بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
دارندگان مقام عصمت و ایمان، مقربین درگاه الهی
از آیات قرآن و روایات استفاده میشود که دو گروه از انسانها در پیشگاه خداوند دارای ارزش هستند و طبق صریح آیات قرآن مورد اکرام پروردگارند؛ چون در آیه دارد: «فی جنات مکرمون».
گروه اول، دارندگان مقام عصمت هستند که این گروه انبیای الهی و ائمهٔ طاهرین هستند و یک تعداد زن هم این مقام را دارند که از یکی از آنها در دو یا سه جای قرآن اسم برده شده و به یکی از آنها هم اشاره شده است. در سورهٔ آلعمران، سورٔه تحریم و سورهٔ احزاب از زنی نام میبرد که دارای مقام عصمت است، یعنی همان مقام روحی و عقلی که انبیا داشتهاند. از خانمی هم با وصف ذکر میکند: «و یطهرکم تطهیرا»، این یک طایفه که هم مرد و هم زن در آنها هست و اشتراکشان با همدیگر نیز مقام عصمت است؛ اما طایفهٔ دومی که در پیشگاه حق از ارزش و اکرام برخوردارند، مؤمنین هستند که بین آنها هم مرد و هم زن هست و عدد معیّنی ندارند.
انبیا به گفتهٔ امام صادق در روایاتشان 124هزار نفر هستند و چهارده معصوم که رسول خدا هم جزء آنهاست و سیزده نفرشان هم صدیقهٔ کبری و ائمهٔ طاهرین هستند؛ اما برای مردان و زنان باایمان در هیچجایی عددی ذکر نشده است، چون از زمان حضرت آدم و در همهٔ قرنها و دورهها بودهاند، الآن هم هستند و در آینده هم هستند؛ ولی پروردگار عالم اهل ایمان را نسبت به جمعیت کرهٔ زمین در هر روزگاری کمتر از غیراهل ایمان میداند، چون بیشتر مردم دنیا و مردم تاریخ بهدنبال دنیا و شکم و لذتها بودهاند و شرایط ایمان که انسان را محدود میکند، نمیپذیرفتند و قبول نمیکردند. حالا یا به قول خودشان حال و حوصلهاش را نداشتند یا متکبر بودند و نمیخواستند قیود الهیه را قبول بکنند که در مال، اخلاق، عمل یا رفتار مقیّد باشند.
خواستههای بدون قید، عامل سقوط آدمی
این قول خودشان است که میگویند ما میخواهیم آزاد باشیم؛ البته به غلط هم اسم آزادی روی آن میگذارند و اینها اسیر چندجور شیطان هستند: یکی شیطان درون خودشان است که گاهی پروردگار عالم اسم این شیطان درون را در قرآن «نفس اماره» و گاهی هم «هوا» فرموده است. کلمهٔ هوا در قرآن مجید بهمعنی این هوای دور کرهٔ زمین نیست که موجودات زنده و نباتات و گیاهان از این هوا تنفس میکنند، بلکه هوا در آیهٔ شریفه بهمعنی سقوط است. علت سقوط چیست؟ خواستههای نامشروع، نامعقول و خواستههایی که قید ندارد، فقط میگوید میخواهم و این میخواهم خواسته است، چه میخواهی؟ پول میخواهم! از چه راهی؟ از هر راهی که بشود! بردن حق دیگران، میگوید باشد! دارند هم میبرند، همهجای دنیا هم میبرند و فقط همینجا نیست. برای ارث خواهر و برادر وامیبندند، به محضری و ادارهٔ ثبت پول و رشوه میدهند و تمام حقوق خواهر و برادر را به نام خودشان میکنند؛ یا از محبتی که پدر به آنها دارد، سر پدر را کلاه میگذارند که این کار هم زیاد میشود. یک وکالت بلاعزل از پدر میگیرند و تا زمانی که پدرشان زنده است، کاری نمیکنند؛ اما تا میبینند آثار مرگ در او ظاهر میشود، همهچیز پدر را با آن وکالت بهنام خودشان میکنند که اسم این هواست. میخواهم، اما بیقید و شرط! مال دزدی است، مال غصب است، مال بیتالمال است، مال ارث خواهر و برادر است، حق یتیم است، حق مردم است، میگوید من به اینها کار ندارم و پول میخواهم! حق کیست به من چه؟! یعنی گاهی انسانها به این درجه از حیوانیت و درندگی میرسند که میخواهد، اما هیچ هم دلش نمیسوزد.
بدترین نوع اسارت برای انسان خواستار آزادی بیقید و شرط
وقتی خباثت انباشته شد، آدم نسبت به ظلمهایی که میکند، اصلاً دلش نمیسوزد. الآن در اروپا و آمریکا کلاسهایی را برای ارتشهایشان تشکیل دادهاند و سربازها، افسرها و سروانها را در این کلاسها میآورند و تخلیهٔ محبتیشان میکنند؛ یعنی از نظر روانی روی آنها کار میکنند که اگر سربازشان به افغانستان، سوریه یا عراق آمد، مردم را زندهزنده آتش بزند و هیچ ناراحت نشود، مردم را بکشد و هیچ هم دلش نسوزد، بمباران بکند و ناراحت نشود. سربازهای آمریکایی در عراق صدتا صدتا هشتادتا هشتادتا -مرد و زن و پیر و جوان- را میکشتند و روی جنازههایشان مینشستند و سیگار میکشیدند. اینها دیگر در اوج درندگی نسبت به مال و جان و آبروی مردم و ناموس و حقوق مردم هستند.
پروردگار عالم میفرماید: این وضعی که دارند، بهخاطر عبادتکردن هوای وجودشان است. آیه میگوید و چه آیهٔ مهمی و قرآن عجب روانکاوی دارد: «ارأیت من اتخذ الهه هواه». «اله» در لغت عرب یعنی معبود، هر کسی در این دنیا هر چیزی یا هر کسی را عبادت بکند، اسم آن عبادتشده «اله» و معبود است. «ارایت من اتخذ الهه هواه»، دیدی کسی که معبودش یعنی آن را که بندگی میکند، هوای اوست. خب هوا یعنی چه؟ یعنی مجموعهٔ خواستههای نامعقولِ نامشروعِ بیمحاسبه. اینها میگویند ما دلمان میخواهد آزاد باشیم، درحالیکه اسیرتر از هر اسیری همینها هستند و بدترین اسارت را دارند. یک معبود اینها هوای نفسشان، یک معبودشان نفس امارهشان و یک معبودشان هم همین شیطانهای بیرونی هستند که الآن گردنکلفتترین این شیطانها دولت آمریکاست؛ یعنی رئیس دولت آمریکا که معبود آلسعود، معبود اماراتیها و معبود اسرائیل است و اینها آمریکا یعنی شیطان بیرونی را بندگی میکنند. یک شیطان درونی بهنام هوا و نفس اماره دارند که همان هواست و یک شیطان بیرونی دارندغ قلدرانِ اسلحهداری که اینها بهخاطر دیننداشتن از آنها میترسند و میگویند هرچه ما میگوییم، باید انجام بدهید؛ وگرنه صندلیتان را میگیریم و اینها هم که عاشق دنیا و صندلی هستند، برای اینکه صندلیشان را نگیرند، شیطان بیرونی را عبادت میکنند.
شمار اندک مؤمنین در عالم هستی
انبیا و ائمهٔ طاهرین مقام عصمت دارند و در پیشگاه پروردگار مُکرَم هستند، چنانکه در سورهٔ معارج است. اهل ایمان در ردهٔ بعد از انبیا و ائمه هستند و تعدادشان مثل انبیا و ائمه کم است؛ حالا تعداد آنها معلوم است و 124هزار نبی، دوازدهنفر به انضمام صدیقهٔ کبری که یک زن در این دوازده نفر است و سیزدهنفر میشوند، پیغمبر هم که جزء انبیاست؛ ولی مرد و زن مؤمنین عدد ندارد و نسبت به جمعیت جهان کم هستند: «قلیل ما تشکرون»، «قلیل من عبادی الشکور»، یعنی بندگان مؤمنم؛ خدا در 1500سال پیش در قرآن فرموده مردم مؤمن کم هستند، همین الآن همینطور است. کرهٔ زمین هفتمیلیارد جمعیت دارد که بالای یکمیلیارد بیشتر و نزدیک دومیلیارد بودایی، بتپرست و گاوپرست هستند، بالای دومیلیارد هم مسیحی کلیسایی هستند، نه مسیحی عیسایی؛ مسیحیت کلیسایی شرک است و این دومیلیارد نفر میگویند خدا در این عالم ترکیبی از عیسی -که به او ابن میگویند- پدر و روحالقدس است و این سه با همدیگر یک شرکت سهامی تشکیل دادهاند که خدا شده است؛ این عالم دومیلیارد هم مشرک هستند و تقریباً تا زمانی که شوروی بههم نخورده بود، با کشورهای کمونیستی در اروپای شرقی و در بعضی از کشورهای آمریکا مثل کوبا، اینها هم لائیک هستند که آنوقتها کمونیست میگفتند و حالا ما لائیک یعنی بیدین میگوییم.
الآن چقدر مؤمن در دنیا هست؟ ائمهٔ ما میگویند: آن که واقعاً دوازده امامی و مطیع ائمهٔ طاهرین است، شیعه است و بقیه را مؤمن نمیگویند. یکمیلیارد و خردهای هم به تعبیر قرآن و ائمه مسلمان هستند که دین درهم و برهمی دارند و آنها هم مؤمن نیستند، آنها هم هیچ! چهارصد-پانصد میلیون شیعهٔ دوازده امامی میماند که به پانصد میلیون نمیرسد که در این شیعههای دوازده امامی هم، رباخورش را دور بریز، عرقخور را دور بریز، بینماز و بیروزه را دور بریز، بیحجاب را دور بریز، ظالمش را دور بریز، چقدر زن و مرد مؤمن واقعی میماند؟ همان که قرآن میگوید، یعنی قلیل، «کم من عبادی الشکور».
الآن ده-دوازده میلیون جمعیت در تهران است، چند مرد و زن مؤمن واقعی است، یعنی مؤمنی که قرآن امضا بکند؟ یعنی آدمی که مرد است و ربا نمیخورد، عرق نمیخورد، اهل قمار نیست، اهل مال مردم خوردن نیست، ظالم نیست، حرامخور نیست، بددهان نیست، زناکار نیست، خانمی که بیحجاب نیست، حیا دارد، عفت دارد، پاکدامنی دارد، کنار شوهر و بچههایش است، روابط نامشروع ندارد، جلسات مرد و زن مخلوط ندارد، چندتا هستند؟ یکخرده از قدیمیها ماندهاند که خواهرها و خانمهای ما و بعضی از مادرها هستند که هشتاد-نودسالهاند و هنوز هم با اینکه خدا میگوید حالا که هشتاد-نود ساله هستید، دیگر شما نامحرم نیستید و اگر روسری هم سر تو نبود، مرد غریبه هم دید، گناه ندارد؛ ولی درعینحال، میبینید تا یک مهمان غریبه در خانه میآید، این مادربزرگهای ما چادرشان را تا روی دماغشان جلو میکشند. چقدر مرد و زن مؤمن واقعی هست؟ کم هستند.
این دو طایفه که یکی دارندگان مقام عصمت و یکی هم دارندگان مقام ایمان هستند و در ردهٔ دوم قرار میگیرند؛ اگر در قرآن هم دقت کرده باشید، همین دو رده را میبینید که مورد احترام خدا هستند. حالا یک نمونه آیاتش را برایتان بخوانم: «فَأَصْحٰابُ اَلْمَیمَنَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَیمَنَةِ»﴿الواقعة، 8﴾، اینها مؤمنین -مرد و زن- در طول تاریخ هستند، «وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلسّٰابِقُونَ × أُولٰئِک اَلْمُقَرَّبُونَ ﴿الواقعة، 10-11﴾ اینها دارندگان مقام عصمت هستند.
ریزش مجرمین حرفهای از درخت انسانیت
از این دو گروه که رد بشویم، بقیه چه کسانی هستند؟ از قرآن برایتان بگویم: «یتسائلون عن المجرمین» مجرمین حرفهای، این مجرمین چه کسانی هستند؟ ما هستیم که گاهی گناهی حالا یا به اشتباه یا به غفلت یا به سهو یا به عمد از ما سر میزند، آنهم نه گناه خیلی بزرگ که عرش را بلرزاند؛ ما اهل گناه کبیره نیستیم و به قول لاتهای تهران، گناه خردهپا داریم. مجرمین در این آیات، یعنی تبهکاران حرفهای که منِ خدا میدانم تا روز مرگشان توبه نخواهند کرد. در غیر مؤمنین جامعهٔ جهانی از زمان آدم تا حالا یک گروه مجرم بودند، تبهکار بودند، یک گروه فاسق بودند، یک گروه فاجر بودند، یک گروه منافق بودند، یک گروه مشرک بودند، یک گروه کافر بودند، یک گروه طاغوت بودند، اینها در قرآن مجید است که ریزشهای درخت انسانیت است. اینها را که ریزشهای درخت انسانیت میگوییم، خداوند میگوید: «اولئک کالأنعام»، اینها از درخت انسانیت ریزش کردهاند و دیگر آدم نیستند؛ یا در آیهٔ شریفه میگوید: «مثله کمثل الکلب» اینها سگ هستند؛ یا در آیهای میگوید: «مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْرٰاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهٰا کمَثَلِ اَلْحِمٰارِ یحْمِلُ أَسْفٰاراً»﴿الجمعة، 5﴾، الاغ هستند. در بعضی از آیات میگوید کالأنعام، در بعضی از آیات میگوید مثل سگ و در بعضی از آیات میگوید مثل الاغ، چون اینها ریزش کردهاند، یعنی خودشان را با ارّهٔ کفر، ارّهٔ جرم، ارّهٔ فسق، ارّهٔ نفاق، ارّهٔ شرک و تبهکاری از درخت انسانیت بریدند و ریختند و دیگر آدم نیستند.
لطمهزنندگان به حق اهلبیت(ع)
خب این مقدمه را من برای چهچیزی گفتم؟ به ذهنتان میآید؟ تمام مردم عالم دو طایفه هستند: یک طایفه، دارندگان مقام عصمت که «السابقون و السابقون» هستند و یک طایفه هم اهل ایمان هستند. اهل ایمان در زمان انبیا آنهایی بودند که با همهٔ سختیهای زمان نبوت را قبول کردند، توحید را قبول کردند، عمل به احکام انبیا را قبول کردند. این مؤمنین از زمان پیغمبر تا زمان آدم، یعنی قبل هستند و مؤمنین بعد، ائمهٔ ما میفرمایند شیعیان واقعی هستند، نه شیعیان اسمی.
یکوقتی به یک قاضی برخوردم که پای منبر میآمد، همهجا و در همهوقت هم میآمد. گفت یکی را دستگیر کرده بودند و آوردند، حالا نگفت چهکار کرده بود، اما گفت من گفتم با او صحبت بکنم تا مثلاً راهنمایی و هدایت بشود. به او گفتم: شما نماز جمعه هم میروی؟ گفت: تا حالا نرفتهام. گفتم: نماز میخوانی؟ گفت: تا حالا نخواندهام! گفتم: روزه میگیری؟ گفت: تا حالا نگرفتهام! گفتم: حج هم که حتماً نرفتهای! گفت: نرفتهام. گفتم: یهودی هستی؟ گفت: نه! گفتم: مسیحی هستی؟ گفت: نه! گفتم: زرتشتی هستی؟ گفت: نه،!گفتم پس چه هستی؟ گفت: من مسلمان هستم. گفتم: پس جنابعالی از کل دین اسلام یک ختنهشدن را داشتهای و بیشتر که نداشتهای! تو مسلمان ختنهای هستی. عدهای اینجوری هستند که اینها هم دورریختههای شیعه هستند، و اینها همانهایی هستند که امام صادق میفرمایند: ما از دست اینها زیاد بلا میکشیم، چون اینها آبروی شیعه را میبرند و حق اهلبیت را رعایت نمیکنند؛ اینها همانهایی هستند که با مسیحی و یهودی و زرتشتی معامله میکنند و مال آنها را میخورند، با آنها مینشینند و آنها هم میگویند بیا این هم شیعه! پس علیبنابیطالب چهچیزی درست کرده است و اینجوری به حق اهلبیت لطمه میزنند.
نماز از ویژگیهای دارندگان مقام عصمت و ایمان
خیلی جالب است که از اول قرآن تا جزء آخر قرآن، هر کجای قرآن در 114 سوره، پروردگار عالم اوصاف دارندگان مقام عصمت یا ویژگیهای مردان و زنان باایمان را بیان کرده است، نماز یکی از ویژگیهای بیانشده در دارندگان مقام عصمت و دارندگان مقام ایمان است. ممکن است مثلاً در آیهٔ سورهٔ بقره پانزده ویژگی برای این دو طایفه بیان شده که یکی آنها نماز است؛ در ده آیهٔ اوّل سورهٔ مؤمنون ویژگیهای این دو طایفه بیان شده که یکی آنها نماز است؛ در آیات هشت، نه و ده تا آیه در وسط سورهٔ معارج اوصاف پاکان عالم بیان شده که یکی آنها نماز است. حالا بیشتر هم بخواهید، من برایتان بگویم؛ مثلاً در هفت آیهٔ اول یا پنج-شش آیهٔ اول سوره بقره که اوصاف بیان شده، یکی آنها نماز است؛ در سورهٔ مبارکهٔ توبه شش وصف بیان شده که یکی آنها نماز است؛ همه نشان میدهد که دارندگان مقام عصمت و دارندگان مقام ایمان که در صف بعد از معصومین هستند، تا روز مرگ از نماز جدا نیستند و تنها ظرفیتها مختلف است؛ یعنی نماز میخوانند، اما حالا ممکن است نماز مستحبی نخوانند. طبق آیهٔ قرآن اهل نمازند، حالا نماز مستحبی نمیخوانند.
اجتناب از گناه، عامل نجات آدمی از آتش دوزخ
عربی آمد و به پیغمبر گفت: یارسولالله! من فقط نماز واجب میخوانم و حوصلهٔ نصف رکعت نماز مستحبی ندارم و نمیخواهم بخوانم، روزه مستحبی هم نمیگیرم و فقط ماه رمضان روزه میگیرم، پول هم ندارم که به مکه بروم، اینقدر گوسفند و گاو و گندم و جو هم ندارم که زکات بدهم، بدنم هم تحمل آمدن به جبهه را ندارد، میبینی که لاغر و مردنی هستم و نه میتوانم شمشیر بزنم، نه میتوانم خنجر و نیزه پرتاب کنم، ضعف دارم و خدا مرا معاف کرده است. یارسولالله! ما میمانیم و اینکه خدا را قبول داریم، نبوت تو را هم قبول داریم، قیامت هم قبول داریم، از اعمال دین هم کل اعمال ما یک نماز واجب است که میخوانیم و یک روزهٔ واجب است که میگیریم. جای ما در قیامت کجاست؟ فکر کرد که کم دارد! کسی که اهل گناه نیست و فقط نماز واجب میخواند، روزهٔ واجب میگیرد، امام باقر میفرمایند: «لا یقل عمل مع التقوا»، شما اگر اجتناب از گناه داشته باشی، همان دو رکعت نماز صبح تو هم خیلی عمل است؛ اما اگر اهل هرزگی باشی، آن دو رکعت نمازت هم قاتی دارد و ارزشی ندارد، ولی اگر اهل تقوا باشی، نماز و روزهات خیلی قیمت دارد.
این بندهٔ خدا فکر میکرد کم دارد و گفت از پیغمبر بپرسم؛ ما که دستمان از نمازهای مستحبی و روزه و زکات و حج و اینها خالی است و فقط یک نماز واجب میخوانیم و یک روزهٔ واجب میگیریم، ما را در قیامت به کجا میبرند؟ پیغمبر اکرم دو انگشتشان را بههم چسبانده و به او نشان دادند و فرمودند: جای تو بغل به بغل جای من است، اما به شرطی که سه عضوت را از حرامهای خدا نگه داری و پاک بمانی: یکی چشمت است، یکی شکمت است و یکی هم غریزهٔ جنسی است؛ اگر زنا و رابطهٔ با نامحرم نداشته باشی، اگر از دروازهٔ شکم و دهانت لقمهٔ حرام پایین ندهی، اگر چشمت هرز نباشد که به ناموس همه نگاه بکنی و با وسوسههای شیطانی زل بزنی و اگر از این سه عضو در گناهنکردن راحت باشی، در قیامت پیش من و با من هستی.
معلوم میشود که نماز واجب دستگیرهٔ نجات است، ولو آدم در تمام عمرش یک نماز مستحب کنارش نباشد؛ روزهٔ واجب دستگیرهٔ نجات است، ولو یک روزهٔ مستحب بغلش نباشد؛ شما مؤمن باش، همین که قرآن میگوید مؤمن، اصلاً یک سورهٔ کامل قرآن به نام مؤمن است، چون خدا در کل این سوره از یک مؤمن در زمان موسی تعریف کرده و این سوره را هم به نام او یعنی سورهٔ مؤمن گذاشته و برای کل مردان و زنان مؤمن هم یک سوره بهنام سورهٔ مؤمنون نامگذاری کرده است.
خیلی مؤمنون احترام دارند! شما خدا را باور داشته باش که داری، قیامت را باور داشته باش که داری، نمازهای واجبت هم بخوان، روزهٔ واجب هم بگیر، به سراغ حرام هم نرو، یقیناً اهل بهشت و مؤمن هستی. یعنی هیچ شک ندارد.
مقام رفعت در پرتو گریهٔ بر ابیعبدالله(ع)
پدر من با یک مؤمنی مربوط بود که خیلی مؤمن بود و ویژگیهای عجیبی داشت. یک ویژگیاش این بود که حرف اول را در گریهکردن بر حضرت سیدالشهدا میزد. من او را ندیده بودم و پدرم و داییام تعریف میکردند. آنوقت که من بهدنیا آمدم، او از دنیا رفته بود، ولی خیلی تعریف او را میکردند؛ هم داییام با او مربوط بود و هم پدرم، چون با پدرم هممحلهای و همسایه بودند. میگفتند این مرد در گریهکردن خیلی آدم عجیبی است و اصلاً بیطاقت گریه میکرد که میترسیدند بمیرد. عمرش هم خوب بوده و هشتادسال عمر کرده است. داییام میگفت: یکی از چهرههای برجسته که او هم با ما هممحلهای بود، یک شب خوابش را میبیند. این دیگر واقعاً یک رویای صادقه است و حالا که قیامت نشده، اینجور خوابها به برزخ مربوط است. برزخ برای بدن نیست، بدن در قبر میپوسد و متلاشی میشود و در قیامت دوباره به آدم برمیگردانند، بلکه برزخ برای روح است، ولی برای اینکه روح مؤمن بتواند در برزخ زندگی برزخی داشته باشد، ائمهٔ ما میگویند یک بدن شبیه این بدن دنیایی به آن روح میدهند که وزن ندارد و اسم آن بدن مثالی است. شما مردههایتان را که خواب میبینید، این با این بدن دنیاییشان نیست و با همان بدن مثالیشان است. آنوقت این روایت برای بدن، اما برای برزخ: «برزخ روضة من ریاض الجنه» یا باغی از باغهای بهشت است، «او حفرة من حفر النیران»، یا چالهای از چالههای جهنم است. در سورهٔ مؤمن دارد که روز و شب همهٔ فرعونیان تاریخ در برزخ غرق در آتش هستند، یعنی برزخ هم زندگی هست.
یکی از چهرههای ایمانی و الهی این مرد را خواب دید، گفت: دیدم که از نردبانی بالا میرود و پشت او به من بود، اسمش را بردم و گفتم فلانی، پلهٔ آخر رسیده بود که برگشت و گفت: چیست؟ گفتم: کجا؟ گفت: من تا مُردم، از این نردبان یعنی مقام رفعت(«إِلَیهِ یصْعَدُ اَلْکلِمُ اَلطَّیبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ یرْفَعُهُ»﴿فاطر، 10﴾، نردبان نه نردبانی مثل نردبان دنیا، بلکه مقام رفعت) بالا میروم. کجا میروی؟ گفت: به بالا که رسیدم، یک باغ بیسروته به نامم زدند و گفتند: این را ابیعبدالله به نام تو زده است و من به آن باغ میروم.
این مؤمن است که حالا نماز مستحبی بخواند، مزد بیشتری دارد؛ روزهٔ مستحبی بگیرد، مزد بیشتری دارد؛ خمس و زکاتش را داده، ولی غیر از خمس و زکات هم پول دیگری بدهد، ثواب بیشتری دارد. بحث امروز این شد که نشانههای دارندگان مقام عصمت و مقام ایمان را که خدا در قرآن بیان میکند، حتماً یک نشانهشان نماز است. تا کِی نماز میخوانند؟ تا وقتی ملکالموت بیاید و بگوید جای تو حاضر است و ناراحت نباش: «أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ»﴿فصلت، 30﴾.
منبع : پایگاه عرفان