بانواني كه در واقعة كربلا به اسارت برده شدند، زنان پاكدامني بودند و هرگز به نامحرمان و نااهلان اجازه نميدادند زينتهايشان را ببينند. اين بانوان ميتوانند الگوي خوبي براي امروز جامعه ما باشند.
در ميان اسرا حضرت زينالعابدين(ع) را در حالي كه دستهاي ايشان بسته و به گردن مباركشان غل و زنجير بود وارد دروازة شام كردند. در آن هنگام سهل ساعدي[1] به حضرت سکینه عرض كرد: «من از دوستداران اهل بيت: هستم، آيا درخواستي داريد تا آن را اجابت كنم؟» سکینه فرمود: «به نيزهداران پولي بده تا از محملها دور شوند. دوست ندارم مردم زنان و دختران ما را تماشا كنند.»[2]
البتّه بانواني كه در مجالس حسيني شركت ميكنند، عفيف، با حجاب و پاكدامن بوده و اين موهبت را به واسطة اشك بر حضرت سيّدالشهدا(ع) كسب نمودهاند. آنان با اين عمل باارزش، در زمرة خاندان حضرت سيّدالشهدا(ع) قرار ميگيرند.
اشک بر مصائب حضرت، همانند جواهری تمام نشدني است كه تا روز قيامت بر گونههاي شيعيان فرو ميريزد و همانند باران، به جوشش و خروش درميآيد.
البتّه اين گمان به وجود نيايد كه اين گريه فقط در اين عالم بوده و در عوالم ديگر گريه بر حضرت سيّدالشهدا(ع) وجود ندارد. زيرا در منابع روايي آمده است وقتي حضرت زهرا(س) وارد عالم قيامت شده و بدن بدون سر فرزندش را مشاهده ميكند، صيحه و ناله زده و اشك ميريزد. وقتي از سوي خداوند به ايشان خطاب ميرسد: «چه چيزي از پروردگار ميخواهي؟» حضرت ميفرمايد: «خدايا! من در هنگام شهادت فرزندم، در سرزمين كربلا نبودم، به فرشتگان فرمان بده تا خيمهاي بسازند تا من به همراه شيعيانم براي حسينم گريه و عزاداری كنم.»[3]
پی نوشت ها:
[1]. سهل بن سعد ساعدی یا سهل بن ساعد انصاری (متوفی ۸۸ یا ۹۱ هجری قمری در مدینه) از صحابه پیامبر(ص) و احتمالاً آخرین صحابهای بود که از دنیا رفت. وی در هنگام در گذشت پیامبر(ص) پانزده سال داشت و تا دوران امام چهارم شیعیان(ع) را درک کرد. وی روایاتی از پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) نقل کرده است. او همچنین کاروان اسرای کربلا را در شام ملاقات کرد و به امام سجاد× یاری رساند.
[2]. بحارالأنوار:45/127-128؛ «سهل بن سعد قال: خرجت إلى بيت المقدس حتى توسطت الشام، فإذا أنا بمدينة مطردة الأنهار كثيرة الأشجار قد علقوا الستور والحجب والديباج، وهم فرحون مستبشرون، وعندهم نساء يلعبن بالدفوف والطبول، فقلت في نفسي: لا نرى لأهل الشام عيداً لا نعرفه نحن فرأيت قوماً يتحدثون فقلت: يا قوم لكم بالشام عيد لا نعرفه نحن؟ ... قالوا: هذا رأس الحسين(ع) عترة محمّد(ص) يهدى من أرض العراق، فقلت: واعجباه يهدى رأس الحسين(ع) والناس يفرحون؟ ...فإذا أنا من ورائه رأيت نسوة على جمال بغير وطاء ، فدنوت من أولاهم فقلت: يا جارية من أنت؟ فقالت: أنا سكينة بنت الحسين(س) فقلت لها: ألك حاجة إلي؟ فأنا سهل ابن سعد ممن رأى جدك وسمعت حديثه، قالت: يا سعد! قل لصاحب هذا الرأس أن يقدم الرأس أمامنا حتى يشتغل الناس بالنظر إليه، ولا ينظروا إلى حرم رسول الله (ص) قال سهل: فدنوت من صاحب الرأس فقالت له: هل لك أن تقضي حاجتي وتأخذ مني أربعمائة دينار؟ قال: ما هي؟ قلت: تقدم الرأس أمام الحرم، ففعل ذلك فدفعت إليه ما وعدته.»
[3]. الأمالي(صدوق): 17-18؛ «جَابِرَ بْنَ عَبْدِ الله الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ الله9 إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ... تَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنِي اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ الله جَلَّ جَلَالُهُ يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا جَازَنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي ذُرِّيَّتِي وَ شِيعَتِي وَ شِيعَةَ ذُرِّيَّتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ مُحِبِّي ذُرِّيَّتِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ الله جَلَّ جَلَالُهُ أَيْنَ ذُرِّيَّةُ فَاطِمَةَ وَ شِيعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّيَّتِهَا فَيُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَةُ 3حَتَّى تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ.»
منبع:
کتاب:آیین اشک و عزا در غم سیدالشهدا (ع)
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان