بر کسی پوشیده نیست که خواص در طول تاریخ حیات بشری تأثیر مستقیمی در نوع رفتار آحاد جامعه داشته اند، قدرت نفوذ و تأثیر گذاری که این قشر خاص در جامعه دارند، موجب شده است طیف وسیعی از افراد جامعه متأثر از نوع رفتار و عملکرد آنان باشند.
آسیب شناسی رفتاری خواص و اصلاح رفتار آنان می تواند طیف وسیعی از جامعه را در مسیر درست کاری قرار دهد. در این نوشتار سعی داریم به یکی از علل و عوامل انحراف خواص اشاره کرده و آثار و تبعات این عامل منفی را مورد بررسی قرار دهیم.
غده ای سرطانی به نام خودشیفتگی یا عجب
در فرهنگ اخلاق، یکی از علل و عوامل اصلی محرومیت و گمراهی افراد، عنصری به نام عجب، منیت و خودشیفتگی معرفی شده است.
در معرفی این رذیله خطرناک، دانشمندان علوم اسلامی این چنین بیان داشته اند: «عجب آن است که انسان خود را به خاطر کمالات و موقعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که دارد بزرگ شمرده، و خود را مستحق ستایش بشمارد و از خود مسرور باشد و از منعم خود غافل باشد.»
در تعریف دیگری این رذیله اخلاقی این چنین توصیف شده است: «عجب بزرگ شمردن كار نیك خود و زیاد دانستن آن و شادمان بودن، بالیدن و نازیدن به آن است و اینكه انسان خود را از حد تقصیر و كوتاهى وگناه بیرون بداند.»[1]
در نکوهش این رذیله اخلاقی در روایتی از پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) این چنین نقل شده است: «آفَهُ الحَسَب الاِفتِخَارُ وَ العُجبُ؛[2] آفت شرافت و بزرگی ، به خود نازیدن و خود بزرگ بینی است.»
عامل گمراهى شیطان به عنوان یکی از سردمداران خواص، معجونى از خودخواهى و غرور و كبر و جهل و حسد بود، این صفات شیطانى دست به دست هم دادند و او را كه سالیان دراز همنشین ملائكه، بلكه معلم آنان بود از آن اوج و افتخار پائین كشیدند، و چه خطرناك است این اوصاف زشت در هر جا كه پیدا شود.
ریشه سقوط خواص
اگر قدری در منابع روایی و متون اسلامی با نگاه محققانه و همراه با تأمل و تدبر دقت شود، متوجه می شویم که از دیر باز یکی از عوامل گمراهی بعضی از افراد بخصوص قشر خواص، عجب و خودشیفتگی بوده است. این در حالی است که این افراد دارای سابقه و پیشینه کهن و مثبتی نیز بوده اند؛ شاید بهترین مصداق خواص را بتوان شیطان معرفی کرد؛ او با بیش از شش هزار سال افتخار بندگی خدای متعال، و رسیدن به مقام تعلیم فرشتگان خود را از دایره رحمت الهی محروم ساخت.
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه او را مایه عبرت افراد معرفی کرده و می فرماید: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَة؛[3] پس، از آن معامله که خداوند با ابلیس کرد عبرت گیرید. آن همه اعمال نیکویش را باطل گردانید و آن همه سعی و کوشش او را بی ثمر ساخت. ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد، حال از سال های دنیا بود یا سال های آخرت کس نداند.»
معجونی از گمراهی در دستان شیطان
خدای متعال در قرآن کریم این چنین پرده از راز گمراهی شیطان بر می دارد: «قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالینَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ؛[ص، آیه 75] گفت: «اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفریدم سجده كنى؟! آیا تكبّر كردى یا از برترین ها بودى؟! (برتر از اینكه فرمان سجود به تو داده شود!)» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده اى و او را از گل!.»
در کتاب نهج البلاغه نیز عامل اصلی گمراهی شیطان این چنین معرفی شده است: «وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ أَ لَا [یَرَوْنَ ] تَرَوْنَ كَیْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَةِ سَعِیرا؛[5] شیطان بر آدم (علیه السلام) به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان، دشمن خدا و پیشوای متعصبین و سردسته ی متکبران است، که پایه و اساس عصبیت را بنا نهاد و در مقام جبروتی با خدا در افتاد و لباس بزرگی بر تن پوشید و لباس تواضع و فروتنی را از تن درآورد، آیا نمی بینید که خداوند به خاطر تکبر و غرور ، چگونه کوچکش نمود و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید؟ پس او را در دنیا طرد شده و در سرای آخرت، آتش جهنم را برای او مهیا فرمود.»
«به هر حال عامل گمراهى شیطان به عنوان یکی از سردمداران خواص، معجونى از خودخواهى و غرور و كبر و جهل و حسد بود، این صفات شیطانى دست به دست هم دادند و او را كه سالیان دراز همنشین ملائكه، بلكه معلم آنان بود از آن اوج و افتخار پائین كشیدند، و چه خطرناك است این اوصاف زشت در هر جا كه پیدا شود؟»[4]
خطر خودشیفتگی در عرصه فعالیت های اجتماعی
خطر عجب و خودشیفتگی در فعالیت های اجتماعی همواره خواص را مورد تهدید قرار می دهد، خاص بودن نیز فرقی ندارد، که در عرصه علم و دانش باشد، و یا در عرصه مذهب و فرهنگ و یا در عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی، انسانی که به این مرض مهلک دچار شده است، رنگ و بوی شیطان را به خود می گیرد، حال می خواهد عالمی ربانی باشد، یا فردی سیاسی با سابقه خوب مدیریتی، اجرایی و خدمت رسانی، هرگاه این چنین افرادی خود را برتر از دیگران بپندارند، بدون شک راه شکست خورده شیطان را در پیش گرفته اند، راهی که موجب شد مُهر اخراج از رحمت الهی را بر پرونده شیطان بکوبد: «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجیمٌ؛[ص، آیه77] فرمود: «از آسمان ها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاه منى.»، انسانی که در عرصه فعالیت اجتماعی و سیاسی رنگ خودشیفتگی و خودپسندی را به خود می گیرد، یقیناً جایگاه محبوبیت خود را نزد مردم از دست خواهد داد.
سخن آخر
برای در امان ماندن از خطر گمراهی و غلبه شیطان بر نفس، لازم و ضروری است که انسان قلب خود را از کبر و غرور و خودپسندی پاک نماید، و از رذیله خطرناک عجب به باری تعالی پناهنده شود؛ «وَ عَبِّدْنِی لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ؛[6] مرا به بندگى خودگیر و عبادتم را به عجب و غرور تباه مكن. »
[1]. سفینة البحار، قمى، ج 2، ص 160.
[2]. کافی(ط-الاسلامیه)ج2،ص328.
[3]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص287.
[4]. تفسیر نمونه، ج 19، ص338.
[5]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص286.
[6]. الصحیفة السجادیة، ص92.
منبع : تبیان