قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ريشه‌يابي فرقه عرفان حلقه كيهاني در فرقه ريكي ژاپني(2)

تفويض

تفويض به اين معنا كه يك مجموعه اختيارات و قدرت ها توسط استاد و به عبارتي، مركزيت فرقه به افراد ارائه مي شود و شخص ديگري نمي تواند افراد زيرمجموعه را جز او از اين موهبت بهره مند سازد! درواقع، اينجا استاد در نقش واسطه اقدام مي كند! بحث تفويض هم در ريكي و هم حلقه وجود دارد. در ريكي، استاد پس از طي مراحلي توسط مربي به او اين اجازه را واگذار مي كند: پس از تشخيص اينكه تا سطح خاصي پيشرفت كرده است، آن گاه استاد اجازه ورود مي داد (پالان، 1384، ص36).

و طاهري مي گويد:

اتصال به دو دسته كاربران و مربيان ارائه مي شود كه تفويضي بوده، در قبال مكتوب نمودن سوگندنامه هاي مربوط به آنان تفويض مي گردد. تفويض ها، توسط مركزيت كه كنترل و هدايت كنندة جريان عرفان كيهاني (حلقه) مي باشد، انجام مي گيرد [شرط ورود همه به اين حلقه تسليم است] (طاهري، 1388الف، ص80).

همچنين مي نويسد:

 

درمانگري با مكتوب نمودن سوگندنامه، مبني بر استفادة مثبت و انساني به فرد تفويض مي شود و با دريافت لاية محافظ، كه درمانگر را در مقابل تشعشعات شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات منفي و تداخل موجودات غير ارگانيك محافظت مي نمايد، آغاز مي گردد (همان، ص110).

طاهري در بعضي از اظهارات خود، به اين مطلب تصريح كرده و بيان مي كند كه مربيان نمي توانند ادعايي كنند و اين مركزيت و وابستگي به آن، از مهم ترين عوامل درمان محسوب مي شود. اين درحالي كه طاهري هرگونه واسطه بين انسان و خدا را شرك مي داند(ezharezohoor.blogfa.com)، اما خود را واسطه بين افراد و شبكه شعور كيهاني قرار مي دهد و اين كذب ادعاي او را مبني بر اسلامي بودن عرفانش نمايان مي سازد. اصولاً سؤالي كه طاهري تاكنون به آن پاسخ نداده، اين است كه چرا فقط شخص وي اين قدرت را تفويض مي كند؟ آيا او يك واسطه همانند ساير واسطه ها در احضار يا تسخير موجودات ديگر نيست؟!

 

درمان توسط شخص آموزش ديده و خاص

ريكي كار درماني خود را توسط استاد به مربيان منتقل مي كند:

از زمان باستان، مرحله ورود به دورة ريكي به صورت سرّي نگهداري مي شد. علت اصلي اين امر احتمالاً سوءاستفاده از انرژي بود. همان طور كه گفتيم هر مانترا داراي اثر خاصي بر روي بدن، روح و فضا است. اگر اين سمبل ها توسط افراد غير محتاط دريافت شوند، از انرژي سوءاستفاده خواهد شد. پس فرزانگان بزرگ، در گذشته جهت مرحلة ورود افراد به انرژي روشي را خلق كرده بودند... به همين ترتيب، پس از ورود به ريكي I مجرا بايد چرخة 21 روز را تكميل مي كرد، قبل از آنكه استاد او را براي آغاز مرحلة ريكي II احضار كند. قبل از آنكه مجرا از مرحلة يك به دو برود، مجرا اسكن مي شد... و پس از تشخيص اينكه تا سطح خاصي پيشرفت كرده است، آن گاه استاد اجازه ورود مي داد (پالان، 1384، ص36).

همان طور كه در ريكي، مربي اصلي با ملاحظاتي روش هاي درماني را به نومربيان منتقل مي كند، در حلقه نيز اين كار صورت مي گيرد: در فرادرماني از نقطه نظر نحوة ارتباط با بيمار، راه هايي وجود دارد... آموزش فرادرماني بايد توسط مربيان انجام شود... (طاهري، 1388ب، ص93).

 

همچنين طاهري توضيح مي دهد:

اتصال فرادرمانگري در يك جلسه به شخص تفويض مي شود. اين اقدام كه تفويض توانايي فرادرمانگري و لاية محافظ آن به فرد است، پس از نگارش يك سوگندنامه مبني بر استفادة صحيح و انساني از اين اتصال صورت مي گيرد و بلافاصله بعد از آن، مي توان فرادرمانگري راه دور و نزديك و با تمام جزئيات تجريه كرد (طاهري، 2011ج، ص146).

 

رهايي از اعتقاد به هر مذهبي

نكته مهمي كه هم در حلقه و هم در ريكي ديده مي شود، اين است كه براي دريافت اين نيروي شفابخش الهي، نيازي به اعتقادات خاص يا ايمان به اديان الهي نيست و گفته مي شود: براي دريافت آگاهي فرقي ندارد فرد مشرك باشد يا كافر و گناهكار. اين دريافت براي همه يكسان است.

اين مطلب در ريكي اين گونه بيان مي شود:

براي درمان اين طريق، هيچ گونه ايمان، يا اعتقاد خاصي ضروري نيست. افرادي با مذاهب و ايمان هاي گوناگون، آزادانديشان و پيروان فلسفه ها و جهان بيني هاي كاملاً متفاوت، ريكي را با موفقيت يكساني به كار مي گيرند. اين حقيقت كه ريكي بسياري از مردم را به درك بهتري از مسائل مذهبي نائل مي كند و آنها به تجارب معنوي عميق تري دست مي يابند، حاكي از جهاني بودن ريكي است (باگينسكي و شارامون، 1386، ص29).

 

در عرفان حلقه نيز اين مطلب تصريح مي شود:

عرفان كيهاني (حلقه) نوعي سير و سلوك عرفاني است كه مباحث عرفاني را مورد بررسي نظري و عملي قرار مي دهد. ازآنجاكه انسان شمول است، همة انسان ها صرف نظر از نژاد، مليت، دين، مذهب و عقايد شخصي، مي توانند جنبة نظري آن را پذيرفته و جنبة عملي آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند (طاهري، 1388الف، ص55).

درواقع، طاهري راه نجات انسان ها را در اتصال به اين حلقه دانسته و هيچ عاملي را در ايجاد اتصال شرط نمي داند. در عرفان كيهاني (حلقه) عوامل انساني، خصوصيات فردي، شرايط جغرافيايي و اقليمي، امكانات و توان هاي فردي و... نقشي در ايجاد اتصال و دريافت هاي ماورايي ندارند.

 

ـ سن، استعداد، سواد، معلومات، نوع تفكرات و اعتقادات و... ؛

ـ رياضت، ورزش، نوع تغذيه و... ؛

ـ سعي، كوشش، تلاش، اراده، تقلا و... ؛

ـ تخيل و تصور و تجسم و ذكر و مانترا، نماد و سمبل، تلقين و تكرار، تمركز و... ؛

ـ علم اعداد، موقعيت ستارگان، ماه تولد و... ؛

اصل: هر انساني صرف نظر از نژاد، ملت، دين و مذهب، تحول خواه و كمال پذير بوده، مي تواند در صراط مستقيم قرار بگيرد (همان، ص102).

 

با دقت در مطالب طاهري، باطل بودن آن مشخص مي شود؛ چراكه طريق مشترك براي كافر و مؤمن، آن هم بدون مقدمه و خودسازي در مسير كمال، اجتماع نقيضين است، وي از يك سو عرفان خود را همان صراط مستقيم مي داند. از سوي ديگر، هيچ ملاك ايماني يا عمل صالح براي اين اتصال قائل نيست. درحالي كه اين تمايز بين مؤمنان و كفار در قرآن وجود دارد و در مقابل صراط مستقيم، صراط جحيم نيز آمده است. در اينجا لازم است مقايسه اي بين صراط مستقيم طاهري، كه همان اتصال به شبكه شعور كيهاني است، با تفسيري كه در قرآن كريم از صراط مستقيم ارائه مي كند، بيان كنيم. آن گونه كه از بررسي آيات قرآن مجيد برمي آيد صراط مستقيم ، همان آيين خداپرستي و دين حق و پايبند بودن به دستورات خداست. چنان كه قرآن مي فرمايد: قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام: 161)؛ بگو خداوند مرا به صراط مستقيم هدايت كرده، به دين استوار، آيين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد. همچنين مي فرمايد: ألَمْ أعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَأنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (يس: 60ـ61)؛ اي فرزندان آدم مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را پرستش نكنيد و مرا پرستش كنيد. اين همان صراط مستقيم است. در اينجا به جنبه هاي عملي آيين حق اشاره شده كه نفي هرگونه كار شيطاني و عمل انحرافي است. به گفته قرآن، راه رسيدن به صراط مستقيم پيوند و ارتباط با خدا است وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (آل عمران: 101).

 

راه مستقيم هميشه يك راه بيش نيست؛ زيرا ميان دو نقطه، تنها يك خط مستقيم وجود دارد كه نزديك ترين راه را تشكيل مي دهد. بنابراين، اگر قرآن مي گويد: صراط مستقيم، همان دين و آيين الهي در جنبه هاي عقيدتي و عملي است، اين فرض باطل است كه صراط ديگري وجود داشته باشد كه از ديد طاهري جنبه رحمانيت عام الهي و اتصال به شبكه به اصطلاح شعور كيهاني است و فارغ از اعتقاد و انجام عمل صالح باشد. به همين دليل، دين واقعي يك دين بيشتر نيست: انَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ (آل عمران: 19)؛ دين در نزد خدا اسلام است (مكارم شيرازي و ديگران، 1374، ص50).

همچنين رواياتي كه در منابع اسلامي در اين زمينه وارد شده و هريك به زاويه اي از اين مسئله اشاره كرده، همه به يك اصل بازمي گردد. ازجمله، از پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل شده است: الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صراط الانبياء و هم الذين انعم اللَّه عليهم (حويزي، 1415 ق، ص20)؛ صراط مستقيم راه پيامبران است و همان ها هستند كه مشمول نعمت هاي الهي شده اند.

 

از امام صادق عليه السلام مي خوانيم كه در تفسير آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ فرمود: الطريق و معرفة الامام (همان)؛ منظور راه و شناخت امام است. در حديث ديگري از همان امام نقل شده: و اللَّه نحن الصراط المستقيم (همان، ص21)؛ به خدا سوگند ماييم صراط مستقيم. در حديث ديگري باز از آن حضرت مي خوانيم كه فرمود: صراط مستقيم (همان)؛ اميرمؤمنان علي عليه السلام است.

درحالي كه طاهري اصولاً توسل و تمسك به امامان معصوم عليهم السلام را نوعي شرك به خدا مي داند(ezharezohoor.blogfa.com) و قطعاً صراط مستقيم او از مسير اهل بيت عليهم السلام عبور نمي كند. تمام اين معاني، بازگشت به همان دين و آيين الهي در جنبه هاي اعتقادي و عملي است. دين، هم داراي اعتقاد است و هم انجام عمل صالح. درحالي كه طاهري، اتصال به شبكه شعور كيهاني، يا همان صراط مستقيم خود را فارغ از هرگونه اعتقادي و عمل صالحي مي پندارد:

 

در عرفان كيهاني عوامل انساني، خصوصيات فردي،... نقشي در ايجاد اتصال و دريافت هاي ماورايي ندارد (مثل سن، استعداد، رياضت، سعي و كوشش و...) هر انساني صرف نظر از نژاد، مليت، دين و مذهب تحول خواه و كمال پذير بوده، مي تواند در صراط مستقيم قرار بگيرد (طاهري، 1388الف، ص102).

 

اجازه قبل از اتصال

هم در ريكي و هم در حلقه مستر(مربي)، براي انجام درمان بايد از درمان پذير اجازه بگيرد و در صورت عدم اين كار، ضرر آن به درمانگر برمي گردد. در ريكي آمده است: كسي را به دريافت ريكي مجبور نكنيد و بدون اجازه به كسي ريكي ندهيد (وينسر، 1386، ص211).

و نيز در حلقه گفته شده است:

تشعشع دفاعي راه دور مثل فرادرماني است، فقط يك اسم و اعلام تشعشع دفاعي، همين و تمام، حالا از هر فاصله اي از هرجايي باشد، فقط يادتان باشد كه حتماً اجازه بگيريد، روي كاغذ بنويسيد. بالاخره در معرض تشعشع دفاعي قرار مي گيرد. بنابراين، فراموش نكنيد بعد از اينكه مطمئن شديد اجازه گرفتيد، اسمش را اگر بشنويد، هم تمام است (طاهري، 2011ب، ص12).

اين تشابه در اجازه بي علت نيست و از مطالبي مبهم در پس پرده حكايت مي كند. مسائلي كه موجب مي شود طاهري به مربي هاي خود اجازة درمان بدون لاية محافظ را ندهد.

 

لاية محافظ!

طاهري در اين باره مي گويد:

مربي به كسي اطلاق مي شود كه انتقال دهندة چارچوب عرفان حلقه به هنرجو بوده و مجاز به تفويض اتصال و لاية محافظ حلقه هاي شبكه شعور كيهاني مربوط به دورة موردنظر مي باشد و عضو و محرم و قسم خورده نسبت به امانت داري مجموعه و الگويي براي آن به حساب آمده و اساسنامة عرفان حلقه را كاملاً قبول داشته باشد.

قرار گرفتن در حلقه به منزلة فرادرمانگري و كسب لاية محافظ، با مكتوب نمودن سوگندنامه توسط درمانگر در سه برگ (يك برگ بايگاني ـ يك برگ مربي ـ يك برگ فرادرمانگر) و با امضاء مربي انجام خواهد گرفت (آيين نامه فرادرماني، ص1).

بنابراين، همان طور كه از آثار به جامانده از اتصال و فرادرماني و تشعشع دفاعي در مستر ها هويداست، نگرفتن اجازه و نداشتن لايه محافظ براي آنان آسيب هايي به دنبال دارد.

 

در ريكي نيز داشتن پوشش حفاظتي موردنياز است:

پوشش حفاظتي را مي توانيد براي منظورهاي زير به كار ببريد:

حفاظت خود، خانواده، اموال، يا هر چيزي كه مي خواهيد از نوسان هاي منفي محفوظ باشد؛ پاك سازي بدن اثيري و چاكرها؛ قرار گرفتن در پوشش حفاظتي به هنگام مراقبه؛ كنترل واكنش هاي خاص در موقعيت هاي نامطلوب؛ هنگام درمان بيماران (گوپتا، 1382، ص138).

تأكيد به داشتن لايه هاي محافظتي در ريكي و حلقه، بيانگر وجود خطر براي فرد درمانگير و درمانگر است.

اين هم سويي در حلقه و ريكي، در گرفتن لايه محافظ بسيار شبيه به ايجاد حفاظ در برخي جن گيري هاي مرسوم از گذشته است كه اشخاص قبل از انجام اين عمل، لايه حفاظتي حتي به صورت كشيدن خطي مدور دور خود انجام مي دادند! تا از آسيب آن موجودات در امان باشند. طاهري در مباحث خود پيرامون لاية حفاظتي به حفاظت در مقابل موجودات غيرارگانيك يا همان اجنه، اشاره مي كند:

 

درمانگري با مكتوب نمودن سوگندنامه، مبني بر استفادة مثبت و انساني به فرد تفويض مي شود و با دريافت لاية محافظ كه درمانگر را در مقابل تشعشعات شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات منفي و تداخل موجودات غيرارگانيك محافظت مي نمايد، آغاز مي گردد (طاهري، 1388الف، ص110).

اين اذعان طاهري به ضربات اين موجودات، ذهن را به اين مطلب رهنمون مي شود كه حقيقت بحث اتصال و لايه محافظ آن با روند كلي كهانت در بين ملل در طول تاريخ قابل انطباق است.

فرقه كيهاني در اولين دورة درسي خود يعني فرادرماني، اقدام به اعطاي مدرك پايان نامه و لاية محافظ مي كند. به فردي كه اين مدرك را دريافت مي كند، چنين القا مي شود:

 

لاية محافظ لايه اي از جنس آگاهي است كه در فرادرماني با مكتوب نمودن سوگندنامه به فرادرمانگر تفويض مي شود. اين لايه، تحت هوشمندي شبكة شعور كيهاني ضمن محافظت فرادرمانگر، بيمار را نيز چه در فرادرماني از راه دور و چه از راه نزديك در حفاظ مطمئني قرار داده تا از تداخل شعور معيوب سلولي و تشعشعات منفي و به خصوص در مقابل نفوذ موجودات غيراُرگانيك محافظت كند (همان، ص96).

اين همه تأكيد بر جلوگيري از نفوذ موجودات غيرارگانيك به ذهن، اين معنا را القا مي كند كه اصولاً اتصال نوعي درون ريزي اين نيروها! در وجود آدمي است.

 

نكته عجيب اينكه در ريكي نيز بيان مي دارد از زمان باستان، مرحله ورود به دورة ريكي به صورت سري نگهداري مي شد. علت اصلي اين امر احتمالاً سوءاستفاده از انرژي! بود (پالان، 1384، ص36).

همان طور كه گفتيم هر مانترا(ذكر) داراي اثر خاصي بر روي بدن، روح و فضا است. اگر اين سمبل ها توسط افراد غيرمحتاط دريافت شوند از انرژي سوءاستفاده خواهد شد. پس فرزانگان بزرگ، در گذشته جهت مرحلة ورود افراد به انرژي روشي را خلق كرده بودند. در اين مرحله وي از مانترا استفاده مي كرد. به همين ترتيب پس از ورود به ريكي I مجرا بايد چرخة 21 روز را تكميل مي كرد، قبل از آنكه استاد او را براي آغاز مرحلة ريكي II احضار كند. قبل از آنكه مجرا از مرحلة يك به دو برود، مجرا اسكن مي شد. (بعداً توضيح داده خواهد شد) و پس ازتشخيص اينكه تا سطح خاصي پيشرفت كرده است آن گاه استاد اجازه ورود مي داد (همان).

 

برون ريزي در ريكي و حلقه

هم در ريكي و هم در حلقه، فرد مربي موظف است به نوعي تحركات عصبي در فرد درمان پذير ايجاد كند تا وي در اصطلاح مجبور به برون ريزي بيماري ها شود. طاهري برون ريزي را عاملي براي دستيابي به سلامت جسم و ذهن مي داند و معناي برون ريزي را خروج موجودات غيرارگانيك از درون فرد مي داند. او معتقد است: برون ريزي، آشكار شدن سابقة بيماري ها (بيرون ريختن آنها) است. سابقة بيماري ها ممكن است حتي متعلق به دوران جنيني يا طفوليت، بيماري هاي كنوني آشكار يا نهان فرد و همچنين، ترس هاي نهفته، گره ها و تنش هاي رواني، نابساماني هاي ذهني و... باشد. طاهري از واژه اسكن نام مي برد كه به صورتي همه جانبه، بر جسم، روان و ذهن فرد انجام مي شود و ادعا مي كند در اسكن، گاه علائمي بروز مي كند كه آمادگي فرد براي ابتلا به بيماري هايي را نشان مي دهد كه در شرف آن است و در صورت بي توجهي، در آينده بروز خواهد كرد (طاهري، 1388ب، ص66) و فرادرمانگر با تشخيص به موقع آنها مانع بيماري فرد نيز مي شود. در ريكي نيز اين فشارات عصبي ناشي از اتصال به روح ريكي به طور واضح مشهود است. در آموزه هاي ريكي نيز اين مباحث آمده است و حتي بيان مي دارد كه ممكن است اين تجربه هيجاني براي افرادي كه مرتب به برون ريزي مبادرت دارند، در شكل شخصيتي خيالي و موهوم ظاهر شود!:

 

اغلب دريافت كنندگان ريكي در حين درمان شروع به استراحت مي كنند و حتي ممكن است به خواب روند. اما اين مسئله تفاوتي در تأثير درمان ايجاد نمي كند. در ديگر موقعيت ها، ممكن است از تجارب قديمي و لاينحل خود آگاه شوند. ممكن است رهايي از هيجانات به شكل جاري شدن اشك و خنده هايي از سرآسودگي صورت پذيرد. اين جريان در شكل تجربة تصويري افراد نيز شناخته شده است. شايد براي كساني كه مرتباً مراقبه مي كنند، در شكل شخصيتي خيالي ظاهر شود. ممكن است كه در بعضي از جلسات درمان، موانعي كه سد راه رشد جامع است از ميان برداشته شوند.

گرچه، ما دست خود را براي اتصال بيمار به انرژي ريكي، بر بدن او مي گذاريم و يا دستمان را بالاي بدن او نگه مي داريم، اما اين انرژي تنها در سطح مادي بر او اثر نمي كند، بلكه بر كل جسم، ذهن و روح او تأثير مي گذارد (باگينسكي و شارامون، 1386، ص41).

 

طاهري نيز مي گويد: با برون ريزي است كه افراد به سلامت جسم و ذهن دست مي يابند:

برون ريزي، رو آمدن سابقة بيماري ها و بيرون ريختن آنهاست. سابقة بيماري ها ممكن است حتي متعلق به دوران جنيني، طفوليت، بيماري هاي كنوني آشكار يا نهان فرد باشد. همچنين، ترس هاي نهفته، گره ها و تنش هاي رواني، نابساماني هاي ذهني و...

اسكن به صورتي همه جانبه روي جسم، روان و ذهن فرد انجام مي شود. در اسكن، گاه علائمي بروز مي كند كه آمادگي هاي فرد را براي ابتلا به بيماري هايي نشان مي دهد كه احتمالا در آينده بروز خواهند كرد (طاهري، 1388ب، ص66).

 

طاهري در ادامه همين مطالب مي افزايد:

اسكن فرادرماني شامل آشكارسازي ترس هاي دوران كودكي نيز مي شود كه در ضمير ناخودآگاه فرد ثبت و ضبط است. در اين مورد، با دو دسته گزارش روبه رو خواهيم شد. دستة اول، افرادي هستند كه در گذشته هيچ گونه سابقه و گزارشي از وجود ترس نداشته اند، پس از اسكن فرادرماني با ترس هاي مبهم و ناشناخته اي روبه رو مي شوند كه خود از چگونگي آن هيچ گونه اطلاعي ندارند. در خيلي از موارد اين ترس و يا ترس ها، در ابتدا رو به افزايش مي گذارد. پس از يك دوره بيرون ريزي، كاهش پيدا كرده و خاتمه پيدا مي كند. اين بيرون ريزي ممكن است در خواب و به صورت كابوس هم اتفاق بيافتد (همان، ص119).

 

تشابه در آثار و عملكرد، حاكي از همسويي در روش درمان است! در دوره هاي دفاعي و در بحث برون ريزي در حلقه، حملاتي به افراد دست مي دهد كه بعضاً با حركات، تكان هاي شديد، حمله ها و خودزني هايي همراه است و مستر(مربي) وظيفه دارد او را آرام و كنترل كند. در حين اين عمل مجبور است كه با او تماس فيزيكي داشته باشد. درواقع وقتي فرد در اتصال مي نشيند، برون ريزي انجام مي شود. به نظر مي رسد، اتصال در عرفان كيهاني درواقع اتصال با موجودات غيرارگانيك است. در اتصال گفته مي شود: شاهد و تسليم باشيد، تا بچشيد و ببينيد چه اتفاقي خواهد افتاد. فرد منتظر است ببيند چه اتفاقي مي افتد. تسليم است، بدون اينكه دروازه هاي ورودي خود را كنترل كند. بدون هيچ فيلتري در انتظار اتصال است. صحبت ما بر روي شواهد قبل و بعد از اتصال است. افراد، قبل از اتصال، خودشان هستند و بعد از اتصال به هم مي ريزند و برون ريزي پيدا مي كنند و احساس وجود غيرارگانيك را در وجود خود دارند. در ريكي نيز ممكن است رهايي از هيجانات به شكل جاري شدن اشك و خنده هايي از سرآسودگي صورت پذيرد. اين جريان در شكل تجربة تصويري افراد نيز شناخته شده است. اينكه در ريكي بيان مي دارد: براي كساني كه مرتباً مراقبه مي كنند، اين هيجان در شكل شخصيتي خيالي و موهوم! ظاهر شود، اين مطلب را تأييد مي كند. همچنين در ريكي خود مربي هم از اين اتصال تأثير مي پذيرد و گفته مي شود: ما فقط كانالي براي جريان ريكي هستيم. ما منشأ اين انرژي نيستيم، بلكه خود را چون رابطي در اختيار آن قرار مي دهيم. هيچ گونه قدرت يا استعداد خاصي لازم نيست و تلاش زيادي نيز صورت نمي گيرد و بيان مي شود برعكس، هنگامي كه جريان انرژي را به بدن يك بيمار هدايت مي كنيم در آن موقع خود ما نيز سرشار از آن مي شويم (باگينسكي و شارامون، 1386، ص43).

 

بازگشت دوباره بيماري

يكي از مسائلي كه هم در ريكي و هم در حلقه وجود دارد و حكايت از به كارگيري روشي مشابه دارد، اين است كه پس از فرادرماني يا درمان در ريكي، اين بيماري بازگشته و گاهي مواقع عود نيز مي كند. در اين باره در كتاب ريكي شيوة جامع انرژي درماني مي خوانيم:

درمان با ريكي مي تواند سبب بروز دوبارة بيماري هاي پيشين گردد. نخستين بار، كنستانتين هرينگ پزشك برجستة هوميوپات اين پديده را مطرح كرد كه به عنوان قانون بهبود هرينگ شناخته شده است.

در دوران جديد، همين پديده با جزئيات بيشتري توسط پزشك آلماني، دكتر ه‍. ه‍. رك وگ توصيف شد. براساس يافته هاي علمي او، درمان ريكي مي تواند زمينة بازگشت مراحل گوناگوني چون اشباع سموم، تحليل رفتن و بدخيمي را براي تبديل به مراحل تخليه، شادابي و سرزندگي فراهم كند. پديده اي كه حاصل درمان ريكي است، چنين عمل مي كند: بيماري هايي كه قبلاً بيمار از آن رنج مي برده، دوباره در جهت معكوس و در حد مختصري تجربه مي شوند (همان، ص45).

 

در عرفان حلقه نيز در بسياري از موارد بيماري ها، پس از فرادرماني عود مي كند، يا تبديل به بيماري ديگري مي شود. شاهد اين بازگشت، خانمي بود كه بيان مي داشت با فرادرماني و تشعشع دفاعي براي مدتي در حدود 6 ماه درمان شده بود، ولي پس از اين مدت علائم بيماري دوباره مشهود بود (خانم ر.، 1392). البته طاهري بر اين نظر است كه دلايل برگشت بيماري در حلقه، به عوامل اختياري و غيراختياري قابل تقسيم است. به اين شكل كه بازگشت اختياري:

... زماني رخ مي دهد كه بيمار به صورتي اختياري مرتكب تخلفاتي مي شود كه در آن به نوعي نقش شعور كيهاني در درمان، از طرف بيمار ناديده گرفته شده و يا مورد كتمان قرار گرفته است. نمونه هاي بارز اين تخلفات، شك و ترديد، انكار و ناسپاسي، كتمان و نسبت دادن درمان به جايي غيراز شبكة شعور كيهاني است... (طاهري، 1388ب، ص128). [و غير اختياري] اين نوع بازگشت را بيماراني خواهند داشت كه مشكلات روان و ذهن، عامل اوليه و اصلي بيماري آنها بوده و يا دچار مشكلات بينشي باشند. در اين صورت، بدون اينكه خود در بازگشت بيماري نقشي داشته باشند، بنابر سازوكارهايي از سوي روان و ذهن، درمان آنها با مقاومتِ (دادگاه ويژه) روبه رو مي شود كه باعث بازگشت بيماري خواهد شد (همان، ص129).

 

طاهري در آموزه هايش به دادگاه ويژه اشاره مي كند، كه انرژي پتانسيل منفي را رسيدگي و درنهايت منجر به صدور حكم تحمل بيماري مي كند. او بر اين نظر است كه: منظور از فرشته نگهبان همان من معنوي است الآن ما وكيل مدافع داريم (همان مادر دوم) به حق يا ناحق از ما دفاع مي كند، دادستان داريم، دادگاه ويژه، كه انرژي پتانسيل منفي را رسيدگي و درنهايت منجر به صدور حكم تحمل بيماري مي كند. همه اينها خودمان هستيم، هر كسي نكير و منكر را در درون خودش به همراه دارد، در زمان هاي قديم چون كشش ذهني بالا نبوده، نكير و منكر عنوان شده است! از طريق خود شناسي با من هاي مختلف درون خودمان كه آشنا مي شويم مي بينيم كه همه با ما هستند و درواقع همه خودمان هستيم (دوره پنج، 82).

 

آقاي عليرضا جاويد، متخصص طب سوزني كه چندين دوره از حلقه را گذرانده، ولي به دلايل عدم انطباق مسائل مطروحه با اسلام از آن جدا شده است، در اين باره مي گويد:

در فرادرماني سبك ها خيلي شبيه انرژي درماني است. هرچند ادعا مي كنند انرژي درماني نيست و هر چقدر هم تأكيد بر اين مطلب داشته باشند اين شباهت آشكار است. اسكن كردن، دست گذاشتن، از دور، تمركز كردن، اينكه مي گويند ساعت معين كنيد، ولي سبك و نوع كارها مانند انرژي درماني است. اگر هم اين كار را نمي كردند، حالا ياد گرفته اند و انجام مي دهند (جاويد، 1392).

 

اسكن كردن در حلقه و ريكي

اسكن كردن و چگونگي آن، بحث مهمي است كه هم در حلقه و هم ريكي بر آن تأكيد شده است، گفته مي شود:

در ريكي مرحله دوم، افراد تكنيكي را مي آموزند به نام اسكن هاله كه با استفاده از اين تكنيك جاهايي كه انرژي مسدود شده را تشخيص مي دهند و حتي با استفاده از سمبل پل، مي توان هاله و چاكراهاي هر كسي در هر جاي جهان را اسكن كرد و به او علام كرد كه چه بيماري هايي دارد و حتي مي توان به او گفت كه چه جاهايي در بدنش مساعد هستند براي بيمار شدن و اين يعني پيشگيري بدون استفاده از ابزار خارجي و گران قيمت ما تنها از توانايي هاي ذاتي خود استفاده مي كنيم (Reikividya.org).

 

و در حلقه گفته مي شود:

در اين شاخة درماني، بيمار توسط فرادرمانگر به شبكه شعور كيهاني (شبكة آگاهي و هوشمندي حاكم بر جهان هستي ـ شعور الهي) متصل شده و مورد كاوش (اِسكن) قرار مي گيرد و ضمن ارائة اطلاعاتي از نحوة اتصال خود، از طريق ديدن رنگ ها، نورها، احساس حركت و فعاليت نوعي انرژي در بدن و همچنين از طريق گرم شدن، درد گرفتن، تيركشيدن، ضربان زدن، تشنج و غيره، اعضاي معيوب و تنش دار بدن او مشخص شده و به اصطلاح اِسكن و با حذف علايم، روند درمان آغاز مي شود.

منظور از كاوش (اِسكن)، زير ذره بين قرار گرفتن وجود بيمار است. كه دراين صورت، سابقة بيماري گذشته و فعلي بيمار آشكار شده، با به جريان افتادن پروندة بيماري ها، بيرون ريزي آغاز مي شود. اين پرونده ها ممكن است مربوط به جسم، روان، ذهن و ساير بخش هاي وجودي بيمار باشد كه بايد با صبر و حوصله اجازه داده شود تا بيرون ريزي ها خاتمه يابد و درمان اساسي رخ دهد (طاهري، 1388ب، ص65و66).

 

با اين تعريف، درواقع آثاري كه در تحت عنوان برون ريزي ظاهر مي شود، بازتاب هايي از انجام اسكن مي باشد. در عرفان حلقه بحثي كه براي اسكن مطرح مي كنند، در نمودار زير قابل بررسي است:

درواقع، اسكن كردن در حلقه همانند اسكن در ريكي است، اسكن راه دور و نزديك در هر دو وجود دارد كه شباهت هاي بارزي دارد.

 

تسليم و شاهد بودن

هم در حلقه و هم در ريكي شخص درمان پذير بايد شاهد و تسليم اتصال باشد و در اين باره اجازه دهد.

در ريكي مي گويد: كسي را به دريافت ريكي مجبور نكنيد و بدون اجازه به كسي ريكي ندهيد (وينسر، 1386، ص211).

درواقع، شخص بايد با طيب و رضايت خاطر خود را براي اسكن كردن و اتصال آماده كند. طاهري نيز در اين باره مي گويد: اين اصل كلي ما فلسفه آمدن اديان همة اينا دارن ميان كه اين را معرفي كنند. بگن بي خود زور نزن بيا تسليم شو (جلسه هفتم كميته عرفان).

او در يكي از اصول عرفان حلقه چنين مي گويد:

 

تنها شرط حضور در حلقة وحدت، شاهد بودن است. شاهد، كسي است كه نظاره گر و تماشاچي باشد و در حين نظاره هيچ گونه قضاوتي نداشته، هرگونه اتفاقي در حلقه مشاهده نمود، زير نظر داشته و در حين مشاهده از تعبير و تفسير جدا باشد (تعبير و تفسير پس از مشاهده) (طاهري، 1388 الف، ص94).

طاهري در توجيه اينكه چرا در ابتدا بايد تسليم شد و بعد ساير مراحل را گذراند، دليلي مي آورد و مي گويد:

شما به عنوان يك ايراني بايد تسليم قانون اساسي باشيد. اول تسليم قانون مي شوند و بعد اجرا مي كنند. يكي قانون اساسي است و يكي مجريه است، قوه مقننه و مجريه جدا نيستند؛ ولي اگر يكي از آنها نباشد ديگري بودنش فايده اي ندارد! (همان).

يادآوري اين نكته لازم است كه طاهري بايد توجه داشته باشد كه مردم پس از انديشه و مشورت اوليه در مورد قانون اساسي، به آن راي مي دهند و تنها در صورت تصويب اكثريت، همه تسليم آن مي شوند، ولي در فرادرماني بدون اطلاع رساني كامل از كيفيت و صدمات ناشي از آن، به شخص درمان پذير گفته مي شود، بايد تسليم شوي تا بفهمي و دريافت آگاهي داشته باشي يا بايد تسليم شوي تا هوشمندي روي شما كار كند و بيماري تان درمان شود.

 

طاهري در جاي ديگر مي گويد:

در همة انواع ارتباط با خدا، با رعايت شرط شاهد بودن و رهايي از تمركز بر هر موضوعي، مي توان بر گسترة عشق و آگاهي آغوش گشود. اما حظّ بيشتر زماني حاصل مي شود كه انسان در ارتباط مربوط به گستردگي، همة وجود خود را در وسعت عظيمي (به عظمت جهان هستي) بيابد كه در آن خبري از محدوديت هاي قومي، نژادي و... نيست و به تبع آن، انديشه و تفكر او به تناسب اين وسعت، از حد زمين تا گسترة هستي ارتقا مي يابد (طاهري، 2011 الف، ص176).

درواقع، طاهري شرط تسليم و شاهد بودن را تعميم داده و همة گستره هستي را شامل مي شود و هر كس با هر انديشه اي محق خواهد بود. از اين شبكه به اصطلاح شعور بهره مند شود. جالب آنكه طاهري در بحث معاد، خود در مورد عوارض تسليم شدن بي مورد، سخناني بيان مي دارد كه در تناقض با ساير مباحث وي در بحث تسليم است. او مي گويد:

 

انتخاب هاي هر انسان (كه نوع رابطه اي او با اجزاي تك درخت هستي را نشان مي دهد)، حركت به سوي كمال يا ضد كمال را تعيين مي كند. براي مثال، هر انتخاب ما در زندگي، تعيين مي كند كه در حضور عوامل آزمايش خود (شياطين دروني و بيروني) به نتيجة خير يا شر برسيم؛ زيرا يا تسليم آنها مي شويم و از منزلت انساني خود (كمال) فاصله مي گيريم و يا خاك وجودمان را با آب آگاهي در هم مي آميزيم و در معرض آنها (كه صفت آتش را دارند) به پختگي مي رسيم.

بنابراين، درصورتي كه در طول زندگي، در اثر مواجهه با اين عوامل آزمايش ، دچار سقوط شويم، همين عوامل (كه مي توانسته اند باعث پختگي ما شوند) موجب سوختن ما در جهنم خواهند شد (طاهري، 2011الف، ص262).

 

طاهري در اين عبارات، در تناقضي آشكار تسليم شدن بي مورد را سبب فاصله گرفتن از منزلت انساني و سقوط در جهنم مي داند. اين درحالي كه در كلاس هاي حلقه، شرط درك را تجربة در حال شاهدي و تسليم مي داند. در ريكي آمده است كه چنانچه كانال ورودي افراد براي يك بار باز شود و شخص خود بپذيرد كه تحت اين تأثيرات قرار بگيرد، براي هميشه اين راه باز خواهد ماند! يعني هنگامي كه يك بار كانال دروني فردي به انرژي ريكي گشوده شد و اين انرژي متمركز حياتي از طريق دست هايش، به شيوة خود جريان پيدا كرد، اين فرد قادر خواهد بود، اين قدرت را در تمام زندگيش حفظ كند (باگينسكي و شارامون، 1386، ص27).

به نظر مي رسد، اصرار به تسليم براي درك اتصال در حلقه نيز براي اين است كه اين راه براي هميشه گشوده شود!
 محمودرضا قاسمي / دانش‌آموخته سطح چهار حوزه علميه قم       

پی نوشتها در مقاله سوم خواهد آمد....

                                     

ادامه دارد

  • اتصال
  • عرفان حلقه
  • ريكي
  • شعور كيهاني
  • تفويض
  • تسليم
  • روح‌القدس.
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه