قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان های شرقی(هندی)

 

عرفانهای هندی فعال در ایران معاصر نیز عبارتند از: آیین هندوییسم، آیین بودیسم، یوگا، اشو، سای بابا، رام ا... و کریشنا.

هند سرزمینی کهن و پهناور که در جنوب شرقی آسیا قرار دارد و بعد از چین دومین کشور پر جمعیت دنیا می باشد که بیش از 2000 هزار سال قبل از میلاد مسیح مردمان آنجا افرادی سیاه چهره با موهای مجعّد بودند به نام « دراویدیان ».

هند دارای قدمت بوده و آنها از همان قدیم دارای صنایع معمارهای بودند و از لحاظ اعتقادی و دینی هم از همان زمانها دین و مذهب داشتند و معتقد به چیزهای خاصی بودند از جمله می توان اعتقاد به تناسخ و انتقال روح و اعتقاد به چند گانه پرستی را نام برد .

در اواسط هزاره دوم قبل از میلاد مسیح مردمانی از نژادی دیگر به هند حمله کردند آنها آریاییهای بودند که مردمانی بلند قامت و سفید چهره که از سلسله جبال هندو کش در جنوب سیبری به سه منطقه حمله ور شدند که بخشی به اروپا رفتند که مردمانی چون یونانیها ،لاتینیها ، ژرمنها و اسلاوها را به وجود آوردند و بخشی هم به مشرق یعنی ایران آمدند و آئین زرتشتی را به وجود آوردند و گروهی دیگر به هند سرازیر شدند و آئین هندویی را پدید آوردند.

کم کم آریاییها در آئین و فرهنگ مردم هند رسوخ کردند و شغل خودشان که شبانی بود به کشاورزی تغییر دادند و آریاییها دارای اعتقادات عجیبی بودند از جمله اینکه آنها چند گانه پرست بودند از گیاهان نامعلومی شرابی مسکر درست می کردند به نام «سوما » و آن را با شیر مخلوط می کردند و می نوشیدند و نثار درگاه خدایان می کردند و آن را شرابی الهی می دانستند و هنگام قربانی شراب را می نوشیدند و هنگام قربانی سرود های می خواندند و این سرود ها از مغز روحانیون آنها تراوید ه بود و بعد ها آن سرود ها جمع آوری شد و نخستین و قدیمی ترین کتاب مقدس هند بنام « ودا » تبدیل شد.

قبایل هند در آن زمان بدین صورت بود که هر قبیله یک رئیس داشت به نام « راجه » و این مقام به حکم وراثتی از پدر به فرزند منتقل می شد و پدر خانواده « پیتار » ( با پاتر در لاتین و فادر در انگلیسی و واتر در آلمانی و پدر در فارسی هم ریشه است ) نامیده می شد و مادر خانواده یا همسر خانواده به نام « ماتار » ( با کلمه ماتر در لاتین و مادر در فارسی هم ریشه است ) نامیده میشد که شغل او فرمانبرداری از شوهر و اداره تمام امور خانواده بود.

و آمیخته شدن آریاییها با هندی ها باعث تشکیل ادیان زیادی شد و به جرات می توان هند را قطب الدیان و المذاهب و سرزمین هزار ادیان نامید.

پس باید هند اول به هند و عرفانهای وابسته به آن پرداخت و علت اینکه چرا هند را باید ابتدا مورد برسی قرار دهیم و چرا عرفانهای هندی مهم تر هستند. شاید بتوان دو عامل را ذکر کرد

الف : به خاطر قدیمی بودن آنهاست.

ب : بسیاری از جریانهای نو پدید از جریانهای هندی متاثر شده اند و هندیها مجموع ادیان خود را بنام هندوییزم به جهان عرضه کردند.

هند دارای دو شاخه کلی در عرفان می باشد.

الف : عرفانهای باستانی و سنتی که قبل از میلاد مسیح بوده اند که دارای پنج محور می باشند

  1. آئین ودا
  2. آئین جین
  3. آئین برهمن
  4. آئین تانترا
  5. مهمترین کیش هند آئین بودا

 

ب : عرفانهای نو پدید یا نوظهور 

  1. یوگا
  2. اشو
  3. سای بابا
  4. رام اله
  5. کریش نا
  6. یوگا نادا
  7. دالای لاما

که عرفان بودا از همه آنها مهمتر و پر طرفدار ترین عرفان هندی در جهان می باشد از عرفانهای جدید می توان به عرفان اشو و سای بابا اشاره کرد که از لحاظ اعتقادی بسیار خطرناک می باشند عرفان اشو یک عرفان خانه برانداز و خانه خراب کن می باشد چون فرهنگ این عرفان برهنگی و سکس می باشد و معنویت را از این راه می دانند.

یکی از گروه های عرفانی هندی که در سالهای اخیر مطرح شده «یوگا» است. یوگا به معنای پیوستن و مهار کردن است. یوگا، سابقه طولانی دارد ولی در قرن اخیر بیشتر مورد توجه شده است. این مدل عرفانی، دارای شش ساحت است، زیرا معتقد است انسان دارای هفت بدن و هفت چاکرا و مراکز انرژی است، هدف یوگا از تمرینهای جسمانی و روحی، آرامش و تسلط روح بر بدن است.

«اُشو»، یکی دیگر از گروه های عرفانی هند است. نام اصلی اُشو، باگوان شری راجنیش است. وی در سال 1931 در روستای کوچوادا دراستان مادیاپرادش هند به دنیا آمد و در سال 1990 از دنیا رفت. وی ادعا می کند در 21 سالگی، نور الهی را در خود احساس کرد. و مذهب خود را مطرح ساخت. تحصیلات اُشو در فلسفه بود، مدتی به آمریکا رفت و مریدانی پیدا کرد، ولی به دلایلی از آمریکا اخراج شد. وی، هرگز کتاب ننوشت و تنها 7000 سخنرانی داشت که به 650 جلد کتاب(مانند: بلوغ، راز بزرگ، راز شهامت و خلاقیت، آواز سکوت، ملکوت، آفتاب درسایه، شورشی) تبدیل شده و به سی زبان زنده دنیا نیز ترجمه شده است. اُشو، دیدگاه هایی در باب عشق و حقیقت زن و مدرنیته دارد.

رام ا...، یکی دیگر از فرقه های هندی است و نحوه پیدایش آن به تحولات در ویشنو برمی گردد؛ با این بیان که مذهب ویشنو با تاختن سلاطین غزنوی در قرن دهم میلادی، توسط راماننده مصلح هندی تغییراتی یافت و «نئوویشنوییسم» پدید آمد و سپس یکی از شاگردانش به نام شیخ کبیرپانتیس(متولد 1440 میلادی از پدر مسلمان و مادر ویشنوو متوفای 1518 میلادی)، مذهبی ترکیبی از اسلام و ویشنو یعنی رام ا... (خدای ویشنو و خدای اسلام) را به وجود آورد. این فرقه در ایران توسط ا. م. رام ا... با اعتقاد به ضرورت تولد دوباره و آموزشها و تعالیم اسرار در دو نشریه(هنرزندگی متعالی و حرکت دهندگان) گسترش یافت. فرقه رام ا...، تمام ادیان را برابر می داند.

کریشنا، یکی دیگر از عرفانهای نوظهور است. کریشنا مورتی در جنوب هند در خانواده در سال 1896 در خانواده ای برهمن به دنیا آمد و در سال 1986 در 91 سالگی از دنیا رفت. تحصیلاتش در اروپا در رشته روان شناسی بود و بر خودشناسی و آزاد شناسی درونی و سفر روح و درونی اعتقاد داشت. مهمترین کتابهای او عبارتند از: تعالیم کریشنا مورتی، حضور درهستی، حقیقت و واقعیت، پرواز عقاب، برای جوانان، خشونت و خلاقیت، عرفان و خود شناسی.

سای بابا، دیگر فرقه هندی است که بر پاره ای از علاقه مندان به معنویت تأثیر گذاشته است. سای بابا در سال 1835 در حیدرآباد در خانواده برهمن به دنیا آمد و در 1918 از دنیا رفت. تعالیمش را از کتابهای مقدس هندوها و اسلام گرفته بود. وی با تعالیم ساده اش وبرخی امور خارق العاده که برای او ادعا می کنند، طرفداران زیادی یافته است. وی به اعتقادات هندو مانند تناسخ قایل است و بر ذکر خدا و توجه به عالم درون و عشق و برابری ادیان و مذاهب تأکید می کند. این عرفانها هم به یک دین زمینی تبدیل شده اند؛ مثلاً امروزه بودیسم، یک دین است؛ اما نه یک دین آسمانی و الهی، بلکه دین زمینی و بشری؛ یعنی کاملاً می خواهد کارکرد دین را داشته باشد.

بحثهای عرفانی، سیر و سلوک و دستورالعمل دارند؛ به طور نمونه در همین کتاب اُپانیشادها مطالبی هست که حتی با بعضی مضامین روایی ما که مثلاً می فرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» یا «انفع المعارف معرفة النفس» سازگاری دارد؛ به شناخت نفس و شناخت انسان اهمیت می دهد. چون یکی از مهم ترین دغدغه های انسانی این است که «من کیستم؟» و «انسان کیست؟» و عرفانهای شرقی، به زَعم خودشان به این سؤال پاسخ داده اند و جالب این جاست که در دو سه سال اخیر هم مکرر کتابهای اینها منتشر و وارد بازار شده است؛ کتابهای «اشو»، مانند «مراقبه و هنر» بیش از سایر عرفانهای شرقی در کشور ما مطرح اند. به هر حال، در زمینه بودیسم و تائوئیسم و هندوئیسم و امثال اینها کتابهای فراوانی در بازار کتاب موجود است که جایگزین عرفانهای اسلامی می شود و نسل جوانی که علاقه مند به عرفان و معنویتند، گرفتار آن می شوند. وجه اشتراک عرفانهای شرقی عقل ستیزی است نه دین ستیزی؛ چون به هر حال، مکاتب خود را به دین تبدیل کرده اند. آنها می گویند: ما با مسایل عرفانی به کشف و شهودهایی می رسیم که حتی با بدیهیات عقلی هم تعارض دارد؛ مثلاً به این نتیجه می رسیم که اجتماع نقیضین محال نیست.

«والتر استِیس» در کتاب عرفان و فلسفه اش یکی از وجوه اشتراک عرفان را همین می داند و می گوید: عرفان، باورهایی عقل ستیزانه دارد، در حالی که عرفان اسلامی چنین نیست؛ مثلاً ابن ترکه در تمهید می گوید: یکی از معیارهای تشخیص شهود الهی از شهود شیطانی این است که شهود را با عقل بسنجید، اگر مخالف عقل بود، معلوم می شود شهود شیطانی است. ولی عرفانهای شرقی، عقل ستیزند و اجتماع نقیضین را هم ممکن می دانند.


منبع : msanaty.blogfa.com
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه