قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دين يهودي چه ديني است؟

آيين يهود از اديان توحيدي و وحياني است كه پيامبر آن حضرت موسي (ع) و كتاب آسماني آن تورات است .

دين يهوديت هم مانند ساير اديان كه پس از مدتي بر اثر مسائل اجتماعي و تنوع مشرب ها در آنها، مذاهب و فرقه هايي پيدا مي شود مذاهب و فرقه هاي در آن پيدا شد كه بعضي شناخته شده و پر جمعيت و بعضي كم جمعيت هستند. اساسا فرقه هاي شناخته شده يهود پس از بازگشت يهود از بابل پديد آمدند . بر اثر اين پراكندگي از فرقه هاي قبل از اين واقعه اطلاع چنداني در دست نيست. اما فرقه هاي معروف يهوديت بعد از اين زمان عبارتند از: يك - فريسيان: كه اين فرقه دو قرن قبل از ميلاد مسيح از بين يهود به وجود آمد و تاكنون هم اكثريت يهود را همين فرقه تشكيل مي دهند. اينها از نظر فكري با صدوقيان (كه توضيحش خواهد آمد) تضاد داشتند. اين فرقه خدا را از صفات جسماني منزه مي دانستند. در مسائل مربوط به اراده و اختيار انسان، راه ميانه را پذيرفتند؛ معاد و عدل خداوند را قبول داشته به عبادات، نماز و روزه اهميت داده و در بين يهوديت داراي موقعيت و اكثر يهود تابع آنها شدند. اينها علاوه بر عهد عتيق (تورات مكتوب) به تورات شفاهي كه گفته هاي حكيمانه دانشمندان يهود است كه به گفته آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسي(ع) باقي مانده معتقد شدند كه تمام اينها در كتاب بسيار بزرگي به نام «تلمود» جمع شده كه زيربناي فكري و عقيدتي يهود همين كتاب است. اين گروه با حضرت عيسي(ع) به شدت مخالف بوده و براي تصليب او تلاش مي كردند. دو - صدوقيان: نام اين فرقه به صادوق ابن اخيطوب كه از طرف حضرت داود به كهانت منصوب شده بود مربوط مي شود. اين گروه به جاي نماز براي قرباني اهميت ويژه اي قائل بودند. بسياري از خاخان ها و كاهنان معبد سليمان از اين فرقه بوده اند. اينها برخلاف فريسيان بر حفظ سنت هاي گذشته تأكيد داشته با تجديد نظر و تفسيرهاي فريسيان به شدت مخالف و قائل به جسمانيت خداوند و جاودانگي نفس و قيامت را منكر و اين كه سزاي نيكي و بدي در همين دنيا داده مي شود گرچه مثل فريسيان مخالف حضرت مسيح بودند. اين فرقه بعد از خرابي اورشليم در سال 70 ميلادي مضمحل شدند. سه - سامريان: اين فرقه پس از بازگشت از اسيري بابل به وجود آمد و برخي معتقدند كه نژاد آنان اسرائيلي نيست. اين فرقه كوچك تنها پنج سفر تورات و كتاب يوشع را مي پذيرد و 33 كتاب ديگر عهد عتيق را رد مي كند و تورات آنان اندكي با تورات رايج متفاوت است. سامريها به قداست كوه جرزيم در شهر نابلس اعتقاد داشته و آن را قبله خود مي دانند و مي گويند قبله حضرت موسي نيز همان بوده ولي حضرت داوود از پيش خود مكان معبد سليمان (مسجد اقصي) را قبله معرفي كرد. چهار - اسنيان: اين گروه در قرن قبل ميلاد به وجود آمده با خراب شدن اورشليم مانند صدوقيان و در قرن ديگر از بين رفتند، جز نامي از ايشان باقي نماند تا اين كه در سال 1947 برخي آثار مكتوب ايشان در غارهاي فلسطين در كرانه بحرالميت به دست آمد و مقداري از اعتقادات آنها معلوم شد. اين گروه مالكيت فردي را قبول نداشتند به ازدواج روي خوش نشان نمي دادند. روزي چند بار غسل مي كردند. روز شنبه به طور كلي كار تعطيل و به عبادت و تفكر مشغول بودند. گفته مي شود قبله آنها خورشيد بوده نه معبد سليمان. سطح معلومات آنها در زمينه عرفان و تفسير بالا بود. به عقيده برخي دانشمندان زيربناي فكري مسيحيت افكار اين فرقه است. گفته مي شود يحيي ابن زكريا(ع) از اين فرقه بود. پنج - قانويان: اين فرقه از نظر اعتقادات با فريسيان تفاوت چنداني نداشته، فقط تعصب شديد نسبت به يهوديت و مخالفت سرسختانه با روميان به نحوي كه هميشه يك خنجري در زير لباس داشته و در موقعيت هاي مناسب روميان را مي كشتند. از ويژگي هاي آنها محسوب مي شود به اين جهت مي توان اينها را يك فرقه مذهبي خاص محسوب كرد گرچه در كتب تاريخ اديان نوعا به عنوان يك فرقه مستقل ذكر شده اند. شش - قارئون: اين فرقه پس از ظهور اسلام پديد آمده با تلمود (تورات شناسي) مخالفت و به قرائت و معناي ظاهري تورات تأكيد دارند، لذا به قارئون معروف شده اند. رهبر آنان در ابتدا يك عالم يهودي به نام عنان بود كه با ابوحنيفه معاشرت و با اصطلاحات فقه اسلامي آشنا بود. وي در عصر منصور خليفه عباسي اين فرقه را بنياد نهاد و سپس فردي به نام بنيامين اين مكتب را در ايران ترويج كرد. اكنون اين فرقه در اسرائيل، روسيه، اوكراين زندگي مي كنند. مباحث عميق آنها در الهيات يهودي توجه محققان را به خود جلب كرده و اينها در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفي بهره مي گيرند. هفت - دونمه: و در بعضي اوقات به آنها شبتين مي گويند كه به شبتاي صبي مؤسس گروهشان نسبت داده مي شود. اين شخص در سال 1626 در شهر ازمير تركيه متولد شد. پس از مطالعه الهيات و عرفان يهودي مدعي شد كه مسيحا يهود است. برخي يهوديان اروپا و تركيه و خاورميانه دعوتش را پذيرفتند وي خود را نخستين فرزند خدا ناميد و در سال 1666 قيام كرد، لكن توسط پادشاه عثماني دستگير و مسلمان شد و نام خود را به محمد افندي تغيير داد و پيروان خود را به اسلام ترغيب كرد ولي با زهم بسياري از يهوديان او را مسيحيا مي دانستند و مي گفتند كه تنها شبحي از شبتاي مسلمان شده و خود شبتاي براي يافتن ده قبيله گم شده بني اسرائيل به آسمان رفته و به زودي ظهور خواهد كرد و اينها به بازگشت سريع شبتاي به عنوان منجي حقيقي بني اسرائيل اميدوارند. اكنون چندين هزار نفر از اينها در تركيه هستند كه در ظاهر به سنن اسلامي و در باطل سننيهودي عمل مي كنند. اين 7 فرقه از فرق هاي معروف و شناخته شده يهود است وچنانچه اشاره كرديم از فرقه هاي قبل از بلاي بابل نوعا خبري نداريم و احتمالا فرقه هايي وجود داشته و در بعضي كتب تاريخ فرقه هاي يهوديت را تا 27 فرقه شماره كرده اند كه اكثر آنها فقط اسمشان در تاريخ آمده است. اما اين كه آيا در احاديث اسلامي مطلبي درباره فرق يهود ذكر شده يا خير؟ مي گوييم در كتب حديث از طريق شيعه و سني روايت شده كه امت موسي پس از او به 71 فرقه و امت عيسي به 72 فرقه و پس از من امتم به 73 فرقه تقسيم خواهد شد ك تنها يك فرقه اهل نجات خواهد بود. چنانچه از فرق هر يك از دو امت موسي و عيسي نيز تنها يك فرقه اهل نجات بوده عده اي از محققان اسلامي حديث مذكور را از نظر سند قابل اعتماد ندانسته و آن را نپذيرفته اند . و عده اي هم حديث را پذيرفته و در صدد شمارش فرقه ها و تعيين فرقه ناجيه برآمده اند. حال در اين كه مقصود از اين فرقه ها چه در امت مسلمان وچه از بين يهود و مسيحيت چيست؛ چون فرقه هاي موجود در هر يك از اين امت هاي سه گانه به اين اعداد انطباق ندارند. پاسخ هاي گوناگون به اين سؤال داده شده كه به دو نمونه اشاره مي كنيم: 1. مقصود از اين ارقام تعداد حقيقي مراد نيست بله اين ارقام كنايه از فزوني فرق بعد اين پيامبران است. چنانچه مثلا در سوره توبه آيه 80 كه خداوند متعال درباره منافقين مي فرمايد : «ان تستغفر لهم سبعين مره فلن يغفرالله لهم؛ اگر 70 بار براي منافقان طلب مغفرت كني خداوند آنها را نخواهد بخشيد» كه عدد 70 كنايه از مبالغه و معناي حقيقي عدد مراد نيست، لكن نوعا بزرگان به اين جواب اشكال كرده اند كه با سياق روايت كه كاملا يهود را 71 و مسيحيت را 72 و فرق اسلامي را 73 ذكر مي كند سازگار نيست. بله اگر درباره يك فرقه عدداي به كار برده مي شد اين احتمال مقبول بود. 2. آنچه مؤلفان ملل و نحل و تاريخ اديان نويسان را در تطبيق اين حديث دچار مشكل كرده اين است كه آنان خواسته اند حديث را فقط بر فرقه هايي كه تا زمان آنان بوده منطبق سازند در حالي كه حديث از پيدايش اين عدد فرقه ها سخن گفته و زمان آن را تعيين نكرده بنابراين ممكن است اين ارقام در طول حيات اين امت ها حاصل شود و در نتيجه اين پيش گويي پيامبر اكرم(ص) به فعليت برسد. براي تحقيق كامل به كتاب هاي زير مراجعه نماييد. درباره قسمت اول سؤال: - آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي - اديان زنده جهان، رابرت اي هيوم، ترجمه عبدالرحيم گواهي - تاريخ اديان، علي اصغر حكمت درباره قسمت دوم سؤال: - ملل والنحل، استاد جعفر سبحاني، ج 1 - فرق و مذاهب كلامي، استاد علي رباني گلپايگاني

تحريف كتاب آسماني يهود

تحريف تورات از نظر تاريخى و علمى قطعى است، بر اين مسأله دلايل بسيارى وجود دارد. برخى از آنها در لابلاى مطالب مرتبط به تحريف متون مقدس مسيحيت از نظر خواهد گذشت، زيرا عهد عتيق مسيحيان همان كتاب مقدس يهوديان است كه مشتمل بر تورات نيز مى‌باشد. افزون بر آن دلايل مستقلى بر تحريف يا بشرى بودن تورات كنونى وجود دارد كه برخى از آنها از قرار زير مى‌باشد:

يك. وفات و دفن موسى‌

در باب 34 سفر تثنيه و نيز باب 36 سفر پيدايش شرح وفات و دفن حضرت موسى آمده است، معلوم مى‌شود اين مطالب پس از رحلت حضرت موسى(ع) به تورات اضافه شده است.

دو. اختلاف در نسخه‌هاى تورات‌

در ميان فرقه‌هاى مختلف يهودى تفاوت‌هايى در رابطه با تورات وجود دارد. در مَثَل فرقه سامرى تنها پنج سفر تورات را مى‌پذيرد و 34 كتاب ديگر عهد عتيق را رد مى‌كند. همچنين سامريان نسخه ويژه‌اى از كتاب يوشع دارند كه با كتاب يوشع رايج تفاوت دارد. تورات ايشان نيز با بنگريد : حسين توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، ص 117، قم، طه، سمت، چاپ هفتم، 1384. تورات رايج اندكى اختلاف دارد.

سه. اشكالات ابن عزراء

برخى از عالمان، مفسران و انديشمندان از قدماى يهود مانند ابراهيم‌بن عزراء(1164-1089م)، انتساب تورات موجود به حضرت موسى(ع) را قبول نداشته و ادله‌اى رمزگونه براى اين سخن آورده است. او در كتاب خود، تفسير سفر تثنيه، شش دليل به صورت رمز آورده و «باروخ اسپينوزا» (1677-1632م) سعى كرده است كه رمزهاى ابن عزراء را بگشايد.

او از آنها استفاده مى‌كند كه در درون خود تورات، شواهد متعددى وجود دارد كه نويسنده تورات حضرت موسى(ع) نيست، و شخص ديگرى قرن‌ها بعد آن را نگاشته است. سخنان ابن عزراء در تفسيرش بر «سفر تثنيه» به شرح ذيل است:

«آن طرف اردن، و... اگر چنان باشد كه رمز دوازده را بدانى... علاوه موسى تورات را نوشته... در آن وقت، كنعانيان در آن زمين بودند... در كوه خدا، به او وحى مى‌شود. سپس تخت خواب او تخت آهنين او را نظاره كن. بنابراين، تو اين حقيقت را خواهى دانست».

ابن عزراء در اين چند كلمه، به صورت رمزوار اشاره مى‌كند كه نويسنده اسفار پنچ گانه (تورات) موسى(ع) نبوده، بلكه شخص ديگرى بوده كه مدت‌هاى طولانى پس از موسى(ع) مى‌زيسته است. به علاوه، كتابى كه موسى(ع) نوشته، با كتاب‌هاى باقيمانده تفاوت دارد.

بنگريد :

الف. باروخ اسپينوزا، مصنف واقعى اسفار پنجگانه، ترجمه : عليرضا آل بويه، فصلنامه هفت آسمان، ش 1، بهار 1378 (اين مقاله ترجمه‌اى است از فصل هشتم كتاب :

Transloted From The Latin With An Introductionby R.H.M. Francesco Cordasco. Works Of Spinooza; A Theo Logico - Political Treatise and A Political Treatise, The Chief

ب. عبدالرحيم سليم بن اردستانى، كتاب مقدس، صص 56 - 67، قم : آيت عشق، دوم، 1385.

اسپينوزا شش رمز ابن عزراء را چنين مى‌گشايد:

3-1. «آن طرف اردن» اشاره است به سفر «تثنيه»، 1:1 كه در آن آمده است: «اين سخنانى كه موسى به آن طرف اردن در بيابان عربه... با تمامى اسرائيل گفت».

از اين جمله بر مى‌آيد كه نويسنده آن از رود اردن عبور كرده است، ولى حضرت موسى(ع) از رود اردن عبور نكرد. در همين سفر از قول موسى(ع) آمده است:

«خداوند به من گفته است كه از اين اردن عبور نخواهى كرد تثنيه، 31 :2. .

3-2. «اگر چنان باشد كه رمز دوازده را بدانى»: در سفر «تثنيه»، 27:1، حضرت موسى(ع) به بنى‌اسرائيل دستور مى‌دهد كه وقتى از رود اردن عبور كرديد، مذبحى بسازيد و تمامى كتاب شريعت را روى سنگ‌هايى نوشته، اطراف آن بگذاريد. در «صحيفه يوشع» ،32-30:8 آمده است كه يوشع(ع) به وصيت موسى(ع) عمل كرد و مذبحى از سنگ‌هاى نتراشيده بنا كرد و بر آنها تمامى تورات حضرت موسى(ع) را نوشت. ربيان يهود گفته‌اند: تعداد اين سنگ‌ها دوازده عدد بوده است. حال آيا ممكن است تورات را با اين حجم بر روى دوازده سنگ نوشت؟ پس تورات موسى(ع) بسيار كوچك‌تر از كتاب موجود بوده است.

3-3. «علاوه موسى تورات را نوشته»: در سفر «تثنيه» 31:9 آمده است و موسى(ع) اين تورات را نوشته. اين عبارت نمى‌تواند نوشته خود حضرت موسى(ع) باشد، بلكه بايد ديگرى آن را نوشته باشد.

3-4. «در آن وقت كنعانيان در آن زمين بودند»: در سفر «پيدايش»، باب دوازدهم، سخن از مهاجرت حضرت ابراهيم(ع) به كنعان است و مى‌گويد: «در آن وقت، كنعانيان در آن زمين بودند».

از اين عبارت بر مى‌آيد كه نويسنده زمانى اين عبارت را نوشته كه كنعانيان ديگر در آن زمين نبوده‌اند و چون سرزمين كنعان پس از حضرت موسى(ع) فتح شد و بقاياى اقوام آن سرزمين تا زمان داود و سليمان(ع) در آنجا بودند، پس موسى(ع) نمى‌تواند نويسنده اين فقره باشد.

3-5. «در كوه خدا به او وحى مى‌شود»: در سفر «پيدايش»، 22:14، كوه اوريا، كه بر آن ماجراى ذبح فرزند توسط حضرت ابراهيم(ع) رخ داد «كوه خدا» ناميده شده است. اين در حالى است كه حضرت موسى(ع) وعده اين نامگذارى را مى‌دهد و پس از ساخته شدن معبد در زمان سليمان(ع) اين مكان «كوه خدا» ناميده مى‌شود. پس حضرت موسى(ع) نمى‌تواند اين فقره را نوشته باشد.

3-6. «سپس تخت خواب او، تخت آهنين او را نظاره كن»: در سفر «تثنيه»، 3:11 آمده است:

«زيرا كه عوج ملك باشان از بقيه رفائيان تنها باقى مانده بود. اينك تخت‌خواب او تخت آهنين است. آيا آن در رَبَت بنى عمّون نيست و طولش نه ذراع و عرضش چهار ذراع بر حسب ذراع آدمى است؟

اين در حالى است كه حضرت داود(ع) به شهر «ربه» غلبه كرد و اين تخت را كشف كردكتاب دوم سموئيل، 29-12 :28. و اين قرن‌ها پس از موسى بود.

چهار. اشكالات اسپينوزا

اسپينوزا پس از باز كردن رموز ابن عزراء مى‌گويد: موارد مهم‌ترى در تورات وجود دارند كه ابن عزراء به آنها توجه نكرده است:

4-1. در موارد متعددى، در تورات از موسى(ع) به صورت سوم شخص سخن گفته شده و افزون بر آن به جزئيات زندگى او پرداخته شده است مثل:

«موسى با خدا سخن گفت» (خروج، 33:9)؛ «موسى مردى بسيار حليم بود، بيشتر از جميع مردمانى كه بر روى زمين‌اند» (اعداد، 12:2)؛ «موسى؛ مرد خدا... س موسى، بنده خداوند، . در آنجا به زمين موآب بر حسب قول خداوند، رحلت نمود»تثنيه، 33 :1. . «پيامبرى مثل موسى تا به حال در اسرائيل برنخاسته است» كه خداوند او را رو به رو شناخته باشد»تثنيه، 36 :10.

4-2. در باب آخر سفر «تثنيه»، وفات و دفن حضرت موسى(ع) و عزادارى بنى‌اسرائيل براى او همراه با جملاتى از قبيل «پيامبرى مثل موسى تا به حال در اسرائيل برنخاسته» و «احدى قبر او را تا امروز ندانسته است» نقل شده است.

4-3. برخى از نام‌ها در تورات آمده‌اند كه مدت‌ها، پس از حضرت موسى(ع) از آنها استفاده شده است. براى مثال، در سفر «پيدايش»، 14:14 آمده است كه «ابراهيم دشمنان خود را تا «دان» تعقيب . كرد»، در حالى كه مدت‌ها پس از مرگ يوشع(ع) و در زمان داوران، نام «دان» بر اين شهر نهاده شد: «و شهر را به اسم پدر خود، كه براى اسرائيل زاييده شد، «دان» ناميد؛ اما اسم شهر قبل ازداوران، 18 :29. آن «لارش» بود»

4-4. برخى از ماجراها در تورات آمده‌اند كه تا پس از وفات حضرت موسى(ع) ادامه داشته‌اند. در سفر «خروج»، 6:35 آمده است: «و بنى‌اسرائيل مدت چهل سال منّ مى‌خوردند تا به زمين آباد رسيدند؛ يعنى تا به سر حد كنعان داخل شدند، خوراك ايشان منّ بود». و «و بنى‌اسرائيل در زمان يوشع‌بن نون(ع) وارد كنعان شدند»يوشع، 5 :12. .

همچنين در سفر «پيدايش» آمده است: «اينانند پادشاهانى كه در زمين ادوم سلطنت كردند، قبل از آنكه پادشاهى بر بنى‌اسرائيل سلطنت كند»همان، ص‌95-94. .

4-5. با وضوح تمام از آنچه ذكر خواهد شد، به دست مى‌آيد كه موسى نويسنده اسفار پنجگانه نيست، زيرا پس از عبارت سفر تثنيه كه «موسى اين تورات را نوشت»، مورخ مى‌افزايد: «موسى آن را به احبار داد و از آنان خواست در اوقات معلومى آن را براى تمامى مردم قرائت كنند». اين عبارت نشان مى‌دهد كه تورات مى‌بايست حجمى خيلى كمتر از اسفار پنج گانه داشته باشد تا آنان بتوانند تمامى آن را در يك مجلس بخوانند، به صورتى كه همه آنان نيز آن را بفهمند»همان، ص‌97-95. .

اسپينوزا در پايان نتيجه مى‌گيرد كه اسفار پنج گانه پس از تبعيد بابلى و به احتمال قوى به دست عزراء نوشته شده‌اندهمان، ص‌101. .

پنج. نقد تاريخى‌

با پيدايش جريان نقد تاريخى كتاب مقدس، مطالعات گسترده‌اى درباره اين كتاب آغاز گشت. نظريه‌اى كه در اين دوره درباره تورات مطرح شد و به تدريج به صورت امرى مسلم درآمد، نظريه «منابع تورات»است. اسفار پنج گانه تورات از چهار منبع، كه در زمان‌هاى گوناگون به وجود آمده‌اند، تركيب شده‌اند.

اين چهار منبع عبارتند از:

منبع «يهوه‌اى» (Jahwist) منبع الوهيمى (Elohist) منبع كاهنى (Pristly) منبع تثنيه‌اى (Deuteronomy).

در دو منبع نخست، نام خدا به ترتيب، به صورت «يهوه» و «الوهيم» آمده و از همين رو به اين نام‌ها ناميده شده‌اند. منبع كاهنى بر احكام كاهنان و معبد متمركز است و منبع تثنيه اى منبع سفر «تثنيه» است.

«نظريه منابع» به حل برخى از مشكلات تورات كمك مى‌كند. به وسيله اين منابع، معلوم مى‌شود كه دليل برخى از تكرارها يا تناقضات موجود در اين كتاب چيست. نويسنده اى يهودى برخى از اين موارد را بر شمرده است:

دو بار رانده شدن هاجر (پيدايش، 16 و 21-21:19)؛ دو بار ربوده شدن ساره (پيدايش، 20-12:10 و 20)؛ ثروتمند شدن يعقوب از يك سو با حيله و نيرنگ خود او (پيدايش، 30، 43-25)، و از سوى ديگر، با راهنمايى يك فرشته در خواب (پيدايش، 31:9 و شماره‌هاى بعد) در يكجا روبين باعث نجات يوسف مى‌شود به اينكه پيشنهاد مى‌دهد او را در چاه بيندازند و بعد مديانيان او را از چاه بيرون .Thougt Ed. Arthur A. Cohen and Paul Mendes - Flohr, New York, 7891. P.63.

Cjrt, Contemporary Jewish Religious مى‌آورند. (پيدايش، 24-37:20 و 30-28) و در جاى ديگر، يهودا او را نجات مى‌دهد و او را به اسماعيليان فروشندپيدايش، 37 : 25 - 28.

بر خلاف سفر «پيدايش»، در سه سفر بعدى كه در آنها از سه منبع (يهوه‌اى، الوهيمى و كاهنى) استفاده شده، تمييز بين دو منبع اول آسان نيست و برخى از مطالب تركيبى هستند. از اين رو، محققان منبع (يهوه‌اى - الوهيمى) را در نظر گرفته‌اند. بنابراين در سه سفر «خروج»، «لاويان» و «اعداد»، از چهار منبع استفاده شده است كه منبع چهارم تركيبى از دو منبع اول است.

انديشه‌هاى دينى دو منبع يهوه‌اى و الوهيمى متفاوتند. منبع يهوه‌اى بر ارتباط مستقيم بين خدا و مشايخ تأكيد مى‌كند، در حالى كه منبع الوهيمى سعى دارد اين نظريه را با در نظر گرفتن يك رؤيا يا يك فرشته به عنوان واسطه تعديل كند. منبع كاهنى با موضوعاتى خاص از قبيل تقدس و مراسم دينى، مانند قربانى‌ها، نجاست و طهارت، احكام كاهنان، موسم‌هاى مقدس و مانند اينها سرو كار دارد و برخلاف سه منبع ديگر، چيزى درباره وحى در سينا نمى‌گويد، بلكه بيشتر بر تجلى خدا در خيمه عبادت متمركز است.

خود يك ساختار نظام‌مند است كه منبع سفر «تثنيه» است.

Ibid P.63 - 73; Eb, The New Encyclopedia منبع چهارم، يعنى منبع «تثنيه‌اى» (D)صورت يك سخنرانى و داعى و به شكل يك زندگى نامه خويش نويس است‌

از ميان اين چهار منبع، منبع يهوه‌اى از همه قديمى‌تر است كه در زمان داود(ع) (1015-975 ق.م) و سليمان(ع) (975-933 ق.م) نوشته شده است. منبع الوهيمى پس از حضرت سليمان(ع) و تجزيه كشور به شمال و جنوب در بخش شمالى نوشته شده است. منبع تثنيه‌اى در «يوشيّا» (640-609 ق.م) نوشته شده است. آخرين منبع به لحاظ تاريخى، منبع كاهنى است كه در دوره اسارت بابلى نوشته شده است.

بنابراين، نويسنده نهايى تورات پس از دوره اسارت بابلى، يعنى پس از سال 538 ق.م از تركيب اين منابع تورات كنونى را به وجود آورده‌الخورى بولس الفعالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج‌2، ص 16 - 39. . است‌

امروزه حتى بيشتر سنتى‌هاى يهودى و مسيحى اين را قبول كرده‌اند كه نويسنده تورات نمى‌تواند حضرت موسى(ع) باشد.

توماس ميشل، كه از فرقه سنت‌گراى «ژزوئيت» مسيحى است، مى‌گويد: «تورات پنج قرن قبل از ميلاد و به دست نويسنده‌اى ناشناس نوشته شده، اما به هر حال، اين عمل با الهام الهى بوده است».

در قديم، مردم معتقد بودند كه موسى تورات را نوشته است، اما مطالعات جديد كتاب مقدس نشان مى‌دهد كه پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور مى‌شود، دشوارتر است. تورات در طول نسل‌ها پديد آمده است؛ در ابتدا روايت‌هايى وجود داشت كه قوم يهود آنها را به يكديگر منتقل مى‌كردند. سپس روايات مذكور در چند مجموعه نوشته شد كه برخى از آنها در باب تاريخ و برخى در باب احكام بود. سرانجام، در قرن پنجم قبل از ميلاد، اين مجموعه‌ها در يك كتاب گرد آمد. كسانى كه در اين كار طولانى و پيچيده شركت كردند، بسيار بودند و نام اكثريت قاطع آنان را تاريخ فراموش كرده است. به عقيده يهوديان و مسيحيان، الهام الهى در همه مراحل تأليف تورات، همراه و پشتيبان بوده است‌توماس ميشل، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، ص‌32. .

شش. ناپديدشدن تورات و باز پيدايى آن‌

از عهد قديم (كتاب دوم تاريخ ايام باب 34) بر مى‌آيد كه در زمان‌هايى تورات ناپديده شده و بعدها كسانى مدعى شده‌اند كه آن را يافته‌اند.

«يك روز حلقيا، كاهن اعظم، نزد شافان منشى دربار رفت و گفت: «در خانه خداوند كتاب تورات را پيدا كرده‌ام». سپس كتاب را به شافان نشان داد تا آن را بخواند. وقتى گزارش كار ساختمان خانه خداوند را به پادشاه مى‌داد در مورد كتابى نيز كه حلقيا، كاهن اعظم در خانه خداوند پيدا كرده بود با او صحبت كرد. سپس شافان آن را براى پادشاه خواند. وقتى پادشاه كلمات تورات را شنيد، از شدت ناراحتى لباس خود را پاره كرد و به حلقيا، كاهن اعظم، شافان منشى، عسايا (ملتزم پادشاه)، اخيقام (پسر شافان) و عكبور (پسر ميكايا) گفت: «از خداوند بپرسيد كه من و قومم چه بايد بكنيم. بدون شك خداوند از ما خشمگين است، چون اجداد ما مطابق دستورات او كه در اين كتاب نوشته شده است رفتار نكرده‌اند...».

پادشاه تمام بزرگان يهودا و اورشليم را احضار كرد و همگى، در حالى كه كاهنان و انبياء و مردم يهودا و اورشليم از كوچك تا بزرگ به دنبال آنها مى‌آمدند، به خانه خداوند رفتند. در آنجا پادشاه تمام دستورات كتاب عهد را كه در خانه خداوند پيدا شده بود، براى آنها خواند.

پادشاه نزد ستونى كه در برابر جمعيت قرار داشت، ايستاد و با خداوند عهد بست كه با دل و جان از دستورات و احكام او پيروى كند و مطابق آنچه كه در آن كتاب نوشته شده است، رفتار نمايد. تمام . جماعت نيز قول دادند اين كار را بكنندكتاب دوم پادشاهان، 23 :4-22 :8.

در جاى ديگرى از عهد قديم آمده است كه پس از تبعيد بابلى بنى اسرائيل، از عزراى كاهن خواستند كه تورات موسى را براى قوم بخواند. عزرا و ديگر كاهنان، كتاب تورات را هر روز براى مردم مى‌خواندند تا اينكه در روز هفتم، قرائت تورات به پايان رسيدكتاب نحميا، باب هشتم. .

برخى به صورت جدى در اين ترديد كرده‌اند كه توراتى را كه عزرا خواند همان كتابى باشد كه در زمان يوشيّا خوانده شد:

«آيا آن «كتاب شريعت موسى» چه بوده است؟ اين كتاب درست همان كتاب عهد، كه يوشيّا پيش از آن بر مردم خوانده بود نيست. چه در كتاب عهد، تصريح شده است كه آن را در مدت يك روز دو بار بر يهوديان فرو خواندند، در صورتى كه خواندن كتاب ديگر محتاج يك هفته تمام‌ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌382. به نقل از : عبدالرحيم سليمانى اردستانى، كتاب مقدس، صص‌67-56؛ قم : آيت عشق، چاپ دوم تا 1385.


منبع : پرسمان دانشجویی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه