امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
و اگر میخواهی از عیسی بن مریم برایت بگویم که سنگ را بالش خود قرار میداد، لباس پشمی خشن به تن میکرد و نان خشک میخورد، نان خورش او گرسنگی و چراغش در شب ماه و سرپناهش در زمستان جای جای مشرق و مغرب و میوه و سبزیاش گیاهی بود که زمین برای چهارپایان میرویانید، نه زنی داشت که او را فریفته خود کند، نه فرزندی که او را به غصه بنشاند، نه ثروتی که او را از آخرت باز دارد و نه طمعی که او را به خواری اندازد مرکب او دو پایش و خدمتکارش دو دستش بود «1».
او با چنین زندگی محدود و تهی از امور مادی سراپای وجودش برای عرصه معنویت انسان خیر و برکت و آبرو در دنیا و آخرت بود.
... یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ «2».
... ای مریم! یقیناً خدا تو را به کلمهای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده میدهد، که در دنیا و آخرت دارای مقبولیت و آبرومندی و از مقربّان است.
اینان همه سرمایه خود را خدا میدانستند، دوست و رفیق خود را خدا میشمردند:
«یا عُدَّتِی فِی کرْبَتِی، وَیا صاحِبِی فِی شِدَّتِی...» «3».
ای همه سرمایه من در روز پریشانی و ای دوست و رفیق من در رنج و دشواری.
والی ملک ولایت ذو النون |
آنکه با سرّ حقیقت مشحون |
|
گفت در مکه مجاور بودم |
در حرم حاضر و ناظر بودم |
|
ناگه آشفته جوانی دیدم |
نی جوان سوخته جانی دیدم |
|
لاغر و زرد شده هم چو هلال |
کردم از وی ز سر مهر سؤال |
|
که مگر عاشقی ای شیفته مرد |
که بدین گونه شدی لاغر و زرد |
|
گفت آری به سرم شور کسی است |
کش چو من عاشق رنجور بسی است |
|
گفتمش یار به تو نزدیک است |
یا چوشب روزت از او تاریک است |
|
گفت در خانه اویم همه عمر |
خاک کاشانه اویم همه عمر |
|
گفتمش یک دل و یک روست به تو |
یا ستمکار و جفا خوست به تو |
|
لاغر و زرد شده بهر چهای؟ |
سر به سر درد شده بهر چهای؟ |
|
گفت رو رو که عجب بیخبری |
به کزین گونه سخن در گذری |
|
محنت قرب ز بُعد افزون است |
جگر از هیبت قربم خون است |
|
هست در قرب همه بیم زوال |
نیست در بُعد جز امید وصال |
|
آتش بیم دل و جان سوزد |
شمع امید روان افروزد «4» |
|
عیسی علیه السلام «5» و نماز
داستان عیسی و مادرش مریم که دارای مقام عصمت و طهارت بود، از عجایب مسائل روزگار است.
خداوند مهربان برای نشان دادن قدرت خود، و برای عبرت دیگران و در جهت هدایت امّتها، به طور مکرّر به واقعه عظیمه این پسر و مادر در قرآن مجید اشاره فرموده است.
از عجایب حیات عیسی سخن گفتن او ساعاتی پس از ولادت در گهواره است که در آن گفتار، حقایق الهیه را برای مردم بازگو کرد و بخصوص به این معنا اشاره فرمود که من مأمور به نمازم:
«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً* وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَ مَا کنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلوةِ وَالزَّکوةِ مَادُمْتُ حَیاً* وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیاً* وَالسَّلَامُ عَلَی یوْمَ وُلِدتُّ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَ أُبْعَثُ حَیاً» «6».
گفت: بیتردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است* و هرجا که باشم بسیار بابرکت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است* و مرا نسبت به مادرم نیکوکار [و خوشرفتار] گردانیده و گردنکش و تیرهبختم قرار نداده است* و سلام بر من روزی که زاده شدم، و روزی که میمیرم، و روزی که زنده برانگیخته میشوم.
پی نوشت ها:
__________________________________________________
(1)- نهج البلاغة: 227، خطبه 159؛ بحار الأنوار: 14/ 238، باب 18، حدیث 16.
(2)- آل عمران (3): 45.
(3)- دعای عرفه امام حسین علیه السلام.
(4)- عطار نیشابوری.
(5) عیسی بن مریم: پیغمبر برگزیده خداوند و چهارمین از پیامبران اولوالعزم که به امر خدا از مریم بنت عمران بیآنکه مردی او را مسّ کند در نیمه حزیران 622 پیش از هجرت پیغمبر اسلام در شهر بیت لحم فلسطین که همان ناصره باشد متولد شد و از این جهت او را ناصری گویند. قرآن کریم او را روح و کلمه خدا و قول الحق و وجیه در دنیا و آخرت خوانده و «وَأَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» دربارهاش گفته و دارنده آیات بینات و معجزاتی چون احیای موتی و شفای بیماران بهبود ناشدنی معرفی کرده و ولادت او را به صورت معجزه از مادری صدیقه بیان داشته و وی را از این جهت به حضرت آدم تشبیه نموده و شریعت او را در ردیف شرایع بنیادی قرار داده «شَرَعَ لَکم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی» (شوری: 13) و بالاخره او و مادرش را آیت خدا خوانده «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمَ وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمَوَأُمَّهُ آیةً».
قرآن علاوه بر آنچه که درباره عظمت و شموخ رتبه و ولادت خارق العاده حضرت عیسی گفته به دو امر مهم درباره این پیمغبر تذکر داده است: 1- عقیده خرافی الحادی مسیحیان درباره او که برخی از آنها او را خدا و برخی پسر خدا و برخی دیگر او را سومین خدا خواندند: «لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ قُلْ فَمَن یمْلِک مِنَ اللَّهِ شَیئاً إِنْ أَرَادَ أَنْ یهْلِک الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ» (مائده: 17) «وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ» (توبه: 30) (یا أَهْلَ الْکتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ... ولَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَیراً لَکمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ». (نساء: 171)
2- مسأله بدار زدن حضرت عیسی که قرآن صرفاً آن را نفی میکند و میفرماید: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکن شُبِّهَ لَهُمْ» (نساء: 157)
(6) مریم (19): 30- 33.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: "سیمای نماز" و "جلوههای رحمت الهی "
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان