قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

درباره کلیسای اتحاد

كليساى اتحاد كه نام رسمى آن«انجمن روح القدس براى اتحاد جهان مسيحيت» است به Unification Church «مون‌ها» نيز شهرت دارد. البته هوادارن اين آيين نوپديد از نام اخير ناخرسند بوده و آن را نوعى توهين مى‌شمارند.

پايه گذار اين آيين سان ميونگ مون است كه نامش را از يونگ ميون مون به نام مذكور تغيير داد. معناى تحت اللفظى سان ميونگ مون خورشيد و ماه تابان است و به كسى گفته مى‌شود كه حقيقت را آشكار مى‌سازد. وى در سال 1920 در كره شمالى به دنيا آمد و در سال 1954 اين آيين را در پوسان كره جنوبى ابلاغ كرد.

متون مقدس يا متن‌هاى مورد احترام اصلى‌ترين متن مقدس اين آيين اصول الهى است.

البته اينان بر آن باورند كه تمامى حقيقت در اين متن بيان نشده است. از اين رو سخنان عاليجناب مون نيز از متن‌هاى معتبر به حساب مى‌آيد. كتاب مقدس نيز تا حدودى متن مقدس شمرده مى‌شود. يعنى وقتى به كتاب مقدس از منظر تفسيرهاى كليساى متحد نگاه مى‌شود، جاى ويژه‌اى را در اين آيين پيدا مى‌كند.

مطابق برخى آمار شمار طرفداران اين آيين در سراسر جهان به حدود پنج ميليون مى‌رسد. برخى نويسندگان و محققان معتقدند كه تعداد هواداران اين آيين بيش از اين تعداد است و آموزه‌ها و عقايد اين آيين رواج روز افزونى دارد.

درباره مون‌

مون در ششم ژانويه سال 1920 يعنى دوران حاكميت ژاپن بر كره در بخش شمالى كره (كره شمالى امروز) به دنيا آمد.

والدين وى زمانى كه وى 10 سال بيش نداشت، تحت تاثير تبليغات مسيونرهاى پرسبيترى و به رغم نگرانى از سخت‌گيرى‌ها و حتى دستگيرى از سوى دولت ژاپن به آيين مسيحيت گرويدند. حاكميت ژاپن بر كره موجب از هم پاشيدگى مسيحيت سرزمين كره شده بود. برخى بر معبدهاى شينتوى ژاپنى سر تعظيم فرود آورده و برخى همچنان بر مسيحيت باقى بودند. دسته‌اى نيز در كره سر برآورده بودند كه روح گرايان ناميده مى‌شدند. آنان مدعى بودند كه وحى جديدى دريافت كرده‌اند و اين الهامات و وحى جديد كه آنان ادعا مى‌كردند آنها را در مقابل ديگر آيين‌ها بويژه مسيحيت نهادينه شده كه چنين وحى اى را دريافت نمى‌كردند، قرار مى‌داد وموجب تعارض ميان آنها مى‌شد.

در چنين فضا و بسترى بود كه در سال 1935 مون مدعى دريافت اولين وحى الهى مى‌شود. مون مدعى مى‌شود كه در صبح روز «عيد استر» عيسى بر او ظاهر گشت و به وى درباره نقش مهمى كه او در پياده كردن پادشاهى الهى بر روى زمين به عهده داشته، سخن گفت.

در سالهاى بعد مون به دليل تحصيل به كره جنوبى و ژاپن رفت تا در رشته مديريت الكترونيك دانش اندوزد. در همين ايام مدعى مى‌شود كه از رهبران اديان مختلف از جمله عيسى و بودا روياهايى داشته است. بعد از پايان تحصيلات به كره برگشت و در آنجا به دليل مسائل سياسى، دستگير و شكنجه شد و پس از رهايى از زندان به پيونگ يانگ رفت ودر آنجا كليساى آن سوى دريا(82) را بنياد نهاد. در ميان سالهاى 1946 و 1950 هوادارانى به دور خويش جمع كرد و در همين سالها چندين بار به دليل مسائل سياسى و مذهبى به زندان افتاد .

سربازان سازمان ملل به فرماندهى ژنرال مك آرتور اردوگاهى را كه وى در آنجا زندانى بود به تصرف درآوردند و او نيز از پس اين واقعه آزاد شد و به سمت پوسان در كره جنوبى رفت. طى چندين سال اقامت در آنجا با برخى گروههاى روح گرا رفت و آمد پيدا كرد و حتى گفته مى‌شود شش ماه را در يكى از ديرهايى كه توسط يكى از همين گروههاى روح گرا ايجاد شده بود به ا نتظار آمدن مسيح كره‌اى بسر برد. در اول ماه مه 1954 در شهر سئول كره جنوبى به طور رسمى انجمن روح القدس براى اتحاد مسيحيت جهان (UWC-HSA) را بنا نهاد. اين زمان تاريخ رسمى توليد كليساى اتحاد است.

پس از تاسيس اين نهادگرايش به مون آغاز شد و در همان آغاز افراد زيادى به اين نهاد دينى ملحق شدند. يكى از كسانى كه به اين آيين گرويد يونگ او كيم نام داشت كه نقش بسيار زيادى در رشد و گسترش اين آيين در امريكا داشت.

دوشيزه كيم در دوران كودكى رويايى ديده بود مبنى بر اين باور كه وى بايد نقش بسيار مهمى در جهان مذهبى دنيا ايفا كند. بر اين اساس پنج سال را در يك كليساى متوديست در ژاپن و سپس بيش از همين زمان را در كانادا به آموختن پرداخت. نوشته‌هاى ايمانوئل سودنبرگ(83) توجه او را جلب كرد و حتى مدعى شد كه او را در رويا ديده است. سپس در سال 1954 عاليجناب مون را ملاقات كرد و به كليساى اتحاد گرويد.

كليساى اتحاد در امريكا

دوشيزه كيم، اولين مبلغ كليساى اتحاد در ايالات متحده امريكا در سال 1959 شد و در ايالت ارگن(Oregon) اقامت گزيد. براى اقامت در ايالت متحده ناچار بود دانشجوى دانشگاه ارگن شود و براى گذران زندگى و تأمين مخارج دانشگاه مجبور بود كار كند. در همين ايام نيز از تبليغ غافل نشد و ترجمه كتاب مقدس اصول الهى به انگليسى راكه كارى بسيار سخت و طاقت فرسا بود آغاز كرد.

همچنين توانست كسانى را به كليساى اتحاد در آورد. بيشتر افرادى كه به اين آيين مى‌گرويدند از سابقه روح گرايى برخوردار بودند و تمايلات سحر و جادو و اخبار از غيب در آنها قوى بود. اين گروه چندى بعد در سان فرانسيسكو نيز مركزى ايجاد كرد. اينان در سان فرانسيسكو به صورت جمعى زندگى مى‌كردند. سخت در تلاش بودند كه ترجمه انگليسى اصول الهى را به پايان برند و در عين حال از تبليغ و جذب نوآيينان جديد نيز غافل نبودند. اين گروه در تبليغاتش بر مسئله موعودگرايى و نجات تاكيد زيادى مى‌ورزيد و مطابق تعليم دوشيزه كيم ادعا مى‌كرد كه جهان به سمت جهان موعودى مى‌رود كه در كتاب مكاشفه به آن بشارت داده شده است.

ديدار عاليجناب مون از امريكا در سال 1965 موجب شد كه اين گروههاى مختلف كه با ديدگاه‌هاى گوناگون و در حوزه‌هاى جغرافيايى امريكا فعاليت مى‌كردند، از جدايى كامل رهايى يابند اگرچه هنوز متحد نشده بودند. براى اينكه اين گروههاى مختلف به امت واحد كليساى متحد مبدل شوند لازم بود تنش‌هاى موجود ميان آنها حل شود.

كليساى اتحاد در شرق‌

در همان ايام كه كليساى اتحاد در امريكا در حال رشد بود و هواداران زيادى داشت، در ژاپن و كره نيز به سرعت درحال گسترش بود. رهبرى مون و نيز مشكلات فرهنگى در ميان آنها موجب شد اين آيين در كره طرفداران بسيارى پيدا كند. در ژاپن هدايت اين گروه به عهده سانگ ايكه چوى بود.

چون به رغم كره‌اى بودنش در ژاپن بزرگ شده بود و از سال 1958 نقش مبلغ مذهبى كليساى اتحاد را در آنجا بازى مى‌كرد. او با مشكل خصومت ميان ژاپنى‌ها و كره‌اى‌ها نيز مواجه بود با وجود اين به موفقيت‌هاى زيادى در تبليغ به ويژه در ميان دانش‌آموزان دبيرستانى و دانشجويان دست يافت.

چوى در سال 1964 ژاپن را ترك كرد و رهبرى اين آيين را به يك ژاپنى واگذار كرد.

چوى دز روش بسيار نظام مندى براى جذب ديگران استفاده مى‌كرد و سپس آنها را در همان ژاپن تعليم مى‌داد. طى اين سالها اين گروهها دست به تأسيس سازمانهاى گوناگونى زدند كه از جمله مى‌توان به نهاد انجمن عالى براى تحقيق در اصول آسمانى CARP ياد كرد. اين كار آغاز برنامه ويژه‌اى بود كه مطابق آن براى پيگيرى اهداف و آموزه‌هاى مون، تأسيس نهادها و سازمانها در دستور كار قرار گرفت. اين سازمانها بدون اينكه به نام يا هويت گروهى خاص باشد، به كليت اين آيين توجه مى‌كرد. امرزوه كليساى اتحاد صدها نهاد تجارى و سازمان دارد كه بسيارى از آنها مستقيماً به اين دين مربوط نمى‌شوند اما به آرمانهايى توجه دارند كه بسيارى از كسانى كه عضو اين كليسا نيستند نيز با آن موافقند.

در سالهاى اخير كليساى اتحاد بيشتر به يك نهضت اتحاد توصيف مى‌شود. بر اين اساس اين نهضت بيشتر انرژى خويش را مصروف همكارى ميان اديان و صلح جهانى مى‌كند. از نشانه‌هاى چنين فعاليتى برگزارى مراسم براى تمامى افراد از باورهاى گوناگون امكان‌پذير است.

عقايد و باورهاى كليساى اتحاد

الهيات كليساى اتحاد بر سه واقعه تاريخى تكيه دارد:

  1. داستان آفرينش‌Creation
  2. هبوط آدم‌fallThe
  3. احياى مجدد.Restoration
    همان گونه كه ويژگى و سرشت يك هنرمند در نقاشى اش تجلى پيدا مى‌كند ويژگى‌ها و كاراكترهاى خداى ناپيدا نيز از طريق خلقتش قابل‌

رؤيت است. بنابر اين با نگاه به آفرينش مى‌توان به نكته‌هاى بسيار زيادى در ماده خدا رسيد.

ماهيت خدا و آفرينش‌

الهيات كليساى اتحاد به ثنويت موجود در آفرينش اشاره دارد. برخى نمونه‌هاى اين دو گانگى عبارتند از: نرينگى و مادگى موجود در ميان آدميان، حيوانات و گياهان و مثبت و منفى در ميان اتم‌ها، ملكول‌ها و ديگر مواد. هر چيزى يك ويژگى درونى (سونگ سانگ) و يك شكل بيرونى (هيونگ سانگ) دارد.

اين عقيده فقط به حوزه مخلوقات محدود نمى‌شود، بلكه خالق نيز چنين است. آفرنيش خدا از ذات او سرچشمه گرفته است و اين درست در مقابل آن باورى است كه مى‌گويد خدا جهان را از هيچ پديد آورده است.

از اين رو وقتى خدا در سفر پيدايش (27:1) مى‌گويد:

خدا انسان را به تصوير خود آفريد. كليساى متحد معتقد است كه هر يك از اين دو ويژگى كه در خلقت هست ناشى از سرشت دوگانه خود خداست. اين باور به دوگانگى و ثنويت در ذات خدا، كليساى اتحاد را از مسيحيت اصلى كه خدا را حتى در اين هسته اصلى تثليث مى‌دانند، جدا مى‌كند. در واقع اين سرشت دوگانه خدا و آفرينش او را خيلى راحت‌تر مى‌توان با فلسفه باستانى چينى يين و يانگ مقايسه كرد.

طرح اوليه خدا براى بشر

خدا براى ارتباط خود با بشر طرحى خاص داشته است. او اولين زن و مرد يعنى آدم و حوا را بدون هرگونه گناهى خلق كرد. بشر نزديكترين مخلوق در ميان آفرينش به قلب خداست.

در اين ارتباط خدا هم ربط است. هم مربوط و اين اعطا و پذيرش پيوند است كه و بشر را به طور كامل به هم پيوند مى‌دهد. در اين وضعيت بشر بايد انعكاس الوهيت خدا باشد و با ديگر ابناى بشر بايد انعكاس الوهيت خدا باشد و با ديگر ابناى بشر پيوندى كامل داشته باشد. اين پيوند بايد از طريق سه رحمت(Bressing) به اجرا درآيد.

يكم، رحمت تكامل، يه اين معنى كه بشر كامل شود و ويژگى خدا را در خود پديد آورد و در جايگاه خود در مربع خدا، فرد كامل و دوگانه جسم و جان جا گيرد.

رحمت دوم شامل توانايى بشر براى انجام يك ازدواج آرمانى است. در اين رحمت، آن مربع عبارت خواهد بود از خدا، مرد، زن و فرزندان. زن ومرد كامل، فرزندان كامل و پاك و بى گناه به وجود خواهند آورد.

رحمت سوم، حاكميت بشر به تمام هستى و مخلوقات است. اين مرحله مربعى راايجاد مى‌كند كه عبارتند از: خدا، بشر اشيا و حاكميت محبت و عشق.

بعد ازاين مرحله سوم است كه پادشاهى خداوند بر روى زمين بر پا مى‌شود.

هبوط (سقوط)

بيشتر مسيحيان به گناه نخستين آدم ايمان دارند و از اين رو مى‌گويند با خوردن ميوه ممنوع از درختى كه خدا از نزديك شدن به آن منع كرده بود آدم هبوط كرد. اما مطابق الهيات كليساى اتحاد وقتى آدم و حوا در حال طى كردن مرحله رشد به سمت مرحله اول رحمت تكامل درحركت بودند، حوا توسط لوكيفرLucifer اغواى جنسى شد. در نتيجه اين سقوط يا هبوط آن چهارگانه خدا، آدم، حوا و فرزندان آنها برپا نشد. در عوض يك چهارگانه ديگر شكل گرفت كه به جاى خدا شيطان قرار داشت. شيطان آدم حوا و فرزندان. بر اين اساس، شيطان پدر روحانى و معنوى نسل بشر شد و بر بشر حاكميت يافت.

جايگاه اصلى و اوليه بشر در خلقت كه بالاتر از فرشته بود در نتيجه اين سقوط به مرتبه‌اى پايين‌تر از مرتبه فرشتگان تنزل يافت.

احياى مجدد

طرح خدا براى آدم و حوا براى مشاركت در سه رحمت وى بااين هبوط به هم خورد. اما اهداف خداوند همچنان باقى ماند. مطابق الهيات كليساى اتحاد خدا پادشاهى آسمانى اش بر روى زمين را برپا خواهد ساخت.

خداوند براى احياى مجدد و نجات بشر اقدام خواهد كرد.

اين احياى مجدد تنها از طريق كسى انجام مى‌گيرد كه اهداف الهى را كه اساساً براى آدم و حوا در نظر گرفته شده بود عملى سازد.اين فرد بايد به تكامل رسيده و انسان كامل باشد، سپس ازدواج كند و خانواده‌اى پاك و بى گناه بپرورد و سپس اين كمال را در سراسر هستى تبليغ كند تا پادشاهى آسمانى بر روى زمين برپا شود.

اين هدف خداوند، كسى را نياز دارد كه جهان رابه سمت پادشاهى وى رهنمون كند. او به والدين حقيقى و پاك بشريت نياز داشت. لذا اين كار از طريق فرستادن موعود يا مسيح قابل انجام بود. مسيح، برگرفته از واژه عبرى ماشيح يعنى روغن ماليده، بايد به بازسازى معنوى و جسمانى بشر بپردازد و تأثيرات منفى هبوط رابزدايد و بشر را به جهانى با اتحاد كامل رهنمون سازد. قبل از اينكه مسيح بيايد خدا بايد بشر را براى آمدنش مهيا مى‌كرد. بر اين اساس كليساى اتحاد به عقيده تاوان‌indemnity معتقد شده‌اند كه مطابق آن بشر خويش را براى احياى مجدد آماده مى‌كند.

تاوان در كليساى اتحاد به معناى رها شدن از دين است .

هبوط آدم بنيان ايمان‌Foundationoffaith و بنيان ايمان بايد تاوان شرايط و وضعيتى را بپردازد كه كوتاهى آدم و حوا براى داشتن يك ايمان كامل خدا موجب آن شد. شرايط تاوان بايد برقرار شود تا جبران از دست رفتن ايمان اوليه شود.

بازسازى بنيان ايمان، كسى را مى‌خواهد كه داراى ايمان مطلق به ارتباط عمودى با خدا باشد. احياى بنيان كسى را مى‌خواهد كه در جايگاه فرشته مقرب لوكيفر باشد كه نسبت به جايگاه آدم تواضع و خشوع كند. اين امر مى‌تواند جايگاه نسبى فرشتگان و انسان را كه با هبوط معكوس شده است، به وضعيت اوليه برگرداند.

خداوند از طريق مردان بزرگى كه در عهد قديم از آنها نام برده است، تلاش كرده كه هر دو بنيان تخريب شده ايمان و جوهر را بازسازى كند. او آماده بود كه مسيح را به محض اينكه اين دو بنيان تكميل شده بودند، براى تكميل بنيان مسيحا، بفرستد. خداتلاش كرد تا از آدم و خانواده‌اش، نوح و خانواده‌اش، ابراهيم و خاندانش، موسى و خانواده‌اش و در نهايت يحياى تعميد دهنده در اين راه استفاده كند.

تلاش خدا براى احياى مجدد از طريق مردان عهد عتيق‌

آدم بعد از سقوط هر دو زندگى بد و خوب را در خود داشت. يعنى او سرشت اوليه خوب را داشت و هم گناه اوليه را.

اما خدا اين دوسرشت را در دو پسر آدم يعنى هابيل و قابل تفكيك كرد. اگر قابيل بر هابيل تمكين مى‌كرد، تاوان آن تخلف پرداخت مى‌شد و در نتيجه شرايط ايجاد دوباره بنيان طينت فراهم مى‌آمد

اما قابيل خون هابيل بريخت و نه تنها خود موجب ايفاى شرايط احياى بنيان طينت نشد كه با قتل هابيل موجب گرديد او نيز نتواند تاوان بپردازد تا بنيان ايمان احيا شود. بنابراين طرح خدا براى پياده كردن بنيان و آمدن مسيح به انجام نرسيد. از اين رو آمدن مسيح به تأخير افتاد. خداوند نوح را برگزيد تا آنچه را خانواده آدم موفق به انجام آن نشده بودند به انجام رساند. نوح نيز از راهنمايى خدا پيروى كرد و كشتى را بساخت و در چهل روز طوفان و سيل از خدا تبعيت كرد. با اين كار، او موفق شد شرايط تاوان و احياى دوباره بنيان ايمان را به جا آورد. اما احياى بنيان طينت به عهده پسر نوح هام‌Ham كه نقش هابيل را داشت گذاشته شد و پسر ديگر نوح شم‌Shem در جايگاه قابيل قرار گرفت.

در اين نقش لازم بود هام به لحاظ قلبى به نوح نزديك شود اما وى در قبال پدرش مرتكب گناه شد. از اين رو بنيان طينت از طريق خانواده نوح بازسازى نشد و آمدن مسيح به تأخير افتاد.

توجه خداوند به سمت ابراهيم و خانواده وى متمركز شد تا آنان شرايط آمدن مسيح را فراهم آورند. تلاش ابراهيم براى بازسازى بنيان ايمان با شكست مواجه شد. وقتى ابراهيم در پى قربانى كردن فرزندش اسحاق بره‌اى فرو فرستاد تا قربانى شود و از اين طريق شرايط تاوان براى احياى دوباره بنياد ايمان زايل شد.
موسى شخصيت بزرگ ديگرى در مسير احياى مجدد است. او از اين منزلت برخوردار بود كه دوشادوش خانواده اسحاق بايستد. اما وقتى بنى اسرائيل به موسى بى احترامى كردند با سرزنش قتل آن مصرى توسط موسى اين بنيان طينت در سطح ملى برپا نشد.

نقش يحياى تعميد دهنده و عيسى در احياى مجدد

بعد از چهار صد سال زمينه سازى، سرانجام زمان آن فرا رسيد كه خدا مسيح را بفرستد. خدا به قوم گفت كه او الياس را بار ديگر پيش از آمدن مسيح مى‌فرستد تا راه را براى آمدن مسيح باز كند. اين شخصيت يحياى تعميد دهنده است كه بنيان ايمان را از طريق ترك دنيا و زندگى زاهدانه‌اش بنا مى‌نهد. اين امر يحيى را در موقعيت هابيل قرار مى‌دهد و بنى‌اسرائيل را در موقعيت قابيل. بنيان طينت از طريق بى احترامى كه قوم و مردم براى او قائل شدند، تجديد بنا شد.

شرايط براى آمدن عيسى مسيح، مهيا شد. هدف يحيى خدمتگزارى به مسيح بود و اينكه اولين پيرو او باشد. اما يحيى نسبت به نقش خويش دچار بدفهمى شد و منكر اين شد كه الياس باشد و با آنكه در ابتدا عيسى را به عنوان مسيح پذيرفت، از او پيروى نكرد و حتى اين پرسش را مطرح كرد كه او مسيح بود يا خير. از اين رو زيرساخت آمدن مسيح از هم پاشيد.

از آن پس بود كه به عيسى كه قرار بود مسيح باشد، گفته شد مسئوليت هايى را كه يحيى در انجام آن كوتاهى كرد، به عهده گيرد. براى احياى بنيان ايمان عيسى ابتدا بايد چهل روز روزه مى‌گرفت و سپس در مقابل سه وسوسه شيطان مقاومت مى‌كرد. عيسى بر وسوسه‌هاى شيطان غلبه كرد و بنيان ايمان را با انجام اين كار احيا كرد. پس از اين عيسى براى بنيان طينت در جايگاه هابيل قرار گرفت و بنى اسرائيل در جايگاه قابيل و چون رهبران اين قوم، عيسى را به رغم معجزات و تعاليمى كه داشت انكار كردند، بنيان طينت بار ديگر برقرار نشد. اما هنوز جاى تلاش ديگرى براى عيسى باقى بود. عيسى به شيطان اجازه داد روحش را مورد تاخت و تاز قرار دهد و او بر روى صليب كشته شد.

اما خود روحانى او(نه خود جسمانى اش) سه روز بعد برخاست و اين پيروزى بر هجوم و تاخت و تاز شيطان بود. با انجام اين عمل،عيسى بنيان معنوى(روحانى) ايمان را بنا نهاد. سپس در جايگاه هابيل قرار گرفت تا بنيان فطرت طنيت را احيا كند. حواريون به او ايمان آوردند و از او پيروى كردند و بدين ترتيب بنيان معنوى طينت نيز نهاده شد. او نوعى نجات روحانى(معنوى) را براى معتقدانش مقرر ساخت. اما به دليل آنكه بايد وظيفه يحياى تعميد دهنده را به اتمام مى‌رساند، موفق نشد نجات كامل را فراهم سازد. بنابر اين مسيح دومى نياز شد كه خود جسمانى را نيز نجات دهد. مطابق الهيات كليساى اتحاد اين مسيح دوم هيچ گاه مورد نظر و خواست خدا نبوده است بلكه او در نتيجه تصور عيسى در نجات جسم و روح، لازم شد.

آمدن دوم(Second Coming)

وقتى زمان آمدن مسيح فراهم شود او چگونه خواهد آمد. مسيحيان از ديرباز بر اين اعتقادند كه عيسى از پشت ابرها باز خواهد گشت. اما كليساى اتحاد معتقد است كه چون بازگشت اول الياس (Elijah) به شكل يحياى تعميد دهنده متولد شده بر روى زمين بود، بنابر اين بازگشت دوم از آن كسى خواهد بود كه بر روى همين زمين متولد شده باشد.

كليساى متحد نتيجه مى‌گيرد كه مسيح بايد بين سالهاى 1917 و 1930 و به دلايل چندى، در كره متولد شده باشد.

حتى از زمان تأسيس كليساى اتحاد توسط سان سيونگ مون، پيروان وى معتقد بودند كه او همان خداوند بازگشت دوباره است(مسيح دوم). البته اين عقيده به طور رسمى تبليغ نمى‌شود. در ژوئيه سال 1993 مون با اعلام اينكه وى همان مسيح است كه از او خبر داده شده است، تمام اين تأملات و درنگها را به كنار نهاد. از اين رو كليساى اتحاد معتقد است كه از طريق مون است كه احياى مجدد روحانى و جسمانى به انجام خواهد رسيد. مون و همسرش مأموريتى را كه عيسى براى بازگرداندن بشر به جايگاه يكى شدن يا خدا از طريق برقرارى پادشاهى آسمانى خدا بر زمين آغاز كرده بود، تكميل خواهند كرد. اين پادشاهى، حكومتى خواهد بود كه تمامى مردم، فرهنگها، نژادها و اديان به عنوان بنيادهاى چهارگانه با خدا يكى مى‌شوند. اين اميد نهايى كليساى اتحاد است كه از تعاليم و آموزه‌هاى آن سرچشمه مى‌گيرد.

مشكلات ونزاع ها

با گسترش و كسب موفقيت كليساى اتحاد در امريكا در دهه 1970 وبروز و ظهور آن در مطبوعات آن كشور، نزاع‌ها و بحثهايى پيرامون آن در گرفت. نقدهاى زيادى متوجه اين كليسا شد كه به چند موضوع مهم كه به نحوى جنبه اساسى دارند اشاره مى‌شود:

الف) مراسم ازدواج دسته جمعى‌

از مشخصه‌هاى بارز كليساى اتحاد كه در سراسر دنيا به واسطه آن معروف است، مراسم دسته جمعى ازدواج است كه بزرگترين مراسم دسته جمعى از اين نوع در دنيا محسوب مى‌شود. برخى از آنها كه در مراسم ازدواج جمعى حضور مى‌يابند، متأهل هستند اما براى تجديد عهدشان شركت مى‌كنند. ديگر شركت كنندگان نيز با كسى كه مون و همسرش برايشان انتخاب مى‌كنند، ازدواج مى‌كنند. گاهى زوج‌ها حتى همديگر را تا چند روز قبل از اين مراسم نديده‌اند. در اين انتخابها سعى مى‌شود نژادهاى مختلف با هم جمع شوند.

مفهوم ازدواج دسته جمعى در سالهاى اخير دچار تحول ماهوى شد. اين مراسم صرفا براى آن دسته از اعضاى كليساى اتجاد كه شرايط و ضوابطى را كسب كرده‌اند برگزار مى‌شود. اما از سال 1992 مجدداً شركت در اين مراسم براى كسانى كه خارج از كليساى اتحاد هستند نيز ممكن شده است.

براى مشاركت در اين مراسم زوج‌ها بايد چهار عهد را بپذيرند: 1. خدا را محور ازدواج خود بدانند 2. يك زندگى تك همسرى پيش بگيرند 3. فرزندان خود را همين گونه پرورش دهند و 4. خود را وقف خدمت به بشريت كنند.

ب) فنون تبليغ و جذب هوادار

در دهه 1960 و 1970 تبليغ و جذب هوادار اين گروه در امريكا افزايش يافت. مخالفان اين آيين، اين حركت را متهم به استفاده از روش شست و شوى مغزى و اغوا كردند.

اتهام شست و شوى مغزى را از آن رو وارد كردند كه مى‌ديدند جوانان بسيارى تحت تاثير اين جنبش دينى واقع مى‌شوند. از اين رو اين مخالفان گاه جوانان را مى‌دزديدند و آنها را با روشهاى عقيده زدايى اجبارى، از باور داشتن به كليساى اتحاد بيرون مى‌كشيدند. البته باتحقيقات صورت گرفته مشخص شده است كه اين اتهام، اتهام نادرستى است.

برخى نيز مدعى شدند كه اين گروه اعمالى اغواآميز انجام مى‌دهد چرا كه با عقايد و اعمالش در مقابل افراد و خارج از كليسا نمى‌ايستد و به صراحت از اعمال و عقايدش سخن نمى‌گويد. با اين همه محققانى مانند خانم پروفسور باركر(كه كتابش درباره اين كليسا كتاب نمونه شناخته شد) اين هر دو ادعا را رد مى‌كنند.

ج) منابع مالى‌

كليساى اتحاد امپراتورى مالى بسيار وسيعى را در كنترل دارد. صاحب بسيارى از تجارت خانه‌ها و فعاليت‌هاى تجارى است كه برخى در جهت درآمدزايى مالى است و برخى براى ترويج و گسترش كليسا. به عنوان نمونه يكى از محققان حوزه اديان جديد به نام ديويد براملى از تعدادى شركتهاى تجارى كره‌اى نام مى‌برد كه به خوبى از عهده اين كار بر آمده‌اند. بزرگترين روزنامه محافظه كار، يعنى واشنگتن تايمز از آن همين كليساست. البته اداره اين روزنامه جهت كسب درآمد نيست. بلكه براى برقرارى ارتباط با كسانى است كه قدرت را در واشنگتن در دست دارند و از اين نظر تلاشى كاملا ثمربخش بوده و كليساى اتحاد پولهاى زيادى در اين راه صرف كرده است. عمده‌ترين گروههاى سياسى و مذهبى كه از اين درآمدها برخوردار مى‌شوند، گروههاى محافظه كار و انجيلى هستند. پولهايى كه آنها براى سياسيون جناح راست صرف كرده‌اند، موجب شده دوستان زيادى در ميان رجال سياسى پيدا كنند حتى جرج بوش پدر نيز درباره اين كليسا و مسائل آن سخن گفته بود.

د) خداوند ظهور دوم‌

Lord of the Second Advent

در سال 1992 كليساى اتحاد اعلام كرد كه عاليجناب مون همان مسيح بعد از عيسى‌

مسيح است كه كتاب مقدس از آمدنش به عنوان بازگشت دوباره مسيح خبر داده است.

البته اعضاى اين كليسا از ديرباز بر اين باور بودند، اما اين اعلاميه كه چند سال پيش صادر شد، بيانيه‌اى رسمى به حساب آمد. براى اعضاى كليساى اتحاد اين اعلاميه همان چيزى بود كه انتظارش را مى‌كشيدند اما براى مخالفان اين اعلاميه در واقع اعلام بدعتى به زبان رسمى است. از نظر هوادارن كليساى اتحاد عاليجناب مون در جايگاه آدم يا خداوند ظهور دوم است. او و همسرش هاك جاهان سون از نظر هواداران اين كليسا والدين حقيقى بشر هستند.

برخى فعاليت‌هاى مون در عرصه صلح بين الملل‌

مون از چهره‌هايى است كه از ديرباز هوادار صلح در جهان بوده است. از سازمانهايى تأسيس كرده كه همت شان صرف صلح جهانى مى‌شود.

نمونه هايى از اين سازمانها عبارتند از: شوراى سران اديان براى صلح جهانى‌

The Summit Council for World فدراسيون بين الاديان براى صلح جهانى‌

The inter-Religious Federation for World Peace و آكادمى صلح جهانى پروفسورها

Professors World Peace Academy همچنين مون تصميم دارد در ساختار سازمان ملل متحد براى گسترش صلح در جهان تجديد نظر كند تا بتواند فعال‌تر و تأثيرگذارتر شود.

هدف او تشكيل سازمانى است از دو بخش بخش عالى كه متشكل از رهبران دينى جهان باشد و بخش پايين‌تر كه نمايندگان سياسى كشورها را در بر بگيرد. مون نظريه خود را در كنفرانس بين المللى سال 1998 ارائه كرد. حاضران در آن كنفرانس رهبران دينى جهان و نمايندگان سياسى كشورها بودند و بسيارى اين پيشنهاد را پذيرفتند اما آنان كه معقتد به جدايى دين و دولت هستند مخالف اين نظريه بودند.

هواداران اين كليسا مطابق باور الهيات خويش روزى را انتظار مى‌كشند كه در آن اديان، دولت‌ها و تمام علوم در پادشاهى خدا بر روى زمين با هم متحد شوند. اگر سازمان ملل متحد بر اساس اهداف مون تجديد بنا شود، اين امر از نظر كليساى اتحاد نشانه آن است كه جهان در مسير آن پادشاهى خدا حركت مى‌كند.

نهادها و سازمانهاى كليساى اتحاد

از سال 1954 تاكنون كليساى اتحاد بر اساس باورها و ديدگاههاى مون، نهادها و سازمانهايى تأسيس كرده كه برخى از آنها به اختصار معرفى مى‌شوند. به ادعاى كليساى اتحاد بيشتر اين نهادها و سازمان‌ها جزء كليسا به حساب نمى‌آيند و اهداف خاص خود را دارند و خيلى از كسانى هم كه در آنها مشغول به كار هستند، عضو كليساى اتحاد نيستند.

نهضت وحدت بخش كه امروزه به كليساى اتحاد گفته مى‌شود در حوزه‌هاى گوناگون و متفاوتى گام نهاده است. دين، علم، هنر، رسانه‌ها، تعليم و تربيت، خدمات اجتماعى، تجارت و اقتصاد. اينك نهضت اتحاد يا نهضت وحدت بخش تعبيرى كلى است كه كليساى اتحاد اوليه فقط با آرزوى وحدت ميان شاخه‌هاى گوناگون مسيحيت ابداع كرده بود.

سازمانهاى نهادى اين نهضت عبارتند از:

  1. International Relief Friendship Foundation)IRFF(

اين نهاد براى مبارزه با فقر و بيمارى در سراسر جهان تاسيس شده است. كاركنان و مسئولان اصلى اين نهاد مسيونرهاى كليساى اتحاد هستند.

  1. International Cultural Foundation)ICF(

اين نهاد براى ترويج مبادلات آكادميك، علمى، دينى و فرهنگى ميان ملتهاى دنيا تأسيس شد.

  1. شوراى رهبران اديان براى صلح جهانى

Summit Council for World Peace

  1. بنياد دينى بين الملل

International Religious Foundation

  1. انجمن دانش آموختگان براى تحقيق در اصول الهى‌

(CARP)The Collegiate Association for th Research of Principels

فعاليت‌هاى رسانه‌اى‌

كليساى اتحاد با شناخت قدرت رسانه‌ها به توصيه مون بر آن شد كه از اين ابزار مهم در راه ساختن جامعه بهتر و جهانى آبادتر و سرشار از صلح استفاده كند. از اين نظر توجه قابل ملاحظه‌اى به روزنامه‌ها و نشريات شده است.

روزنامه‌هاى اين كليسا عبارتند از:

  1. Washingto Times/

2.New York City Tribune/

  1. Sekai Nippo(World Daily News,Japan)
  2. Noticias Del Mundo(World News,USA)
  3. Uhimas Noticias (latest News,Uruguay)
  4. Middle East Times(Cypres and Middle East)
  5. Segye Ilbo(World Times,Korea)

هفته نامه و ماهنامه:

  1. Insight Magazine(USA)
  2. World&I.A007 pages Monthly(USA)

پى نوشت:

1) اخبار اديان شماره‌5.

باقر طالبی دارابی، منبع:hawzah.net



منبع : nozohor.porsemani.ir
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه