قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

راه های مبارزه با نفس

انسان موجودي است دو بعدي، از يک سو به عالم بالا نظر دارد و از سوي ديگر به عالم سفلي؛ لذا براي انسان دو نوع حيات متصور است و با توجه به اين دو نوع حيات، آدمي داراي دو چهره نفساني است: يکي نفس در مرتبه نازل آن، يعني خود طبيعي که منشأ غرايز حيواني و «شهوت و غضب» و عامل جلب لذت و دفع ضرر است و وجود آن براي تامين حيات مادي ضروري است و تربيت اسلامي آن را هدايت و کنترل مي کند.

از آن جا که انسان دائم در حرکت و سير و سلوک است و حرکت او گاهي به سوي بالا و به اصطلاح سير صعودي و گاهي به سوي پايين و سير نزولي است؛ اگر زمام امور يک انسان در دست عقل و شرع باشد، قهراً سيرش صعودي خواهد بود و اگر تابع هوا و هوس باشد يعني زمام امرش به دست نفس و هواهاي نفساني باشد سيرش نزولي و منتهي به اسفل السافلين خواهد بود. در اين مقاله سعي شده که راه هاي پيروزي بر نفس و هواهاي نفساني نشان داده شود تا انسان ها در مبارزه با نفس آسان تر و روشن تر وارد معرکه شوند.
مقدمه
انسان موجودي است دو بعدي، از يک سو به عالم بالا نظر دارد و از سوي ديگر به عالم سفلي؛ لذا براي انسان دو نوع حيات متصور است و با توجه به اين دو نوع حيات، آدمي داراي دو چهره نفساني است: يکي نفس در مرتبه نازل آن، يعني خود طبيعي که منشأ غرايز حيواني و «شهوت و غضب» و عامل جلب لذت و دفع ضرر است و وجود آن براي تامين حيات مادي ضروري است و تربيت اسلامي آن را هدايت و کنترل مي کند؛ اما هرگاه از مسير صحيح خارج شود، انسان را به کفر، ظلم، جهل، طغيان، حرص، حسد، بخل، نيرنگ، تکاثر و ساير خصال ذميمه و رذايل اخلاقي خواهد کشيد و قرآن مجيد از اين حالت نفساني با عنوان «نفس اماره» سخن مي گويد: «ان النفس لامارة بالسوء ... (يوسف / 53)؛ و گاه از آن با عنوان «مسوله» ياد مي کند و «کذلک سوّلت لي نفسي»» (طه / 96) يعني نفس من مرا به چنين نيرنگي وا داشت (سوّلت از تسويل به معناي زينت دادن است).
چهره ديگر نفس همان لطيفه رباني و بارقه الهي است که از آن به خود عالي نيز مي توان تعبير کرد و منشأ کمالات عقلي و علمي و عملي و گرايش هايي چون خدا جويي، آرمان خواهي، عرفان، اخلاق، عدل، خود شناسي، احسان و ايثار و ساير فضايل مي شود.
حضرت امام ـ رحمه الله عليه ـ اولين گام در «خود سازي» را شناخت همه جانبه نفس بيان مي فرمايد، به اين معنا که اگر نفس به طور شايسته شناخته نشود، توفيق تهذيب و تزکيه نفس براي انسان ميسّر نخواهد شد.
با توجه به اهميت خود شناسي لازم است چند سطري درباره اين موضوع اشاره شود.
در روايات اسلامي به شناخت نفس توصيه فراوان شده و آن را سودمندترين معارف طريق خدا شناسي، نشانه کمال عقل، بالاترين حکمت و نردبان صعود خوانده و جهل خويش را بدترين نوع جهل، خود فراموشي، گمراهي، تباهي و ناداني نسبت به همه چيز دانسته اند.
علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «افضل الحکمه معرفه الانسان نفسه» (طاهري، 1369، ص 16) يا «افضل المعرفه معرفه الانسان نفسه» ونيز مي فرمايد: «من عرف نفسه فقد انتهي الي غايه کل معرفه و علم».
نيز «عجبت لمن يجهل نفسه کيف يعرف ربّه».
هم چنين «من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاه و خبط في الضلال و الجهالات» (مهدوي کني، 1371، ص 55).
لذا علي ـ عليه السلام ـ سرانجام کساني را که در اين وادي گام ننهند و به خودشناسي نپردازند هلاکت قطعي دانسته، مي فرمايد: «هلک امر و لم يعرف قدره؛ آن کسي که قدر خود نشناخت هلاک خواهد شد» (صبحي صالح، 1395، قصار 149).
شناخت کدام نفس لازم است؟
در اين جا سوالي مطرح مي شود و آن اين که کدام نفس است که معرفت آن مقدمه تهذيب و تزکيه و وسيله شناخت پروردگار است.
آيا مراد از نفس همان لطيفه و نفخه الهيه است که ملاک برتري انسان بر فرشتگان است و از آن تعبير به «روح الله» مي شود، که قرآن مي فرمايد:
«ثم سوّاه فيه من روحه؛ بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در او دميد» (سجده / 9).
«فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي؛ هنگامي که کار او را به پايان رساندم، و در او از روح خود در او دميدم» (حجر / 29).
آيا مراد نفس ملهمه است که خداوند به آن سوگند ياد فرمود و فجور و تقوا را به او الهام کرده است که قرآن مي فرمايد: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقواها» (شمس / 7 ـ 8) اين آيه از ارتباط نفس با خدا در بعد الهام پذيري سخن مي گويد که زمينه ساز تحصيل فضيلت و تقواست؟
آيا مراد نفس اماره است که همواره انسان را به بدي فرمان مي دهد که قرآن مي فرمايد: «و ما ابري نفسي انّ النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربّي ان ربي غفور رحيم هرگز نفس خويش را تبرئه نمي کنم که نفس (سرکش) بسيار به بدي ها امر مي کند، مگر آن که پروردگارم رحم کند که پروردگارم غفور و رحيم است. (يوسف / 53)
آيا مراد نفس لوامه است که انسان را از فساد و تباهي باز مي دارد و گناهکاران را سرزنش مي کند که قرآن مي فرمايد: «لا اقسم بيوم القيامه و لا اقسم بالنفس اللوامه؛ سوگند به روز رستاخيز و سوگند به نفس سرزنش گر (قيامت 1ـ 2)» اين آيه از محکمه وجدان با عنوان «لوامه» سخن مي گويد که انسان را هنگام ارتکاب معصيت مورد سرزنش قرار مي دهد و برخي آن را از جلوه هاي اخلاقي دانسته و روان شناسان آن را «من برتر» ناميده اند.
آيا مراد از نفس، نفس مطمئنه است که به نداي «ارجعي الي ربک راضيه مرضيه» مفتخر مي شود، که قرآن مي فرمايد:
«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي؛ اي نفس مطمئن و آرام! بازگرد به سوي پروردگارت که هم تو از او خشنود هستي و هم او از تو خشنود است، و داخل در زمره بندگان خاص من شو و در بهشتم گام نه» (فجر 27 ـ 20) اين آيه بازگو کننده نفس و تسليم و رضاست که در نتيجه قرب الهي و حرکت مشتاقانه انسان به سوي حق دست مي دهد.
آيا نفس فانيه است که سرانجام طعم مرگ را مي چشد، که قرآن مي فرمايد: «کلّ نفس ذائقه الموت؛ هر کسي مرگ را مي چشد» (ال عمران / 185.)
پاسخ سوال مذکور اين است که مقصود همه آن هاست، يعني مجموعه اي که شخصيت انسان را مي سازد و او را جامع نشأتين (ملکوت و ناسوت) قرار مي دهد.
در مجموع نفس انسان از بعد ملکوتي اش نفخه الهي است که در سير صعود، به مقام نفس مطمئنه و راضيه و مرضيه مي رسد و تا آن جا بالا مي رود که به مرتبه «قاب قوسين او ادني» مشرف مي شود، که قرآن مي فرمايد: «ثمّ دني فتدلي فکان قاب قوسين او ادني، پس نزديک شد و بسيار نزديک شد تا (در مقام تمثيل) فاصله او به اندازه دو کمان يا کم تر بود» (نجم / 8 ـ 9).
از بعد ناسوتي اش تا آن جا سقوط مي کند که مي فرمايد: «... اولئک کالانعام بل هم اضلّ» (اعراف / 179)؛ و آن قدر پست مي گردد که قرآن مي فرمايد: «ثمّ رددناه اسفل سافلين؛ پس او را به پايين ترين مرحله باز مي گردانيم» (تين / 5) بنابر اين شناخت نفس در هر دو بعد آن لازم است تا در مقام تهذيب و تزکيه نفس، به مشکل بر نخورد.
با کدام نفس بايد مبارزه کرد؟
در آيات و روايات تاکيد فراوان به مبارزه و جهاد با نفس شده است. در اين جا سوالي مطرح مي شود که با توجه به مراتب چند گانه نفس، مقصود کدام نفس است که مجاهده با آن ضروري و اجتناب ناپذير خواهد بود.
پاسخ اين است که معلوم است که با نفس ملهمه، لوّامه و يا مطمئنه مبارزه نمي کنند، چون آن ها وسيله کمال انسانند با نفسي بايد مبارزه کرد که باعث فساد و تباهي انسان مي شود و آن نفس اماره است که از درون به بدي فرمان مي دهد؛ چنان که قرآن مي فرمايد: «و ما ابرّي نفسي انّ النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربّي؛ هرگز نفس خود را تبرئه نمي کنم که نفس (سرکش) بسيار به بدي ها فرمان مي دهد» (يوسف / 53).
رسول گرامي اسلام مبارزه با نفس را «جهاد اکبر» ناميده و نفس را سخت ترين دشمنان خوانده است و در آيات و روايات و توصيه هاي اخلاقي و عرفاني و ادبيات ما، از آن نکوهشي بسيار شده و پيروي هواي نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهي ها به شمار آمده است و سبب هلاکت و نابودي انسان مي گردد. بنابر اين هدف از مبارزه با نفس، نفس اماره است که البته بايد نخست راه هاي مبارزه با آن را فرا گرفت و سپس در مقام عمل با استعانت از خداي سبحان با آن مبارزه کرد. شايد از اين طريق خدمتي به راهيان ره سير و سلوک انجام گيرد.
در اين مقاله کوشش شده است تا راه هاي مبارزه با نفس با استناد به آيات و روايات نشان داده شود.
راه هاي عملي
علماي علم اخلاق و نويسندگان کتاب هاي اخلاقي که از قرآن و عترت الهام گرفته براي مبارزه با نفس و تهذيب و تزکيه آن راه هاي مختلفي ارائه داده اند که به چند نمونه آن در ذيل اشاره مي شود:
الف) بعضي از نويسندگان محورهاي اصلي مبارزه با نفس را در سه امر خلاصه کرده اند:
1ـ ايمان به مبدأ و معاد
اگر انسان در همه حال توجه به مبدأ و معاد داشته و اين توجه از روي ايمان و اخلاص و معرفت باشد و از ياد مرگ و آخرت غفلت نکند، زمينه را براي رشد و نماي خودخواهي و مفاسد حاصل از آن از بين مي برد، و انسان را تسليم فرمان خدا و اطاعت از او مي نمايد.
بنابر اين، انجام دادن احکام الهي در تمام مراحل زندگي روزمره، با نيت خالص و فقط به منظور تقرب به خدا، بهترين و کامل ترين روش براي مهار کردن حس خود خواهي و مبارزه و غلبه بر نفس سرکش است.
2ـ ايجاد تعادل در اميال
اسلام با ارائه احکام و دستورهايي در قالب «شريعت» که حتي شامل جزئي ترين اعمال و رفتار انسان مي شود، حدود مناسب هر ميل و گرايش را تعيين نموده که اگر اين محدوده رعايت شود، از هر گونه افراط و تفريط جلوگيري به عمل مي آيد.
بنابر اين التزام به احکام شرع در تمام زمينه ها، در واقع راه حل عملي براي ايجاد تعادل در بين اميال گوناگون و جلوگيري از رشد بي رويه خودخواهي و هواهاي نفساني (نفس اماره) است.
3ـ مبارزه مستقيم با مظاهر خود خواهي و نفساني
اسلام در تعاليم خود به طور مستقيم، با آثار و مظاهر خود خواهي و هواهاي نفساني به مبارزه اي جدي و همه جانبه مي پردازد. به عنوان مثال، اسلام با صفاتي از قبيل، حسد، خود خواهي، جاه طلبي، کينه توزي، خود برتربيني ... و به طور کلي با نفس اماره به شدت مبارزه مي کند، حتي به مومنين توصيه مي فرمايد که پا روي نفس اماره بگذارند و بدي ديگران را با نيکي پاسخ دهند. «ادفع بالتي هي احسن» مراعات همين اصل در تضعيف هواهاي نفساني بسيار موثر و راهي عملي در مبارزه پيگير با آن است.
ب) بعضي از بزرگان علم اخلاق براي مبارزه با نفس و تهذيب آن، راه هايي را ارائه فرمودند، که عبارتند از:
1ـ پيشگيري: رعايت بهداشت رواني و پيشگيري از گناه و اخلاق زشت بهترين و سهل ترين مراحل تهذيب نفس مي باشد؛ زيرا نفس در ابتدا به ظلمت گناه آلوده نشده و از نورانيت و صفاي فطري برخوردار است و براي انجام دادن کارهاي نيک آمادگي بيش تري دارد طبعاً بهترين دوران براي تهذيب و مبارزه با نفس دوران نوجواني، جواني حتي کودکي است، زيرا پيشگيري از گناه و عادت به مراتب آسان تر است. اگر انسان مرتکب گناه شد و اخلاق زشت را پايه گذاري کرد و شيطان را بر نفس خويش راه داد، ترک گناه حتماً بر ايشان دشوارتر خواهد بود. شيطان و نفس اماره مي کوشند ارتکاب يک يا دو بار گناه را کوچک و بي اهميت جلوه دهند تا به دين وسيله نفوذ يابند و نفس را به گناه معتاد سازند که در آن صورت ترک عادت بسيار دشوار خواهد بود.
علي ـ عليه السلام ـ فرمود: بر هواي نفست غلبه کن، قبل از اين که نيرومند گردد، که اگر قوي شد تو را مسخر مي سازد و به هر طرف که بخواهد مي کشد. در آن صورت نمي تواني در برابرش مقاومت نمايي (طاهري، 1369، ص 101).
2ـ ترک دفعي: اگر نفس به گناه آلوده شد، نوبت به پاکسازي مي رسد، پاکسازي را به چند طريق مي توان شروع کرد که بهترين آن ها انقلاب دروني و ترک دفعي و کلي است. انساني که به رذائل اخلاقي آلوده شد مي تواند به سوي خدا بازگردد و توبه نمايد و قلب را از آلودگي به گناه پاکيزه و نفس اماره را مغلوب گرداند و زمام نفس را براي هميشه در اختيار بگيرد.
اين انقلاب دروني گاهي بر اثر يک جمله کوتاه از يک گوينده و استاد وارسته خودساخته، از مرشد الهي تهذيب شده، وقوع يک حادثه غير عادي، شرکت در مجالس موعظه و دعا، شنيدن يک آيه و روايت و يا تفکر و انديشه کوتاه براي انسان حاصل مي شود. گاهي يک حادثه کوچک همانند جرقه قلب را دگرگون و روشن مي سازد. افراد زيادي که بدين وسيله دست از گناه کشيده اند در تهذيب نفس توفيق يافته اند و در طريق سالکين قرار گرفته اند، مانند بشر حافي، فضيل اياز. علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: «بهترين عبادت ها غلبه و ترک کردن عادت هاست».
3ـ ترک تدريجي: اگر همت و توان ترک دفعي گناهان را نداريم، مي توانيم تصميم بگيريم اين عمل را تدريجا انجام دهيم. نخست به عنوان آزمون از ترک يک يا چند گناه آغاز کنيم و آن قدر ادامه دهيم تا بر نفس اماره پيروز گرديم و ريشه آن گناه را قطع نماييم و همين عمل را درباره گناهان ديگر تا پيروزي نهايي ادامه مي دهيم. در نتيجه با ترک هر گناهي نفس اماره تضعيف و قدرت و توان ما نسبت به ترک گناه و تهذيب نفس بيشتر مي گردد، زيرا هر شيطاني که بيرون رود فرشته اي جايگزين مي شود و هر نقطه سياه گناهي که از صفحه دل زايل گردد، به همان مقدار بر سفيدي و نورانيتش افزون خواهد شد، و با تلاش و کوشش مي توان شيطان را از خانه دل بيرون راند و نفس اماره را مهار کرد و خانه دل را به خدا و فرشتگان مقرب او اختصاص داد. «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» (عنکبوت / 69).
ج) يکي ديگر از استادان من راه هايي را براي مبارزه با نفس و تزکيه و تهذيب بيان فرمودند که سبب و وسيله کسب فضائل و دوري از رذايل و راه رسيدن به سعادت و رستگاري و کمال انسان خواهد بود که فهرست اهم آن عناوين عبارتند از:
1. خود شناسي؛
2. خود آگاهي و احساس مسئوليت (يقظه)؛
3. خدا آگاهي (تذکر)؛
4. سير در آفاق و انفس (تفکر و تدبر)؛
5. دوستي و دشمني براي خدا؛
6. علم به شرايع و احکام؛
7. انتخاب دوستان صالح؛
8. پرهيز از محرمات (غيبت، دروغ، سخن چيني، تهمت، مسخره کردن، ...)؛
9. عمل به مستحبات و ترک مکروهات؛
10. توبه و استغفار؛
11. انجام دادن واجبات؛
12. مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه؛
13. غيبت و اخلاص؛
14. رياضت و مجاهدت با نفس؛
15. خدمت به بندگان خدا؛
16. توکل و اعتماد به خدا؛
17. خوش رفتاري با مردم (صله رحم، عيادت بيمار، رعايت حقوق و حفظ حريم ديگران، عفو و اغماض، وفاي به عهد و ...)
18. رعايت آداب و سنن در تمام شوون زندگي فردي و اجتماعي.
مراحل مبارزه با نفس
عارفان و صاحب نظران سير و سلوک براي مبارزه با نفس مراحلي را ذکر کرده اند که آن مراحل بايد يکي پس ازديگري طي شود. امام راحل در کتاب «اربعين» خود براي مبارزه با نفس مراحل هشت گانه را مطرح فرمودند که عبارت است از:
1ـ يقضه: يقظه يعني بيداري و تنبه و خروج از غفلت و خود فراموشي که بدون آن آدمي هيچ گاه به فکر تزکيه و خود سازي نخواهد افتاد. يقضه يعني بيداري از خواب غفلت و احساس مسئوليت به اين که جهان و انسان بيهوده آفريده نشده است، که فرمود: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الينا لا ترجعون؛ آيا گمان مي کنيد که ما شما را بيهوده آفريده ايم و شما به ما باز نمي گرديد؟» (مومنون / 115).
نيز فرمود: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛ .... پروردگارا! اين همه آسمان و زمين و اين دستگاه باعظمت را بيهوده و باطل نيافريدي» (آل عمران / 191)
علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «اما من دائک بلول ام ليس من نومک يقظة... و کيف ما يوقظک؛ خوف بيات نقمة و قد تورطت بمعاصيه مدارج سطواته فتدا و من دائ الفترة في قلبک بعزيمة و من کري الغفلة في ناظرک بيقظة...؛ آيا درد تو را بهبودي و خواب تو را بيداري نيست؟!... پس چگونه ترس شبيخون خشم الهي تو را بيدار نمي کند و حال آن که بر اثر نافرماني از دستورهاي او به مدارج قهر و غضب او درافتاده اي! پس سستي خود را به تصميم و قاطعيت، و خواب و غفلت را به بيداري و حرکت درمان کن....» (صبحي صالح، 1395، خطبه 223).
آن حضرت در جاي ديگر فرمود: «اليقظة نور، اليقظة استبصار، اليقظة في الدين نعمة علي من رزقه؛ بيداري نور است، بيداري بينايي و بصيرت است، بيداري و آگاهي در دين نعمتي است بر کسي که (اين بيداري) به او روزي شده است». (محدث، 1361، ص431).
نيز فرمود: «اياک و الغفلة ففيها تکون قساوة القلب؛ زنهار از غفلت که قساوت قلب تنها در بستر غفلت نشو و نما مي کند!» (مهدوي کني، 1371، ص 63).
امام سجاد ـ عليه السلام ـ از غفلت به خدا پناه مي برد و مي فرمايد: «اللهم انّي اعوذ بک من الکسل و الفشل و الهم و الجبن و البخل و الغفلة» (جمله اي از دعاي ابو حمزه ثمالي)؛ ولي بسياري از مردم تا هنگام مرگ از خواب غفلت بيدار نمي شوند:
«الناس نيام، اذا ماتوا انبتهوا؛ مردم در خوابند وقتي مردند بيدار مي شوند».
چه فايده که هشياري پس از مرگ موجب ندامت و حسرت است و خداوند انسان ها را از چنين روزي بيم مي دهد، که فرمود: «و انذرهم يوم الحسرة اذا قضي الامر و هم في غفلة؛ بيم ده آنان را از روز حسرت؛ آن هنگام که کار از کار گذشته و آن ها در غفلت فرو رفته اند» (مريم / 39).
حضرت امام ـ رحمه الله عليه ـ مي فرمايد: «... منزل اول انسانيت يقظه است و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از سکر طبيعت است و فهميدن اين که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله مي طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است» (خميني، 1368، ص 86).
2 تفکر و تدبر: دومين مرحله تهذيب و مبارزه با نفس تفکر است. نقطه آغازين انديشه عبارت است از دقت و تدبر و نظر در آفاق و انفس. تفکر در آثار خدا و نعمت هاي او که توجه به آن ها نفس را خاضع و به سپاس وا مي دارد و نيز انديشيدن انسان به سرنوشت خويش و وظيفه اي که در برابر خدا دارد و اين که هدف از زندگي دنيوي چيست، مقصد نهائي حيات کجاست؛ و براي وصول به آن چه بايد کرد.
در روايات از تفکر بهترين عبادت و طريق علم و عمل و نيل به سعادت و درجات عالي ياد شده است.
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «لا عمل کالتفکر؛ هيچ عملي هم چون تفکر و انديشيدن نيست» (صبحي صالح، 1395، قصار 113).
نيز در مقام نصيحت به فرزندش امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «لا عبادة کالتفکر في صنعة الله ؛ هيچ عبادتي مانند تفکر در مصنوعات و آثار خدا نيست».
نيز آن حضرت مي فرمايد: «نبّه بالتفکر قلبک؛ به وسيله تفکر قلب و دل خود را بيدار کن».
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «و الفکرة مراة الحسنات و کفارة السيئات و ضياء القلوب و فسحة الخلق و اصابة في صلاح المعاد و اطلاع علي العواقب و استزادة في العلم و هي خصلة لا يعبد الله بمثلها قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فکرة ساعة خير من عبادة سنة و لا ينال منزلة التفکر الا من قد خصه الله بنور معرفة و التوحيد» ؛ فکر و انديشه، آينه خوبي ها و پوشاننده بدي ها و روشني بخش دل ها و موجب خوش خويي و سعه صدر مي شود. به وسيله تفکر انسان به صلاح روز رستاخيز و پايان کارش آگاه مي شود و بر علم و دانشش افزوده مي گردد و هيچ عبادتي بالاتر از تفکر نيست. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: يک ساعت تفکر بهتر از يک سال عبادت است و تنها کساني به اين مقام مي رسند که خداوند آنان را به نور معرفت و توحيد ويژگي داده باشد». نيز فرمود: «التفکر يدعوا الي البر و العمل به؛ تفکر انسان را به نيکي و نيکو کاري دعوت مي کند».
امام هشتم ـ عليه السلام ـ فرمود: «ليس العبادة بکثرة الصلوة و الصوم، انما العبادة التفکر في امر الله عزّوجلّ؛ عبادت آن نيست که انسان زياد نماز گزارد و فراوان روزه بگيرد، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند عزوجل است» (مهدوي کني، 1371، ص 73).
3ـ عزم: مرحله سوم تهذيب و مبارزه با نفس عزم است، يعني تصميم و اراده بر انجام دادن واجبات و ترک محرمات و جبران مافات و پايداري و استقامت در راه حق و حقيقت، انسان بدون عزم و اراده و تصميم به هيچ يک از مقامات نخواهد رسيد. خداوند پيامبران برگزيده خود را به عنوان اولوالعزم نام برده و پيامبرش را به صبر و پايداري چون آنان فرا خوانده است: فاصبر کما صبروا اولو العزم من الرسل» (احقاف / 35)
حضرت امام ـ رحمه الله عليه ـ درباره عزم چنين مي فرمايد: «عزم جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است و عزمي که مناسب با اين مقام است عبارت است از عزم بر ترک گناه و معاصي و فعل واجبات و جبران آن چه از او فوت شده در ايام حيات و بالاخره عزم بر اين که ظاهر و صورت خود را انسان عقلي و شرعي نمايد و انسان شرعي عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ باشد و تأسي به آن بزرگوار بکند در جميع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک» (خميني، 1368، ص 7).
4ـ مشارطه: يکي از مراحل حساس خود سازي و مبارزه با نفس در مسير سالکان الي الله «مرابطه» است که بدون عبور از آن نقطه راه تکامل به نتيجه نمي رسد.
مرابطه در لغت به معناي «به يکديگر پيوستن» و در اصطلاح اهل سلوک به معناي «به خود پيوستن»، «مراقب خود بودن» و «پيوسته نگران احوال خويشتن» است.
مرابطه داراي چهار مرحله است که يکي از آن ها «مشارطه» است. مشارطه که آن را «معاهده» نيز مي گويند، عبارت است از: شرط و تعهد انسان بر ترک معصيت و انجام دادن تکاليف و اداي وظايف و ايفاي مسئووليت ها و پاي بند به عهد پيماني که بسته است. در قرآن بر التزام به تعهدات که بالاترين آن ها تعهد به خداست، تاکيد فراوان شده است. از جمله: «اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم»(اسراء / 34).
«اوفوا بعهد الله ان العهد کان مسوولا» (اسراء / 34).
حضرت امام درباره مشارطه چنين مي فرمايد: «مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده حق تبارک و تعالي رفتار نکند و اين مطلب را تصميم بگيرد و معلوم است که يک روز خلاف نکردن امري خيلي سهل و آسان است و انسان به راحتي مي تواند از عهده آن بر آيد.» (خميني، 1368، ص 8).
5ـ مراقبه: مرحله دوم از مراحل مرابطه (مراقبه) است يعني انسان پس از آن که با خود عهد و پيمان بست که خلاف نکند، بايد در تمام اوضاع و احوال مراقب خود باشد.
مبادا بر اثر غفلت و سهل انگاري عهد و پيماني که بسته است، بشکند و به وسوسه هاي شيطان و نفس اماره دل بسپارد.
حقيقت مراقبت آن است که هيچ گاه خداي را فراموش نکنيم و به اعمال و اذکاري که ما را به ياد خدا وا مي دارد مداومت داشته باشيم و به هر کاري رنگ خدايي بزنيم.
گويند: هنگامي که زليخا با يوسف خلوت کرد و او را به خود مي خواند، ناگهان چشمش به بتي افتاد که در آن حجره قرار داشت. بي درنگ برخاست و پرده اي روي آن افکند. يوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادي شرم داري، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟! (مهدوي کني، 1371، ص 352).
علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «اجعل نفسک علي نفسک رقيبا» (آمدي، 1360، ص 235).
يا مي فرمايد: «ينبغي ان يکون الرجل مهيمناً علي نفسه، مراقبا قلبه، حافظاً لسانه؛ سزاوار است که انسان بر خويش اشراف داشته و هميشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خويشتن باشد» (همان، ص 393).
حضرت امام ـ رحمه الله عليه ـ مي فرمايد: «انسان بايد مثل طبيب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نمايد و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار بگسلد و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند و در هر حال به خداي پناه برد از شر شيطان و نفس اماره» (خميني، 1368، ص 238).
6ـ محاسبه: «محاسبه» يعني حسابرسي و بازنگري نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آينده.
محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب رسي کند که چه طاعتي يا معصيتي مرتکب شده است. اگر طاعتي داشته بر آن بيفزايد و اگر گناهي مرتکب شده در جبران آن بکوشد. همان طور که در صبحگاهان با خويش عهد و پيمان مي بندد، ساعتي را نيز براي محاسبه و بازنگري در اعمال روزانه در نظر بگيرد. مرحوم نراقي مي نويسد:
«قد ورد في الاخبار ان العاقل ينبغي ان يکون له اربع ساعات؛ ساعة يناجي فيها ربه و ساعة يحاسب فيها نفسه و ساعة يتفکر في صنع الله و ساعة يخلوا فيها للمطعم و المشرب؛ سزاوار است که انسان خردمند براي خود چهار ساعت معين کند که يکي از آن ساعات حسابرسي و بازنگري در اعمال روزانه است، مناسب است که ساعت محاسبه شامگاهان پيش از خواب باشد تا انسان کاملاً از سود و زيان و دخل و خرج روزانه آگاه گردد» (نراقي، 1383، ص 99).
بسياري از مردم بر اثر غفلت ماه ها و سال ها به حساب خود نمي رسند؛ گويي اصلاً کاري نکرده اند، غافل از اين که خداوند براي هر فردي پرونده اي ترتيب داده و روز قيامت اين پرونده مورد بررسي قرار مي گيرد: «اقرأ کتابک کفي بنفسک اليوم عليک حسيباً؛ (اين همان نامه اعمال اوست؛ به او مي گوييم:) کتابت را بخوان! کافي است که امروز خود حسابگر خود باشي» (اسراء / 14).
موضوع محاسبه به قدري دقيق است که حتي از تصميمات و نيت هاي قلبي انسان نيز پرسش مي شود.
«... ان تبدوا ما في انفسکم او تخفوه يحاسبکم به الله؛ ... اگر آن چه را در دل هاي تان هست آشکار يا پنهان کنيد خداوند طبق آن شما را مورد محاسبه قرار خواهد داد ...» (بقره / 284).
امير المؤمنين، علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «عباد الله احذروا يوماً تفحص فيه الاعمال و يکثر فيه الزلزال و تشيب فيه الاطفال، اعلموا عباد الله ان عليکم رصداً من انفسکم و عيوناً من جوار حکم و حفاظ صدق يحفظون اعمالکم، و عدد انفسکم، لا بسترکم منهم ظلمة ليل داج و لا يکنّکم منهم ذورتاج و انّ غدا من اليوم قريب؛ ... بندگان خدا، بر حذر باشيد از روزي که اعمال مورد بررسي قرار مي گيرند و لرزش ها و تنش ها فراوان است و کودکان (از ناراحتي) پير مي شوند: (يوماً يجعل الولدان شيباً)» اي بندگان خدا! بدانيد که مراقب هايي از خودتان بر شما گماشته شده و ديده باناني از اعضاي پيکرتان ناظر شما هستند: (يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما کانوا يعملون) و نيز بدانيد که حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت مي کنند و حتي نفس هايتان را نگه مي دارند، نه ظلمت شب تاريک شما را از آن ها پنهان مي دارد نه در هاي محکم و بسته (هر کجا باشيد به همراه شما هستند) و براستي فردا به امروز نزديک است ....» (آمدي، 1360، خطبه 10)
روز قيامت پنجاه موقف دارد که هر موقفي هزار سال طول مي کشد و در هر موقفي از چيزي پرسش مي کنند.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«الا فحاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا فان في القيامة خمسين موقفاً کل موقف مثل الف سنة ممّا تعدون ثم تلا هذه الآية «... في يوم کان مقداره خمسين الف سنة ...؛ اي انسان! پيش از آن که شما را مورد محاسبه قرار دهند، خودتان به حساب تان رسيدگي کنيد، زيرا در قيامت پنجاه موقف است که هر موقفي هزار سال طول مي کشد سپس اين ايه را تلاوت فرمود: ... روزي که مقدار آن پنجاه سال است ...» (مهدوي کني، 1371، ص 360).
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در يکي از وصاياي خود به ابوذر فرمود:
«اي اباذر! پيش از آن که مورد محاسبه قرار گيري به حساب خود رسيدگي کن، زيرا اين کار حساب قيامت تو را آسان مي کند و قبل از آن که تو را ارزيابي کنند خود را ارزيابي کن و خويش را براي روز قيامت که در آن روز هيچ چيز پنهان نمي ماند، آماده کن ... اي اباذر! هيچ کس از پرهيزکاران محسوب نمي شود، جز اين که نفس خود را محاسبه کند، سخت تر از حساب رسي شريک از شريک خود، تا در نتيجه اين محاسبه بداند که خوردني ها و نوشيدني ها و پوشيدني هايش از کجاست. آيا از حلال به دست آورده است يا از حرام. اي اباذر! کسي که به قوانين و مقررات الهي اعتنا نکند و پروا نداشته باشد که از چه راهي مال کسب مي کند، خدا هم باک ندارد که از چه راهي او را وارد جهنم کند» (همان، ص 362).
در حديث ديگر فرمود: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا قبل ان توزنوا تجهزوا للعرض الاکبر؛ پيش از آن که به حساب شما برسند، خود حسابگر خويش باشيد و قبل از اين که اعمال شما را بسنجند، اعمال خود را وزن کنيد و براي روز قيامت خويش را آماده سازيد» (ژاله فر، 1379، ص 13).
امام هفتم، حضرت موسي بن جعفر، مي فرمايد: «از ما نيست کسي که هر روز نفس خود را به محاسبه نکشد. اگر عمل نيک انجام داده بر آن بيفزايد و اگر کار زشتي مرتکب شده از خدا آمرزش بخواهد و به سوي او باز گردد؛ يا هشام! ليس منّا من لم يحاسب نفسه في کلّ يوم فان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سيئا استغفر الله منه و تاب اليه» (حراني، 1363، ص 292).
7ـ تذکر: يعني به ياد عظمت پروردگار بودن و نعمت هاي او را متذکر شدن و توجه داشتن به اين که انسان در محضر خداست و بايد از گناه بپرهيزد، و بداند در هر حال خدا با اوست، که قرآن مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اذکروا الله ذکراً کثيراً ؛ اي کساني که ايمان آورده ايد! خدا را زياد ياد کنيد» (احزاب / 41).
در جاي ديگر مي فرمايد: «الذين يذکرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم؛ آنان که خدا را در همه حال ياد مي کنند؛ چه در حال قيام و چه در حال نشستن و چه در حال خوابيدن و استراحت ....» (آل عمران / 191).
چنين بنده اي مسؤوليت و بندگي خويش را در برابر پروردگار فراموش نمي کند، زيرا هر کس خدا را فراموش کند، خود را فراموش کرده و از خود بيگانه شده و در وادي غفلت سرگردان خواهد شد. نقطه مقابل تذکر، غفلت و فراموشي است که مورد نکوهش قرار گرفته است.
قرآن مي فرمايد: «و لا تکونوا کالذين نسوا الله فانسهم انفسهم؛ کساني نباشيد که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از يادشان برد» (حشر / 19).
در روايات به مسأله ذکر تاکيد فراوان شده است که در اين مورد به برخي از سخنان حضرت علي ـ عليه السلام ـ اشاره مي شود: «افيضوا في ذکر الله فانّه احسن الذکر؛ دائماً به ياد خدا باشيد که بهترين ذکرهاست» (صبحي صالح، 1395، خطبه 110).
در جاي ديگر مي فرمايد: «ان الله سبحانه و تعالي جعل الذکر جلاء للقلوب؛ خداوند ياد خويش را وسيله پاکي و صفاي دل ها قرار داده است» (همان، خطبه 222) نيز مي فرمايد: «و ان للذکر لاهلاً اخذوه من الدنيا بدلاً فلم تشغلهم تجارة و لا بيع عنه ....؛ بدرستي که ياد خدا اهلي دارد که آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده اند و هيچ تجارت و داد و ستدي آن ها را از ياد او باز نمي دارد» (همان).
در خطبه همام درباره يکي از ويژگي هاي پرهيزکاران مي فرمايد: «... يصبح و همّه الذکر؛ ... از نشانه هاي پرهيزکاران اين است که شب را به روز مي آورند و تمام فکرشان ياد خدا است» (همان، خطبه 193).
8ـ معاتبه يعني انتقاد از خويشتن: پس از فراغت از محاسبه و بازنگري در اعمال روزانه و داد خواهي انسان از خود در محکمه وجدان و مقصر شناختن خود، نوبت به «معاتبه» يعني انتقاد از خود مي رسد.
در اين مرحله انسان بايد شخصاً خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار بدهد و بدين وسيله خويشتن را براي جبران نواقص و رفع رذايل آماده سازد.
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «من ذمّ نفسه اصلحها و من مدح نفسه ذبحهها» هر کس از خود بدگويي و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستايي نمايد خويش را تباه کرده است.
نيز آن حضرت مي فرمايد: «... طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس ...؛ خوشا به حال آن که عيب هايش او را از عيوب ديگران (مردم) باز دارد» (همان، خطبه 176).
يعني آن قدر گرفتار عيوب خود باشد که فرصت پرداختن به عيب هاي مردم را نداشته باشد.
نيز مي فرمايد: «من لم يسن اضاعها؛ کسي که نفس خود را به سياست و تأديب نکند آن را تباه کرده است» (محدث، 1361، ص 389).
نتيجه گيري
حاصل و خلاصه مقاله اين است که، پس از طرح موضوع و تبيين اقسام نفس و اين که در رسيدن به کمالات شناخت نفس با همه مراتبي که دارد، لازم است و مبارزه تنها با نفس اماره مورد نظر مي باشد. در مبحث نخست راه هاي مبارزه با نفس بررسي شد و با استناد به آيات و روايات روشن و مبرهن گرديد. در مبحث بعدي به تشريح مراحل مبارزه که در اين مقاله به مراحل هشت گانه اي که امام راحل در کتاب اربعين خود آورده بود اشاره گرديد. بديهي است که اين راه ها با پيگيري و استدامت، مفيد خواهد بود؛ و الاّ با مبارزه اي مقطعي و موقت نمي توان به نتيجه رسيد، و چه بسا نفس در صدد تلافي ايام رياضت و مبارزه بر آيد و انسان را بيش از پيش ساقط کند.
منابع
1ـ قرآن کريم.
2ـ آمدي، عبدالواحد، شرح غرر آمدي، ج 2، تهران، موسسه انتشارا ت و چاپ دانشگاه تهران، 1360 ش.
3ـ اميني، ابراهيم، خود سازي يا تزکيه و تهذيب نفس، قم، انتشارات شفق، 1368 ش.
4ـ حرّاني، حسن بن علي، تحف العقول، تهران، انتشارات عمليه اسلاميه، 1363 ش.
5ـ خميني، روح الله، چهل حديث (اربعين حديث)، تهران، نشر فرهنگي رجاء، 1368 ش.
6ـ ژاله فر، تقي، معرفه النفس، زنجان، نشر رزنگار، 1397 ش.
7ـ صبحي صالح، نهج البلاغه، بيروت، انتشارات هجرت، 1395 ق.
8ـ محدث، جلال الدين، فهرست موضوعي شرح غرر، ج 7، تهران، دانشگاه تهران، 1361 ش.
9ـ مهدوي کني، محمد رضا، نقطه هاي آغاز در اخلاق اسلامي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1371 ش.
10ـ نراقي، محمد مهدي، جامع السعادات، ج 3، النجف الاشرف، مطبعه النجف، 1383 ـ 1963م.
مير آقاي محمدي - مجله پژوهش هاي ديني، ش 4، ص 63


منبع : سایت اندیشه قم
  • مبارزه با نفس
  • راه هاي مبارزه با نفس
  • راه هاي مبارزه
  • با نفس
  • هواهاي نفساني
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه