قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

الگوهای رفتاری و اخلاقی حضرت سیّدالشهدا(ع)  

سیدالشهدا(ع)در طی مدت پنجاه سال از زندگی خود درس‌ها و رفتارهای بی‌نظیری را از خود نشان دادند. توجه و تمسک به الگوی رفتاری سیدالشهدا(ع)باعث تحقّق و ریشه‌دواندن این‌ رفتارها در میان پیروان و علاقمندان آن حضرت خواهد شد. از این جهت به معرفی اجمالی رفتارهای اخلاقی سیدالشهدا(ع) می‌پردازیم.

 

طهارت امام حسین(ع) و یارانشان

حضرت سيّدالشهدا(ع) همانند ديگر امامان معصوم: هم در ظاهر و هم در باطن پاك و مطهّر بودند. ايشان در طول عمر مبارک‌شان همواره با وضو بوده و علاوه بر طهارت باطنی[1]، مراقب طهارت ظاهری خود نیز بودند و همواره خود را در برابر پروردگار مي‌ديدند و در شب عاشورا اين موضوع به خوبي متجلّی شده بود. حضرت به فرزند برومندشان، علي‌اكبر(ع) دستور داد تا مقداري آب تهيه كند. ايشان به همراه گروهي از اصحاب در پي آب رفتند و توانستند مقدار اندكي آب تهيه كنند. امام حسين(ع) ياران خود را جمع کرد و فرمود: «با اين مقدار آب غسل كرده و وضو بگيريد. لباس‌هايتان را نيز با اين آب شست‌وشو دهيد؛ چرا كه فردا زمان ملاقات با پروردگار است، چه زيباست كه با بدن پاك به ملاقات خداوند متعال برويم.»[2]

 

البتّه اين طهارت معاني و تفاسیر متعددی دارد. باید اشاره کرد که یکی از تفاسیر آن عبارت است از دست كشيدن از تمام تعلّقات دنيوي. اين طهارت يعني شست‌وشو دادن دل از هر آن‌چه غير خدا در آن بود؛ زیرا اين غسل در واقع طهارت فكر و قلب را در پي دارد. خداوند متعال آيات متعددی در مورد طهارت بيان مي‌كند که بیانگر اهمیّت این موضوع می‌باشد.[3]

در مورد پیوستگی طهارت با اهل بیت:، پروردگار در آیه شریفه: ﴿لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[4]﴾

 

 به بندگان خود گوشزد مي‌كند كه جز پاكان و مطهّران واقعی، كسي نمي‌تواند مفاهيم عرشي قرآن كريم و علوم ناب معصومان:را درك كند. در حقيقت قبله حقيقي، معصومان: هستند. اگر خداوند به انسان‌ها دستور داد تا رو به قبله نماز بخوانند، به اين سبب بود كه كعبه از خاك و گل ساخته شده و در شهر مكه مستقر است؛ در حالي كه معصومان: به حسب ظاهر در جايي مستقر نبودند و وجود و حقیقت مطهرشان باطن کعبه است. در حقيقت كعبه، بدل از اهل‌بيت: است. به عبارت ديگر اهل‌بيت: معنا و مفهوم باطن قبله و کعبه ظاهری مسلمانان هستند.[5]

كعبه يك سنگ سياهیست كه ره گم نشود


غسل در اشك مي‌زنند كه اهل طريقت گويند  


حاجي! احرام دگری بند، ببين يار كجاست!
                                           (مهدی جابری)

پاك شو اوّل، پس ديده بر آن پاك انداز

(حافظ شيرازي)

 

با توجه به اين مطالب مي‌توان فهميد که انسان با ارتكاب معاصی و تداوم آن نمي‌تواند به حقيقت قرآن و اهل‌بيت: دست يابد و آن را درك كند.

حضرت سيّدالشهدا(ع) چون می‌خواستند یاران‌شان با پاكي بدن و طهارت دل، با خداوند ملاقات كنند به آنان امر كرد در شب عاشورا، خود را از تمام شوائب و آلودگی‌های دنيوي تطهير كرده تا با ارواح پاكيزه به سوي خدا بشتابند.

علاوه بر آن‌كه آن حضرت نزد پروردگار داراي ارج و مقام ويژه‌اي است، در ميان موجودات ديگر نيز سرآمد خوبي‌ها و زيبايي‌هاست. ايشان همان كسي است كه تمام موجودات عالم براي مصائب او اشك ريختند. امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «تمام فرشتگان و همة موجودات آسمان‌ها و زمين، حتي پرندگان در هوا و ماهيان دريا براي جدّ بزرگوارم، اشك ريختند و ناله زدند.»[6]

امام صادق(ع) در روايتي دیگر مي‌فرمايد: «فرشتگان الهي همواره تا روز قيامت به زيارت حضرت سيّدالشهدا(ع) مشرف مي‌شوند.»[7]

 

عفو امام حسین(ع) در هنگام ناسزاگويي

يكي دیگر از امتيازات ويژه امام حسین(ع) گذشت و عفو ايشان در مقابل جسارت‌ها و ناسزاگويي دشمنان اهل‌بيت: بوده است؛ البتّه در بعضي از موارد، اين عفو و گذشت، موجب هدايت فرد مقابل مي‌گرديد.

در کتب تاریخی نقل شده است که روزي عصام‌بن‌المصطلق‌شامي وارد مدينه شد و مشاهده کرد مردم مدينه به امام حسين(ع) احترام مي‌گذارند. او كه حضرت را نمي‌شناخت، از مردم پرسيد: اين شخص كيست؟ در پاسخ گفتند: او حسين‌بن‌علي‌بن‌أبي‌طالب(ع) است. او كه كينة عجيبي از اميرمؤمنان(ع) به دل داشت، نزد حضرت آمد و در مقابل ايشان، به حضرت اميرالمؤمنين(ع) جسارت كرد؛ وقتي مشاهده نمود حضرت هيچ عكس العملي نشان نمي‌دهد، به خود ايشان نيز جسارت کرد و ناسزا گفت. حضرت با كمال آرامش به او گفت: آيا اهل شام هستي؟ او گفت: آری، سپس نگاه محبّت آميزي به او كرد و فرمود: اگر بدهكاري داري، بدهي‌ات را محاسبه كن تا آن را پرداخت كنم، اگر خرج سفر نداري آن را نيز به تو مي‌دهم، اگر مسافر هستی و محل سکونت در مدینه نداری مي‌تواني شب را در خانه من بگذراني. عصام با مشاهده عفو و اخلاق عالی سیدالشهدا(ع) از عملش پشيمان شد و به حضرت عرض كرد: به زمين امر کن تا مرا ببلعد!»[8]

 

تواضع امام حسین(ع) در برابر كارگران

امام حسین(ع) علاوه بر آن‌كه در برابر كودكان متواضع بوده و به آنان محبّت مي‌كردند، در برابر افراد مستمند نيز تواضع می‌نمود و با آنان بر سر یک سفره مي‌نشست و غذا می‌خورد.

نقل شده است که روزي حضرت تعدادي از كارگران فقير و كم درآمد را مشاهده كرد كه سفرة خود را پهن كردند تا غذا بخورند. در اين سفره چيزي به جز خرده‌های نان يافت نمي‌شد. كارگران نيز متوجّه حضور حضرت شدند. يكي از كارگران گفت: از غذا ميل نكنيد تا من حضرت را براي خوردن غذا دعوت كنم. آنان گفتند: مقام امام حسين(ع) بسيار عظيم است، آيا با اين مقام والا بر سر سفره ما حاضر مي‌شود؟ آن كارگر گفت: شما به خوبي ايشان را نمي‌شناسيد، حضرت انسان بسیار متواضعي است. سپس از جا برخاست و به حضرت عرض كرد: مولاي من! آيا با ما غذا ميل مي‌كنيد؟ حضرت بلافاصله از مركب پياده شد و بر سر سفره نشست و فرمود: اگر این غذای شما صدقه نبود، هر آینه از آن می‌خوردم(اشاره به این نکته که صدقه بر ما اهل‌بیت: حرام است) و سپس حضرت فرمود: آيا دعوت مرا اجابت كرده و به منزلم مي‌آييد؟ كارگران با خوشحالي دعوت حضرت را پذيرفتند و به همراه ايشان وارد منزل شدند. حضرت دستور دادند براي آنان غذاي مناسب تهیه کنند بعد از صرف غذا حضرت به همه‌ آنان مقداري لباس و درهم داد.»[9]

اين حكايات مي‌تواند درس عبرتي براي همگان باشد كه با فقيران و زيردستان به خوبي رفتار نموده و به چشم حقارت به آنان نگاه نکنیم و با مجالست دائم با آنها و رفع مشکلات آنها سیره رفتاری آن حضرت را الگوی زندگی خود قرار دهیم.

 

مقدم بودن رفع گرفتاری نیازمندان بر تمام امور از منظر سیّدالشهدا(ع)

امام حسین(ع) به تأسّي از پيامبر اسلام(ص) و ديگر معصومان: اموال خود را در راه خدا انفاق مي‌كردند. در اين زمينه حكايات فراواني نقل شده است.

روزي يكي از اعراب بيابان‌نشين وارد مدينه شد و از مردم شهر مي‌پرسيد: بخشنده‌ترين مردم چه كسي است؟ مردم نيز در پاسخ، نام امام حسین(ع) را به زبان مي‌آوردند. او در جست‌ُجوي حضرت بود كه در مسجد ايشان را يافت. نزد حضرت رفت و نياز مالي خود را مطرح كرد. حضرت بدون آن‌كه نيازمند را ببيند به غلام خود مي‌فرمايد: آيا از مخارج سفر به حج، چيزي باقی مانده است؟ غلام عرض كرد: چهارهزار دینار. حضرت به او فرمان داد تا آن را نزد ايشان بياورد. از آنجايي كه اين مبلغِ هنگفت داخل كيسه قرار نمي‌گرفت، عباي مبارك‌شان را بيرون آورد و دينارها را درون آن ريخت و آن را پيچيد. سپس به خاطر آن‌كه اعرابي خجالت زده نشود، از پشت درب آن دينارها را به او داد.

وقتي سائل اين دينارها را ديد گريست. صداي گريه او بلند شد، به گونه‌اي كه حضرت صدایش را شنيد. از پشت در به سائل فرمود: بيش از اين، ديناري ندارم تا به تو دهم. او گفت: مشكل من با چند دينار حل مي‌شد، امّا شما هزاران دينار داديد. گريه من براي كم بودن هديه شما نيست. حضرت فرمود: پس چرا گريه مي‌كني؟ سائل گفت: گريه‌ام به اين دليل است كه چگونه اين دست‌هاي بخشنده وارد خاك قبر مي‌شود.[10]

 

گوشه‌‌هایی از الگوی رفتاری سیدالشهدا(ع) در خانواده

یکی از ویژگی‌های امام حسین(ع) احترام فوق‌العاده و توجّه ایشان به همسر و رعایت حقوق آنهاست. حضرت فرزندان برومندي را نیز تربيت نمودند. در تاريخ آمده است که حضرت با سه بانو ازدواج كرده بودند. ازدواج اوّل ايشان با شهربانو[11] بود كه امام سجاد(ع) ثمره اين ازدواج به شمار مي‌آيد. حضرت تا زماني كه (همسر اوّل‌شان) شهربانو در قيد حيات بود با همسر ديگري ازدواج نكرد؛ امّا شهربانو پس از تولّد امام سجاد(ع) دارفاني را وداع گفت و حضرت پس از فوت ایشان با زني به نام ليلا[12](مادر علی‌اکبر(ع)) ازدواج كرد، امّا او نيز در سنين جواني وفات نمود. پس از مرگ ليلا مدّتي حضرت ازدواج نكرد تا این‌که روزي يك مسيحي[13] وارد شهر مدينه شد و مشاهده كرد سه نفر با چهره دلنشين و ادب و تواضع فراوان در حال حركت هستند، از مردم پرسيد كه اين سه نفر چه كساني هستند؟ در پاسخ گفتند: آنان اميرالمؤمنين(ع)، امام حسن و امام حسين(ع) هستند پس آن مسیحی به نزد آنان رفت و عرض كرد: من مسيحي هستم و سه دختر دارم. دخترانم با عفت و پاكدامن هستند؛ دوست دارم آنان را به ازدواج شما درآورم آن مرد بلافاصله شهادتين را به زبان جاري كرده و به مذهب اسلام مشرّف شد. سپس دختر بزرگ‌تر خود را به عقد اميرالمؤمنين(ع)، دختر كوچك‌تر از آن را به عقد امام حسن(ع) و كوچك‌ترين دختر خود را كه نامش رباب[14] بود را به عقد امام حسین(ع) درآورد.[15]

رباب در منزل حضرت سيّدالشهدا(ع) به منزلتي رسيده بود كه حضرت مي‌فرمود: به عمرم قسم! من خانه‌ای که در آن بانوانی به نام سکینه و رباب باشد را دوست داشته و همه اموالم را در راه آنها صرف نموده و در این انفاق از سرزنش و شکایت مردم هراسی ندارم.»[16]

 

الگوی رفتاری امام حسین(ع) با کودکان

يکي از دستورات تربيتي و اخلاقی دين مبين اسلام، بوسيدن و اظهار محبّت به خردسالان و کودکان مي‌باشد و حتّی تقدّم سلام بر کودکان از سنّت‌های اصلی دین اسلام است.[17] رسول خاتم(ص) همواره کودکان را مورد نوازش قرار مي‌داد و آنان را مي‌بوسيد.[18]

در منابع روايي آمده است پيامبراسلام (ص) علاقة فراوانی به دختر گرامی‌شان داشتند و همواره ایشان را می‌بوسیدند. عایشه[19] که از این موضوع خشنود نبود، به پیامبر(ص) در مورد اين عمل اعتراض مي‌کرد؛ امّا پيامبر(ص) مي‌فرمود: «هرگاه مي‌خواهم که بوي بهشت را استشمام کنم، حضرت زهرا(س) را مي‌بوسم.»[20]

 

يکي ديگر از اعتراض‌هاي عايشه به پيامبر(ص) اين بود که چرا پيامبر(ص) تا اين حد به فرزندشان ‌حسین(ع) علاقه داشته و او را مي‌بوسند.[21] پيامبر(ص) نيز در پاسخ مي‌فرمود: «حسين ثمره و ميوة دل من است و من به او عشق مي‌ورزم.»[22]

ملاطفت و مهرباني با كودكان موجب مي‌شود كه آنان در دوران جواني و بزرگسالي به ديگران محبّت نموده و بذر محبّت را در نسل‌هاي آينده بكارند. البتّه محبّت و مهرباني با كودكان روش‌هاي ویژه‌ای دارد که يكي از اين روش‌ها، در آغوش گرفتن كودكان و بوسيدن آنان است. گاهي مشاهده مي‌شود كه والدين به دليل خستگي فراوان، كودكان خود را فراموش كرده و به آنان محبّت نمي‌كنند؛ عدّه‌ای ديگر نیز به دليل خجالت، از ابراز محبّت به فرزندان‌شان خودداري مي‌كنند، امّا آنها بايد بدانند با اين اعمال، فرزندشان در آينده دچار ناهنجاري‌هاي اخلاقي و اجتماعي مي‌شود كه آثار سوئي به دنبال دارد.

 

امام حسین(ع) در اين زمينه الگوي تمام انسان‌هاست. ايشان همواره دست نوازش و محبّت خود را بر سر كودكان مي‌كشيدند و با آنان هم‌بازي مي‌شدند.

در سیره سیدالشهدا(ع) آمده است که روزي حضرت از كوچه‌هاي مدينه عبور مي‌كرد. در يكي از كوچه‌ها، مشاهده كرد عدّه‌ای از كودكان پس از پايان بازي در گوشه‌اي نشستند و در حال خوردن خرده‌های نان خشكي که از منازل‌شان آورده بودند، هستند. وقتي كودكان امام حسين(ع) را ديدند، از جا برخاستند و دامان ايشان را گرفتند و گفتند: آيا با ما غذا می‌خورید؟ حضرت نیز درخواست آنان را اجابت كرد. حضرت همانند ديگر كودكان بر روي زمین نشست و با آنها خرده‌های نان خشك مي‌خورد.

بعد از آن‌كه خرده نان‌ها تمام شد، حضرت رو به كودكان فرمود: من دعوت شما را اجابت كرده و با شما هم‌غذا شدم، حال من از شما تقاضايي دارم، آيا آن را اجابت مي‌كنيد؟ كودكان گفتند: آری. حضرت فرمود: من همة شما را به منزل خود دعوت مي‌كنم. كودكان كه بسيار خوشحال شده بودند به همراه حضرت وارد منزل ايشان شدند.

 

حضرت به خادمان منزل دستور داد تا به همة كودكان، لباس زيبا داده و غذاي لذيذ و مطبوعی براي آنان فراهم كنند. سپس فرمود: اين كودكان هر چه داشتند سر سفره گذاشتند، من هر كاري براي آنان انجام دهم، نسبت به عمل آنان اندك است و نمي‌توانم محبت آنان را جبران كنم.»[23]

به فرمودة امام حسين(ع)، علي اکبر(ع) آينة تمام‌نماي رسول خدا(ص) بوده است.[24] دربارة دوران کودکي علي اکبر(ع)، روايتي نقل شده که گوياي کرامت و تربيت او در دامان حسين‌بن‌علی(ع) است.

کثيربن‌شاذان نقل می‌کند: «خودم شاهد بودم که علي‌اکبر(ع) در غير فصل مناسب، از پدر بزرگوارش انگور طلب کرد. ناگاه امام حسين(ع) با دست به کنارة ديوار مسجد زد و انگور و موزي از آن خارج شد. پس فرزند خود را از آن خورانيده و فرمود: از آن‌چه نزد خداي تعالي هست، به اوليائش بيشتر مي‌رسد.»[25]

 

مبارزه با فساد جامعه، علّت قیام سیّدالشهدا(ع)

در منابع تاريخي آمده است که عدّه‌ای از سردمداران حکومتي و اصحاب امام حسین(ع) ايشان را از رفتن به کوفه منع کرده و حتي نسبت به اين سفر اعتراض مي‌کردند؛ امّا حضرت با دلايل  مستدل پاسخ آنان را مي‌دادند.

در تواریخ نقل شده است که روزي فرزدق[26] در مسير به امام حسين(ع) عرض کرد: یابن رسول الله! به سمت کوفه حرکت نکن، حضرت در پاسخ فرمود:

«يا فرزدق! أنّ هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان، و ترکوا طاعة الرحمن، و أظهروا الفساد في الارض، و أبطلوا الحدودّ و شربوا الخمور»[27]؛ ای فرزدق! این قوم ملازم شیطان شده‌اند و اطاعت الهی را ترک نمودند و در زمین فساد کردند و حدود الهی را باطل نمودند و شراب نوشیدند.

 

اين پاسخ مي‌تواند معيار نسبي براي مقابله با فساد و جهاد در راه خدا و احياي امر به معروف و نهي از منکر باشد. در زمان حيات امام حسین(ع) احکام الهي در حال تغيير بود و حرام‌هاي الهي تبديل به حلال مي‌شد! يزيد و پيروانش به صورت آشکارا شراب مي‌خوردند و حدود الهي را رعايت نمي‌کردند. در اينجا وظيفة حضرت اقتضا مي‌کرد به جنگ با آنان بپردازد و با نثار جان مبارک خود اجازه ندهد تا احکام الهي دچار تغيير و تحوّل شود.

يکي ديگر از معترضان حرکت امام حسین(ع) به کوفه، مروان‌بن‌حکم[28] بود. او قبل از حرکت حضرت به سوي کوفه، نزد ايشان آمد و حضرت را به بيعت با يزيد دعوت کرد! حضرت در پاسخ فرمود:

«عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ »[29]؛ یعنی فاتحة اسلام خوانده شده است.

 

اگر حضرت با يزيد بيعت مي‌کرد، دين مقدس اسلام تباه مي‌شد و چيزي از آن باقي نمي‌ماند. مسئوليت حضرت(ع) در آن عصر بسيار سنگين بود؛ زيرا بايد در برابر انحراف‌ها و تحريفاتي که  يزيديان به وجود آوردند ايستادگي کند، ولو اين‌که جان مبارک ايشان به خطر افتد. البتّه ديگر اعضاي جامعه اسلامي نيز چنين وظيفه‌اي داشتند، چرا که رسول خدا(ص) مي‌فرمايد:

«کلّکم راعٍ و کلّکم مسئول عن رعيته»[30]؛ همة شما مسئول هستید و همة شما نسبت به زیر دستانتان وظیفه دارید.

در جامعة اسلامي تمام افراد همچون زنجيري به هم متّصل و پیوسته هستند و هر کدام نسبت به يکديگر و دستورات الهي وظايفي دارند. اگر امروز در جامعة اسلامي مفاسد اقتصادی و اخلاقی و بی‌عفتی رواج پيدا کند و انديشمندان، فرهيختگان و ديگر اعضاي جامعه سکوت کنند آسيب جدي بر پيکر نظام اسلامي وارد شده و به تدريج جامعه از درون نابود می‌شود.

اگر در عصر حضرت سيّدالشهدا(ع) همة افراد به يزيد اعتراض کرده و حرمت شراب‌خوري را به او گوشزد مي‌کردند[31]، او نمي‌توانست به صورت آشکارا شراب بنوشد.

خلاصه آن‌که مسئوليت‌پذيري حضرت(ع) موجب وقوع حادثة جانگداز عاشورا شده و وظايف شيعيان و پيروان حضرت آن است که اين فرهنگ عاشورايي را پاس بدارند و در حفظ و غني‌سازي و تقویت آن کوشا باشند.

 

 

-------------------------------------------------------------------------

[1] . مفاتیح‌الجنان؛ زیارت وارث، «لم تُنَجِسُکَ الجاهلیهُ بِأنَجاسِها».

[2]. در کتاب الکامل ابن اثیر:4/60 چنین آمده است: «فلمّا دنوا من الحسين(ع) أمر فضرب له فسطاط ثم أمر بمسك فميث في جفنة ثم دخل الحسين(ع) فاستعمل النورة ووقف عبد الرحمن بن عبد ربة وبرير بن حضير الهمداني على باب الفسطاط وازدحما أيهما يطلي بعده فجعل يزيد يهازل عبد الرحمن فقال له والله ما هذه بساعة باطل فقال يزيد والله إن قومي لقد علموا أني ما أحببت الباطل شاباً ولا كهلاً ولكني مستبشر بما نحن لاقون والله ما بيننا وبين الحور العين إلا أن يميل هؤلاء بأسيافهم».

البتّه از اينكه ياران امام حسين(ع) در شب عاشورا غسل نموده‌اند در ميان تاريخ نويسان اختلاف است. در كتاب لهوف سيد بن طاووس، به مسأله غسل كردن امام حسين(ع) و يارانش اشاره نشده است. هم چنين در كتاب ارشاد شيخ مفيد نيز به اين مطلب اشاره نشده است؛ ولي در كتاب خصائص الحسينیه، شيخ جعفر شوشتري(صفحه 12) به غسل كردن امام حسين(ع) در شب عاشورا اشاره شده است. به طور کلّی كتاب‌هاي معتبر تاريخي به مسأله غسل آن حضرت(ع) و یارانش اشاره‌اي نكرده‌اند.

با وجود اختلاف در غسل نمودن امام حسين(ع) در شب عاشورا مي‌توان اين نتيجه را گرفت كه اوّلا: غسل كردن امام حسين(ع) و يارانش براي شهادت بوده و آنها می‌دانستند كه تا ظهر عاشورا به شهادت مي‌رسند و شهادت با غسل را براي ديدار معبود خود، بر همه چيز مقدم داشتند.

ثانياً: احتمال اين را نيز مي‌دادند كه فردا نيز همانند روزهاي گذشته، از شريعه فرات آب را به خيام برسانند، همان‌طور که حضرت عباس(ع) در روز عاشورا براي آوردن آب به طرف علقمه حركت نمود.

[3]. بعضي از اين آيات عبارتند از:

﴿لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَOمائده(5): 6؛ شما را [از آلودگى ها] پاك كند و نعمتش را بر شما تمام نمايد تا سپاسگزاري کنید.

﴿إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ﴾ بقره(2):222؛ يقيناً خدا كسانى را كه بسيار توبه مى كنند و كسانى را كه خود را [با پذيرش انواع پاكى ها از همه آلودگى ها] پاكيزه مى كنند دوست دارد.

﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ الله يُـــحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ﴾ توبه(9):108؛ در آن مردانى هستند كه خواهان پاكيزگى [و طهارت جسم و جان ] هستند و خدا پاكيزگان را دوست دارد.

﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾ فاطر(35):10؛ حقايق پاك [چون عقايد و انديشه هاى صحيح ] به سوى او بالا مى رود و عمل شايسته آن را بالا مى برد.

﴿ضَرَبَ الله مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ﴾ ابراهیم(14):24؛ كه خدا چگونه مثلى زده است؟ كلمة پاك [كه اعتقاد واقعى به توحيد است ] مانند درخت پاك است، ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.

﴿ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ عبس(80)14؛ بلند مرتبه و پاكيزه.

﴿لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ واقعه(56):79؛ جز پاك‌شدگان [از هر نوع آلودگى ] به [حقايق، اسرار و لطايف ] آن دسترسى ندارند.

[4]. واقعه(56):79؛ جز پاك‌شدگان [از هر نوع آلودگى ] به [حقايق، اسرار و لطايف ] آن دسترسى ندارند.

[5]. روایاتی که در این زمینه وارد شده، حاکی از آن است که هدف از آمدن به مکّه، رسیدن به باطن کعبه امام است. قال رسول الله(ص):«مثل الإمام مثل الكعبة إذ تؤتي و لا تأتي»؛ بحارالأنوار :36/353؛رسول خدا(ص) فرمودند : امام همچون كعبه است كه بايد به سويش روند، نه آنكه (منتظر باشند تا) او به سوي آنها بيايد. خداوند سبحان می‌فرماید:﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِم﴾ ابراهیم(14):37؛ پس دل هاى گروهى از مردم را به سوى آنان علاقمند و متمايل كن. مراد از کعبه این است که مردم در اهل بیت:جمع شوند. امام کاظم(ع) می‌فرماید: «من زار قبر ولدي علي كان له عند الله كسبعين حجة مبرورة، قال: قلت: سبعين حجة؟قال : نعم وسبعين ألف حجة، قال: قلت: سبعين ألف حجة؟ قال: رب حجة لا تقبل من زاره...»؛ الکافی:4/549 حدیث 2. «تمام‌الحج ‌لقاءِ‌الامام»

[6]. الكافي: 4/576، حدیث 2 .

[7] . مستدرك الوسائل: 10/ 262، حدیث 2.

[8]. منازل الآخرة:207-208؛ «روي عن عصام بن المصطلق أنه قال: دخلت المدينة فرأيت الحسين بن علي(ع) فأعجبني سمته ورواؤه، وأثار من الحسد ما كان يخفيه صدري لأبيه من البغض، فقلت له: أنت ابن أبي تراب؟ فقال: نعم. فبالغت في شتمه وشتم أبيه. فنظر إلي نظرة عاطف رؤوف، ثم قال: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ * وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ  إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ * وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾ ثم قال لي: خفض عليك، استغفر الله لي ولك، انك لو استعنتنا لأعناك، ولو استرفدتنا لرفدناك، ولو استرشدتنا شدناك.قال عصام: فتوسم مني الندم على ما فرط مني. فقال: ﴿ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ۖ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾ أمن أهل الشام أنت؟ قلت: نعم. فقال: (شنشنة أعرفها من أخزم) حيانا الله وإياك، انبسط إلينا في حوائجك، وما يعرض لك تجدني عند أفضل ظنك إن شاء الله تعالى. قال عصام : فضاقت علي الأرض بما رحبت و ودت لو ساخت بي».

[9]. المناقب«ابن‌شهر‌آشوب»:4/66؛ «و من تواضعه أنه مرّ بمساكين و هم يأكلون كسراً لهم على كساء فسلّم عليهم فدعوه إلى طعامهم فجلس معهم و قال لو لا أنه صدقة لأكلت معكم ثم قال قوموا إلى منزلي فأطعمهم و كساهم و أمر لهم بدراهم.»

[10]. مناقب آل أبي طالب(ع)«لابن شهرآشوب»: 4/ 65: «وَ قَدِمَ أَعْرَابِيٌّ الْمَدِينَةَ فَسَأَلَ عَنْ أَكْرَمِ النَّاسِ بِهَا فَدُلَّ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَوَجَدَهُ مُصَلِّياً فَوَقَفَ بِإِزَائِهِ وَ أَنْشَأَ:

لَمْ يَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاكَ وَ مَنْ          حَرَّكَ مِنْ دُونِ بَابِكَ الْحَلَقَةَ

أَنــْتَ جَـوَادٌ وَ أَنـْتَ مُعْتَمَدٌ      أَبُوكَ قَدْ كَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَةِ

لَوْ لَا الَّذِي كَانَ مِنْ أَوَائِلِكُمْ         كَانَتْ عَلَيْنَا الْجَحِيمُ مُنْطَبِقَةً

قَالَ فَسَلَّمَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ قَالَ يَا قَنْبَرُ هَلْ بَقِيَ شَيْ ءٌ مِنْ مَالِ الْحِجَازِ قَالَ نَعَمْ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِينَارٍ فَقَالَ هَاتِهَا قَدْ جَاءَ مِنْ هُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا،  ثُمَّ نَزَعَ بُرْدَيْهِ وَ لَفَّ الدَّنَانِيرِ فِيهِمَا وَ أَخْرَجَ يَدَهُ مِنْ شَقِّ الْبَابِ حَيَاءً مِنَ الْأَعْرَابِيِّ وَ أَنْشَأَ:

خُذْهَا فَإِنِّي إِلَيْكَ مُعْتَذِرٌ               وَ اعْلَمْ بِأَنِّي عَلَيْكَ ذُو شَفَقَةٍ

لَوْ كَانَ فِي سَيْرِنَا الْغَدَاةَ عَصًا       أَمْسَتْ سَمَانَا عَلَيْكَ مُنْدَفِقَةً

لَكِنَّ رَيْبَ الزَّمـَانِ ذُو غِيَرٍ        وَ الـْكَـفُّ مِنِّي قَلِيلَةُ النَّفَقَةِ

قَالَ فَأَخَذَهَا الْأَعْرَابِيُّ وَ بَكَى فَقَالَ لَهُ لَعَلَّكَ اسْتَقْلَلْتَ مَا أَعْطَيْنَاكَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ كَيْفَ يَأْكُلُ التُّرَابُ جُودَكَ.»

[11]. شهربانو یا شهربانویه بنابر نقل مشهور دختر یزدگرد سوم پادشاه ایران بوده است كه در ایام خلافت عمر اسیر شد و به نكاح امام حسین(ع) درآمد و امام زین العابدین(ع) از او متولد شد. علامه مجلسی به نقل از تاریخ طبری در این باره می‌نویسد: «هنگامی كه اسیران فارس را به مدینه آوردند، عمر خواست زنان آنها را بفروشد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: از پیامبر(ص) شنیدم كه فرمودند: بزرگ هر قومی را گرامی دارید. عمر نیز گفت: آری من نیز این حدیث را به یاد دارم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: پس سزاوار است آنها را آزاد كنیم. حاضران از مهاجرین و انصار همه گفتند: ما حق خویش را از اینها به تو بخشیدیم. حضرت فرمود: من نیز آنها را آزاد كردم. در این حال عده‌ای خواستار ازدواج با آنان شدند. حضرت فرمودند: این امر به اختیار آنها است. پس به دستور امیرالمؤمنین(ع) آنها را پشت پرده بردند و امیرالمؤمنین(ع) از ایشان پرسید: آیا مایل به ازدواج هستید؟ آنها سكوت اختیار كردند و چیزی نگفتند. حضرت فرمودند: این نشان از رضایت آنهاست. آنگاه حضرت خواستگاران را به شهربانو نشان دادند كه وی با دست به امام حسین(ع) اشاره كرد، بار دوم نیز همین گونه شد. در این حال "حذیفه" خطبه عقد را خواند. امیرالمؤمنین(ع) از نام او پرسیدند، گفت: شاه زنان و دختر كسرایم. آن حضرت فرمودند: تو شهربانویه هستی و خواهرت مروارید نام دارد. وی به زبان فارسی گفت: آری.(بحارالانوار:100/56) این بانوی گرانقدر به هنگام تولد حضرت زین العابدین(ع) دیده از جهان فرو بست».(الخرائج و الجرائح:2/750)

[12]. ليلی بنت ابی مرّه بن عروة بن مسعود ثقفی که در بین فارسی زبانان معروف به لیلا یا امّ لیلاست، مادر لیلی، میمونه دختر ابوسفیان و مادر میمونه دختر ابی العاص بن امیه بوده و پدرش ابی مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است . او همسر حسین بن علی(ع) و مادر علی اکبر است که در مورد حضور او روز عاشورا در صحرای کربلا اختلافاتی وجود دارد. محلّ دفن او قبرستان بقیع در شهر مدینه در کنار ام‌البنین(س) است.

[13]. این شخص همان إمرؤالقیس، شاعر معروف عرب بود.

[14]. بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، همسر سیّدالشهدا(ع) و مادر سکینه و على اصغر (عبد الله) است. او در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت، سپس به مدینه بازگشت و مدّت یک سال براى سیّدالشهدا(ع) عزادارى کرد و مرثیه هایى هم در سوگ آن حضرت سرود. خواستگارانى از اشراف و بزرگان قریش را ردّ کرد و حاضر نشد با کسى ازدواج کند. در سوگ ابا عبد اللّه(ع) پیوسته گریان بود و حتی زیر سایه نمى رفت، از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (در سال 62 هجرى) جان باخت. از جمله سروده هاى او در شهادت امام حسین(ع) ابیاتى است که این گونه شروع مى شود:

انّ الذى کانَ نوراً یُستَضاءُ به             فى کَربلاء قتیل غیرُ مَدفونِ

        سِبطُ النبىّ جَزاکَ الله صالِحة             عَنّا و جُنّبتَ خُسرانَ المَوازین...

«آن کس که نوری روشنی بخش بود، در کربلا کشته شد و به خاک سپرده نگردید

ای سبط پیامبر! خداوند از ما تو را جزای نیک دهد و دور گرداند از تو خسران را». (أعيان الشيعة:6/449، الکامل:4/88).

[15]. تاریخ مدینة دمشق:69/119-120؛ «...ونهض علي بن أبي طالب(ع) ومعه ابناه الحسن والحسين(ع)من المجلس حتى أدركه فأخذ برأسه، فقال: أنا علي بن أبي طالب(ع) ابن عم رسول الله(ص) وصهره وهذان ابناي من ابنته وقد رغبنا في صهرك فأنكحنا، قال: قد أنكحتك يا علي(ع) المحياة بنت امرئ القيس و أنكحتك يا حسن(ع) سلمى بنت امرئ القيس وأنكحتك يا حسين(ع) الرباب بنت امرئ القيس ...وهي التي أقامت على قبر الحسين (ع) حولاً ثم قالت:

* إلى الحول ثم اسم السلام عليكما * ومن يبك حولاً كاملاً فقد اعتذر *

وسكينة اسمها آمنة أو أميمة وإنما سكينة لقب لقبتها أمها الرباب بنت امرئ القيس ولما توفي الحسين(ع) خطبت الرباب وألح عليها فقالت ما كنت لأتخذ حموا بعد رسول الله(ص) فلم تزوج وعاشت بعده سنة لم يظلها سقف بيت حتى بليت وماتت كمداً وكانت من أحمل النساء وأعقلهن».

[16]. بحارالأنوار: 45/47: يقول فيها أبو عبد الله الحسين(ع):

لعمـرك إنني لأحب داراً            تكون بها سكينة و الرباب

أحبهما و أبذل جل مالي            و ليس لعاتب عندي عتاب

در مورد شخصیت حضرت رباب باید اشاره کرد که حضرت امام زين‌العابدين(ع) به احترام پدر بزرگوارشان، براي رباب احترام زيادي قائل بودند. بعد از اربعين امام حسین(ع) حضرت امام سجاد(ع) به حضرت زينب(س) فرمان داد تا كاروان را براي بازگشت مهيّا كند و كسي در سرزمين كربلا نماند. امّا رباب با ادب فراوان نزد حضرت زين‌العابدين(ع) آمد و عرض كرد: «يابن رسول الله! آيا به من اجازه مي‌دهيد تا در كربلا بمانم؟» البدایة و النهایة:8/229. شهید قاضی طباطبایی قائل است که رباب، عزا را در مدينه برپا كرده است نه در كربلا و می‌گوید: افزون بر اينكه امام سجاد(ع) مانع می‌‌شد، همسر امام حسين(ع) خود نيز تا يك سال در بيابان كربلا تنها نمی‌ماند و اين مطلب را از شخصيت او بعيد دانسته است. وی همچنین می‌گوید: هيچ‌كس به طور قطع نگفته كه بانوی معظمه، «رباب»، تمام يك سال را در كنار قبر مطهر مانده است، ابن اثير هم برای اين قول قائلی ذكر نكرده است؛ پس خبر اول مبنی بر ماندن يك سال كنار قبر مطهر امام حسین(ع) و سپس از دنیا رفتن ضعیف است.(تحقیق درباره اوّل اربعین حضرت سیّدالشهدا(ع): 198 - 200)

[17]. اشاره به این روایت از رسول خدا(ص): «خمس لا أدعهن حتّی الممات... والتسلیم علی الصبیان لتکون سنة من بعدی»؛ خصال «شیخ صدوق»:271 و «عن أبی‌عبدالله(ع) قال موسی‌بن‌عمران(ع): یا ربّ أیّ الأعمال أفضل عندک؟ فقال: حُبّ الأطفال» (المحاسن: 1/293، حدیث 453)

[18]. در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد؛ به عنوان نمونه به دو روایت اشاره می‌کنیم: الکافی:6/39، حدیث3 ؛ قال رسول‌الله(ص): «أحبّوا الصبیان و ارحموهم...»؛ الکامل:1/200؛ کنزالعمال:3/170، حدیث6009 ؛ قال رسول الله(ص): «إنّ في الجنة داراً يقال لها الفرَح لا يدخُلها الا من فرّح الصبيان»؛

[19]. عایشه: دختر ابوبکر و همسر پیامبر(ص) بود که امّ عبدالله کنیه اوست. زمانی که آن حضرت درگذشت، عایشه هجده ساله بود. در زمان عثمان، عایشه به یکی از سرسخت‌ترین مخالفان عثمان تبدیل گردید. این دشمنی تا جایی رسید که عایشه فتوای قتل عثمان را صادر کرد. لذا پس از خلافت امام علی(ع)، طلحه و زبیر نزد عایشه رفته و او را نیز  در مخالفت امام علی(ع) با خود همراه ساختند. وقتی جنگ با شکست سپاه جمل به پایان رسید. حضرت علی(ع) دستور داد تا عایشه را با احترام به مدینه باز گردانند. عایشه مخالف ولایتعهدی یزید بود. (سايت رشد، با تلخيص).

[20]. تفسیر قمی:1/22؛ «قال أبو عبد الله(ع): كان رسول الله(ص) يكثر تقبيل فاطمة(س)، فغضبت من ذلك عايشة وقالت: يا رسول الله(ص)! انك تكثر تقبيل فاطمة(س)، فقال رسول الله(ص): يا عايشة! انه لما أسري بي إلى السماء دخلت الجنة فأدناني جبرائيل(ع) من شجرة طوبى وناولني من ثمارها فأكلته فلما هبطت إلى الأرض حول الله ذلك ماء في ظهري فواقعت بخديجة فحملت بفاطمة(س)فما قبلتها إلا وجدت رايحة شجرة طوبى منها ومثل ذلك كثير مما هو رد على من انكر المعراج وخلق الجنة والنار.»

[21]. منابع روایی بر علاقه وافر پیامبر(ص) بر حضرت سیّدالشهداء(ع) شهادت می‌دهند. به عنوان مثال: کفایة الأثر: 81 و82 ؛ «عن أبي هريرة قال: كنتُ عند النبي(ص) وأبو بكر وعمر والفضل بن العباس وزيد بن حارثة وعبد الله بن مسعود، إذ دخل الحسين بن علي(ع)فأخذه النبي(ص)و قبّله ثم قال: «حبقه حبقه ترق عين بقه»، و وضع فمه على فمه، ثمّ قال: «اللهم إني أحبه فأحبه وأحب من يحبه، يا حسين»؛ بحارالأنوار:43/282-283 ؛ عن أبي هريرة: كان رسول الله(ص) يقبّل الحسن والحسين(ع)فقال عيينة: «إنّ لي عشرة ما قبلت واحداً منهم قط»؛

[22]. کامل الزیارات:144؛ بحارالأنوار: 44/260 ؛ «عن أبي عبد الله(ع) قال: كان الحسين بن علی(ع)ذات يوم في حجر النبي(ص) يلاعبه ويضاحكه، فقالت عائشة: يا رسول الله(ص)! ما أشد اعجابك بهذا الصبي، فقال لها: ويلك وكيف لا أحبه ولا أعجب به، وهو ثمرة فؤادي وقرة عيني، اما انّ أمتي ستقتله، فمن زاره بعد وفاته، كتب الله له حجة من حججي.»

[23]. شرح احقاق الحق:11/430: «(الحسین بن علی(ع))مرّعلى صبيان معهم كسرة فسألوه أن يأكل معهم فأكل، ثم حملهم إلى منزله فأطعمهم وكساهم، وقال: إنهم أسخى مني لأنّهم بذلوا جميع ما قدروا عليه وأنا بذلت بعض ما أقدر عليه.»

[24]. مقتل الحسین:2/34؛ محمّد بن أبى طالب در مقتل خود روايت كرده است كه: «إنَّهُ عليه السّلام رَفَعَ شَيْبَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ وَ قَالَ: اللَهُمَّ اشْهَدْ عَلَىَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إلَيْهِمْ غُلَامٌ أشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ. كُنَّا إذَا اشْتَقْنَا إلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إلَى وَجْهِهِ.»

[25]. دلائل الامامة:183؛ «كثير بن شاذان قال: شهدت الحسين بن علي(ع) وقد اشتهى عليه ابنه علي الأكبر عنباً في غير أوانه ، فضرب يده إلى سارية المسجد فأخرج له عنباً وموزاً فأطعمه ، وقال: ما عند الله لأوليائه أكثر.»

فَرَزْدَق(۳۸ -۱۱۰ ﻫ.): از شاعران برجسته و سرشناس عرب‌زبان دوره آغاز اسلام و قرن نخست هجری است. نام کامل او هَمّام بن غالب بن صعصعة الدّارِمی التَّمیمی ملقب یه ابوفِراس است و لقب اصلی او یعنی فرزدق عربی‌شده واژه فارسی "پَرازدَه" به معنای "قرص ضخیم نان و خمیر" است. این لقب را به خاطر درشتی چهره و ترش‌رویی به او داده ‌بودند. فرزدق شاعر رسمی ولید خلیفه اموی بود و شماری از اشعار ستایشی را به او پیشکش کرده ‌است. فرزدق از اشراف بود و اجازه داشت در پیشگاه خلیفه بنشیند. شعر فرزدق به آکندگی عبارات از معانی و گوناگونی ترکیب‌ها معروف است و دستورنویسان، سروده‌های بسیاری از او را در نوشته‌های خود به عنوان گواه برای واژه‌ها و کاربردها آورده‌اند. نامورترین سرودة او شعری است که در مکه و در هنگام ورود حضرت زین‌العابدین(ع)، سرود. این شعر باعث خشم امیر هشام بن عبدالملک و زندانی شدن فرزدق شد.
[27]. موسوعة كلمات امام حسين(ع): 331؛  «وروي أنه(ع) قال له: یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا، فاعرض عنه الفرزدق وسار.»

[28]. مروان بن حکم: ابن ابی العاص ابن امیة بن عبد مناف مکّنی به ابوعبدالملک و سرسلسله بنی‌مروان بود. در سال دوم هجرت در مکه متولد شد و در طائف پرورش یافت. پدرش حکم بن ابی العاص از استهزاکنندگان رسول خدا(ص) و مطرود آن حضرت بود. مروان و پدرش به زبان رسول خدا(ص) مورد لعنت قرار گرفته‌اند. مروان و پدرش به حکم و دستور رسول خدا(ص) از مدینه تبعید شدند و حق ورود به مدینه را نداشتند، تا اینکه عثمان وسیله بازگشت مروان و پدرش را به مدینه مهیا کرد. مروان از خاصان و دبیران عثمان شد و به دامادی عثمان نایل آمد. در جنگ جمل شرکت کرد و مغلوب و دستگیر شد. سپس در جنگ صفین در کنار معاویه جنگید. معاویه در سال 42 هجری او را حاکم مدینه قرار داد. مروان در سال 64 هجری پس از کناره‌گیری معاویة بن یزید از خلافت، ادعای خلافت کرد(سایت رشد، با تلخیص).

[29]. اللهوف:24؛ «فَلَمَّا أَصْبَحَ الْحُسَيْنُ(ع) خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يَسْتَمِعُ الْأَخْبَارَ فَلَقِيَهُ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا عَبْدِ الله! إِنِّي لَكَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِي تُرْشَدْ، فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع): وَ مَا ذَاكَ قُلْ حَتَّى أَسْمَعَ، فَقَالَ مَرْوَانُ: إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ، فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع): إِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ، إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ الله(ص) يَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ، وَ طَالَ الْحَدِيثُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَرْوَانَ حَتَّى انْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ.»

[30]. جامع الأخبار: 119.

[31]. خداوند متعال در مورد حرمت خوردن شراب مي‌فرمايد:﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ...رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ﴾ مائده(5):90؛ جز اين نيست كه همه مايعات مست‌كننده و قمار ... پليد و از كارهاى شيطان است.

 

برگرفته از کتاب آیین اشک و عزا، نوشته استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه