خداوند متعال، قرآن کریم را سرمایۀ اصلی و اهلبیت: را آموزگاران انسان معرفی کرده است. از آنرو که نور هدایت بشر در قرآن کریم جلوه کرده است، نباید این کتاب را در هیچ شرایطی فراموش کرد. این مهم، از دستورهای قرآن و نیز از سفارشهای پیامبر(ص) و امامان معصوم: است. هدایت الهی انسان را یاری میکند تا او از حوادث تأثیر نپذیرد و راه را تا رسیدن به مقصد ادامه دهد.
زندگی انسان در عالَمی به نام دنیا
حقیقت دنیا، با ظاهر فریبایش بهطور کامل متفاوت است. حقیقت آن، بلا و سختی است. آنچه را که خداوند خلق میکند، محدود به زمان است؛ زمانی نوبت آنان فرا رسیده و به دنیا میآیند و بعد از توقفی اندک، از آن میروند. چنانچه خداوند حکیم، بیآن که پایانی برای مخلوقات تعیین کند، و پیدرپی بر شمار آفریدگان میافزود، چه اتفاقی میافتاد؟ هر روز بر تعداد آنها افزوده و بهتدریج جا برای زندگی کم میشد. حضرت امیرمؤمنان(ع) نیز در روایتی به این مطلب اشاره میفرمایند؛ «دنیا محل استقرار نیست.»([1])
انسان از دیدن نقص در هر مجموعهای ناراحت میشود. او با وجود محدودش این احساس را بهخوبی درک میکند؛ این درک از وجود مقدسی نشأت مییابد که علم، عدل و حکمت آن بینهایت است. همین امر سبب میشود که حتی تصوّر کوچکترین نقصی در خلقت خداوند، ممکن نباشد.
حضرت حق بر خود لازم نموده است که رحمت خود را بر آنان که استحقاق دارند، بگستراند. همچنین حکمت الهی اقتضا میکند که اگر رحمت پروردگار به کسی تعلق گرفت، آن را کامل سازد؛ به بیان دیگر، خداوند در هیچ شرایطی از رحمتی که جاری ساخته است، منصرف نمیشود؛ بنابراین هیچوقت رحمتی که پروردگار بر آفریدگان جاری مینماید، ناتمام نخواهد ماند.
جلوههای رحمت پروردگار
گفتنی است که رحمت الهی را در دو بُعد میتوان نگریست؛ بُعدی ظاهر رحمت است و بعد دیگر، باطن آن. باطن رحمت ـ همانطور که از نامش پیداست ـ سراسر نور است و فیض؛ اما ظاهر آن ـ یعنی آنچه که رحمت در آن ظهور میکند ـ همیشه شیرین نیست؛ چهبسیار که رحمت، در اتفاقی تلخ جلوه کرده و ظاهری خوش نداشته باشد. باید دانست، حقیقت حوادث و مصیبتهای ناگوار همیشه تاریک نیست؛ علت بروز بسیاری از آنها رحمت الهی است.
چنانکه بیان شد، خداوند رحمتی را که سوی شخصی فرو میفرستد، کامل کرده و در هیچ شرایطی آنرا ناتمام نمیگذارد. فقر میتواند رحمت خداوندی باشد؛ حال اگر چنین شخص فقیری برای توانمندی خویش دعا نماید، در حقیقت برای قطع رحمت الهی دعا نموده است. با مقدماتی که گذشت، آیا خداوند دعای او را به اجابت میرساند؟ البته که چنین نیست.([2]) حضرت حق، رحمت خود را کامل کرده و بههیچوجه آن را ناتمام نمیگذارد. امیرمؤمنان(ع) در روایتی میفرمایند: «بلایا و رنجها برای مؤمن امتحان و آزمایش، برای انبیا درجه و برای اولیا کرامت و بزرگواری است.»([3])
تقدیر مقدّرات بر طبق حکمت
خداوند مقدرات زندگی انسان را با توجه به تمام ابعاد زندگی او و سلسلهای از سبب و مسبِّبها تعیین میکند. حتی کوچکترین عامل نیز در مقدّرات آدمی تأثیر دارد. انسان نگاهی محدود دارد؛ او حتی نمیتواند ظاهر اتفاق را با باطن آن مقایسه کند.([4]) آیا رحمت نهان در بلاهایی مانند ترس، گرسنگی، از دست دادن مال و جان برای انسان مادی روشن است؟ اگر او با عقل دنیوی خویش به تحلیل این امور بپردازد، به چه نتیجهای میرسد؟ آیا نتیجهگیری او با حقیقتی که قرآن معرفی میکند، یکسان است؟
قرآن کریم میفرماید:
)وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ * ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ * أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ(([5])
زمانیکه این آیۀ شریفه بر وجود نبی اکرم(ص) نازل شد، جبرئیل حقیقتی را به ایشان عرض کرد؛([6]) حقیقتی مبنی بر اینکه خداوند پاداشی بزرگ به آنان که در زندگی دنیا رنج بسیار چشیده و اهل بلا بودهاند، عطا خواهد نمود.
در طول تاریخ پنج نفر به «بَکّاء» معروف هستند. «بکّاء» بر وزن «فَعّال» به معنای بسیار گریهکننده است. نام این پنج نفر از روایات برگرفته شده است.([7]) یکی از آنها حضرت آدم(ع) بوده است. او به غم فراق دچار و فرزندش کشته شد؛ رنج عبادت را تحمل کرد؛ تقریبا نهصد سال زندگی کرد و در تمام عمر خود سختی کشید.
دنیا دار مستقر نیست!
همانطور که در گذشته نیز اشاره شد، اگر اساس دعایی بر قطع رحمت خداوند باشد، آن دعا مستجاب نخواهد شد. چنانچه جایی، محل استقرار باشد، لازم است اسباب مستقر نیز در آنجا فراهم باشد؛ برای مثال، بهشت محل استقرار است؛ آنجا ابدیّت دارد، لازمۀ آن نیز فراهم بودن اسباب ابدیّت است؛ البته چنین نیز هست. پاداشهای الهی نیز که برای بهشتیان مهیّا میگردد، جاودان و بیپایان است. اما دنیا محل استقرار نیست؛([8]) به همین دلیل اسباب استقرار نیز در دنیا وجود ندارد. برای مثال، اگر خداوند پاداش نیکوکاران را در دنیا عطا کند و اسباب محل مستقر شدن را همین جا ـ که محل استقرار نیست، ـ فراهم آورد، پاداش دادن به یک نفر، مزاحم زندگی دیگران خواهد بود. ظرفیت دنیا حتی برای دادن پاداش نیز بسیار کم است، چه رسد به استقرار یافتن اشرف مخلوقات که روحی به آن بلندی دارد.
اسباب استقرار، باید بینهایت باشد؛ اگر برای انسان پایانی نیست، باید اسبابی نیز که در اختیار اوست، بیپایان و بینهایت باشد. انسان در دنیا مستقر نیست؛ پس عقل حکم میکند که سرانجام آدمی میبایست آن را ترک کرده و به ابدیت بپیوندد. آخرت، ابدیت دارد و نیز محل استقرار است. ظرفیت آخرت فوق تصور است؛ پس اسباب بینهایت، در آن فراهم است. در قرآن نیز به این مطلب اشاره شده است؛ )لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ(([9])
حکمت آمیختگی دنیا با بلا
دنیا بر اساس رنج، بلا و سختی طرحریزی شده است. اگر رنجها، بلاها و سختیها نبود، عبادت کردن و در پی آن شکوفایی استعدادها و ارتقای روح انسانی معنا نداشت. نفْسِ عبادت، مشقّت است. پرهیز از گناه سخت است. مبارزه با ظلم وستم، دشوار است. اگر چنین نبود، پیشرفتی در کار نبود؛ هیچ استعدادی شکوفا نمیشد و ارتقای روح انسانی معنا نداشت. عقل رشدی نداشت و علم گسترش نمییافت؛ و در نهایت، هیچگاه انسان «خلیفةالله» نمیشد.
هر چه شناخت انسان به خداوند و به حکمتهای نهان در مقدّرات او و نیز به دنیا و به چیستی آن بیشتر شود، تحمل سختیها بر انسان راحتتر میگردد. ظرفیت سرشار اولیای الهی و در رأس آنها اهلبیت: در تحمل ناگواریها، فقط بهسبب همین امر است.
بنای این عالم تغییرناپذیر است. رنج و سختی همیشه بوده و هست. از بدو خلقت انسان ـ و در دوران جنینی، ـ سختیها شروع میشوند. در آن جای تنگ و تاریک؛ هم جنین در ناراحتی است و هم مادر سختی بارداری را تحمل میکند. تولدش با دشواری همراه است؛ هم برای نوزاد و هم برای مادر او. تا دو سالگی، بدترین آلودگیهای بدنی را باید تحمل کند. باید بر درد روییدن دندان صبر کند. بعد از آن باید تمرین کند تا توانایی راه رفتن را کسب کند. زمین خوردنهایش در آن هنگام شروع میشود. به مدرسه رفتن و تحصیل علمش؛ به بلوغ رسیدن او، شناخت چیزی بهنام شهوت و تعدیل آن، رنجهای بعدی اوست. در ازدواجش مشکلات متفاوتی را سر راه خود میبیند. وقتی صاحب فرزند میشود، با نگرانیهایی تازه مواجه میگردد. پیر شدن و از بین رفتن قوای بدن، فصل جدیدی از دشواریها را برای او نمایان میکند.
باطن بلا
اگر خداوند تکلیفی را بر عهدۀ کسی بگذارد، درهای رحمت را نیز بهسوی او باز میکند. انجام تکالیف الهی سخت است، اما باطن آن، سراسر رحمت است. پیروزی واقعی از آن کسی است که به تکالیف عمل نماید؛ آنان که به وظایف خود ـ مثل جهاد، زمانی که واجب شده است ـ بیاعتنایند و در عین حال به شبزندهداری و نماز و عبادت میپردازند، از استجابت دعا محرومند. اگر آنان بر پایان جنگ و جهاد دعا کنند، بر قطع رحمت الهی دعا نمودهاند؛ به همین خاطر دعای آنها مستجاب نخواهد شد.
دنیا بر اساس بلا و امتحان ـ که لازمه آنها سختی است ـ طرحریزی شده است. حضرت امیرمؤمنان(ع) در این باره میفرمایند: «الدُّنيا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفُوفَةٌ وَ بِالغَدرِ مَعرُوفَةٌ.»([10]) اگر دنیا جایی سزاوار آسودن بود، انبیای الهی: و امامان معصوم: بیش از همه شایسته آسودن در این دار بودهاند. امیرمؤمنان(ع) چیستی و باطن دنیا را برای اهل ایمان معرفی نموده است؛ «أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنْجَی بِشَيْ ءٍ كَانَ لَهَا.»([11])
عُمر کوتاه و زندگی در دنیا نیز از امتحانهای گوناگون لبریز است. با همۀ این اوصاف نباید از رحمت الهی ناامید بود؛ زیرا که نومیدی از رحمت خدای متعال سبب دور شدن از سعادتمندی است.
----------------------------------------------------------------------------
[1]. «وَقَالَ(ع) يَوْماً وَقَدْ أَحْدَقَ النَّاسُ بِهِ: أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَانَّها مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ هَانَتْ عَلَی رَبِّهَا فَخَلَطَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا وَحُلْوَهَا بِمُرِّهَا لَمْ يَضَعْهَا لأَوْلِيَائِهِ وَلايَضِنَّنَّ بِهَا عَلَی أَعْدَائِهِ وَهِيَ دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مُسْتَقَرٍّ...»؛ کشفالغمة: 1/1(ع) 2؛ بحارالأنوار: (ع) 5/4، تتمۀ باب15، ح 53؛ روزی که گروهی از مردم اطراف علی(ع) را گرفته بودند شروع به سخنرانی کرده فرمود: «شما را میترسانم از دنیادوستی؛ زیرا دنیا جایگاهی ناپایدار است، نه چراگاه هموار. نزد خدا بسیار بی ارزش است. خوبی و بدی و تلخی و شیرینی آن در هم آمیخته است. خدا دنیا را قرارگاه دوستان خود قرار نداده است و از دنیاخواهی دشمنانش نیز ممانعتی ندارد. دنیا محل عبور است نه جای ماندن...».
[2]. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: )إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ( رعد (13): 11؛ خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرده ـ به عذاب و نقمت ـ تغییر دهد تا زمانی که آنان آنچه را که در خود ـ از عقاید حقّه، حالات پاک و اخلاق حسنهای که ـ دارند، ـ به کفر، شرک، عصیان و گناه ـ تغییر دهند.
سنجۀ استجابت دعا، در این بحث تسلیم بودن در برابر ارادۀ پروردگار است. دعای افرادی که خواستۀ خود را بر خواسته پروردگار مقدم میدارند و از ارادۀ حضرت حق سبقت میگیرند، مستجاب است. چنین افرادی حتی اگر رحمت مخفی در ناگواریها را ببینند، باز بر رفع آن مشقّتها اصرار دارند. به بیان دیگر، گویا آنان برای اراده و رحمت خداوند اعتباری قائل نیستند. افرادی نیز در مقابل این دسته هستند که تسلیم ارادۀ خدایند. اگر بندۀ مؤمنی که بر رفع رنج، دعا میکند، از باطن آن خبر داشت، دیگر بر دعای خود پا فشاری نمیکرد. او از رحمت الهی که او را در بر گرفته است، ـ حتی اگر در رنج بروز کرده باشد، ـ .خشنود و از سلب آن بیمناک است.
[3]. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: إِنَ الْبَلاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَةٌ»؛ بحارالأنوار: (ع) 8/ 198، باب1، ح55؛ بهراستی بلا و ناراحتی برای ستمگر ادب، برای مؤمن امتحان و آزمایش، برای انبیا درجه و برای اولیا کرامت و بزرگواری است.
[4]. بیشتر انسانها از درک بسیاری از حقایق عاجزند. آنان گسترۀ دنیا را فقط در ظاهر آن محدود کرده و بیش از آن نمیبینند. اما اولیاء الهی و آنان که بهسبب عمل به دستورات دین به ملکوت عالم راه یافتهاند، حقیقت را بهخوبی درمییایند. ظاهر دنیا، نزد ایشان، مانند یک عروسک خیمهشببازی است که در دستان ملکوت عالم و به اراده او حرکت میکند. در گفتههای خوبان نیز آمده است که کور آن نیست که پرده را نبیند، بلکه کور آن است که پشت پرده را نبیند.
[5]. بقره (2): 155 ـ 15(ع) ؛ و بیتردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات ـ نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند ـ آزمایش میکنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده. همان کسانیکه چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و بهطور یقینی بهسوی او بازمیگردیم. آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافتهاند.
[6]. «عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ : إِنِّي أَعْطَيْتُ الدُّنْيَا بَيْنَ عِبَادِي قَيْضاً فَمَنْ أَقْرَضَنِي مِنْهَا قَرْضاً أَعْطَيْتُهُ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ عَشْراً إِلَی سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَمَا شِئْتُ مِنْ ذَلِكَ وَمَنْ لَمْ يُقْرِضْنِي مِنْهَا قَرْضاً فَأَخَذْتُ مِنْهُ قَسْراً أَعْطَيْتُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَيْتُ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ مَلَائِكَتِي لَرَضُوا؛ الصَّلَاةَ وَالْهِدَايَةَ وَ الرَّحْمَةَ. إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَاحِدَةٌ مِنَ الثَّلَاثِ وَرَحْمَةٌ اثنتين وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) هَذَا لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً»؛ الخصال: 1/130، ح135؛ بحارالأنوار: 68/85، باب62، ح32؛ «عبداللهبنسنان» از امام صادق(ع) و ایشان نیز از رسول خدا(ص) روایتی را نقل میفرمایند؛ رسول خدا(ص) فرمودند: «خدای جلجلاله میفرماید: من دنیا را میان بندگان خود عطا نمودم. سپس هر کسی را که از آن به من قرضی داد و در راه من بخششی کرد، بهعوض، ده برابر تا هفتصد برابر و آنچه را که من میخواهم، به او میدهم؛ و کسی که به اختیار خود به من قرضی نداد و بهطور قهر از او چیزی گرفتم، در عوض سه پاداش به او میدهم؛ اگر یکی از آنها را به فرشتگان خود بدهم، ـ همۀ آنان ـ خشنود میشوند و آن ـ سهپاداش ـ لطف، هدایت و رحمت است. خداوند میفرماید: کسانی که چون مصیبتی بدان ها برسد، میگویند: )إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ(، ـ سه پاداش دریافت خواهند نمود؛ ـ )صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ( آنها مشمول الطاف پروردگارند؛ این نخستین پاداش است. )وَرَحۡمَةٞ( رحمت خداوند نیز دومین آنها. )وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ( و آنان همان هدایتیافتگانند.» سپس امام صادق(ع) فرمود: «این پاداش کسی است که بهطور قهر ـ و بیآن که اختیاری از خود داشته باشد، ـ چیزی از او گرفته شده است.»
[7]. «عَنْ مُحَمَّدِبْنِسَهْلٍ الْبَحْرَانِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَی أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: الْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ؛ آدَمُ وَيَعْقُوبُ وَيُوسُفُ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَعَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) ...»؛ الخصال: 1/272، ح15؛ بحارالأنوار: 12/264، باب9، ح2(7) ؛ حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «پنجنفر بسیار گریه کردهاند؛ آدم(ع) ، یعقوب(ع) ، یوسف(ع) ، فاطمه دختر پیامبر اکرم(ص) و علیبنالحسین(ع) .»
[8]. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَالآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ...»؛ نهجالبلاغه: خطبۀ 194؛ ای مردم! دنیا سرای گذر و آخرت خانۀ همیشگی است؛ از سرای گذر برای خانۀ جاودان خود توشه برگیرید.»
[9]. واقعه (56): 33؛ که پایان نپذیرد و ممنوع نشود.
[10]. ارشاد القلوب: 1/91؛ دنیا خانهای است که بلاها اطرافش را گرفته و به نیرنگ شهرت یافته است. اوضاعش استواری ندارد و از بلاهایش کسی ایمن نیست. حالاتش همواره دگرگون و نوبتهایش در تغییر است. زندگی و خوشی در آن ناپسند و آسودگی در آن نایاب است و ساکنانش نیز هدف تیر بلا هستند؛ و دنیا با تیرهای خویش آنها را مورد اصابت قرار می دهد و با مرگ نابودشان می سازد. ای بندگان خدا! بدانید شما و آنچه که در دنیا است، مانند گذشتگان است؛ آنان عمرشان از شما درازتر و شهرهایشان آبادتر و آثارشان مهمتر بود؛ اما صداهایشان خاموش شد و دیگر سخن نمی گویند و بادهای ـ دماغشان ـ خوابیده و غرورشان در هم شکسته است. بدنهای آنان پوسیده و جایگاهشان خالی گشته است. آثارشان نابود شده است؛ قصرهای بلند، ساختمانهای با شکوه و فرشهای گسترده را به سنگ سخت قبرها و لحدها تبدیل نمودند؛ آن قبرهایی که بهطور کلی ویران گشته و با خاک یکسان شده است. قبرها به هم نزدیک، ولی ساکنانش غریب و تنهایند؛ دسته ای از آنها ترسان و هراسان و دسته ای دیگر به ظاهر راحتند، ولی در حقیقت به گرفتاریهای بسیاری مبتلایند. آنان با قبرهای خود انس نمی گیرند و به دیدار یکدیگر نمی روند، با این که به یکدیگر نزدیک و همسایه هستند؛ و تصور کنید که شما رفته اید و قبرها شما را در جایی که ایشان ساکنند، در بر گرفته و در آغوش دارند؛ پس ای فریفتگان دنیا! اگر قبر و عالم برزخ به پایان رسیده و ـ ملائکۀ الهی ـ مردگان را از قبر برای حساب بیرون آورند، حال شما چگونه خواهد بود؟ یعنی: در قیامت هر کسی جزای اعمال نیک و بدی که پیش از این کرده است، خواهد دید و همه بهسوی خدا که مالک به حق و حقیقی ایشان است، بازگردانیده می شوند و خدایان باطل را که شریک خدا می دانستند و به شفاعتشان چشم داشتند، نابود میگردند.
[11]. نهجالبلاغه: خطبۀ 63؛ أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَايُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَلَايُنْجَی بِشَيْ ءٍ كَانَ لَهَا ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَحُوسِبُوا عَلَيْهِ وَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَأَقَامُوا فِيهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْ ءِ الظِّلِّ بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّی قَلَصَ وَزَائِداً حَتَّی نَقَص.؛ دنیا خانه ای است که هیچکس جز با اعمال پاکی که در آن میگزارد، از آن سالم نمانده است. ـ دنیا خانهای است که ـ چیزی که مخصوص دنیاست، ـ آدمی را ـ نجات نبخشد. مردم به دنیا از باب امتحان مبتلا شده اند؛ آنچه را که از این دنیا برای ـ زندگی ـ دنیای خود برداشته اند، از دست خواهند داد؛ در قیامت نیز دربارۀ آنان بازخواست خواهند شد. همچنین، آنچه را که از دنیا برای آخرت برگرفته اند، بر آن وارد شده و در آن اقامت خواهند کرد. دنیا در دید خردمندان همانند سایهای در حال برگشت است؛ هنگامی که آن را در حال پهنشدن می بینی، جمع می شود؛ و وقتی که افزایش مییابد، کاهش مییابد.»
برگرفته از کتاب دنیا از منظر امیر المومنین علیه السلام نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان