن عمل مى كنند.
اگر واو در آيه شريفه واو مستأنفه باشد بايد گفت علم تاويل فقط ويژه ى خداست و در متشابهات حقايقى وجود دارد كه قابل كشف نيست و نزول اينگونه آيات كاربرد امتحانى از جانب حق نسبت به مردم دارد، اين مردم هستند كه برخى از آنان به خاطر انحراف قلبشان از هدايت الهيه براى تقويت كفر و گسترش مكتب ضد حق از آيات متشابه پيروى مى كنند و در اين زمينه به شدت فتنه گرى دارند و نهايتاً در برابر امتحان به شكست سختى دچار مى شوند، ولى راسخون در علم فقط به آيات محكم و متشابه ايمان ورزيده از محكمات در عقايد و اعمال و اخلاق پيروى مى كنند و نسبت به متشابهات سكوت كرده به آنها عنوان آيات حق ايمان و يقين اظهار مى دارند و از عهده امتحان برآمده خود را برگزيده خدا مى كنند و از پاداش عظيم حق بخاطر ايمانشان به متشابهات و سكوتشان نسبت به اين آيات بهره مند مى شوند.
خردمندان
خردمندان كسانى هستند كه از چنين ايمان و ادبى در برابر آيات محكم و متشابه برخوردارند و دنبال اين هستند كه از محكمات درس عملى گرفته و نسبت به متشابهات سكوت نموده فقط اظهار ايمان كنند بنابراين راسخون در علم و اولوالالباب دو عنوان براى يك طايفه است.
اميرمؤمنان در خطبه معروف به اشباح درباره ى اين طايفه با عظمت مى فرمايد:
«وَ اعْلَمْ انَّ الرَّاسِخِينَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ اءَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللَّهُ تَعالى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْما وَ سَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخا فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ:» «144»
اى پرسش كننده بدان كه استواران در دانش آنان هستند كه خداوند آنان را با اقرار به كل آنچه از آنان پنهان است و تفسيرش براى آنان روشن نيست از ورود در ابواب و سراپرده هاى اسرار پنهانى بى نياز فرموده و اعترافشان را به ناتوانى از رسيدن به آنچه كه دانش آنان به آن احاطه ندارد ستوده، و ترك تعمق آنان را در چيزى كه بحث از حقيقت آن را فرمان نداده استوارى در علم ناميده پس اى سؤال كننده به همان اندازه كه خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اكتفا كن و عظمت خداوندى را با تراوزى عقلت اندازه گيرى مكن كه از گروه هلاك شوندگان خواهى شد.
در رابطه به آياتى كه كلمه عصيان، لغت غوى، و زلت را به انبيا نسبت داده و نشان دهنده اين است كه اين گونه آيات از متشابهات است حضرت رضا (ع) مى فرمايد:
«اتق الله و لا تنسب الى انبياء الله الفواحش و لا تتاول كتاب الله برأيك فان الله عزوجل قد قال: و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون فى العلم:» «15»
تقواى الهى را رعايت كرده و خدا را ناظر بر خود بدان و به پيامبران خدا نسبت گناه مده و كتاب خدا را به رأى خود تاويل مكن كه خدا فرموده تاويل آيات را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند.
---------------------------------------------------------------------------
(1)- نهج البلاغه خطبه اول.
(2)- رعد 22- 20.
(3)- فاطر 18.
(4)- فاطر 9.
(5)- فاطر 6.
(6)- فتح 10.
(7)- شورى 11.
(8)- جن 26- 27.
(9)- زمر 44.
(10)- طه 109.
(11)- برهان ج 1 ص 271. تفسير عياشى، ج 1، ص 164؟؟؟؟؟
(12)- كافى ج 1 ص 213. نورالثقلين، ج 1، ص 316
(13)- الدر المنثور ج 2 ص 151.
(14)- نهج البلاغه خطبه 90.
(15)- عيون اخبار الرضا ج 1 ص 192- بحار ج 11 ص 72.
برگرفته از کتاب تفسير حكيم نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان