بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
ماندگاری اثر خوبی و بدی در عالم هستی
وقتی انسان در آیات قرآن و روایات اهلبیت بهخوبی خوب دقت و بررسی کند و خوب فکر کند، این حقیقت را درمییابد که دو اثر در همهٔ عبادات واجبی که خداوند مهربان به بندگانش از باب لطف و رحمت و احسانش عطا کرده، هست: یکی آثار دنیایی و یکی هم آثار آخرتی است. تقریباً به آثار دنیایی و آخرتی عبادات اشاره شده است و پروردگار، پیغمبر و ائمه، مردم را دراینزمینه محروم نگذاشتهاند؛ فقط دستور نیامده که انجام بدهید و دیگر مطلبی دربارهٔ انجام ان گفته نشده باشد. آیات و روایات دراینزمینه کم نیست. یکوقتی روایتی را دیدم که روایت خیلی مهمی بود و کتابی هم که نقل کرده، شاید تاریخ تألیفش ده قرن قبل بود. وجود مبارک مرحوم مجلسی این روایت را از همان کتاب قدیمی که چهارصدسال پیش در اختیارش بوده، نقل کرده است. یکی از اصحاب خوب امام صادق از مکه برمیگردد و به زیارت امام ششم میآید، امام صادق میفرمایند: خدا را از خودت خوشحال کردی، من را خوشحال کردی و درِ مرگ را به روی قوموخویشت باز کردی. این زائر میگوید: من اصلاً هیچ صحبتی با حضرت نکرده بودم و نشستم، اما خود امام صحبت را شروع کرد، بعد به من فرمودند: آن قوموخویشت تو را به ناحق اذیت میکرد و رنج میداد؛ حالا بالاخره آدمهای اذیتکن یا حسود هستند یا طبعشان طبع ظلم است، آدمهای خبیثی هستند؛ چون اگر آدمی این اوصاف را نداشته باشد، اذیت نمیکند. آدمی که حسود نیست، آدمی که طبع ظالمانه ندارد، آدمی که باطنش آلوده نیست، یعنی خبیث نیست، مزاحم هیچکس نیست؛ نهتنها مزاحم همکیش نیست، بلکه مزاحم انسان نیست. این اذیتهایی که آدم اوّل به زن و بچه و بعد به قوموخویشهایش و بعد به مردم میکند، در این عالم جواب دارد؛ یعنی پروردگار سیستم نظام خلقت را بهگونهای سرپا کرده است که هم اثر بدیها و هم خوبیها به آدم برمیگردد.
شعور، خصیصهای برای کل موجودات عالم
کتابی را در اوایل طلبگیام خریدم که هفتصد-هشتصد صفحه بود. این کتاب را خارجیها نوشته بودند و «تاریخ علوم» نام داشت. کتاب خیلی خوب و باارزشی است که دربارهٔ رشتههای مختلف علوم ظاهری، یعنی همین علوم پخششده در دنیا است. نام افراد زیادی از علما را که پایهگذار بودند، ذکر کرده و بعضی از مسائل مهم علمیشان را نقل کرده بود. یادم میآید، وقتی این کتاب را بهدقت میخواندم، به دانشمندی رسیدم که دانش این دانشمند به آفرینش مربوط بود و بحث خداشناسی در مطالبش نبود. به قول معروف، مکانیسم عالم را در آن مقالهٔ علمی بیان کرده بود. ازجمله این مطلب بود که این مطلب هم در همان وقت برای من تازگی نداشت؛ چون ما ریشهٔ مطلب را هم در قرآنمان و هم در روایاتمان داریم، ولی حرف زیبایی که این آدم زده بود، این بود: من در کتابخانهام پشت میز نشستم و نیت کردم که کار علمی انجام بدهم. کتابی را از قفسهٔ کتابخانهام دست میبرم ودرمیآورم، فعلاً روی میز میگذارم و هنوز شروع به خواندن نمیکنم، تنها کاری که کردهام، دستم را حرکت دادهام و انگشتهایم کتاب را گرفته، روی میز آورده است، تمام جهان از این کار من خبردار میشوند؛ بعد مثل جالبی زده و نوشته بود که ما کنار یک استخر خیلی بزرگ پنجاهمتر در هشتادمتر میرویم، این استخر خیلی بزرگی است که عرض استخر پنجاهمتر و طولش هشتادمتر، آب خیلی آرام است و یکذره موج ندارد؛ چون هوا هم باد ندارد و تکان نمیخورد، آب صاف و آرام است، من ریگ کوچکی را بهاندازهٔ یک نخود برمیدارم و در استخر میاندازم، بلافاصله تمام آب استخر از اینکه یک ریگ کوچک در آن افتاده خبر میشود، چطوری؟ وقتی این ریگ کوچک وسط این استخر میافتد که پنجاهمتر عرض آن و هشتادمتر طول آن است، یک دایرهٔ کوچک بهاندازهٔ خودش در آب ایجاد میکند؛ یعنی آب تکان میخورد و آن دایره همینطور بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر میشود تا محیط این دایره به دیوار عرض و طول استخر بخورد؛ بنابراین هیچ جای آب از افتادن این ریگ بیاطلاع نیست، چون عکسالعمل نشان میدهد. حالا او بیشتر از این را نتوانسته بود جلو برود، میگوید: آگاهی آب همین ایجاد دایرههای پشت سر هم است، اما عجیب این است که قرآن مجید میگوید: کل موجودات عالم شعور دارد.
محرمیت، لازمهٔ شنیدن صداها
یکی از همسران پیغمبر به حضرت گفت: دو-سهروز یکبار لباس عوض میکنید، لازم است؟ مثلاً هوای مدینه که خوب است و بهظاهر خیلی چرک در لباسهایتان دیده نمیشود، چطور دو-سهروز یکبار عوض میکنید؟ خودشان هم لباسهایشان را میشستند، چون در دورهٔ عمرشان از کسی درخواست کاری نکردند؛ حالا یکوقت خود خانمها لباس حضرت را میدیدند که عوض کرده بود، اما کار داشته و بیرون رفته، آنهم برای ثواب میشستند. حضرت فرمودند: باید این کار را بکنند، چون هر کسی در این دنیا هر لباسی بر تن اوست، لباسش تسبیح خدا را میگوید و تسبیحگو باید تمیز و پاکیزه باشد. معلوم میشود که پیراهن و زیرپیراهنی ما شعور دارد به اینکه عالم خدا دارد و شعور دارد به اینکه خدا بیعیب و نقص است. سبحانالله یعنی ای پروردگاری که عیب و نقصی در تو نیست و کمال مطلق هستی، لباس تن من، هم میداند که عالم خدایی دارد و هم میداند این خدا بیعیب و نقص است و هم به بیعیب و نقص بودن خدا اقرار دارد؛ یعنی سبحانالله میگوید، اما من گوشم باز نیست و نمیشنوم؛ اگر همین الآن یک لحظه گوش ما را باز بکنند، میبینیم تمام موجودات عالم نطق دارند و به ما میگویند:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خاموشیم
تو هم مَحرم شو تا صدای ما را بشنوی؛ من رفیقی داشتم که صدا میشنید و میگفت، من میدیدم که حرف او کاملاً با آیات قرآن و روایات مطابق است.
نظام عالم، حافظ اسرار آدمی تا روز محشر
یکی از بزرگترین علمای شیعه در صدسال پیش مرحوم آخوند ملامحمد کاشانی است که مرحوم حاجآقارحیم ارباب یکی از شاگردان ناب اوست. من دوبار مخصوصاً از قم به اصفهان رفتم که ایشان را زیارت کنم. در آنوقت نودساله بود و خود ایشان برای من بیواسطه گفت: آخوند که من شاگردش بودم، وقتی برای نمازشب که بلند میشد و ذکر میگفت، تمام درختان مدرسهٔ صدر و آجرها و درها همان ذکر را با او هماهنگی میکردند. وقتی نظام عالم از کار من خبردار بشود، این خبر را چهکار میکند؟ قرآن مجید میگوید: این خبر را حفظ میکند و نگه میدارد، برای چه این خبر را نگه میدارد؟ برای اینکه جلوی روی خودم در قیامت، پرده از خبرهایی بردارد که از من گرفته و حفظ کرده است: «یومئذ تحدث اخبارها» که خدا به زمین اجازه میدهد که این آقا و این خانم، البته نه آقا و خانم مؤمن، چون خدا همینطور که آبروی مرد و زن مؤمن را در دنیا حفظ میکند، در قیامت هم حفظ میکند؛ ولی آن که در دنیا آدم بیشخصیت، بیآبرو و لاابالیای بوده، هر گناهی را مرتکب میشده و از هیچکس خجالت هم نمیکشیده، خودش یادش رفته که پنجاه-شصتسال که در دنیا بوده، چهکار کرده است، ولی قرآن میگوید: به زمین میگویم اخباری که از این مرد و زن گرفتی و نگه داشتی، حالا برملا و آشکار کن. در سورهٔ مبارکهٔ فصلت است که به پوست بدنش میگویم هر خبری از این صاحب خود داری بگو: «قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا»؛ به دست و پایش میگویم هر خبری از صاحبت داری، بیرون بریز و عجیب این است که اخبار ما را میگیرند و نگه میدارند، با بههمخوردن ساختمان آفرینش هم اخبار ما گم نمیشود و همه را در قیامت در معرض دید خودمان قرار میدهند: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَه × وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»﴿الزلزلة، 7-8﴾.
انسان، صاحب کتاب ابرار یا فجار
زائری به مکه رفته و کاری هم کرده که به هیچکس نگفته است، از مکه بعد از یکی دوماه برگشته و به زیارت امام صادق آمده، اما حرف خود را شروع نکرده بود که امام صادق حرف را شروع کرده و فرمودند: خدا از تو راضی شده، من هم راضی هستم و تو به مرگ پسرعمویت شتاب دادی. امام از کجا میداند؟ امام که در خانهاش بوده و من هم در مکه بودهام! اتفاقاً امام در گیرندگی اخبار بعد از خدا و پیغمبر، از همهٔ موجودات عالم قویتر است؛ لذا ما یک پرونده پیش خودمان داریم که اسم آن «کتابالأبرار» یا «کتابالفجار» است؛ یا آدم خوبی هستیم که هستیم و کتاب ابرار داریم(ابرار جمع برّ، یعنی آدم نیکوکار) یا اینکه پروندهٔ ما پروندهٔ فجاری است(فجر، فجور یعنی گناه)، «کلاّٰ إِنَّ کتٰابَ اَلْأَبْرٰارِ لَفِی عِلِّیینَ»﴿المطففین، 18﴾، «کلاّٰ إِنَّ کتٰابَ اَلفُجّٰارِ لَفِی سِجِّینٍ»﴿المطففین، 7﴾.
گیرندگان پروندههای بشر
یک پروندهٔ کامل پیش خودمان و یک پروندهٔ کامل ما هم پیش جناب زمین است که روی آن زندگی میکنیم. آیه این است: «یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبٰارَهٰا»﴿الزلزلة، 4﴾؛ یک پروندهٔ کامل ما هم پیش فرشتگان است: «وَ إِنَّ عَلَیکمْ لَحٰافِظِینَ»﴿الانفطار، 10﴾، «کرٰاماً کٰاتِبِینَ × یعْلَمُونَ مٰا تَفْعَلُونَ»﴿الانفطار، 12﴾، همهٔ اخبار شما پیش این فرشتهٔ کرام کاتبین است.
یک پروندهٔ دقیقی هم داریم که پیش پیغمبر اسلام و ائمهٔ طاهرین است و شیعه مدرک هم دارد: «و سیری الله»، ما طلبهها به این «سین» در «سیری الله» میگوییم «سین» سوف، یعنی میخواهد آینده را بگوید؛ اما ما «سین» در این آیه را «سین» سوف نمیگوییم، چون غلط است بگوییم که این «سین» و فعل مضارعش معنی آینده میدهد، این کاملاً اشتباه است. وقتی میگوییم خدا، پیغمبر و مؤمنون اعمال را میبینند، این «سین» «سین تحقیق» یعنی یقیناً میشود و فعل «یری» هم فعل حال میشود. معنی ندارد که خدا عمل ما را بعداً ببیند، همین الآن که مرتکب میشوم، خدا میبیند؛ یعنی غایب از او نیستم که این «سین» را «سین» سوف معنی بکنم یا فعلش را فعل مضارع بدانم، چون همین الآن خدا میبیند: «وَ إِنْ کلٌّ لَمّٰا جَمِیعٌ لَدَینٰا مُحْضَرُونَ»﴿یس، 32﴾، همهچیز پیش او حاضر است، آینده یعنی چه؟ خدا نه گذشته دارد، نه حال دارد و نه آینده دارد، ما دچار سه زمان هستیم؛ چون ما در اتاقی بهنام دنیا نشستهایم که پنجرهاش باز است، وقتی یک قطار شتر میآید که برود، اوّلی را که میبینیم که الآن است، ولی دومی را نمیبینیم؛ اولی که رد میشود، اولی را دیگر نمیبینیم و دومی را میبینیم، ولی سومی را نمیبینیم؛ اینقدر باید کنار پنجره بنشینیم تا این ده شتر رد بشوند و ما این دهتا را ببینیم؛ اما آن که بیرون از خانه است، هر ده شتر را میبیند. پروردگار عالم، نه پنجره دارد و نه زمان دارد، همین الآن کل گذشته، آینده و کل فعلی در پیش او حاضر است و زمان ندارد.
طبق آیه، یکی پیغمبر است و یکی هم مؤمنون هستند. منظور از مؤمنون که عمل را میبینند، ما نیستیم؛ ولی یکی در خیابان ماشین پارک میکند و همهٔ ما هم مؤمن هستیم، او را میبینیم؟ نه، چون دیوار بین ما و آن که ماشین را پارک میکند، فاصله است و اگر داخل بیاید، درحال حرکت و نشستن باشد، او را میبینیم. ما یقیناً مؤمنون در آیه نیستیم، پس کیست؟ آن که زمانی که در دنیاست، زمانی که در برزخ است، زمانی که در قیامت است، پروندهٔ ما کامل پیش اوست. یک قاضیای است که خدا پروندهٔ ما را تکمیل کرده و یک پروندهاش را پیش خودمان گذاشته، یک پروندهاش را پیش کرام کاتبین، یک پروندهاش را پیش زمین، یک پروندهاش هم پیش خودش است، یک پرونده هم پیش پیغمبر و یک پرونده هم پیش امام معصوم است.
حالا اگر بنا باشد که در قیامت از روی کارهای ما پرده بردارند، با این چند پرونده -آنهم پیش آنها- ما میتوانیم منکر کارهای بد خودمان بشویم و بگوییم ما این کار را انجام ندادهایم؟ خدا به زمین میگوید: پروندهاش را رو کنید، میگوید من این کار را انجام ندادهام؛ خدا به کرام کاتبین میگوید: پروندهاش را رو کن، باز هم دروغ میگوید و پررویی میکند، در قرآن هست که در قیامت منکر میشوند و میگویند این کار ما نیست! به کرام کاتبین میگویم پروندهاش را رو کن، به پیغمبر میگویم رو کن، به امام میگویم رو کن، وقتی همه را که منکر بشود، «و کنت انت الرقیب علی من ورائهم»، بالای دست همهٔ اینها کل پرونده پیش خودم است، به من هم میگویی دروغ است؟
این اعتقاد شیعه براساس قرآن است؛ حالا هر کسی هرچه میخواهد بگوید، مگر هر کسی هرچه گفت، حتی عالم هم باشد، حرف او ارزش دارد؟ شیعه به دو منبع قرآن روایات اهلبیت متکی است، هر دو را هم قبول دارد و به هر دو هم اعتقاد دارد. علوم جدید هم بسیاری از معتقدات شیعه را که از قرآن و روایات گرفته شده، تأیید میکند که یکی همان حرف دانشمندی است که در اول منبر گفتم؛ من در اتاق میآیم و کتابی را برمیدارم، روی میزم میگذارم و همهٔ عالم خبر میشود که حرفش درست هم هست. پرونده پیش امام است: «کل شیء احصیناه فی امام مبین»، ائمه تأویل امام مبین هستند که در «اصول کافی» است.
امام مقدّم بر همه در هر زمان
امام صادق میفرمایند: کسی آمد و به امیرالمؤمنین گفت: «انی احبک» علی، من خیلی عاشقت هستم، امیرالمؤمنین چند لحظه سرشان را پایین انداختند و جوابی به این آدم ندادند که گفته بود من عاشقت هستم، بعد سرشان را بلند کردند و فرمودند: «کذبت» دروغ گفتی! گفت: از کجا میدانی که من دروغ گفتهام، مگر تو در قلب من هستی؟ محبت یک امر قلبی است، مگر تو در دل من هستی؟ فرمودند: اصلاً نیازی ندارد که من در قلب تو باشم که بگویم راست یا دروغ میگویی؛ همین که به من گفتی من تو را دوست دارم، ارواح تمام مردان و زنانی که من را در این عالم از زمان آدم تا روز قیامت دوست دارند، نگاه کردم و تو در آنها نبودی، پس دروغ میگویی؛ اگر امام اینجوری نباشد که امام نیست و مثل خود ماست. ما الآن هرچه هم بنشینیم و نگاه بکنیم، یکدانه روح را نمیبینیم؛ اگر امیرالمؤمنین هم نمیدید، مثل خودمان بود و دیگر معنی نداشت امام باشد. امام یعنی آن که در همهٔ امور فوق ما و مقدّم بر ماست.
بازگشت دنیایی و آخرتی اعمال انسان
امام صادق هم به این زائر فرمودند: پسرعمویت تو را به ناحق خیلی اذیت میکند. تجربهٔ تاریخ ثابت کرده که ظلم عمر را کوتاه میکند. بدن صدام خیلی سالم و قوی بود. مهمترین دکترهایی که در دنیا فکر میکنید، به بغداد میآمدند و معاینهاش میکردند، گرانترین دواهای دنیا را هم کنار او میگذاشتند، اما 54-55 ساله بود که خدا شرّ او را کَند و به جهنم برد. میتوانست صدسال بماند، ولی ظلم عمر را کوتاه میکند، قطع رحم هم عمر را کوتاه میکند. همه را برای ما گفتهاند.
امام فرمودند: این پسرعمویت که خیلی بهناحق به تو ظلم میکند(همه در قوموخویشهایمان آدمهای خبیث، ناپاک، متکبر و عوضی داریم. آنها میدانند که ما تقصیری نداریم و آدم مسجدی هستیم، امام حسینی هستیم، اما چون خبیث هستند، ما را اذیت میکنند؛ یعنی غیبت ما را میکنند، به ما تهمت میزنند و مشکل برایمان میسازند. آنها میدانند که ما تقصیری نداریم، اما او خبیث است و خبیث براساس خباثتش حرکت میکند، پاک هم براساس پاکیاش. وقتی تو دیدی واجبالحج هستی و پول رفتن به مکه و برگشتنت را داری، خرجی زن و بچهات هم داری و اضافه هم داری، چون این قوموخویش تو یکخرده مشکل مالی دارد، یک کیسه را پر از پول کردی و به یکی گفتی که این را یواشکی ببر و به این قوموخویشم بده. تو پولی را که به این قوموخویشت دادی، خدا را از خودت راضی کردهای.
پول به آدم بد را میگویم، نه اینکه به مسجد بیایم و یک پیرمرد قدخمیده را ببینم که آثار سجده به پیشانیاش است، بروم یواشکی دست بدهم و صورتش را ببوسم که هیچکس نفهمد، بعد بگویم مشکلی نداری؟ اشک او بریزد و بگوید چرا سهچهار ماه است که پول برق، گاز و آبم عقب مانده است و میخواهند قطع کنند، میگویم: هیچ مشکلی نیست! کلاً قبضهایت چقدر میشود؟ میگوید پانصد تومان، میگویم: این یکمیلیون را بگیر که برای قبضهای سهچهار ماه دیگر هم داشته باشی. این را حضرت رسول میفرمایند: این یکمیلیون را مستقیم در دست خدا گذاشتهای؛ اما روایات ما ندارد که به آدم بد و قوموخویش بد کمک نکن، خیلی دین عجیبی است! تو یک کیسهٔ پر از پول درست کردی و گفتی یواشکی به قوموخویشت بدهند، تو که مورد رضایت خدا قرار گرفتی، مورد رضای ما هم قرار گرفتی و مرگ این قوموخویشت هم بهخاطر ظلمهایی که به تو و زن و بچهٔ تو کرده، جلو افتاد. این را من از باب نمونه برایتان گفتم.
خاموشی آتش جهنم، پیامد آخرتی نماز
نظام عالم خلقت نظامی است که کسی هیچ کار خوب و بدی در این دنیا انجام نمیدهد، مگر اینکه هم بازگشت نتیجهٔ دنیایی و هم بازگشت نتیجهٔ آخرتی دارد. یکی از این کارها که بازگشت دنیایی و آخرتیاش خیلی سنگین است، نماز است. بازگشت دنیایی یکخرده توضیح دارد که انشاءالله در جلسهٔ بعد باید بگویم، اما یک بازگشت آخرتی نماز این است: من گناهی را مرتکب شدم که این گناه طبق قرآن در قیامت آتش است. اصلاً کل گناهان آتش است و صریحاً در قرآن(سورهٔ نساء) هم هست؛ کسی که مال حرام میخورد، آتش میخورد، ولی چون در دنیاست، نه آتش در این چلوکباب میبیند و نه آتش در این لباس میبیند که از حرام خریده، نه آتش در این زمینی میبیند که از حرام خریده است؛ ولی پرده که در قیامت کنار برود و ظاهر بشود، آن لقمهٔ حرام بهصورت آتش از شکم بیرون میزند، قیافهٔ آن لباس حرام بهصورت یک لباس آهنی آتشین در جهنم ظاهر میشود. حال چهکار کنیم؟ این حرفهای خدا در قرآن است.
ما احتمالاً در گذشتهٔ عمرمان گناهانی کرده باشیم که آن گناهان آتش است و آتش هم الآن هست، آتش قیامت هست که هیچچیزی هم خاموشش نمیکند، مگر مسائلی که خدا خاموشکردن آتش را در ذات آن مسائل قرار داده است. این روایت خیلی عالی است که باعث خوشحالی ما هم هست و ما هم همین امروز این کار را کردهایم: «ان لله ملکا ینادی وقت الصلاة»، خدا یک فرشته دارد که وقتی زمان نماز صبح، نماز ظهر، نماز مغرب و عشا شد، فریاد میزند و به کل مردم میگوید: «قوموا لاطفاء نیرانکم» برای خاموشکردن آتشی بلند شوید که خودتان روشن کردهاید. با چهچیزی این آتش را خاموش کنیم؟ با نماز، فدای نماز. نماز عجب قدرتی دارد که میتواند آتش جهنمی را که خود ما برای خودمان ساختهایم، خاموش کند. نماز خیلی قدرت دارد که آتش جهنم را خاموش میکند. چهچیز دیگری میتواند آتش جهنم را خاموش کند؟ این نتیجهٔ آخرتی عبادت است.
منبع : پایگاه عرفان