قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قطع امید از خلائق

امید از خلقْ قطع کن و به خدا امیدوار شو، که هر که امیدوار به او شد، همیشه خشنود خواهد بود؛ و هر که امیدوار به غیر او شد، همیشه ناامید و محروم خواهد بود.

چون واقف شدید بر بعضی از فواید بیداری در نیمه شب، بدان که دل آدمی مانند آینه است؛ تا او را محاذی چیزی قرار ندهی، عکس آن چیز در آن نمی افتد؛ و هر گاه او را به غبار و رنگ، چرک نمودی، فایده ای که از آینه می خواهی در آن حاصل نمی شود. پس بنده تا روی نکند به خدای خود، او روی لطف خاصّ خود را به جانب او نمی کند؛ از این جهت فرمودند: «هر که ما را خواهد و سعی کند در رسیدن به ما، ما راه های قرب خود را با وی نماییم؛ و هر که یک شِبر([1]) پیش ما آید، ما یک ذراع([2])، پیش او می رویم؛ و هر که یک ذراع پیش آید، ما یک باع([3])، پیش می رویم».([4])

پس اوّل، بنده باید روی کند به درگاه اَحدیّت؛ و این درگاه، مانند درگاه پادشاهان نیست که حاجب و دربانان، مانع تو شوند؛ هر وقت خواهی مرخّصی، خواه شب باشد و خواه روز، و خواه رویِ سفید داشته باشی و بنده فرمان بردار و خواه روی سیاه داشته و بنده گریز پای، خواه سیّد هاشمی باشی، خواه غلام حبشی؛ هر که روی به او کند عزیز است و نجیب؛ و هر که پشت کرد، دور گشت و ذلیل. و این، درگاهی است که هر چه سؤال کنی می دهند و هر چه بیشتر سؤال کنی عزیزتر می شوی. و درگاه دیگران اگر روی کنی، ذلیل می شوی؛ و اگر پُر سؤال کنی، از در خانه برونت می کنند و نخواهند گذاشت که دیگر سؤال کنی؛ اگر بدهند، کم می دهند و منّت بسیار می گذارند و از همه کس، خوارتر می شوی و آبرویت ریخته می شود و دل ها از تو نفرت می کنند؛ و درگاه خداوند، درگاهی است که هر که بیشتر رو می کند آشناتر و عزیزتر می شود. و ما مشاهده می کنیم در سؤال کننده، که هرگاه روی به مخلوق ضعیفِ محتاجِ لئیم بکند و گریه و الحاح کند، او را محروم نمی کند؛ اگر چه کم باشد و یک دفعه بیشتر ندهند. پس اگر بنده ضعیف، روی کند به درگاه پادشاهی که از بخشندگی، نقص در خزانه او به هم نرسد و گریه کند خصوص در وقتی که دیگران خواب باشند و خود ندا کند که: بیایید و بخواهید هر چه خواهید و هر قدر خواهید و هر که باشید ـ آیا گمان می کنی که تو را محروم بسازند و جواب ندهند؟! کَلّا و حاشا، این گمان را مبر و از خدای خود بد مظنّه مباش و امید از خلقْ قطع کن و به خدا امیدوار شو، که هر که امیدوار به او شد، همیشه خشنود خواهد بود؛ و هر که امیدوار به غیر او شد، همیشه ناامید و محروم خواهد بود.

و بدان که بر صدق این مدّعا، احادیث بسیار وارد شده است و قدری را بر تو می خوانم که مطمئن شوی. و آن چه خواهی، اگر چه دنیا باشد از خدا بخواه و در نیم شب بخواه و با گریه بخواه تا به تو بدهند.

بدان که در کتب محدّثین از علمای شیعه وارد شده است که: «جناب اقدس الهی به موسی بن عمران فرمود: ای موسی! حاجات خود را از من طلب کن، هر چند علفِ گوسفندت باشد، یا نمک خمیرت باشد».([5])

و حضرت جعفر بن محمّد صادق(ع) فرمودند به اصحاب خود: «حاجات خود را از خدا طلب کنید؛ خواه بزرگ باشد و خواه کوچک باشد».([6])

و در حدیث وارد شده که:

«یا عیسَی بنَ مَریَمَ، اُدْعُنی دُعآءَ الْحَزِینِ الْغَریقِ الَّذی لَیْسَ لَهُ مُغیثٌ. یا عیسَی بنَ مَرْیَمَ، سَلْنی وَ لا تَسْأَلْ غَیْری، فَیُحْسنُ مِنْکَ الدُّعاءُ و مِنّی الإِجابَةُ»([7])

ای عیسی پسر مریم، مرا بخوان مانند خواندنِ اندوهناکِ غرق شده که از هیچ طرف، امیدی نداشته باشد مگر به خدا. ای عیسی پسر مریم! مرا سؤال کن و سؤال از غیر من مکن، پس هرگاه تو سؤال نمودی به چنین حالی، از من است که اجابت کنم. و مرا مخوان مگر با تضرّع و زاری.

و در حدیث از حضرت صادق(ع) روایت شده که:

«هرگاه خواسته باشید که خدای تبارک و تعالی، دعای شما را مستجاب کند، پس باید امید خود را از خَلقْ قطع کنید و از آن چه در دست خلق است قطعِ طمع کنید و مأیوس شوید؛ پس هرگاه صاحب این حال شدید، پس هر چه از خدا خواسته باشید به شما عطا می کند».([8])

 

قصّه محمد بن عجلان

و قصّه محمّد بن عَجلان مشهور است و شاید که نشنیده باشی، در این رساله نقل می کنم که قطع نظر کنی از خَلق و به خالق متوسّل شوی.

محمّد بن عجلان گفت: مرا تنگی در معیشت به هم رسید و قرضی هم داشتم که طلبْ کار، شدّت می نمود ـ و در دستْ تنگی، رفق کم می شود ـ و مرا با حسن بن زید که حاکم مدینه بود فی الجمله آشنایی بود، گفتم می روم و شکایت حال و پریشانی احوال و درماندگی خود را به او می کنم، شاید که ترحّمی به من کند!

از خانه برون آمدم، در بین راه بر خوردم به محمّد بن عبداللّه بن علیّ بن الحسین(ع) ـ و او فی الجمله بر پریشانی من مطّلع شده بود ـ مرا دید، دست مرا گرفت و به کناری برد، گفت: من بر حال تو مطّلع شده ام، بگو که امید به که داری و مظنّه به که داری که چاره درد تو را بکند؟

گفتم: حسن بن زید را امید دارم.

گفت: ای بیچاره، یقین بدان که به امید خود نمی رسی و چاره دردت نمی شود!

گفتم: چرا؟

گفت: زیرا که من از پسر عمّم جعفر بن محمّد شنیدم که او گفت:

«من از پدر بزرگوارم شنیدم که او گفت: من از پدرم علیّ بن الحسین شنیدم که او گفت: من از پدرم حسین بن علی شنیدم که او گفت: من از پدرم امیرالمؤمنین علیّ بن اَبی طالب شنیدم که او گفت: من از رسول خدا(ص) شنیدم که او گفت: خداوند تبارک و تعالی وحی فرمود به بعضی از پیغمبران که: به عزّت و جلال و عظمت و علوّ شأن خود قسم یاد می نمایم که هر بنده ای که امیدوار شود به غیر من، او را ناامید خواهم کرد و مأیوس می کنم از آن کسی که به او امیدوار بوده است. و به عزّت و جلال خود قسم که لباس خواری به او خواهم پوشانید و از فضل خود او را دور خواهم نمود؛ آیا امیدوار به غیر من می شود و می داند که شدّت ها و سختی ها به دست من است؟! و امید به غیر من می دارد و حال این که منم خداوندی که محتاج نیستم به غیر خود و همه کس محتاج است به من؟! و منم بخشنده و به دست من است کلید درهای بسته [که] به حکم من بسته شده است و به دست من گشوده می شود. و درگاه من، گشاده است [به] هر که بخواند مرا؛ آیا نمی دانند بندگان من که هر کسی را که حادثه ای رو دهد و به غمی مبتلا شود، غیر من نیست کسی که او را رفع کند؟! آیا چه چیز مرا رو داد که بنده من مرا گذاشت و به در خانه دیگری رفت و حال این که من بودم آن خدایی که به او عطا کرده بودم از جود و کرم خود، پیش از آن که او از من سؤال کند و پیوسته از من به او عطا می رسد؛ چه در خواب و چه در بیداری؟! حال که به او حادثه روی داد، مرا گذاشت و به در خانه مخلوقِ من رفت و حال این که عطاها به دست من است و کلید درهای بسته پیش من است؟!

نه، به عزّت و جلالم قسم که نخواهم گذاشت که به مرادش برسد! آیا جود و کرم در غیر من به هم می رسد؟! آیا دنیا و آخرت، مِلک من نیست؟! آیا سبب ها به دست من نیست؟! آیا خزانه من از بخشندگی کم می شود؟! آیا جود من از من سلب شده است که به من امیدوار نشد؟! به عزّت و جلالم قسم که اگر هر یک یک از اهل آسمان های هفت طبقه و اهل زمین از من بخواهند، و من هر یک را عطا کنم آن چه خواسته باشد، به قدر ذرّه ای از خزانه من کم نمی شود و در ملک من نقص به هم نمی رسد؛ و چگونه مِلک من کم شود و حال این که من پادشاه می باشم؟! منم عماد آسمان ها و زمین ها و قیّوم سماوات و اَرَضین. پس، ای بدا به حال کسی که عصیانِ من کرد و در یاد من نشد و مرا گذاشت و دیگری را گرفت!».

چون این حدیث را محمّد بن عجلان شنید گفت: یابنَ رسول اللّه ! یک بار دیگر بخوان این حدیث را. آن امام زاده لازم التّعظیم خواند. گفت: یک بار دیگر هم بخوان، خواند. محمّد بن عجلان گفت: به خدا قسم که دیگر از احدی چیزی سؤال نخواهم کرد و امید به غیر او نخواهم داشت!

و برگشتم از در خانه آن کسی که می خواستم عرض حاجت خود به او بکنم. به خدا قسم یاد می نمایم که چون قطع نمودم امید را از خلق، درها به رویم گشوده شد و وسعت در رزقم به هم رسید و قرض های من داده شد و الحال توانگر می باشم، الحمدُ للّه و الْمِنّه.([9])

 

پی نوشت ها:
[1]. یک وَجَب.
[2]. از نوک انگشت تا آرنج را یک ذراع گویند.
[3]. به اندازه گشادن هر دو دست.
[4]. عوالی اللآلی، ج 1، ص 56، ح 81.
[5]. عدّة الداعی، ص 134؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 32، ح 8634.
[6]. الکافی، ج 2، ص 467، ح 6؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 32، ح 8632.
[7]. عدّة الداعی، ص 134؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 143، ح 8954.
[8]. الکافی، ج 2، ص 148، ح 2.
[9]. الأمالی، طوسی، ص 584، ح 1208؛ أعلام الدین، ص 212.

 

مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب: آداب نماز شب

نوشته: استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • خلق
  • عیسی ابن مریم
  • طلبکار
  • قطع امید
  • خلائق
  • علی ابن الحسین علیه السلام
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه