قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
تاریخ انتشار : 10 مهر 1396 ساعت 09:25 صبح

استاد انصاریان: 4 حلقه اتصال/ پایه‌های تقوا بر روی ترک گناه استوار است

دارالعرفان: پایه‌های تقوا بر روی ترک گناه است، ریشه‌های خیر دنیا و آخرت بر روی ترک گناه است و بندگان مقرّب خدا چیزی را در این عالم، برتر و شریف‌تر از ترک گناه نمی‌شناختند. گناه خلأ ایجاد می‌کند، زندان‌ها را پر و بار سنگینی بر روی دوش ملت می‌گذارد.

به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه هدایت تهران، اظهار داشت: انسان اگر بخواهد با چند کلمه لغتی که یاد گرفته یا حفظ کرده و اسم آن را علم و دانش بگذارد، در نظام زندگی به آن چند کلمه متکی بشود و با عقول و ارواح متصل به پروردگار ارتباطی پیدا نکند و از آنها کمک نگیرد، ظلم سنگینی را به خودش روا داشته است و به آن عقول و ارواحی که خدا از باب رحمت و احسان برای تأمین خیر دنیا و آخرت او قرار داده، ظلم کرده است.

محقق، مفسر و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم افزود: همه این مقدمه را با آیه هشتم سوره اعراف پیوند بزنید. قیامت است و با انضمام آیه هفتم و آیه هشتم، منزل اول، وزن‌کردن پرونده است؛ منزل دوم هم یک‌طرف بهشت و یک‌طرف جهنم است. آیه هفتم را نمی‌خوانم، چون حساب کار شما در آیه هفتم است و بحثی درباره شما نیست و وزن پرونده‌تان سنگین است: «واولئک هم المفلحون، ثقلت موازینه»، مفلحون یعنی حیات بی‌مرگ، علم بی‌جهل، سعادت بی‌شقاوت، حیات بدون قطع‌شدن، این برای شماست.

«کِبر» تمام سرمایه‌های وجودی انسان را در این جهان به باد می‌دهد

نویسنده کتاب ارزشمند «تفسر حکیم» ادامه داد: اما این قول پروردگار است، چه باید کرد؟ قبول نکنیم؟ پس کدام قول را قبول کنیم؟ «وَمَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ»، آن مردمی که پرونده‌شان سبک است و وزنی ندارد، «فَأُولئِک اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»، اینها کسانی هستند که تمام سرمایه‌های وجودی خودشان را در دنیا تباه کرده‌اند و این معنی خسارت بنا بر نظر متخصص‌ترین لغت‌شناسان عرب است. چرا تباه کرده‌اند؟ کل سرمایه وجودشان را به‌خاطر یک کار تباه کرده‌اند: «بِما کانُوا بِآیاتِنا یظْلِمُونَ»؛ چون به نشانه‌های من و علائمی که من برای آنها فرستادم، این عقول کامله و ارواح جامعه ظلم کردند و ظلمشان هم این بود که آمدند همه انبیاء و ائمه و وحی را از زندگی‌شان حذف کردند و همه عمر گفتند خودمان می‌دانیم، خودمان بلد هستیم و به کسی احتیاج نداریم.

استاد اخلاق حوزه علمیه بیان داشت: کِبرِ برخاسته از چندتا لغت و کلمه‌ای که به‌نام علم حفظ کرده بودند: خودمان می‌دانیم! ما بلد هستیم خودمان را بگردانیم! این ظلم است و این ظلم باعث می‌شود که همه سرمایه‌های وجودی در همین دنیا تباه بشود، چون برای اینها سرمایه‌ای نمی‌ماند که در قیامت تباه شود.

استاد انصاریان با بیان اینکه راه ارتباط با این عقول ملکوتیه و انسان‌های عرشی که به حق وصل است، چهار مسئله است که اگر این چهار مسئله تحقق پیدا نکند، وجودم به آنها گره نمی‌خورد، ابراز داشت: خود این چهار مسئله هم تعلیم آنها به من است، هنوز متصل نشده‌ام که همه‌شان آمدند و گفتند می‌خواهی به این عقول و ارواح وصل بشوی، به این چهار کلمه ذهنت و گرفته از کتاب مغرور نشو، متکی نشو! این چهار حقیقت، انسان را به این عقول پیوند ناگسستنی می‌دهد که در روز قیامت به خود آدم بگویند: «انت منهم»، تو خیالت راحت باشد و تو را «فزع اکبر» نترساند: «لا یحزنهم الفزع الاکبر»، از حالا با دیدن شعله‌های دوزخ به خودت دغدغه راه نده؛ تو برای دوزخ نیستی، تو برای کسان دیگری هستی که آنها هم کنارت هستند، خودم هم کنارت هستم، «و هو معکم»، و من با شما هستم، این حرف خداست! انبیای من، صدیقین و شهدا هم با شما هستند: «وَمَنْ یطِعِ اَللّهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ اَللّهُ عَلَیهِمْ مِنَ اَلنَّبِیینَ وَاَلصِّدِّیقِینَ وَاَلشُّهَداءِ وَاَلصّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً» ﴿النساء، 69﴾.

نویسنده کتاب ارزشمند «سید الشهدا (ع) و یارانش» گفت: در این محشر چه رفیق‌هایی کنار تو هستند و چه نیکو هستند! تو تنها نیستی و انبیا هستند، صدیقین هستند، صالحین هستند، شهدا هستند و تو در زمره آنها هستی؛ این اتصال، چنین نتیجه عظیمی را به‌بار می‌آورد. شما را قَسَم‌ هم نمی‌دهم که این‌گونه آیات، مثل آیه هشتم اعراف و آیه دوم و شصت‌ونهم سوره نساء را خیلی راحت باور بکنید! کنار آن چون‌وچرا نگذارید، بحث نکنید، خدا جای بحث و چون‌وچرا و شک و تردید در کنار این دو آیه قرار نداده است؛ اگر هستید، آرام باشید! راحت باشید! مثل آرامشی که همسن شما جوان‌ها وجود مبارک حضرت علی‌اکبر داشت.

حدود 30 سال است که از خدا خواسته‌ای دارم

استاد اخلاق حوزه علمیه عنوان کرد: وقتی ابی‌عبدالله(ع) در راه سرشان را روی زین اسب گذاشتند و خوابشان برد، بیدار که شدند، گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون»، علی‌اکبر در کنارشان بود، گفت: بابا، سفر بوی مرگ می‌دهد؟ فرمودند: آری پسرم؛ ما داریم می‌رویم و کل کاروان با شهادت به کام مرگ می‌افتد. گفت: پدر! «اولسنا علی الحق»، ما در همه زندگی‌مان به حق متکی نیستیم؟ حق یعنی خدا، یعنی وحی، یعنی انبیاء، یعنی صدیقین، یعنی شهدا، یعنی صالحین. «قال (علیه السلام) نعم یا بنی»، ما در همه‌چیزمان به حق متکی هستیم؛ این جوان هجده ساله به پدرش گفت: «اذا - یعنی بنابراین- لا نبالی بالموت»، هیچ باکی از مُردن نداریم.

وی خطاب به حاضران در جلسه تصریح کرد: شما جوان‌های عزیزم که من خیلی عاشقتان هستم، درحالی‌که شما را نمی‌شناسم و کاری هم با شما ندارم. یک نان و پنیر خوبی خدا به من داده که دارم می‌خورم و بعد هم می‌روم، کاری به شما ندارم که حالا بگویید یک آخوند عاشق ماست، برویم ببینیم که کاری دارد بکنیم یا چیزی می‌خواهد! نه، من هیچ کاری ندارم و هیچ‌چیزی هم نمی‌خواهم. یک چیز می‌خواهم، آن‌هم نه از شما؛ این را بالای سی‌سال است بین خودم و خدا دارم می‌گویم و او می‌داند. دروغ نمی‌گویم! آن‌هم این است که به او گفته‌ام، موکّل مرگ را که فرستادی، پیش از اینکه جان من را بگیرد، یک قلم قرمز بر روی کل پرونده من بزن و بگو شتر دیدی، ندیدی! هیچ‌وقت نگفته‌ام نماز دارم، روزه دارم؛ فقط یک قلم قرمز، همین! من هیچ خواسته‌ دیگری در دنیا ندارم. بارک‌الله بر باباطاهر، بارک‌الله! چه‌چیز خوبی با زبان شعر یاد ما داده ‌است.

وی با اشاره به مصرعی از ابیات باباطاهر افزود:  از آن روزی که ما را آفریدی/ به غیر از معصیتْ چیزی ندیدی. «اگر دروغ است، بگویید دروغ است! این قَسَمی که در شعر دومش است، خدا به عزت و جلالش قسم خورده که هرکسی من را این‌جوری قسم بدهد، رد نمی‌کنم و قبول می‌کنم».  خداوندا به حق هشت و چهارت/ ز ما بگذر، شتر دیدی ندیدی.  برای تو کاری ندارد! خیلی‌ها در جلسه هستند که من با آنها هم کاری ندارم. صاحبان مناصب مهم هستند که میان مردم نشسته‌اند. برای آنها هم خیلی نکته مهمی است، برای شما هم مهم است.

عشق واقعی علامه جعفری(ره) به امام حسین(ع) او را نسبت به قیامت، آسوده خیال کرد

این مترجم و مفسر قرآن کریم بیان داشت: یک‌روز بعدازظهر تلفن زنگ زد، برداشتم و دیدم استاد باکرامت، عالم کم‌نظیر، فیلسوف الهی، علامه جعفری(ره) است. به من گفت: حسین، کاری نداری؟ گفتم: نه، امرتان؟ گفت: بلند شو به خانه ما بیا! خب از این‌طرف تهران، شرق به غرب، حدود بلوار آیت‌الله کاشانی رفتم. تنها بود، گفت: چه خوب شد آمدی! امشب دوازده شب دارند من را به‌خاطر بیماری به اروپا می‌برند، احتمال می‌دهم برنگردم؛ تو را خواستم تا یک چیزی به تو بدهم و یک چیزی بگویم. یک پولی را درآورد و به من داد و گفت: این را چهار قسمت کن و بعد از رفتن من، هر جا خودت صلاح دیدی که هزینه شود، هزینه کن. گفتم: چشم! گفت: پس آنچه که می‌خواستم به تو بدهم، دادم؛ اما یک چیزی می‌خواهم به تو بگویم. تو من را می‌شناسی و از سال پنجاه با هم رفیق بوده‌ایم، درست است؟ گفتم: بله! گفت: رفت‌وآمد هم با هم زیاد داشته‌ایم؛ جای این را من غیر از تو نداشتم که بگویم، وگرنه می‌گفتم. خیلی استاد دانشگاه با من و خانواده‌ام رفیق هستند، ولی جای‌ آن تو هستی.

من تا الآن نماز قضا ندارم، روزه قضا ندارم، حج را رفته‌ام و در عبادتم بدهی ندارم؛ اما همه عباداتم را که دارم می‌روم، اینها را کنار گذاشته‌ام و گفته‌ام بروید، نمی‌خواهم پیش من باشید؛ هیچ امیدی به شما ندارم! این یک مسئله بود.

وی ادامه داد: علامه جعفری(ره) افزود: چندسال در قم درس خوانده‌ام، بعد به نجف رفته‌ام و بزرگ‌ترین استادها مثل آقا‌شیخ‌مرتضی طالقانی، آیت‌الله‌العظمی خوئی، این آدم کم‌نظیرِ در علم را دیده‌ام. الآن که می‌خواهم به خارج بروم، به عمر تحصیلم هم گفته‌ام کنار بروید که هیچ امیدی به شما ندارم؛ اما خیلی طلبه و دانشگاهی را درس داده‌ام و بالاخره آنها با زبان من با اسلام، با حکمت و با قرآن آشنا شده‌اند. حالا که 73-74 ساله هستم، به آنها هم گفته‌ام دارم می‌روم، شما هم من را رها کنید و کنار بروید که ابداً به شما امیدی ندارم. بعد به من گفت: حسین، می‌دانی امیدِ صد درصد من به قیامتم که هیچ نگرانی‌ای ندارم، به چیست؟ گفتم: نه استاد! گفت: فقط به ابی‌عبدالله(ع) است.

4 حلقه اتصال/ پایه‌های تقوا بر روی ترک گناه استوار است

استاد انصاریان به بیان چهار حلقه اتصالْ بدون توضیح و شرح که بزرگ‌ترین اهل دل، اهل حال، اهل قرآن، اهل نبوت، اهل ولایت اهل‌بیت(ع) براساس آیات و روایات ردیف کرده‌اند، پرداخت و گفت: عزیزانم، خواهرانم، مادرانم! اولی بسیار مهم است و در قرآن شأنی دارد: «الاول ترک المعاصی»، آن عقول کلیه و ارواح طیبه متصله دوست ندارند که ما گناه - مالی، بدنی، زبانی، غریزی- بکنیم، دوست ندارند! «وهذا هو الذی بنی علیه قوام التقوی واسس علیه اساس الآخرة والاولی وما تقرب المتقربون اَعلی واَفضل منه»، پایه‌های تقوا بر روی ترک گناه است، ریشه‌های خیر دنیا و آخرت بر روی ترک گناه است و بندگان مقرّب خدا چیزی را در این عالم، برتر و شریف‌تر از ترک گناه نمی‌شناختند. گناهان خلأ ایجاد می‌کند، گناهان زندان‌ها را پر می‌کند، گناهان بار سنگینی بر روی دوش ملت می‌گذارد، گناهان عقل را می‌کُشد، روح را می‌کُشد، دل پدر و مادرها را می‌سوزاند، خانواده‌ها را از هم می‌پاشد و خیلی خطرناک است!

شغل خودتان را طاعت‌الله قرار دهید

وی دومین حلقه اتصال را «الاشتغال بالطاعات» یعنی شغل خودتان را طاعت‌الله قرار بدهید، طاعت‌الرسول(ص) قرار بدهید، طاعت ولی‌الله(ع) قرار بدهید برشمرد و اظهار داشت: «یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّهَ وَأَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَأُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکمْ». حلقه سوم اینکه، «عدم الغفله»، خدا را در هیچ‌جایی یادتان نرود، حلال و حرام را در هیچ‌جایی یادتان نرود، حَسَنات الهیه را در هیچ‌جایی یادتان نرود.

 این استاد قرآن عنوان کرد: چهارمین حلقه، «الحزن الدائم» است؛ نسبت به گذشته‌تان واقعاً غصه‌دار باشید که خدایا! با این گذشته‌ای که من داشته‌ام، نمی‌دانم وضعم چه می‌شود. خدایا! از آینده نگران هستم، نکند از تو ببرّم؛ غصه‌دار هستم! «الحزن الدائم»، نسبت به گذشته‌ام و آینده‌ام غصه دارم. خدا فرموده است: «انی لا اسکن الا فی قلب محزون»، من را می‌خواهید در جایی پیدا بکنید، جای من در دل‌های شکسته است، در دل‌های غصه‌دار است که نسبت به گذشته‌شان غصه می‌خورند، نسبت به آینده‌شان غصه می‌خورند و این غصه با آنهاست. «الحزن الدائم» کِی برطرف می‌شود؟ وقتی در بستر افتاده‌اند و نفس‌ها دارد به آخر می‌رسد، فرشتگانم را نازل می‌کنم، «تتنزل علیهم الملائکه» که قبل از اینکه جانشان را بگیرند، به آنها بگویند: «ان لا تخافوا»، ترس تمام شد، «ولا تحزنوا»، غصه تمام شد!

وی ابراز داشت: یک روایت هم برای آنهایی بگویم که امسال جدید آمده‌اند؛ چون نسل‌به‌نسل یک عده می‌میرند و یک عده‌ای هنوز جلسه را ادامه می‌دهند و یک عده‌ای هم جدید می‌آیند. همین بچه‌های خودتان هستند، بچه‌های قبلی هستند، شما را می‌گویم! باور بکنید! خدا به ملک‌الموت می‌گوید: عمر این بنده من تمام است، برو و از او اجازه بگیر؛ همین‌جوری بالای سر او نرو جانش را بگیر؛ سلام کن و اجازه بگیر! اگر اجازه داد، جان او را بگیر. ائمه(ع) می‌گویند: شما نمی‌توانید اوضاع محتضر را ببینید که چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. شما می‌بینید یکی دارد نفس‌هایش به آخر می‌رسد، اما نمی‌دانید چه مسائلی در جریان است، ولی او خودش می‌بیند.

گفت‌وگوی ملک‌الموت با انسان در حال احتضار

مترجم و مفسر قرآن کریم به شرح لحظات حضور ملک‌الموت بر بالین انسان مؤمن پرداخت و گفت: ملک‌الموت می‌آید: «السلام علیک اتاذن لی ان اقبض روحک» به من گفته‌اند به تو سلام کنم و اجازه بگیرم، می‌توانم جان تو را بگیرم؟ می‌گوید: نخیر! بارک‌الله به قدرت شما، خیلی جالب است! آدم خیلی شجاعانه به ملک‌الموت می‌گوید: نخیر! نمی‌توانی جان من را بگیری، چرا؟ امام صادق(ع) می‌گویند: نیّت او این است که بیشتر بماند، بیشتر عبادت بکند، به این خاطر می‌گوید نه! عرض می‌کند: خدایا! شنیدی که می‌گوید نه! خطاب می‌رسد: عیب ندارد! پرده را کنار بزن و جای او را نشان بده. پرده کنار می‌رود، چه‌چیزی را نشان می‌دهد؟ آیه را ببینید: «وابشروا»، هنوز در بهشت نرفته‌اند، می‌گویند به تو مژده می‌دهیم، «وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ»﴿فصلت، 30﴾، یادت هست در آن‌وقتی که سرِپا بودی، چقدر خدا در قرآن وعده بهشت داده بود؟ این همان بهشت است؛ حالا جانت را بگیرم؟ می‌گوید: نخیر! شماها عجب روحی بزرگی دارید! نه، یعنی بهشت هم می‌بینید و نمی‌خواهید بمیرید؟ نه! ملک‌الموت می‌گوید: خدایا! شنیدی که جای او را هم نشان دادم و نمی‌آید. می‌گوید: ملک‌الموت، پرده دوم را کنار بزن و رفیق‌هایش را نشان بده. پرده دوم کنار می‌رود، می‌بیند پیغمبر(ص)، زهرا(س)، امیرالمؤمنین، امام مجتبی، زین‌العابدین، امام صادق، امام باقر تا امام عصر(عج) را، چهارده‌تا را می‌بیند، ولی به ابی‌عبدالله(ع) خیره می‌شود. ملک‌الموت! چرا معطل هستی؟ من را ببر.

انتهای پیام /


منبع : پایگاه عرفان
  • استاد حسین انصاریان
  • محرم الحرام 1439
  • سخنرانی روز نهم حسینیه هدایت تهران
  • «کِبر» تمام سرمایه‌های وجودی انسان را در این جهان به باد می‌دهد
  • شغل خودتان را طاعت‌الله قرار دهید/ حدود 30 سال است که از خدا خواسته‌ای دارم
  • 4 حلقه اتصال/ پایه‌های تقوا بر روی ترک گناه استوار است
  • گفت‌وگوی ملک‌الموت با انسان در حال احتضار
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه