بنا بر آنچه گذشت، دانستیم که فراگیری دین از ضروریات حیات معنوی انسان بوده و شایسته است که هرکسی در پی آموختن مسائل و دستورات دینی خود باشد و با عمل به آنها، موجبات سعادت و نیکبختی دنیا و آخرت خویش را فراهم آورد. اما شیوه و روش و زمینههای فراگیری ادیان متفاوت است و پیروان برخی ادیان در این امر با صعوبت و سختیهایی مواجه هستند. فقدان میراث دینی مکتوب و یا وجود میراثی تحریفشده باعث میشود که برخی پیروان ادیان در فراگیری دین با مشکلاتی مواجه شوند و حتی گاهی فقط در خیالات خود به بازسازی دین و آیین خویش بپردازند.
این درحالی است که هر انسانی به سهولت میتواند دین اسلام را از راه و روشهای مختلفی فراگیرد. یکی از راههای سهل و آسان در فراگیری دین مبین اسلام، مراجعه به قرآن و گنجینۀ گرانبهای احادیث و روایات معصومین: است. البته ـ همانگونه که قبلاً اشاره شد ـ برای کسانی که قادر به شناخت و کسب معرفتی از این راه نباشند، سؤالکردن از اهل علم و متخصّصان در علوم دینی، میتواند بسیار راهگشا باشد.
حضور در مساجد و مراسمهای دینی و مذهبی نیز سهم بسزایی در فراگیری و فهم دین و حدود الهی برای مؤمنان دارد؛ روشی که بهکارگیری آن برای همگان ممکن است. لازم به ذکر است که دین اسلام در مسئلۀ سهولت در فراگیری دین نسبت به سایر ادیان الهی از امتیازهای ویژۀ دیگری نیز برخوردار است، که از آن جمله میتوان اجتماع بزرگ حج، نماز جمعه، مساجد و جماعات را نام برد. چنانکه هریک از این پایگاههای بزرگ انسانساز میتواند منشأ خیر و برکات بسیاری برای مؤمنان گردد، تا ایشان راه و رسم دین و دینداری را به آسانی بیاموزند.
امروزه وجود صدها هزار جلد کتاب، مقاله، مجله و سایتهای دینی میتواند برای اکثریت مردم عامل مهمی در سهولت فراگیری دین باشد. بنابراین به سهولت و آسانی میتوان با حضور در مساجد و جلسات دینی، دین اسلام و احکام آن را فراگرفت. دین و راه و رسم بندگی، همچون تمام برنامههایی که برای اجرای دقیق و صحیح خود نیازمند قوانینی هستند، بر اصول و قواعدی مبتنی است که با فقدان آن قوانین و شرایع، دستیابی به کنه حقیقت آن امکانپذیر نمیباشد. در این رابطه امیرمؤمنان علی(ع) میفرمایند:
«أَیهَا النَّاسُ! لَا خَیرَ فِی دِینٍ لَا تَفَقُّهَ فِیه([1])؛ ای مردم! خیری در آن دین (و دینداری) نیست که با تفقّه و نیکفهمی (فهم عمیق و جامع) همراه نباشد.»
بنابراین وصول به کمال و سعادت، در گرو دانایی و فهم احکام الهی است. انسانها برای نیل به این مطلوب، باید به این باور برسند که تمام راههای دنیا بهسوی خداوند ختم میشود و هرکه فقه دین [شناخت احکام] را نیاموزد، خداوند از عمل او رضایت کامل نخواهد داشت.([2])
بدیهی است که فهم دین با فراگیری دین حاصل میشود و کسی که نسبت به امور دینیاش بیتفاوت و بیاهمیت باشد، در تعاملات اجتماعی خواه ناخواه مرتکب حرام میگردد و این بهمنزلۀ در مهلکه انداختن خود و گرفتار دام گناه شدن و آلوده گردیدن به مُحرّمات است.
سهولت در فهم کتاب آسمانی اسلام
قرآن نوری است که فروغش هرگز رو به کاستی و خاموشی نمیگراید و سالک راهش را به گمراهی و تباهی نمیکشاند و برای تمام ابعاد فردی و اجتماعی بشر و شکوفایی استعدادها و سعادتمندی انسان راهگشا است. نزول قرآن به مثابۀ فراخوانی عمومی برای دعوت به کسب معرفت، اخلاق و دستیابی به کمال است:
)فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ(([3])؛ «اینک بُرهانی روشن و هدایت و رحمتی ویژه از سوی پروردگارتان برای شما آمد.»
به همین خاطر خداوند همۀ انسانها را به اندیشیدن و تدبّر در قرآن فرامیخواند. چراکه پیوستن به این نسخۀ شفابخش الهی، راه نجات و آرامش بشر است. در حقیقت تفکر و تعقل در معانی و مفاهیم قرآن رمز عبور از تنگناها و مشکلات زندگی آدمی است. از سوی دیگر، آیات روحبخش قرآن مجید موجب میشود تا هرکسی به فراخور دانش و فهم خود از این معارف ناب الهی بهرهمند گردد. در قرآن کریم میخوانیم:
)أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا(([4])؛ «آیا در قرآن اندیشه نمیکنند [تا در پرتو آن حقایق را درک کنند]؟ بلکه بر دلهایشان قفلها[ی ویژهای] است [که با کلیدی چون قرآن هم گشوده نمیشود]!»
در رابطه با اهمّیت تفکر و تدبّر در قرآن باید خاطرنشانکرد، اگر مقصود انسان از قرائت قرآن تنها نیل به پاداش و ثواب آن باشد، این کمترین بهرهای است که میتوان از دریای قرآن حاصل نمود. چراکه ثواب قرائت قرآن در مقابل فهم و عمل بدان، بسیار کم و ناچیز است. از اینرو قرائت همراه با تدبّر([5]) در آیات، توصیهای است که خداوند بدان اشاره فرموده است:
)كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ(([6])؛ «این کتابِ خجسته و پُرخیری است که آن را بر تو نازل کردهایم تا در آیاتش به نیکی اندیشه کنند، و خردمندان [در پرتوِ آن] متذکّر [حقایق] شوند.»
توجه به این نکته ضروری است که درک مفاهیم عمیق و کامل قرآن دانشی الهی میطلبد؛ که طبق آیات و روایات، این دانش و فهم در اختیار پیامبر(ص) و ائمه: بوده است.([7]) از اینرو برای درک کامل برخی از آیات باید به مفسران قرآن رجوعکرد.
در سورۀ مبارکۀ أعلی، مسائلی مطرح شده است که موجب دلگرمی و امیدواری انسانها نسبت به سهولت در دینداری و درک قرآن میشود:
)وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى(([8])؛ «و تو را بر [عمل و ابلاغِ] آسانترین راه [که شریعتِ سَمحه و سَهله است] توفیق میدهیم.»
در حقیقت خداوند متعال میفرماید من فهم این قرآن را برای بندگانم سهل و آسان قرار دادم.([9]) یعنی قرآن کتابی پیچیده و غیرقابل فهم نیست. این آسانفهمی قرآن موجب میشود که عذری برای کسی باقی نماند و در قیامت برای آن دسته از مردمی که به بهانههای گوناگون از پذیرش تکالیف دین و دستورهای خداوند سرپیچی کردهاند، حجّت الهی تمام است و عذر آنها غیرقابل قبول خواهد بود.
آسانفهمی قرآن را میتوان از آیات دیگری نیز بهدست آورد؛ آیاتی که به مخالفت یهودیان مدینه در برابر رسولاکرم(ص) تصریح کرده، از آن جملهاند. یهودیان از پذیرفتن دعوت پیامبر(ص) امتناع میورزیدند و هر زمان بهانهای جدید برای فرار و نپذیرفتن دعوت رسول خدا(ص) میتراشیدند:
)وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ(([10])؛ «و [یهودیان به پیامبر] گفتند: دلهای ما در پوششی سخت است [به این سبب قرآن و کلام تو را درک نمیکنیم. ولی چنین نیست].»
آنها به دروغ میگفتند دلهای ما در حجاب و غلاف است و آنچه بر ما میخوانی، نمیفهمیم! قرآن میفرماید مطلب همان است که آنها میگویند:
)بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ(([11])؛ «بلکه خداوند به سبب کفرشان آنان را از عرصۀ توفیق و رحمتش رانده، [در نتیجه از پذیرفتن اسلام سرپیچی میکنند،] پس اندکی از شما ایمان میآورند.»
حال آنکه آنان قرآن را خوب میفهمیدند، ولی بهخاطر علاقه به امور دنیوی و مادی و از روی تمسخر میگفتند ما قرآن را نمیفهمیم. خداوند در آیۀ 155 سورۀ نساء نیز همین مطلب را یادآور شده و میفرماید:
)وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا(([12])؛ «و گفتار [بیپایۀ باطل] آنان [مبنی بر این] که دلهایمان در پوشش است [و بدین جهت کلام حق را نمیفهمیم، از رحمت خود دورشان کردیم]، بلکه خداوند [به سبب کفرشان] بر دلهایشان مُهرِ [محرومیّت از فهم حقایق] زد، به این سبب جز اندکی مؤمن نمیشوند.»
آیات فوق نشان میدهد که زمینۀ پذیرش دین برای انسانهایی آسانتر خواهد بود که هنوز دلهایشان به شرک و کفر و نفاق آلوده نشده است. زیرا یهودیان با آنکه حقیقت کلام الهی را میفهمیدند، اما بهسبب کفر و نفاق از قبول آن سرپیچی میکردند. در پارهای مواقع حبّ دنیا و دلبستگی بیاندازه به امور دنیوی، توجه انسانها را از حق و حقیقت بازمیدارد و در نتیجه زدودن رذائل نفسانی را کاری دشوار و یا ناممکن میگرداند.
قرآن خود را نور مبین معرفی میکند و این خود دلیل بر آسانی فهم کتاب آسمانی قرآن است؛ زیرا نور هدایتگری آن کاملاً آشکار است. همانطور که با آشکار شدن نور، بینایی انسان بهتر و آسانتر میشود، با نزول نور مبین قرآن نیز فهم دین برای مسلمانان سهل و آسان شده است. چنانکه در مصحف شریف میخوانیم:
)يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا(([13])؛ «ای مردم! بهیقین از سوی پروردگارتان برای شما بُرهانِ ویژهای [چون پیامبر اسلام] آمد، و نیز نوری روشنگر [راه هدایت؛ مانند قرآن] به جانب شما فرستادیم.»
منظور از نور در این آیۀ شریفه چیزی جز قرآن نمیتواند باشد. زیرا خداوند متعال در آیه 52 سورۀ مبارکۀ شورا میفرماید:
)وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا(([14])؛ «ولی قرآن را نوری قرار دادیم که هرکس از بندگانمان را بخواهیم بهوسیلۀ آن هدایت میکنیم.»
بنابراین قرآن هدایتگری است که از پرتو نور هدایت آن، تمام انسانها از شرق تا غرب عالم میتوانند بهرهمند گردند. علیرغم اینکه بسیاری از قرآنپژوهان بر این باورند که فهم و تفسیر این کتاب آسمانی نیازمند توان روحی و علمی بالایی است، اما دلایل عقلی و نقلی دیگری بر قابلفهم بودن قرآن کریم دلالت دارند. از جمله اینکه قرآن براساس زبان محاورهای، عرفی و عقلانی با مردم سخن گفته است و اگر این چنین نبود، فراخوان عمومی خداوند به تدبّر در آیات بیمعنا و عبث و دور از ساحت مقدس الهی بود. خداوند میفرماید:
)أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا(([15])؛ «آیا در قرآن اندیشه نمیکنند [تا در پرتو آن حقایق را درک کنند]؟ بلکه بر دلهایشان قفلها[ی ویژهای] است [که با کلیدی چون قرآن هم گشوده نمیشود]!»
به همین خاطر باید قرآن مجید در متن زندگی همۀ مسلمانان و آزاداندیشان قرار گیرد و آنها قرآن را اسوه و الگوی خود قرار دهند و تمام دستورات آن را با جان و دل بپذیرند.
البته این گفتار موجب نقض این مطلب نیست که فهم و تفسیر کامل آیات قرآن، ویژۀ پیامبر(ص) و جانشینان معصوم ایشان است. چراکه آنان قرآن ناطق و عالم به معانی و شأن نزول آن هستند. بدیهی است که فهم قرآن برای غیر از معصومان: دارای مراتبی است و عالمان و مفسران نیز هریک به نوبه خود، از خرمن این چشمۀ جوشان الهی بهره وافی بردهاند و به کام تشنگان معارف الهی نیز نوشاندهاند.
با توجه به مطالب پیشین، شایسته است کلام خداوند تبارک و تعالی را مجدداً یادآوری کنیم که فرمود: «ما قرآن را برای پندگرفتنِ [همگان] آسان [و قابلفهم] قرار دادیم»([16])؛ یعنی هر مرد و زنی توان فهم قرآن مجید را دارد و اگر خودشان دانش قرآن را تحصیل نمایند، از نعمت فهم قرآن [بنا بر مراتب فهم و کمال] بیشتر بهرهمند خواهند شد. حضور در جلسات تفسیر قرآن نیز میتواند برای یادگیری معارف و فهم آن مؤثر باشد. تمام ائمۀ طاهرین: نیز علوم قرآنی را بهگونهای برای مردم بیان کردهاند که برای آنان نیز قابل درک باشد و ایشان هم بتوانند به دستورات این کتاب الهی که برای سعادت خودشان آمده، عمل کنند.
بنا بر تصریح خود قرآن مجید، هم فهم قرآن و هم عمل به آن آسان است.([17]) با توجه به این مطالب، برای کسانی که بهانهجو هستند و از فهم دین و قرآن غفلت میورزند، عذری باقی نمیماند و اگر کسی فردای قیامت در پیشگاه خداوند بگوید من توان ادراک و فهم این دین را نداشتم، عذر و بهانۀ او پذیرفته نخواهد شد و اگر سهولت یادگیری قرآن برای بندگان وجود نداشت، هرگز خداوند این امر مهم را از بندگان خود درخواست نمیکرد.
-------------------------------------------------------------------------
[1]. محاسن: 1 / 5؛ بحارالانوار: 1 / 174، ح40.
[2]. «وَمَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فِی دِینِهِ لَمْ یرْضَ اللَّهُ لَهُ عملاً»؛ الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع): 377؛ تحف العقول: 410؛ بحارالانوار: 10 / 247، ح13. تفقه از ماده «فقه» است. معنای فقه مطلق فهم نیست، بلکه فهم عمیق و بصیرت کامل به حقیقت امری را فقه میگویند. راغب در مفردات میگوید: «الفِقهُ هُو التَّوصُل اِلی عِلمِ غائِبٍ بِعلِمٍ شاهِدٍ؛ فقه این است که از یک امر ظاهر و آشکار، به حقیقتی مخفی و پنهان پیبرده شود.» مفردات الفاظ القرآن: 624.
[3]. انعام(6): 157.
[4]. محمّد(47): 24.
[5]. لغتنامه دهخدا، واژه تدبّر: اندیشه کردن و حقیقت چیزی را دریافتن؛ «تَدَبَّرَ الْأَمْرَ یعنی به عواقب آن نظر کرد ودرآن فکر نمود وتأمّل کرد.»،لسان العرب: 4 / 268؛ النهایة: 2 / 97؛ قاموس قرآن: 2 / 327.
[6]. ص(38): 29.
[(ع)]. الکافی: 1 / 228، ح3؛ بحارالانوار: 23 / 194، ح49؛ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَا یسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یدَّعِی أَنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ کلِّهِ ظَاهِرِهِ وَبَاطِنِهِ غَیرُ الْأَوْصِیاء»؛ «سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) یقُولُ: إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِینَا تَفْسِیرَ الْقُرْآنِ وَأَحْکامَهُ وَعِلْمَ تَغْییرِ الزَّمَانِ وَحَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیراً أَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ یسْمَعْ لَوَلَّی مُعْرِضاً کأَنْ لَمْ یسْمَعْ ثُمَّ أَمْسَک هُنَیئَةً؛ ثُمَّ قَالَ(ع): وَلَوْ وَجَدْنَا أَوْعِیةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَاللَّهُ الْمُسْتَعان.»
[8]. أعلی(87): 8.
[9]. )وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ(؛ قمر(54): 17؛ «بهراستی ما قرآن را برای پندگرفتنِ [همگان] آسان [و قابلفهم] قرار دادیم، آیا پندگیرندهای هست؟»
[10]. بقره(2): 88.
[11]. بقره(2): 88.
[12]. نساء(4): 155.
[13]. نساء(4): 174.
[14]. شورا(42): 52.
[15]. محمّد(47): 24.
[16]. قمر(54): 17.
[17]. بقره(2): 286؛ )لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا(؛ «خداوند هیچکس را جز به اندازۀ طاقتش تکلیف نمیکند.»
برگرفته شده از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان