دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: بهشت رفتن را مانند جهنم رفتن نمیتوان گردن دیگری بگذاریم؛ خداوند، پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ما را به بهشت دعوت کردند و برخی از انسانها در این دنیا به طور غیرمستقیم ما را به سوی جهنم هدایت میکنند ولی در نهایت کسی نمی تواند بر دیگری تسلط داشته باشد و او را به زور به بهشت یا جهنم ببرد، همه چیز به دست خود انسان است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیهٔ حضرت قاسم(ع)، گفت: کتابی داریم که شاید نزدیک هشتصد یا نهصدسال از تألیف آن گذشته است. کل کتاب به زبان عربی و نویسنده آن یکی از علمای بزرگ شهر نیشابور است. این کتاب که کاملاً اخلاقی است، روایات بسیار پر ارزشی را از پیغمبر(ص) به اهلبیت(ع) در رابطهٔ با زیباییهای اخلاق و زشتیهای اخلاق نقل میکند. یک روایت از حضرت زینالعابدین امام سجاد(ع) است که حضرت، مردم را از نظر زشتیهای اخلاق به چند صنف و به چند طایفه تقسیم کرده است؛ البته مسائلی که حضرت در این روایت دارند، در رابطهٔ با نگاه مردم به حیوانات است که حضرت چندتا از زشتیهای اخلاقی را از این نگاهِ مردم بیان کردهاند و از هر کدام از این زشتیها به یک حیوان تعبیر کردهاند تا مردم خیال نکنند که زشتیهای اخلاق به سودشان است.
تمام خوبیها و بدیها ذاتی هستند و قراردادی و اعتباری نیستند
او ادامه داد: شیعه از نظر علمی به این اعتقاد دارد که تمام خوبیها و بدیها ذاتی هستند و قراردادی و اعتباری نیستند، یعنی اینطور نبود که چون شخص عاقل، فهمیده و عالمی گفته ای مردم، کبر بد است، کبر بد شده باشد بلکه اعتقاد شیعه براساس آیات قرآن و روایات، این است که زشتیها ذاتاً بد هستند و خدا هم اسم بدی را روی آنها نگذاشته است. نه اینکه خدا فرموده باشد حسد بد است، پس بد است؛ حسد بد هست و خدا در ردهٔ بدیهای اخلاقی معرفی کرده است که این یک فرق اساسی بین ما و بین مذهب اشاعره - مذهب درصد بالایی از اهلسنت - است.
استاد انصاریان اعتقاد مذهب اشاعره در این زمینه را بیشتر توضیح داد و گفت: آنها میگویند که بدیها را نسبت به زشتیها اعتبار کردهاند؛ چون به قول خودشان، خدا گفته حسد بد است، پس بد است و اگر نگفته بود بد است، بد نبود که این عقلی، علمی و فلسفی نیست؛ ولی تعبیر علمی شیعه با تکیه بر قرآن و روایات این است که ما حُسن و قبح را ذاتی میدانیم، اما خیلی از مسائل هم مثل نکاح، اعتباری است.
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی ادامه داد: پسر جوان و دختر خانمی است که نامحرم هستند و شارع مقدس گفته اگر این عقد را با نیت و درست بین این دو بخوانید، اینها محرم میشوند که این عقد یک قرارداد اعتباری است. قرارداد و امر اعتباری قابل بههمزدن است. عقد را میتوان قطع کرد. پروردگار مسئلهای بهنام طلاق، یعنی جدایی و آزادشدن قرار داده است که اگر آن مسئله با شرایط خاصش انجام بگیرد، عقد میبُرّد و این زن و شوهر که کاملاً به هم محرم بودند، کاملاً نامحرم میشوند.
استاد انصاریان با بیان اینکه درست است که قرارداد سیاسی، اقتصادی و غیره قابل باطل شدن است، اما کبر، ظلم، خیانت، تجاوز، ستم و حرص صفتی زشت است، گفت: علاوه بر زشتی صفاتی که به آن اشاره شد، بسیاری از خوبیها ذاتاً خوب است، نه اینکه چون خدا فرمان داده که عمل کنید، خوب شده است. مثلاً قبل از اینکه پروردگار فرمانی صادر کند، عدالت حُسن بود و وقتی هم که بشر را خلق نکرده بود، عدالت حُسن بود؛ حالا هم که خلق کرده، عدالت حُسن است و بعد از بههمخوردن عالم و برپاشدن قیامت هم عدالت حُسن است. این را حُسن ذاتی میگویند، ولی غیر از ذاتیات بقیه را «اعتباریات» میگویند. کاغذ یک اعتبار است و ارزش برای خود کاغذ نیست، بلکه ارزش برای اعتبار آن پشتوانه است؛ ولی حسنات و زشتیهای اخلاقی، خوبیها و بدیهایش پشتوانهای ندارد و ذاتاً آنچه جزء حسنات اخلاقی است، خوب و آنچه جزء رذائل اخلاقی است، زشت است.
او افزود: امام چهارم در زمان اوج بنیامیه زندگی میکردند؛ یعنی تمام کشور، خزانهٔ کشور، قوانین کشور و جریانات کشور به دست بنیامیه بود و 99 درصد مردم هم به فرهنگ بنیامیه آلوده بودند و تحتتأثیر تبلیغات بنیامیه بودند. یکی از کارهای بنیامیه هم این بوده که خوبیها را پنهان کند و از مردم بگیرد، بدیها را جایگزین خوبیها کند که در این کار هم موفق بودند. امام صادق(ع) میفرمایند: علت موفقیتشان هم این بوده که مردم خودشان را در اختیار این فرهنگ قرار دادند، وگرنه اگر مردم خودشان را در اختیار این فرهنگ قرار نمیدادند، بنیامیه محال بود که تسلط پیدا کند. همهٔ مردم از نظر عملی و اخلاقی نیروی بنیامیه شدند و آنهایی هم که نشدند، خیلی کم بودند و امام معصوم با نیروی کم نمیتوانست اهداف الهی را در جامعه تحقق بدهد. حضرت زینالعابدین(ع) میفرمایند: از مدینه تا مکه یعنی نود فرسخ، کسانی که اهلبیت را در طول این نود فرسخ دوست داشته باشند و بخواهند، به بیست نفر نمیرسیدند؛ یعنی مردم همه با اختیار خودشان تابع فرهنگ بنیامیه شده بودند و اینطور نیست که در قیامت، ملت به مردم بگویند همهٔ تقصیرها گردن معاویه و یزید است یا اینکه همهٔ تقصیرها گردن پدرم یا استادم است و گمراهی من به خودم مربوط نیست؛ این توجیح را خدا نمیپذیرد، چون ما در انتخاب آزاد هستیم.
خداوند انسان را آزاد آفریده و قدرت انتخاب به او داده است
استاد انصاریان گفت: وقتی خدا ما را آزاد آفریده و قدرت انتخاب هم به ما داده است، اگر انتخاب زشت داشته باشیم، نمیتوانیم در قیامت به خدا بقبولانیم که این زشتشدن من تقصیر من نیست و تقصیر پدرم، مادرم، زنم یا شوهرم است: «وَ لاٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْریٰ» ﴿فاطر، 18﴾، من پروندهٔ کسی را گردن کس دیگری نمیاندازم. من به تو قدرت داده بودم، حالا پدرت یا مادرت یا دامادت یا عروست یا همسرت یا شوهرت یا پسرت، تو را به زشتی دعوت کرد، اما بر تو تسلط نداشت که گردن آزادیات را بگیرد و آن را بکشد و تو را بالاجبار وارد زشتیها کند. چنین تسلطی، نه شیاطین، نه مردم، نه ملائکه و نه جن به تو ندارند. تو فقط میتوانستی در برابر دعوت به زشتیها به دعوتکننده بگویی که دعوتت را قبول نمیکنم و زشتی را نمیخواهم؛ نهایتاً میگفت نمیخواهی، تو را به زندان میاندازم.
او به زندان شدن انبیاء به واسطه اعتقادشان اشاره و خاطرنشان کرد: بسیاری از انبیاء را به زندان انداختند، چون گفتند نمیخواهیم. حالا معروفترین پیغمبری که حدود 9 سال یا هفت سال با تفاوت تاریخ به زندان افتاد که قرآن مجید هم میگوید به زندان افتاد، اما مدتش را نمیگوید، حضرت یوسف(ع) بود. او به زندان افتاد چون یک زن جوانِ زیبای قدرتمندی که زن نخستوزیر مملکت بود، او را به زنای با خودش دعوت کرد و او هم گفت نمیخواهم! گفت: تو را به زندان میاندازم، گفت: هر کاری دلت میخواهد، بکن. آدم 9 سال به زندان میرود که دعوت زشتها را قبول نکند، این را خدا قبول دارد و این نه سال را به پایت حساب میکند؛ اما اینکه در قیامت بگویی زن خوشگلی بود و ما هم کپسول شهوت بودیم، گفت به ما دست بده، ما هم دست دادیم؛ تقصیر خوشگلی و صدا و دعوت و طنازی و غمزهٔ او بود، این را قرآن میگوید که من اصلاً قبول نمیکنم.
انسان در این دنیا در مقابل دعوت زشتهای عالم است
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی افزود: شما در این دنیا در مقابل دعوت زشتهای عالم هستید، ولی این قدرت را دارید که در مقابل آن دعوت بگویید نه، من دعوتت را قبول نمیکنم؛ اما نمیتوانی تقصیرها را به گردن دشمن یا شیطان یا جن یا پدرت و مادرت یا یک کس دیگری بیندازی، میتوانستی قبول نکنی چون انسان اراده و اختیار دارد.
خداوند عذر کسی را در قیامت نمیپذیرد
استاد انصاریان به سخن خداوند در قرآن برای پذیرش عذر از تقصیر اشاره و خاطرنشان کرد: کراراً در قرآن است که من عذر کسی را در قیامت قبول نمیکنم، زشتیات را به گردن کسی نینداز بلکه بگو دعوتم کردند که مشروب بخورم، میتوانستم بگویم نمیخورم، اما خوردم و مشروبخور شدم. اگر ربا انجام دادی نگو گول خوردم کسی بر تو تسلط ندارد که بتواند تو را به کاری وا دارد بلکه خودت خواستی رباخوار شوی.
او ادامه داد: پروردگار در سورهٔ بقره میفرماید: به ملائکه گفتم به آدم سجده کنید، امر خداست و این سجده عیبی ندارد؛ همهٔ ملائکه سجده کردند، «الا ابلیس ابی»، رویگردان شد، «واستکبر»، شانه بالا انداخت و گفت: من اهل سجده نیستم، «و کان من الکافرین»، ابلیس از کافران شد، نه اینکه کسی کافرش کرد. کافر نبود، اما شد. رباخور را کسی رباخور نکرده و رباخور شد، زناکار را کسی زناکار نکرده، چون زور کسی نمیرسد و خودش زناکار شد، مشروبخور را کسی مشروبخور نکرد و خودش مشروبخور شد، فرعون را کسی فرعون بهوجود نیاورد و خودش فرعون شد.
او با اشاره به اینکه در اعمال نیکو هم کسی نمیتواند دیگری را مجبور کند، گفت: ما فقط در خوبیها هدایت میشویم، یعنی رسول خدا میگوید که خوبیها این است، اما رسول خدا زورش به ما نمیرسد که ما را نیکوکار کند و این فشار و زور را ندارد. قرآن میگوید: «لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ» ﴿الغاشیة، 22﴾، حبیب من، تو به بندگان من مسلّط نیستی که بندگان من را تو خوب کنی، «مٰا عَلَی اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ» ﴿المائدة، 99﴾ و وظیفهای برعهدهٔ تو نیست، جز اینکه دین من را به مردم ابلاغ کنی. پیغمبر یک سلسله از بدیها را ابلاغ میکند، کنارش هم نهی میگذارد و میگوید حرام است، مرتکب نشوید؛ اما هیچوقت نگفته کسی شما را به ارتکاب واندارد، بلکه میگوید «اجتنبوا» کنارهگیری کنید یا انجام دهید.
استاد انصاریان به روایتی اخلاقی از پیامبر اشاره و خاطرنشان کرد: تلویحاً در این روایت به 6 خوبی اشاره شده است؛ اما رسول خدا(ص) این قدرت را ندارد که ما را به این شش خوبی وادار کند و او تنها شش خوبی را ابلاغ میکند و من خودم انجام میدهم، بعد میگوید «تقبلولی بست خصال»، شما شش خصلت را از من قبول کنید، من نمیتوانم به گردن شما بار کنم. من فقط اعلام میکنم و شما قبول کنید؛ اگر شما این شش خصلت را قبول کردید، من هم بهشت را برای شما قبول میکنم، «اتقبل لکم بالجنه». اینجا هیچ زوری در کار نیست. شما در ذهن مبارکتان است که پیغمبر قویترین موجود الهی بوده و قویترین روح و عقل را داشته است، ولی این قدرت قدرتی نبوده که بر ما تسلط پیدا کند؛ بلکه قدرت در وجود خودش بوده و کار میکرده است.
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی ادامه داد: پیامبر میفرماید: امت من، شما این 6 خصلت را از من بپذیرید، یعنی من زورم نمیرسد که شما را در این 6 خصلت بکشم و شما قبول کنید؛ پس ما انسانها گمان نکنیم که در قیامت میتوانیم گناهانمان را به گردن آنهایی بیندازیم که من را به گناه کشیدند، چون قرآن میگوید: اصلاً من این حرف را قبول نمیکنم، نگو که مرا به گناه کشیدند و بگو خودم به گناه کشیده شدم.
استاد انصاریان به 6 خصلتی که پیامبر برای ورود انسانها به بهشت بر آن سفارش داشته اشاره و تصریح کرد: «اذا حدثتم فلا تکذبوا»، اول، آدمهای راستگویی باشید و به خودتان راست بگویید. به پروردگار، زن و بچهتان، به مردم در خرید وفروشهایتان راست بگویید. دوم، به وعدهتان عمل کنید. سوم، امین همهٔ مردم باشید. چهارم، چشمتان را از دزدی ناموس مردم حفظ کنید؛ پنجم، زبانتان را حفظ کنید و به کسی بد نگویید، غیبت نکنید، تهمت نزنید، شایعهپراکنی نکنید؛ ششم، دست و قدرت بیان خودتان را از ضربهزدن به مردم حفظ کنید.
استاد انصاریان گفت: بهشترفتن را مانند جهنمرفتن نمیتوان گردن دیگری بگذاریم؛ خداوند، پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ما را به بهشت دعوت کردند و برخی از انسانها در این دنیا به طور غیرمستقیم ما را به سوی جهنم هدایت میکنند ولی در نهایت کسی نمیتواند بر دیگری تسلط داشته باشد و او را به زور به بهشت یا جهنم ببرد، همه چیز به دست خود انسان است.
انتهای پیام /
برای مشاهده بیشتر -اینجا- کلیک کنید.
منبع : پایگاه عرفان