امامت امامان معصوم ما نه تنها در منابع اسلامی بلکه در منابع غیر اسلامی مانند کتب ادیان دیگر مانند تورات نیز وجود دارد. بسیاری از افراد با شناخت جایگاه امام تلاش کرده اند تا عملکرد صحیحی از خود نشان دهند و در مقابل افرادی می بینیم که اینگونه نبوده اند.
در توراتی که در دست اهل کتاب است موضوعی آمده که معنای آن چنین است: «خداوند متعال ابراهیم(علیه السلام) را به وجود اسماعیل(علیه السلام) بشارت داد و فرمود: اسماعیل را زیادتی بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر از بزرگان و فرزانگان قرار دهم».
اصل عبری چنین است: قی لیشماعیل بیرختی أوتو قی هفریتی أوتو قی هربیتی بمئود شنیم عسار نسیئیم یولید قی نتتیف لگوی گدول.
ترجمه: اسماعیل را مبارک ساخته و جداً او را بهره مند و پربار و کثیر و گسترده گردانم، دوازده عدد امام از او پدید آید و او را به امت بزرگ و عظیمی تبدیل خواهم کرد. این بخش از تورات اشاره به آن دارد که، مبارکی و پرباری و کثرت افراد تنها در نسل اسماعیل(علیه السلام) است.
تا آنجا که به نظریه امامت شیعی مربوط می شود شواهدی وجود دارد که امام علی علیه السّلام فرزند خود را به عنوان جانشین خویش معرفی کرده است، گرچه اهل سنت از آن شواهد به عنوان ولایتعهدی یاد نکرده اند.
واژه «شنیم عسار» یعنی: دوازده نفر، که لفظ «عسار» در اعداد ترکیبی که معدود آن مذکر باشد، می آید و معدود در اینجا «نسیئیم» و مذکر است و با اضافه شدن «یم» در آخر آن معنای جمع می دهد. مفرد آن «ناسی» یعنی: امام و پیشوا و رئیس است. و اما سخن خداوند به ابراهیم(علیه السلام) در همان بخش نیز، یعنی عبارت «فی نتنیف لگوی گدول»، واژه «فی نتنیف» مرکب است از «فی» که حرف عطف است، و «ناتن»که فعل است و به معنای: قرار می دهم، و «یف»که ضمیر است و در آخر فعل آمده به اسماعیل(علیه السلام) باز می گردد، یعنی: او را [چنین] قرار می دهم. و اما لفظ «گوی» به معنای امت و مردم است، و «گدول» به معنای «کبیر و عظیم» و تمام جمله یعنی: «او را امت کبیر و بزرگی گردانم. از مجموع این فقره روشن می گردد که مقصود از «کثرت و برکت» در نسل اسماعیل(علیه السلام) دقیقاً؛ رسول خدا محمد(علیه السلام) و اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) می باشند، و آنانند که دنباله و امتداد نسل اسماعیل(علیه السلام) هستند.
در مقام مقایسه با نحوه عملکرد افرادی که پس از بعثت رسول خاتم حضور داشتند و با معارفی ایشان کاملا آگاهی داشتند اما می بینیم که مقام ائمه معصومین را به خوبی درک نکرده و در حق ایشان کوتاهی کردند. این در حالی است که بسیاری از غیر مسلمانان به جایگاه حقیقی ایشان آگاه بوده و اذعان می کنند کما این که در بخش قبل از آثار ایشان نشان داده شد.
رفتار با امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان یک نمونه عینی
شکاف عمیقی میان مسلمانان به وجود آمده و در همین دوره، معاویه نیز در شام مدعی خلافت بود، گرچه به قول خود وی، از میان انصار تنها یک نفر با او همراه بود. آشکار بود که اصل تجزیه خلافت نه تنها آن زمان پذیرفته شده نبود بلکه تا آخرین عهد تاریخ خلافت، این مطلب که در آن واحد دو خلیفه در جهان اسلام وجود داشته باشد، پذیرفته نشد. در زمانی که امام مجتبی علیه السّلام بر سر کار آمد، عراق بدترین شرایط را در قیاس با شام داشت. علاوه بر شکستی که در حکمیت برای مردم عراق به دست آمده بود، شورش خوارج نیز نیروهای عراق را شدیدا تضعیف کرده و پس از سه جنگ، مردم خسته و درمانده شده بودند. روزهای پایانی زندگی امام علی علیه السّلام هر چه قدر از مردم خواسته شد تا بسیج شوند، کمتر کسی تن به این کار داد. تا آنجا که به نظریه امامت شیعی مربوط می شود شواهدی وجود دارد که امام علی علیه السّلام فرزند خود را به عنوان جانشین خویش معرفی کرده است، گرچه اهل سنت از آن شواهد به عنوان ولایتعهدی یاد نکرده اند. در این زمینه روایتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در مآخذ فراوانی آمده است. و آن این است که: «الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا». حدیث مزبور دلیل روشنی است بر این که امامت این دو برادر منصوص بوده است. در این باره، از نظر تاریخی نیز گزارشاتی وجود دارد که شاهدی بر نظریه امامت شیعی درباره امامت امام مجتبی علیه السّلام است.
چه نتیجه می گیریم؟
همواره کسانی پس از حیات مبارک اسلام بودند تا تلاش کنند و مسیر اصلی که توسط پیامبر تبیین و به دست صاحب آن سپرده شده بود را منحرف سازند و به نفع مطامع خویش عمل کنند.
منابع
1. ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن سعد، صص 155- 154
2. عهد قدیم، باب 17، ش 20، ص 23-23
فرآوری: محمد باعزم
منبع : تبیان