جوانی، یک نعمت الهی و یک فرصت است. ارزش آن هنگامی مشخص می شود که از دست رفته باشد. این مرحله از عمر دوره ای است که هنوز حوادث تلخ و ناگوار زندگی آن را سخت نکرده و شور و شوق آن باشکوه است.
همه حالات و رفتار جوانان حکایت از برافروختگی، زبانه کشیدن، شور و هیجان دارد، جسم شان، روان شان، احساسات و عواطف شان در کمال رشد و تلاطم است و این تلاطم هم باعث بالندگی است و هم موجب نابسامانی! اما به طور کلی جوانی، دوران تربیت پذیری است و فرصتی است که در آن عقیده و اخلاق ریشه دار شده و فضائل و خلق و خوی انسانی در او رشد می یابد. به عقیده روانشناسان تربیتی، صفات نیک یا بدی که در دوران جوانی شکل می گیرد، اثری همیشگی دارد، در این هنگام است که ثمره زندگی و عمر تشکیل می شود و طبق آنچه خلق و خوی جوان است رشد می کند.
به سبب شور و هیجانی که در جوان هست، جامعه در تب و تاب قرار می گیرد و می تواند از این حسِ زیبا و سرشار از تحرک بهره گرفته و از جوانان برومند در راه اعتلای کشور و رسیدن به هدف استفاده هایی نیکو ببرد.
شور جوانان اگر در راهی درست قرار گیرد و هدایت شود اقداماتی سازنده و حماسی پایه ریزی می شود و جامعه در برابر هجوم بیگانگان چه فرهنگی و چه سیاسی، بیمه می شود. از این روست که جامعه هرچه برای جوانان خود سرمایه گذاری کند سود بیشتری خواهد برد و ضمن ایجاد اعتماد به نفس در این قشر پرانرژی نیاز به نیروهای انسانی و نیروهای روانی در خود پاسخ می دهد.
اما در میان قشر جوانان این دختران هستند که نیاز به توجه و ملاطفت بیشتری دارند، دختران دست اندرکار دو دوره اند، حال و آینده! زمان جوانی که زمان پرورش و بالندگی است و میانسالی و پیری که دوره آموزش و پرورش به جوانان آینده است، پس از این جهت دختران در درجه اهمیت بیشتری هستند آنها در حین جوان بودن و نیاز به آموزش، مربیانی هستند که باید فردا را با افکار و روحیات و تلاش خود بسازند و این امر مهمی است چرا که آینده یک کشور سربلندی و سرافرازی یا سرشکستگی و ناتوانی همه و همه در دست جوانان امروز بخصوص دختران است. اگر بخواهیم باغی از گل های خوشبو و رنگارنگ داشته باشیم باید باغبانی مدیر و مدبر برای نگهداری گل ها انتخاب کنیم تا بتواند منظره هایی بسیار زیبا برای جامعه اش بسازد، آنها را بپروراند و رشد دهد و در بستر مناسب و سالم آینده را به خوبی هرچه تمام تر ترسیم کند.
جوانی یعنی شور یعنی تحرک و پویایی و این نشانگر نیاز یک جوان به شرایط مثبت و ایده آل است، بر تمامی بزرگان و مدیران جامعه است که این شرایط را بشناسند و از توانایی های یک جوان بهره گیری کنند آن طور که جوانان با حفظ شور و اشتیاق راه صحیح رسیدن به مقصد را بیابند.
روز جوان هم یکی از این فرصت هاست. فرصتی است تا جوان بداند برای جامعه و ملت اهمیت دارد و رفتار و علائق او برای جامعه سرنوشت ساز است و آنچه که انجام می دهد بازتاب گسترده ای دارد چه خوب و بجاست الگویی جامع و کامل روبه روی جوانان قرار داده تا بتوانند با تأسی و الگوپذیری از آن دست به دست هم داده و آینده ای پربار و روشن بسازند؛ چرا که چشم آینده در انتظار جوانان پرشور و تواناست.
ندای ملکوت
جلوه هایی از اخلاق در قرآن(7)
و مِن شرِّ حاسِد اِذا حَسَد (سوره مبارکه فلق، آیه 5)
و از شر حسود هنگامی که حسد ورزد.
در شماره های گذشته با نگاهی اجمالی به علم اخلاق از وجدان و وحی الهی (قرآن) به عنوان ملاک های تعیین ارزش سخن گفتیم و یادآور شدیم که انسان پیوسته درگیر یک کشمکش و مبارزه درونی است که پیروزی و یا شکست در این مبارزه سرنوشت نهایی او را رقم خواهد زد و اولین گام برای کسب پیروزی شناخت مواضع دشمن و بررسی راههای فتح آن است که به یاری خداوند به مهم ترین آنها یعنی کبر و غرور و بخل پرداختیم و اینک ادامه مطلب:
در سخن گذشته با بخل و آثار و پیامدهای منفی آن آشنا شدیم، اما بروز و ظهور این صفت ناپسند در خلق و خوی انسان مراتب گوناگون دارد.
بخیل کسی است که از بخشیدن امکانات خود خودداری می کند و گاه در مراحل پیشرفته تر دیگران را نیز به بخل دعوت می کند و برای بخشش و عطای دیگران نیز مانع تراشی می کند و اساسا نعمت و رحمت پروردگار را کتمان و پرده پوشی می کند.(1) اما متأسفانه شایع ترین و بدترین شکل بخل آن است که بخیل با خداوند نیز سرستیز دارد و به آن نعمت هایی که آن ربّ کریم با توجه به حکمت و مصلحت خود به بندگانش عطا فرموده به مخالفت می پردازد. و با کینه و خشم درونی پنهان و گاه آشکار خود آرزوی نابودی آن نعمت ها را دارد که این حالت را حسادت گویند.
حسد ریشه در بخل و ضعف ایمان و عدم تسلیم و رضایت به اراده خداوند دارد. و مخرب ترین تأثیر منفی آن آزار و رنجی است که چون شعله های آتش نامرئی از درون شخص حسود را می سوزاند؛ و آسایش و آرامش، شادی و لذت و معرفت و رشد را بر او حرام می کند و گاه این رنج و آزار چنان اوج می گیرد که حسود به مقابله برمی خیزد و این آغاز ارتکاب گناهان بسیاری چون غیبت، تهمت، هتک حرمت، آزار و اذیت می گردد و در تاریخ زندگی بشر چه جنایت ها، جنگ ها و قتل ها و شرارت هایی که از حسادت برنخاسته اند.
حسادت، سیاهی و زنگاری است که روح را افسرده و نور ایمان را کمرنگ و خاموش می سازد و چگونه این دل را انس و محبتی با پروردگارش باشد آنجا که پیوسته آتش خشمی در درون دارد و گاه و بیگاه این آتش در نگاه، کلام و رفتار او ساری و جاری است و آن را به افرادی نثار می کند که کمترین بدی در حق او روا نداشته اند و چه بسا لطف و محبت آنها را نیز دریافت داشته و تنها گناه شان برتری و برخورداری از فضل و رحمت، مال و منال و یا نعماتی که خداوند یا به دلیل شایستگی و یا به خاطر آزمایش به آنها عطا کرده است.
ای عزیز ... آیا دشمنی غدّارتر از حسادت برای درون و بیرون خود می شناسی؟ که چون آتشی، ایمان و معرفت، عشق و محبت، شادی و آرامش، ثواب و پاداش و شب و روز تو همه و همه را به تباهی و نابودی بکشد که قطعا شیطان وسوسه گر نیز همراه و محرک و آتش بیار این معرکه خواهد بود.
پس هشدار و بیدار ... چگونه با این دشمن مبارزه کنم؟ روح و جان از آن بشویم؟ ابتدا باید به شناسایی بپردازم. چگونه؟ با پاسخ صادقانه به این سؤال می توانی خود را بیازمایی.
آیا وقتی فضیلت و برتری یا نعمتی در کسی دیدی چگونه می اندیشی و برخورد می کنی؟
حالت اول: شاد می شوی ... با خود می اندیشی که حتما این شخص تلاش بیشتری انجام داده، ایمان بیشتری داشته، یا به هر دلیل استحقاق چنین شرایطی دارد؛ پس من با شادی او را تحسین می کنم و شاید این موضوع مرا به تفکر وادارد و انگیزه حرکت و تلاش در من به وجود بیاورد. پس با یک تصمیم جدی من نیز تلاش می کنم و از دریای فضل و کرم خداوند نیز درخواست می کنم که در راه کسب آن نعمت و یا مشابه آن مرا یاری کند.(2)
اگر چنین است، تبریک و صد تبریک که شما را قلب و طینتی پاک و سالم، ذهنی روشن و ایمان و معرفتی سرشار است.
حالت دوم: نعمت و برتری دیگران چندان اهمیتی برای تو ندارد. کاری به کار و داروندار کسی نداری و بی تفاوتی. اگر چه می توانی بهتر باشی و رشد کنی. اما در چنین شرایطی ضرر و آزاری به تو از این ناحیه نمی رسد.
حالت سوم: نمی توانی تحمل کنی! پیوسته از خود می پرسی چرا؟ آخر چرا؟ کم کم خشم و غضب تو را فرا می گیرد. اصلاً کلافه ای، جوش آورده ای ... تصاویر ذهنی و فکر محسود (کسی که مورد حسادت واقع شده) دائما تو را آزار می دهد و بر کینه و نفرت تو می افزاید و چون خوره بر جانت سنگینی می کند. باز هم دل گرفته و غمناکی ...
ببین عزیز این یک بیماری است که نیاز به مراقبت و درمان دارد. با جدیت و تلاش باید درمان را آغاز کنی، آنچه تاکنون از این دشمن رنج و آزار کشیده ای کافی است. می دانی بهترین راه درمان بیماری های روحی، نزدیکی و یاد و توجه به معبود و خالق توست. حالا کمی بر خود مسلط باش و لحظه ای با گوش جان کلام حق بشنو که چگونه بر وجودت نور می پاشد و چون آب سرد و گوارایی این آتش را سرد و خاموش می کند، وقتی آن مهربان به تو سفارش می کند که: «نگاه و توجه خویش را به آنچه رونق زندگی دنیاست و ما گروههایی از مردم را از آن بهره مند ساخته ایم تا آنها را امتحان کنیم معطوف ندار که روزی پروردگارت بهتر و پاینده تر است.»(3)
از آنجا که امتداد نگاه و توجه باعث تمرکز ذهنی و دل سپردن است، خداوند مهربان سفارش می کند که با نگاهی گذرا عبور کن، این زیبایی ها که اکنون چشم ها و دل ها را به خود جذب کرده و تو محروم از آنی، به منزله گل ها و شکوفه هایی هستند که شاید هر لحظه با جریان بادی پرپر شوند آنها را چندان دوام و بقایی نیست و حسرت و افسوس بر صاحب خود می گذارند و چه بسا آنچه برای تو جلوه ای تام است بر صاحبش عذاب و رنجی و آزمون و ابتلایی باشد.
تو باید به چیزی دل ببندی که پایدار و جاودان باشد. مردم و نعمت هایشان را به حال خود رها کن و توجه و تمرکز به زندگی خود داشته باش، دل به معبودی که کمال مطلق و غنی بالذات است بسپار. اوست که خیر بندگان بهتر از هر کس می داند و به هر اندازه که بخواهد می بخشد تو نیز از او بخواه تا با لطف و کرم و فضل و رحمتش تو را بی نیاز گرداند.
... و زمانی که خداوند نعمتی به تو عطا کرد و نگران حسادت حسودانی، باز از این شر و بدی به خداوند پناه ببر که خود به پیامبرش آموزش می دهد که در همه خطرها و حسادت حسود به خداوند پناه ببر(4) تا او خود تو را محافظت کند.
پروردگارا ... دنیای ما دنیای رنگ ها و جلوه هایی است که هر لحظه چشمان و دل های ما را به دنبال خود می کشد، نفس اماره و وسوسه شیطان نیز لحظه ای ما را رها نمی کند و نعمت ها و برتری ها را بسیار فریبنده تر و جذاب تر بر ما جلوه می دهد.
معبودا ... با فضل و کرم و نور معرفت خود، چشمی حقیقت بین و طبعی آرام و راضی به ما عطا فرما تا به آنچه تو خود قسمت نموده ای راضی باشیم و بیشتر و بهتر آن را با کوشش و فضل تو از تو بخواهیم.
رحیما ... دنیا و زینت آن را تمام تلاش ما قرار مده که در آن صورت از زیانکاران خواهیم بود. دل های ما با کلام خود آشنا گردان و توفیق درک و عمل آن به ما عطا فرما. تا به سوی آنچه خیر و پاینده و باقی است هدایت یابیم.
خدایا راه شناخت دشمنان درون و بیرون و مهار و کنترل آنان را خود به ما بیاموز که تو بهترین دوستدار بندگان و مهربان ترین مهربانانی.
پی نوشتها:
1. نساء، آیه 35.
2. این حالت را «غبطه» گویند.
3. طه، آیه 131.
4. فلق، آیه 5.
مجله: پیام زن - شماره 209
منبع : پایگاه تبیان