قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ.
بگو: خدایا ای مالک واقعی همه موجودات به هر که خواهی حکومت میدهی و از هر که خواهی حکومت را میستانی، و هر که را خواهی عزت دهی، و هر که را خواهی خوار و بیمقدار کنی، همه خیر نزد توست، یقیناً تو بر هر کاری توانائی.
شب را در روز درمیآوردی و روز را در شب وارد میکنی و زنده را از مرده بیرون میآوری و مرده را از زنده خارج میکنی و هر که را بخواهی به حساب روزی میبخشی.
شرح و توضیح
از آنجا که کافران و مشرکان و اهل کتاب مدّعی بودند و اکنون هم مدعی هستند که در امور مالک واقعی هستند، و مال و زن و فرزندانشان تکیهگاه محکمی برای آنان است، و چیزی از دست آنان خارج نخواهد شد، و حتی در قیامت عذاب دوزخ به آنان تسلطی ندارد، بلکه چند روزی در آنجا هستند، سپس مالک بهشت میشوند و در هر صورت در همه امور آزاد و صاحب اختیارند این آیه شریفه یعنی آیه قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک در پاسخ یاوهگوئیهای آنان نازل شد و به آنان اعلام کرد که شما و همه موجودات مملوک حق و محکوم حکم اویند و بهشت و دوزخ هیچ ربطی به اراده آنان ندارد، بلکه دوزخ محصول زشتیهای وجود خود آنان است و چون در دنیا مصمم بودند تا باشند همان گونه که دلشان میخواست باشند لذا عذاب دوزخ مطابق با تصمیم و نیتشان دائمی و همیشگی است و خلاصه بر چیزی در این عالم حکومت و سلطه ندارند.
نکتهای مهم و لطیف
ممکن است کسی بگوید منظور از اعطاء ملک و حکومت از جانب خدا شامل مؤمن و کافر میشود، یعنی حکومت فرعونیان، نمرودیان، یزیدیان، امویان، عباسیان و همه حکومتهای ستمکار و ظالم شرق و غرب عطا خدا به آنان است.
اگر ملتزم به چنین معنائی شویم باید بگوئیم، زمینه ظلم ظالمان و جنایت جانیان و خیانت خائنان محصول حکومت دهی خدا به آنان است، پس ظلم بر مظلومان، و خیانت بر خیانت شدگان را خود حضرت حق خواسته است، و روی این حساب نمیتوان عدالت را جزء صفات حق دانست، در حالی که قرآن مجید در آیات فراوانی ظلم و ستم را از خدا نفی نموده و حضرت او را حکیمی عادل و اهل قسط میداند، و او مهربانی است که به قول قرآن به اندازه موی بسیار ریز وسط شکاف دانه خرما به کسی ظلم نمیکند.
شما میتوانید به اغلب سورههای قرآن مجید مراجعه کنید و به دقت آیات را مورد بررسی قرار دهید تا به این نتیجه برسید که در اکثر سورههای قرآن از حضرت حق هر گونه ظلمی نفی شده و هر گونه ظلمی را به خود انسان نسبت میدهد.
آیات شریفه قرآن با تعابیری هم چون وَ ما ظَلَمْناهُمْ*، وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ*، إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئاً، فَما کانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ*، وَ لا یظْلَمُونَ فَتِیلًا*، وَ لا یظْلَمُونَ نَقِیراً.
هر نوع ظلمی را از خدا نفی کرده، و حضرت او را از این صفت زشت منزه میداند.
بنابراین خداوند حکومت و پادشاهی را به هر انسان مؤمنی که لیاقت و شایستگی داشته باشد عطا میکند و از او به عنوان خلیفه خودش در زمین برای بسط حق و عدالت یاد مینماید، حکومت ستمگران در هر دوره و عصری حکومتی غاصبانه و ظالمانه است که با قلدری و زور و اسلحه و سلاح و قتل و خونریزی به دست آمده و در این زمینه مؤمنان از حقوق مشروع خود محروم شدهاند، نه این که خدا به آنان حکومت داده یا وسائل به دست آوردن حکومت در اختیارشان گذاشته و آنان از حکومتی که از برکت وسائل به دست آوردهاند سوء استفاده کردهاند، خداوند به وسیله انقلابهای دینی و مردمی حکومتغاصبانه را از دست ظالمان بیرون کشیده و به مجرایش برمیگرداند و تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ درباره عزت و ذلتدهی خداوند نیز باید گفت خداوند هر انسانی را به سبب ایمان و عمل و صالح و اخلاق حسنهاش شایسته ببیند به او عزت عطا میکند، و چون کسی را مجرم حرفهای و گنهکار متکبر مشاهده کند او را به ذلت و خواری مینشاند و این عزت و ذلت، عزت و ذلت حقیقی است نه عزتی بیپایه و خیالی که با پول و ثروت و قدرت به دست میآید، که چنین عزتی عزت نیست زیرا با رفتن مال و منال و ثروت و قدرت بر باد میرود و صاحبش به خاک مذلت میافتد، عزت، عزت پیامبران و امامان و اولیاء حق و مؤمنان است، گرچه به چشم گروهی خوار باشند، و ذلت، ذلت ستمکاران و مجرمان و عاصیان است گرچه به دیده گروهی مانند خودشان عزت جلوه کند.
در رابطه با جایگاه شب و روز و اختلاف آنها در آیه 164 سوره بقره و درباره خروج از میت، و میت از حی در آیه 28 همان سوره بسیار مشروح و مفصل بحث شد.
برای توجه دادن به شما خوانندگان این سطور که اعطاء ملک در رابطه با صالحان و شایستگان و نزع حکومت درباره ظالمان و ستمگران است به شأن نزول آیه قل اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک که در کتابهای تفسیر آوردهشده اشاره میکنم.
شأن نزول آیه قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک
زمانی که پیامبر اسلام با کمک اهل ایمان در اطراف مدینه خندق حفر میکردند، و میکوشیدند پیش از رسیدن احزاب و دشمنان سوگند خورده آن را به مرحله قابل قبولی برسانند، ناگهان در حال مشغول بودن به کار به سنگ سپید بزرگ و سختی برخورد کردند که یاران از شکستن و جا به جا کردن آن معطّل ماندند، سلمان به محضر رسول خدا رسید و مطلب را با آن حضرت در میان گذاشت، نبی مکرم وارد خندق شده کلنگ را از دست سلمان گرفت و به سنگ کوبید، از برخورد کلنگ با سنگ جرقهای پرید، حضرت تکبیر پیروزی سر داد و مسلمانان هم با پیامبر هم نوا شده تکبیر گفتند.
رسول مطهر بار دیگر کلنگ را بر سنگ کوبید، این بار نیز جرقهای جستن کرد و بخشی از سنگ شکست و فریاد تکبیر مسلمانان به آسمان بلند شد، پیامبر برای بار سوم بر سنگ کوبید باز جرقهای از آن پرید و قسمت دیگر سنگ شکسته شد و مسیر خندق هموار گشت، برای بار سوم صدای تکبیر مسلمانان فضا را عطرآگین نمود، سلمان به حضرت گفت: امروز از شما وضع شگفتآوری دیدم، پیامبر پاسخ داد: در میان جرقهای که بار اول پرید کاخهای حیره و مدائن را مشاهده کردم، برادرم امین وحی به من بشارت داد که همه آنها زیر بیرق اسلام خواهند آمد، در میان جرقه دوم کاخهای روم را دیدم باز امین وحی به من خبر داد که آن منطقه هم در دست مسلمانان قرار خواهد گرفت، در میان جرقه سوم کاخهای صنعا و منطقهٔ یمن را دیدم و او به من مژده داد که اهل اسلام بر آن ناحیه هم پیروز میشوند و من در آن موقعیت تکبیر پیروزی سر دادم! ای مسلمانان شما را به این پیروزیها بشارت باد. آنان که ایمانشان بر پایهٔ صدق و حق بود از شدت خوشحالی با شنیدن مطالب پیامبر در پوست خود نمیگنجیدند، ولی منافقان هزار چهره، روی درهم کشیده و به صورت اعتراض گفتند: چه آرزوی بیهوده و باطل و چه وعده غیر قابل تحققی، در حالی که اینان از ترس جان خویش حالت دفاعی به خود گرفته و در کار کندن خندق هستند، و در آنان قدرت جنگ با احزاب نیست خیال فتح و پیروزی بر کشورهای جهان را در سر میپرورانند که در این موقعیت آیات شریفه نازل شد و به آنان جواب دندانشکن داد، که مالک ملک هستی خداست و قدرت او بینهایت است چون لیاقت لازم را در انسان ببیند به او حکومت و سلطنت عنایت میکند قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ، و چون شایستگی در انسان نبیند حکومت او را که غاصبانه و به زور به دست آورده از او میگیرد، و هم او بر همین اساس عزت و ذلت میدهد.
برگرفته از کتاب تفسير حكيم، نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان