دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: توحید اصل و پایه دین، هستی و وجود است، نه ابتدا دارد و نه انتها، خدا این اصول را در همین کلمهٔ طیبه «لا اله الا الله» جا داده و عجیب این است که پروردگار عالم به گونهای این کلمه را ترکیب کرده و برای آن ثواب مقرر کرده که انسان را بهتزده میکند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیهٔ بنیالزهرا، با بیان اینکه پروردگار از روی رحمت و قدرت خود حقایق، لطائف و معانی بلند را تنها برای درسدادن به بندگانش و اتمام حجت به عبادش در یک جمله قرار میدهد، اظهار داشت: اگر در قرآن کریم از اول سورهٔ حمد تا «من الجنة و الناس» دقت کنید، دو بار کلمهٔ طیبهٔ «لا اله الا الله» ذکر شده و در بقیهٔ آیات، «لا اله الا هو» یا «لا اله الا انا» است؛ همین «لا اله الا الله» که یک خط هم نمی شود، یکطرفش منفی «لا اله» و یکطرفش مثبت است «الا الله»؛ کل ترکیب از سهحرف تشکیل شده «لام، الف، ها» که هرکدام آن هم چهاربار تکرار شده و دوازده حرف شده که از نظر شماره و عدد با «محمدٌ رسول الله» و «علیٌ ولی الله» یکی است.
وی ادامه داد: آیهٔ شریفه «لا اله الا الله» بینقطه است، خواندن آیهٔ شریفه به دو لب احتیاج ندارد، آیهٔ شریفه آیهای است که اگر انسانی بخواهد اخلاص کامل به خرج دهد، میتواند با همین «لا اله الا الله» به خرج دهد؛ چون میتواند در فضای دهانش بخواند که کسی هم نفهمد. هنگام گفتن «لا اله الا الله» هیچ حرکتی نه در چانه و نه در لبها ایجاد میشود و این جملهٔ عظیم شعار 124هزار پیغمبر بوده و آوردن نمونهٔ «لا اله الا الله» در دنیا تاکنون امکان نداشته است؛ یعنی 1500سال است که تمام دانشمندان را به زانو درآورده و نمیتوانند نمونهٔ این جمله را بسازند؛ اگر میلیونها بار هم این سه حرف «لام، الف، ها» را ترکیب کنند، نمیتوانند برای آن نمونهسازی کنند.
توحید اصل و پایه دین، هستی و وجود است
استاد انصاریان گفت: توحید اصل و پایه دین، هستی و وجود است، نه ابتدا دارد و نه انتها، خدا این اصول را در همین کلمهٔ طیبه «لا اله الا الله» جا داده، یعنی پروردگار کاری میکند که از دست احدی تا روز قیامت برنمیآید و عجیب این است که پروردگار عالم به گونهای این کلمه را ترکیب کرده و برای آن ثواب مقرر کرده که آدم را بهتزده میکند.
«لا اله الا الله» را به خدا بدهید، بهشت را به شما میدهد
وی به سخن پیامبر(ص) در مورد کلمه «لا اله الا الله» اشاره و خاطرنشان کرد: پیغمبر(ص) میفرمایند: «لا اله الا الله ثمن الجنه»، این کلمه قیمتی است که خدا خودش به شما داده است تا با این قیمت، جنات را از خودش بخرید؛ خدا پول بهشت را به شما داده چون توان خریدن بهشت را از خدا به هیچوجه ندارید. خود پروردگار از باب رحمت واسعهاش قیمت بهشت را به شما داده است، قیمتی که برایتان هیچ هزینهای ندارد و گفته این «لا اله الا الله» را به من بدهید، من بهشت را به شما میدهم.
پول، شکم، صندلی و قدرتها معبود نیستند که ما عابد آنها شویم
استاد انصاریان در مورد منظور پیامبر(ص) از اینکه «لا اله الا الله» را به من بدهید گفت: منظور روایت پیغمبر این است که دل را از هرچه بت که یا برای خودتان ساختهاید یا برایتان ساختهاند، خالی کنید و قلب را به توحید دهید؛ یعنی به یگانهبودن خدا و اینکه هیچ معبودی جز او وجود ندارد، یقین پیدا کنید که هرچه در این عالم هست، ابزار و وسایل است و نه معبود. پول، شکم، صندلی و قدرتها معبود نیستند که شما عابد آنها شوید؛ شما میتوانید با نفی همهٔ معبودهای قلابی و ساختگی و گفتن «لا اله الا الله»، قلب را به پروردگار دهید، با یقین به اینکه فقط وجود مقدس او معبود حق است و بقیهٔ بتهای جاندار و بیجان باید با تبر ابراهیمی خودتان در این بتخانه شکسته شود و دور ریخته شود و موحد شوید.
وی ادامه داد: باید چنان بتخانه را بشکنید که پول، شهوات، امیال و غرائز و قدرتها نتوانند شما را هرجا دلشان خواست بکِشند، اگر من در اختیار خواستههای نامشروع نفسم و بتهای جاندار بیرون باشم، اهل توحید نیستم و مشرک در لباس توحید هستم، نباید هیچ شرکی در وجودم موجود باشد؛ چون قرآن میگوید که شرک بالاترین ظلم است «ان الشرک لظلم عظیم».
استاد انصاریان با اشاره به اینکه نیاز داریم وجود مقدس احمد را وارد این بتخانه کنیم و تبر را پیغمبر(ص) در باطن ما به ولایت امیرالمؤمنین(ع) دهد تا همهٔ بتها را خُرد و دل ما را مثل کعبه پاکسازی کند، خاطرنشان کرد: اهلسنت هم نقل کردهاند که پیغمبر(ص) میفرمایند: اگر کسی بین رکن، یعنی گوشهٔ خانهٔ کعبه و مقام، یعنی مقام ابراهیم، عمر دهر، روزها را روزه بگیرد و عمر دهر، شبها را عبادت کند، ولی این روزه و نماز شب و قیام شبش از طریق ما نباشد، این آدم بعد از مردنش رو به آتش جهنم خواهد افتاد. کار باید آنچیزی باشد که خدا میخواهد؛ یعنی معبود من یکی باشد و معلمی که من را به این معبود راهنمایی میکند، پیغمبر و اهلبیت(ع) باشد، وگرنه من بدون توجه خودم دچار شرک و دارای ظلم عظیم میشوم.
تمام حادثهٔ کربلا «لا اله الا الله» بود
وی افزود: تمام حادثهٔ کربلا «لا اله الا الله» بوده است؛ چون پیشنهادات زیادی به اصحاب و ابیعبدالله(ع) شده و همه آنها جواب دادهاند: «لا والله»، بهوالله قسم! یک پیشنهادتان را هم قبول نمیکنیم و این «لا اله» است؛ و جریان حادثه فقط خداست «الا الله». به فرموده امام زمان(عج)، خون امام حسین(ع) و یاران با وفای ایشان هم شعور دارد، چون عین توحید و «لا اله الا الله» است.
استاد انصاریان به نمونههایی از توحید در حادثه کربلا اشاره و تصریح کرد: وقتی کاروان میخواستند از شام برگردند، یزید به زینالعابدین(ع) گفت: چند نفرتان را کشتهاند؟ گفتند: 72 نفر! گفت: دیهٔ کشتن هر یکنفر هزار دینار طلا است، من 72 هزار دینار طلا میدهم، از من گذشت کنید! زینب کبری(س) از جا بلند شد و گفت: یزید! ارزش خون فقط اکبر ما از تمام عالم هستی بیشتر است؛ میخواهی هزار دینار دیهٔ قتل بدهی؟ دیهٔ شهدای ما خود خداست، اینکه انسان 72 بدن قطعهقطعه را ببیند، از آنطرف هم صدای نالهٔ زنان و دختران و خواهران را بشنود و در این طوفانِ 72 بدن و نالهٔ اهلبیت(ع)، در کمال آرامش صورت خونآلودش را روی خاک بگذارد و در کمال راستی به پروردگار بگوید: «الهی رضاً بقضائک»، هرچه برایم در این عالم نوشتهای، من راضی هستم، «صبراً علی بلائک»، من در برابر تمام امتحانات تو مقاومت دارم، «لا معبود لی سواک»، من معبودی غیر از تو در این عالم ندارم؛ یعنی پاکترین دل را دارم و دلم «لا اله الا الله» است، زبانم «لا اله ا لا الله» است، گوشم و گوشتم و پوستم و خونم «لا اله ا لا الله» است.
وی ادامه داد: امام حسین(ع) هفتساله و امام حسن(ع) هشتساله بود، جریان را دیده بودند که مادر به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: دلم برای شنیدن اذان بلال تنگ شده است! چون بلال بعد از مرگ پیغمبر دیگر اذان نگفت و به اهل سقیفه گفت: شما روز روشن حق اهلبیت(ع) را دزدیدهاید و من برای دولتی که «استأثره اموال المسلمین»، مال مردم را اختلاس کردهاند و به نام خودشان زدهاند اذان نمیگویم و با اذانم دولت شما را تأیید نمیکنم، بلال میدانست که او را در مضیقه قرار میدهند، با این حال گفت که اذان نمیگویم؛ موحد واقعی از کسی باک ندارد، گرسنه هم بماند زیر بار معبود باطل نمیرود.
استاد انصاریان برای تبیین مفهوم موحد واقعی به نمونهای عینی اشاره و خاطرنشان کرد: یکی از دوستان که در عبادت بینظیر بود، دستان او به شدت می لرزید، دوستانش روزی بعد از نماز شب به او گفتند: حاجمهدی! فردا شب که به حرم امام رضا(ع) میروی، تو که محرم اهلبیت(ع) هستی و ما میدانیم، از حضرت رضا(ع) بخواه یک نگاه به دو دستت کند تا رعشه از بین برود. حاجمهدی اصرار کرد که نمیخواهد و دوستان هم پافشاری کردند که حتماً باید در حرم این دعا و درخواست را داشته باشی گفت: شما میگویید، عیبی ندارد! حاجمهدی به بالای سر رفت، گفت: یابنرسولالله! رفیقهایم به من اصرار کردهاند که به شما بگویم دست من را خوب کن. خدا هرچه برای من پسندیده، همان را میخواهم؛ اما دوستان مُصر شدهاند.
استاد انصاریان گفت: وقت نماز شب بود، ساعت مشهد آنوقت دو بیدار میشدند و گریههایشان را میکردند، نمازهایشان را میخواندند، گفت: رفقا! به شما گفتم اصرار نکنید، من الآن حضرت رضا(ع) را در خواب دیدم، فرمودند: حاجمهدی بهخاطر این لرزش دستت، خداوند یک مقام عظیمی در قیامت برای تو قرار داده است و پروردگار به من هم اذن داده که با یک نگاه دستت را خوب کنم؛ اگر آن نگاه را به تو بیندازم، آن مقام میپرد! این را میخواهی که خوب کنم یا آن را میخواهی؟ گفتم: یابنرسولالله! رفیقهایم گفتند بیایم و به تو التماس کنم، من حاضر به ازدستدادن مقام آخرتی نیستم؛ در این حال بود تا از دنیا رفت.
انتهای پیام/
منبع : پایگاه عرفان