تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ اول محرم/ پاییز 1396هـ.ش./ سخنرانی اول
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
یک شیعهٔ واقعی وقتی این شور عظیم، این عزاداری فوقالعاده و این زحمات سنگین را میبیند که برای حضرت سیدالشهدا در محرّم کشیده میشود، بهنظرش میآید مظلومیت حضرت ابیعبداللهالحسین کم شده و تمام شده است، اما اینطور نیست. تقریباً در این سالهایی که به یاد داریم، زمانِ بین بیست، ده، بیشتر و کمتر به محرّم مانده، صداهایی بلند میشود که این صداها تنها سودش خوشحالکردن دشمن، علیالخصوص وهابیت خبیث، این لکهٔ ننگی که انگلستان بر دامن ملت اسلام گذاشت و بقیهٔ دشمنان میشود. این صداها بهنظر میآید از گلوی کسانی درمیآید که از عرفان اهلبیت بیخبر هستند و از معارف اهلبیت بیاطلاع هستند. انگار این روایت که از رسول خدا نقل شده، شامل حال آنها نشده است که فرمودهاند: عشق به اهلبیت من روزی است، رزق است و من امیدوار هستم با بحث امروز، صاحبان این صداها که متأسفانه اهل لباس هم هستند، به عرفان اهلبیت سری بزنند، به روایات و معارف ناب اهلبیت سری بزنند در این مسئلهای که منکر شدهاند و به مردم هم سفارش کردهاند اینگونه نباشید؛ البته معنویت ابیعبدالله در حدی است که یکنفر هم به این صداها گوش نمیدهد و ارزش هم قائل نیست. اینها یک کمبود دیگری هم که دارند، جامعهشناس نیستند و جامعهٔ ایرانی را نمیشناسند که پیغمبر و امیرالمؤمنین از آنها بهشدت تعریف کرده و پیغمبر و ائمه خبر این عزاداریها را از این ملت دادهاند. کدامیک از ما را با این صداها میتوانند از محبوبمان، معشوقمان، حتی از اسم خالیاش دور بکنند؟ مگر این روایت را نخواندهاند که اهلسنّت نقل کردهاند و راوی آن هم عایشه است که میگوید: از پیغمبر شنیدم عشق به ابیعبدالله را خدا در دلِ هر مؤمنی با قلم خودش ثبت کرده است. این عشقِ ثبتشده را با این صداهایی که دل وهابیت را خوشحال کرد، چون گسترده پخش شد و حداقل قلب امام زمان را رنجاند!
یکی از آن صداها این بود: نگویید یاحسین! ما نوکر تو هستیم؛ نگویید ما غلام تو هستیم؛ نگویید ما عبد تو هستیم؛ شما بگویید ما عبد خدا هستیم و این حرفها را نزنید. چرا نزنیم؟ ما به بیش از دهدلیل با توجه به لغت عبد که گوینده از معنای این لغت غفلت داشته و این صدا از او درآمده، عبد در لغت بهمعنای پرستش است و در یک مرحلهٔ دیگر بهمعنی اطاعت است. ما هیچوقت غیر از خدا را معبود خود نمیگیریم که به غیرِ خدا بگوییم عبد تو هستیم. خب چنین حرفی را نمیگوییم! عبد یعنی مطیع، خب من مدارکم را بگویم که یقین شما به این مسئله نسبت به خودتان قویتر بشود و با کمال افتخار و سرافرازی در هر جا که دلتان خواست، بگویید من عبد حسین هستم، من نوکر حسین هستم، من غلامِ حسین هستم. شما دلتان میخواهد غلام ابیعبدالله نباشید، نباشید! کسی شما را دعوت نکرده که نوکر ابیعبدالله باشید، اما جمعِ ما هم نوکر هستیم، هم غلام هستیم و هم عبد هستیم، البته با مدرک!
چه نوکری؟ کسی که امین وحی است و خدا به او اعتماد داشته و وحیاش را در اختیار او گذاشته تا برای 124هزار پیغمبر ببرد و خدا میدانست که ذرهای در این وحی تصرف نمیکند و امین است؛ کسی که امین وحی است، روح اعظم است، روحالأمین است، جبرئیل است، چندتا از این اسمها در قرآن آمده و سنی و شیعه نقل میکنند، وقتی صدیقهٔ کبری خسته بود و خوابش میبرد، حسین در گهواره گریه میکرد، از جای اصلی خودش سریعتر از سرعت نور به کنار گهواره میآمد و نوکری میکرد و گهواره را میجنباند. او نوکر ابیعبدالله است! این نوکر برایش هم لایلای میخواند، «ان فی الجنة نهرا من لبن»، و به تناسب اینکه بچه دو-سهماهش بود و با شیر سروکار داشت، لایلای را با شیر قاتی میکرد، «ان فی الجنة نهراً من لبن، لعلی و حسین و حسن»، این نوکر است، تو نمیخواهی باشی، نباش! شاید لیاقت نداری که نوکر باشی، اما ما لیاقتش را داریم.
و اما مدارکم:
مدرک اول: کتاب شریفِ باارزشِ باعظمتِ «اصول کافی» که خود این صداداران منکر این کتاب نیستند و میدانند که در شیعه، بعد از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفهٔ سجادیه، مهمترین کتاب است. از وجود مبارک امیرالمؤمنین -یعسوبالدین، قائد الغر المحجلین، علمالله، اُذُنالله، یدالله- سؤال کردند(روایت از امام صادق است) که بگویید نسبتتان با پیغمبر چیست، فرمودند: «انا عبد من عبید رسول الله»، اگر پیغمبر سهتا غلام، چهارتا غلام، سیتا غلام و عبد دارد، من یکی از آنها هستم. چرا نگوییم ما عبد حسین هستیم؟ کسی هم ما را عبد ابیعبدالله نکرده است، نه پدرمان و نه مادرمان، خدا این سِمَت را به ما داده و کار کسی نیست. من هم در این مملکت خوشحال هستم که در سطح مملکت، وقتی میخواهند از من حرف بزنند، میگویند روضهخوان خوبی است! آری، من روضهخوان خوبی هستم! از من که صحبت میکنند، یک مقدار اضافهتر از حدّ من برایم میگویند و میگویند نوکر بااخلاصی است! بگویید من نوکر هستم و اگر در قیامت هم خدا به من بگوید محور پروندهات را به من ارائه بده، میگویم من عبدِ ابیعبدالله هستم، من غلام ابیعبدالله هستم. این خیلی بهتر از نماز است، خیلی بهتر از روزه است، چون روزه و نماز را از غیرِ نوکر قبول نمیکنند! این جانِ نماز است، جان روزه است، جان عبادت است. این یک مدرک است!
مدرک دوم: روز سوم شعبان، امام زمان یک نامه از ناحیهٔ مقدسهشان برای علیبنمسیّب هَمْدانی صادر کردند. آقاشیخعباس قمی و قبل از آقاشیخعباس یقیناً از من و تو که این صدا را درآوردهایم، خیلی بهتر و با فهمتر بودهاند و روایات را خوب میفهمیدهاند، هفتادسال در اهلبیت غرق بوده و این نامه را در مفاتیح نقل کرده است. امام عصر در اول نامه مینویسد: علیبنمسیب همدانی، امروز که روز سوم شعبان است، روز تولد مولای ما ابیعبداللهالحسین است. این اقرار امام زمان است که میگوید من غلامِ حسین هستم! اقرار است، آنهم اقرار کتبی! چرا بیتوجه به معارف قرآن و الهیاتِ اهلبیت حرف میزنید؟
مدرک دیگر: وجود مبارک حضرت صادق -امام بهحق ناطق- وقتی به زیارت امیرالمؤمنین میآید(این خیلی جملهٔ عجیبی است)، میفرمایند: «طوبی لی ان کنتم موالی»، خوشبهحال منِ امام صادق اگر شما مولاهای من باشید و من غلام شما! «انی عبدکم»، با «انّ»، علیجان! منِ امام صادق «انی»، نمیگوید «إنّا»، ما؛ خودش را دارد میگوید! «انی»، منِ شخص امام صادق بندهٔ تو هستم، «و طوبی لی ان قبلتمونی عبدا»، خوشبهحالم اگر قبول کنی که من غلامت هستم، اگر قبول بکنی! اگر قبول بکنی!
حس کردهاید که چندسال است ما را قبول کردهاند؟ خوشبهحالمان. در برابر چهار قبر زینالعابدین، امام باقر و امام صادق و حضرت مجتبی کراراً ایستادهایم و خواندهایم: «یا موالی»، ای آقایان من، «یا ابناء رسول الله عبدکم»، من بندهتان هستم، «و ابن عبدکم»، پدرم هم بندهتان است، «و ابن امتکم»، مادرم هم کلفت شما بود، کنیز شما بود، «الذلیل بین ایدیکم»، من در کمال فروتنی در برابر شما ایستادهام.
مدرک دیگر: امام به امام زمان میگوید: مولا و آقای من! «ان ادرکت ایامک ظاهره و اعلامک الباهره»، اگر من زنده بمانم، ظهور تو را ببینم و نشانههای آشکار الهی را در تو ببینم، «فها انا آن زمان من عبدک المتصرف بین امرک و نهیک»، غلام تو هستم و هر امری میخواهی، به من بکن؛ هر نهی میخواهی، بکن؛ غلام در مقابل مولایش حرف ندارد. این را امام به امام زمان میگوید: من در برابر امر و نهی تو هیچ اختیاری ندارم، چون نوکر تو هستم.
و اما مدارک دیگر:
زیارت مطلقهٔ ابیعبدالله: «السلام علیک یا ابیعبدالله، السلام علیک یا بن رسولالله، عبدُک»، من که به زیارت تو آمدهام، عبد تو هستم، نوکر تو هستم، «و ابن عبدک»، پدرم هم نوکرت بود. درست است! پدر من وقتی میخواست برای ابیعبدالله گریه کند، ماها یک مقدار میترسیدیم؛ یعنی شانههایش میلرزید و چنان ناله میزد که ما میگفتیم الآن میمیرد! «و ابن امتک»، من مادرم هم کنیز شماست، این جملهاش خیلی عجیب است! «المُقر بِرِقّ»، من اعتراف میکنم، اقرار میکنم که بند غلامی شما به گردن من افتاده است.
زیارت امیرالمؤمنین: «السلام علی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و اخی رسول الله، یا مولای یا امیرالمؤمنین، عبدک»، من بندهٔ تو هستم، «و ابن عبدک و ابن امتک جاءک مستجیرا بذمتک»، پناهی در عالم غیر از تو ندارم.
زیارت عید فطر و عید قربان برای ابیعبدالله: «یا مولای یا ابیعبدالله یا بن رسولالله، عبدک و ابن امتک الذلیل بین یدیک»، خب با این حساب، ما مدرک شرعی کامل داریم که بگوییم: یاحسین! بندهات هستم؛ یاحسین! غلامت هستم؛ یاحسین! نوکرت هستم.
برایناساس، همین بزرگوار فرمودند: از این به بعد اسم بچههایتان را غلامِ حسین نگذارید! غلامعلی نگذارید! غلامرضا نگذارید! ما با این مدارک، از این به بعد، اگر خدا به شما بچه داد، اسمش را غلامحسین بگذارید تا کمکم که بزرگ بشود، بگردد حسین کیست که من غلامش هستم؟ علی کیست که من غلامش هستم؟ رضا کیست که من غلامش هستم؟ این اسمها را بگذارید و اهلبیت را تقویت کنید.
و اما ایشان فرمودند: گریه و سینهزدن رشد نمیآورد! آیا شما از این آیهٔ قرآن در سورهٔ مبارکهٔ مائده خبر نشدهاید که علناً پروردگار میگوید: «اذا سمعوا ما انزل الی الرسول»، هر وقت یک عده مسیحی، آیه شیعه را نمیگوید! مؤمنین را نمیگوید! خیلی این آیه قابلتوجه است! «وَ إِذٰا سَمِعُوا مٰا أُنْزِلَ إِلَی اَلرَّسُولِ» ﴿المائدة، 83﴾، وقتی آیات قرآن به پیغمبرم نازل میشود، حبیب من! این تعداد مسیحی را که بعداً مؤمن شدند و چه مؤمنی شدند، خدا در سهتا آیه در سورهٔ مائده از آنها تعریف کرده است: «تَریٰ أَعْینَهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ»، حبیب من! چشمهایشان را میبینی؟ پر از اشک است بهخاطر اینکه حق را شناختهاند، یعنی اول حق را شناختهاند و حالا دارند گریه میکنند، رشد از این بالاتر؟ چرا گریه رشد نمیآورد؟ رشد قبل از گریه ایجاد میشود و بعد گریه میآید. رشد هم مقول به تشکیک است، یک رشد برای انبیاست، یک رشد برای ائمه است، یک رشد برای اولیاست و یک رشد هم برای ماست. خب ما اول نسبت به شناخت ابیعبدالله رشد پیدا کردهایم که حالا گریه میکنیم، برای مجهول که گریه نمیکنیم! و بعد هم آیه میگوید: «مما عرفوا من الحق»، حسین حق است. ما اول حق را شناختیم که حالا یک کسی آرام به ما میگوید سرش را بریدند، دلمان ناله میزند حسینجان! رشد است که مردم گریه میکنند، رشد است که مردم از جانشان مایه میگذارند، از پولشان مایه میگذارند، از عمرشان مایه میگذارند، رشد است که اینهمه جلسه برپا میکنند، رشد است که جوانها از سرِ شب تا صبح سیاهی میکوبند و گاهی سرشان را به سیاهی میگذارند و گریه میکنند، این رشد است! پس چیست؟ گریه بعد از رشد است، نه قبل از رشد! که شما آمدی اعلام کردی گریه و سینه رشد نمیآورد؛ رشد گریه میآورد، عکس آن است! سینهزنی بعد از رشد است؛ لذا برای گریه، سینه و در این قرن اخیر، زنجیر، فقهای شیعه براساس روایات اهلبیت، چه مایههایی در فتواهایشان گذاشتهاند.
اول یکی-دوتا روایت بگویم: یک عدهای حضور امام صادق بودند و یک شاعری هم آمده بود. ائمهٔ ما هر وقت چشمشان در خانهشان به یک شاعر میافتاد، میگفتند: بخوان، میخواهم گریه کنم. به آن صدای دوم میگویم که گفته این کارها چیست؟ به استقبال محرم رفتن مدرک ندارد! چرا مدرک ندارد؟ مدارک را ندیدهای؟ اولین کسی که -عاشورا در سال 61هجری اتفاق افتاد- به استقبال محرم آمده، پروردگار است. چندهزار سال قبل از اینکه محرم ایجاد شود، او به استقبال آمد و به جبرئیل گفت: برو به آدم بگو این اسمی که دلت را لرزاند، این را با لب تشنه میکُشند، بچههایش از تشنگی میمیرند، پوست بدن بزرگهایشان از تشنگی جمع میشود. این استقبال از محرم است. تمام انبیا برای ابیعبدالله گریه کردهاند، این استقبال! تمام درختان، تمام ماهیان دریا، تمام پرندگان هوا گریه کردهاند؛ تازه بهدنیا آمده بود که پیغمبر و زهرا و علی دور قنداقه نشستند و گریه کردند، این استقبال از محرم است، چرا به استقبال نرویم؟ استقبال که خیلی مدرک دارد، چرا نرویم؟ چرا حرفهایی را میزنید که دل دشمن را شاد کند؟ اقلاً بیایید دل اهلبیت را شاد کنید.
شاعر شروع به خواندن کرد. امام حالا خودشان که در اوج گریه بودند، داشتند اصحاب را تماشا میکردند که برگشتند و با حزن و غصه به یکیشان گفتند: چرا گریه نمیکنی؟ این چرا گریه نمیکنید، من یک مدرکی الآن نقل میکنم، برادران! خواهران! به خدا قسم، این برای من ثابت شده است. من یکذره درس خواندهام و میفهمم، برایم ثابت شده که گریهٔ بر ابیعبدالله واجب است، نه مستحب! اگر مستحب بود که امام صادق برنمیگشت بگوید: چرا گریه نمیکنی؟ دستش را از روی صورتش برداشت، معلوم میشود دست روی صورتش بود و ناله نداشت. چرا گریه نمیکنی؟ دستش را برداشت و گفت: آقا، اشکم را ببینید، دارم گریه میکنم! فرمودند: نمیخواهم اینجوری گریه کنی، ما این گریه را قبول نداریم و نمیخواهیم. آنهایی که میگویید آرامآرام گریه کنید، این روایات را ندیدهاید؟ نمیخواهم اینجوری گریه کنی! میخواهی گریه کنی، صَرخه بزن، یعنی هرچه میتوانی فشار به سینهات بیاور و داد بزن، فریاد بزن، ناله کن و با فریاد بگو: وای! حسین کشته شد. بعد امام صادق فرمودند: خدا رحمت کند -دعای امام که مستجاب است- هرکسی که در گریهٔ برای حسین ما فریاد بزند، ناله بزند. بزرگترین مجتهد صدسال اخیر، بزرگترین مجتهد که استاد تمام مراجعِ بعد از خودش بود و شاگردهای باعظمتی دارد: حکیم، خوئی، شیرازی، استهبانادی، شیخموسی خوانساری، اصلاً شاگردهایش از مراجع بزرگ شیعه بودند. بزرگترین فقیه شیعه، مرحوم نائینی میگوید: خروج دستههای عزاداری از خانهها و حسینیهها در روز عاشورا بدون شک جایز است و اشکالی در سینهزدن، زنجیرزدن -حتی اگر موجب کبودی بدن شود- نیست؛ همچنین اگر موجب زخمشدن یا خونریزی بشود، جایز است. این فتوای بزرگترین مرجع صدسالهٔ اخیر است و پای این فتوا را پنجاهنفر از مراجع امضا کردهاند که عاشورا بیرون بریزید، سینه بزنید، زنجیر بزنید، بدنتان کبود بشود، خونمُردگی پیدا کند، مجروح بشود، خون بیرون بیاید، انجام بدهید. شما حسین را میشناسید که حسین کیست؟!
یک سؤال از فقهای بزرگ: حکم سینهزدن، خراشیدن و سیلیزدن در مصائب چیست؟
پاسخ: هرچه که عنوان جزع بر آن منطبق شود(جزع یعنی خراشیدن، سیلیزدن و به سینهزدن)، ثواب و ارج دارد. خب با شرکت در مجالس ابیعبدالله با گریه -این عین فتواست- و سینهٔ شدید، نه اینکه اینجوری سینه بزنی، بلکه دکمههایتان را باز کنید و بزنید، در مجالس اهلبیت اجر و ثواب دارد؛ این جمله برای امام زمان است که وقتی افتادی، «علی الخدود لاطمات» تمام زنان و خواهرها و دخترهایت به خودشان لطمه زدند. امام صادق میفرمایند: «لقد شققنا الفاطمیات الجیود» وقتی دیدند از اسب افتاد، همه گریبان پاره کردند، «و لطمن الخدود علی الحسین»، برای ابیعبدالله به سر و صورت لطمه زدند، بعد امام صادق میگویند: «و علی مثله»، بر مثل ابیعبدالله، «فلطمت الخدود»، بزنید، عیبی ندارد! »و التشق الجیوب»، گریبان پاره کنید، عیبی ندارد! این هم فتوای امام صادق است.
اما امام هشتم: گریه رشد نمیآورد؟ اول رشد آورده که حالا داریم گریه میکنیم و سینه میزنیم. امام هشتم میفرمایند: «و علی مثل الحسین فلیبک الباکون»، هرکسی گریه دارد، برای حسین ما گریه کند. هرکسی–مرد، زن، پیر، جوان، ارمنی، یهودی- گریه دارد؛ نمیگویند شیعه، بلکه میگویند: «فلیبک الباکون»، هرکسی گریه دارد، قاتی ما بیاید و بر حسین گریه کند، «ان بکیت علی الحسین»، اگر برای حسین ما گریه کنی، «حتی تصیر دموئک حتی خدک»، اشکت روی صورتت بیاید، «غفر الله لک»، خدا میآمرزد، «کل ذنب اذنبت»، هرچه گناه کردهای، «صغیراً کان او کبیراً قلیلاً کان او کثیراً ان کنت باکیاً علی شیء»، این را من تا حالا نگفتهام و ایکاش دهانم بسته میشد، ایکاش گوش شما هم نمیشنید! این دیگر چیست که برای ما گفتهاند؟ «ان کنت باکیا لشیء»، اگر میخواهی برای چیزی گریه کنی، گریه بر آن چیز را رها کن، «فبک بالحسین»، و برای حسین ما گریه کن، «فانه ذبح کما یذبح الکف»، مثل گوسفندی که دستوپایش را میبندند، دست و پایش را بستهاند.
حالا گوش بدهید تا امام زمان برایتان روضه بخواند: «اسرع فرسک شاردا»، تو در گودال افتاده بودی و ذوالجناح با شتاب بالاوپایین میپرید، «الی خیامک»، بهطرف خیمهها میرفت، «مُحمحما باکیاً»، هم اسب گریه میکرد و هم ناله میزد، «فلما رأین النساء جوادک مخزیا»، وقتی زنها از خیمه بیرون ریختند و اسبت را شکستهحال و غمگین دیدند، «و نظرن سرجک علیه مَلویا»، و دیدند زین یکطرفه شده است؛ تا حالا شده ماشین بچهتان تصادف کند و بگویند بیا بردار و ببر؟! رفتهای ماشین را دیدهای، چه حالی پیدا کردهای؟ اسب را اینجور دیدند، «برزن من الخدور»، از خیمهها بیرون آمدند، «ناشرات الشعور»، موهایشان را میکندند، موهایشان را پریشان میکردند، «علی الخدود لاطمات»، چنگ به صورت میزدند، «و بالعویل داعیات»، میگویند صدای زن نامحرم را نامحرم نشنود، اینجا دیگر مَحرم و نامَحرمی نبود! امام زمان میگویند: عربده میکشیدند و داد میزدند، «و بعد العز مذلّلات»، بعد از آنهمه مقام حس کردند که خوار و ذلیل شدهاند، «و الی مَصرعک مبادرات»، شتابان بهطرف محلی آمدند که افتاده بودی، آمدند. این را امام زمان میگویند: «و الشمر جالس علی صدرک، مولع سیفه علی نحرک»، دیدند -نه خنجر- شمشیر روی گلویت گذاشته و «ذابح لک بمهنده»، دارد این شمشیر را میکِشد!
منبع : پایگاه عرفان