چرا قوم یهود با مسلمانان دشمنی دارند؟
مگر میان این دو قوم چه گذشته است که این قدر اسلام مورد غضب یهود است؟ و در نهایت، دلیل دشمنی و ریشه عداوت یهود با اسلام چیست؟
۱) حسادت؛ عامل سقوط
۲) نژاد پرستی یهود
۳) مال اندوزی و دنیا طلبى
۴) قساوت و توحش
۵) روحیه ستمگرى
۱) حسادت :
حسادت یکی از ریشههای دینگریزی است و میتوان آن را از شعبههای دنیادوستی بهشمار آورد، تا جایی که امام صادق(ع) آن را ریشه کفر دانسته و فرموده است:«وَ اِیَّاکُمْ اَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَاِنَّ الْکُفْرَ اَصْلُهُ الْحَسَد؛ مبادا برخی از شما نسبت به دیگری حسودی کند؛ زیرا ریشه کفر حسادت است.» (1)
قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص)، یهود، در انتظار ظهور پیامبری بود که آنها سیادت اجتماعی آینده خود را در سایه وی مطرح کنند؛ از اینرو به کفار میگفتند که در آینده نزدیک ما با قبول پیامبری خاتم بر شما پیروز خواهیم شد؛ ولی همین که پیامبر(ص) مبعوث شد، از پذیرش دعوت آن حضرت امتناع کردند و به بهانهجویی پرداختند؛ چنانچه قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ کاَنُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلىَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلىَ الْکَفِرِین»؛[بقره /۸۹] « و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که موافق نشانه هایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر کافران مى دادند [که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند. با این همه،] هنگامى که [این کتاب، و] پیامبرى را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند. لعنت خدا بر کافران باد!»
در این آیه صحنهای دیگر از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح میکند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی میدادند و یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها میدانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و به همین سبب از پیش در آنجا سکنا گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام(ص)، با آنکه نشانههای وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند. (2)
و در آیه بعدى، علت کفر یهود را اینگونه بیان میکند: «بِئْسَمَا اشْترََوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلىَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُو بِغَضَبٍ عَلىَ غَضَبٍ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِین ؛[ بقره /۹۰] « ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند که به ناروا، به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل مى کند؟! از این رو به خشمى بعد از خشمى [از سوى خدا] گرفتار شدند. و براى کافران مجازاتى خوارکننده است.»
در این زمینه گزارشهایی نیز وجود دارد که ما به دو نمونه اشاره میکنیم:
الف. وقتی بحیرا، راهب مسیحى، رسول خدا(ص) را در کودکی شناخت، ابوطالب را از ادامه سفر به شام منع کرد و گفت: او را از یهود برحذر دار! چون او عرب است و یهود میخواهد پیامبر موعود از بنیاسرائیل باشد و به او حسادت میکند.(3)
ب. مورخان و مفسران به نقل از ابن عباس آوردهاند که یهود، پیش از اسلام به اوس و خزرج میگفتند: به واسطة پیامبر خاتم یا موعود بر شما غلبه خواهیم کرد؛ اما پس از مبعوث شدن آن حضرت، سخن خود را انکار کردند. «معاذ بن جبل» و «بشر بن براء» به آنان گفتند: تقوا پیشه کنید و اسلام آورید! چون خود شما در زمانی که ما مشرک بودیم، محمد(ص) را برای ما وصف میکردید و میگفتید که مبعوث خواهد شد و به واسطة او بر ما پیروز خواهید شد. «سلام بن مشکم» یهودی گفت: کسی که از او سخن میگفتیم، محمد(ص) نیست و چیزی که برای ما شناخته شده باشد، نیاورده است. در اینجا آیة ۸۹ سورة بقره نازل شد.(4)
۲) نژاد پرستی یهود:
نژادپرستی از مهمترین تعالیم یهود شمرده میشود؛ به گونهای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده؛ بلکه با یکدیگر پیوند عمیقی داشتهاند.
این عقیده یهود که خود را نژاد برتر میدانند، بر سایر عقاید آنها مانند چتری سایه افکنده است، تا جایی که حتی آیین حضرت موسی(ع) را در نژاد خود محصور ساختهاند و اگر کسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آیین را بپذیرد، برای آنان پذیرفتنی نیست؛ و لذا در میان ملل دیگر، تبلیغی نداشته و ندارند و آیین یهود را آیین انحصاری خویش دانستهاند. همین وضع خاص آنها سبب شده است که در انظار سایر ملل منفور شوند؛ زیرا مردم دنیا کسانی را که برای نژاد خود امتیازی قائل باشند، هرگز دوست ندارند. و ما میبینیم که اسلام با آن شدیداً مبارزه میکند؛ چون نژادپرستى، شعبهای از شرک است.(5)
از جمله آیاتی که نژادپرستی آنها را تأیید میکند، این آیه میباشد: «قُلْ یَأَیهُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین ؛ «بگو: «اى یهودیان! اگر گمان مى کنید که [فقط] شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى گویید [تا به لقاى محبوبتان برسید]!»[جمعه/۶ ]
هنگامی که پیامبر(ص) جمعی از یهودیان را به دین اسلام دعوت کردند و آنها را از مجازات خدا بیم دادند، آنان در برابر این تهدید حضرت گفتند: «ما را تهدید مکن؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. که اگر بر ما خشم کند، همانند خشمی است که انسان نسبت به فرزند خود دارد؛ یعنی به زودی این خشم فرو مینشیند!»(6)
در آیاتی از قرآن کریم و منابع یهود به نژادپرستی و ادعای برتری این قوم اشاره شده است. «قوم برگزیده» عنوانی است که در تورات و تلمود فراوان به چشم میخورد، به گونهای که مردم جهان به دو بخش اسرائیلی و غیر اسرائیلی تقسیم شدهاند: «اعتقاد یهودیان به اینکه قوم برگزیدهای هستند، در آیین یهود مقولهای اساسی است و در تلمود آمده است که: یسرائیل (بنی اسرائیل) به دانه زیتون شباهت دارد؛ چون زیتون امکان آمیختن با دیگر مواد را ندارد.»(7)
این عقیده یهود در رفتارهای آنان تبلور کرده است، تا جایی که در قرآن با ذکر نمونههایی از آن به نقد و بررسی آنها پرداخته است؛ ازجمله در سوره مائده به یکی از ادعاهای بی اساس و امتیازات موهومی که آنها داشتهاند اشاره کرده، میگوید: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی نَحْنُ اَبْنَاءُ اللهِ وَ اَحِبَّائَه»؛ «یهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان [خاصّ] او هستیم.»[مائده/۱۸]
این تنها امتیاز موهومی نیست که آنها برای خود قائل شدند؛ بلکه در آیات دیگر بارها به اینگونه ادعاهای آنان اشاره شده است؛ به طور مثال: در آیه ۱۱۱ سوره بقره ادعای آنها را درباره اینکه غیر از آنان کسی داخل بهشت نمیشود و بهشت مخصوص یهود و نصاری است بیان کرده و ابطال مینماید[«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»]
و در آیه ۸۰ همین سوره ادعای یهود را مبنی بر اینکه آتش دوزخ جز ایام معدودی به آنان نمیرسد ذکر نموده و آنها را سرزنش میکند.[«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون ».]
از آیات مورد بحث استفاده میشود که روح تبعیض نژادی یهود – که امروزه نیز در دنیا سرچشمه بدبختیهای فراوان شده است – از آن زمان در یهود بوده و آنان برای نژاد بنیاسرائیل امتیازات موهومی قایل بوده و هستند. متأسفانه همچنان آن روحیه بر آنها حاکم است و در واقع، پیدایش کشور غاصب اسرائیل نیز از همین روح نژاد پرستی است.
آنها نه فقط در این دنیا برای خود برتری قایل هستند؛ بلکه معتقدند که «این امتیازات نژادی در آخرت نیز به کمک آنها میشتابد و گنهکارانشان برخلاف افراد دیگر، تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفی خواهند دید و همین پندارهای غلط، آنها را آلوده انواع جنایات، بدبختیها و سیهروزیها کرده است.»(8)
مسلم است که قومی با این همه ادعا و سراسر غرور، هرگز حاضر نخواهد شد ،از پیامبری تبعیت کند که از قوم و قبیله آنها نمیباشد.
...........................................
پی نوشت:
1: علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ ه . ق، ج ۷۸، ص ۲۱۷
2: تفسیر نور، قرائتى محسن، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳، ج ۱، ص۳۴۵٫ به نقل از تفسیرنورالثقلین
3: الطبقات الکبرى، محمد بن سعد بن منیع أبوعبدالله البصری الزهرى، دار صادر، بیروت، ج۱، ص۱۲۳
4: الطبقات الکبرى، محمد بن سعد بن منیع أبوعبدالله البصری الزهرى، دار صادر، بیروت، ج۱، ص۱۲۳
5: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، دار الکتب الإسلامیة – تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش ، ج۱، ص ۳۵۸
6: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسى، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ ش، ج ۳، ص ۲۷۲٫ ذیل آیه ۱۸ سوره مائده
7: موسوعه الیهود، ج۵، ص ۷۲ به نقل از پیامبر و یهود حجاز، ص ۳۷
8: تفسیر نمونه ، ج ۱، ص ۳۲۴ و ۳۲۵٫