قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مؤمنان نسبت به هم محبت دارند نه کینه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

چهار منبع که یک منبعش قرآن مجید ـ وحی الهی ـ است و سه منبع آن از اهل بیت طاهرین این معادن علم و حکمت ظهور کرده و ما را هدایت و راهنمایی می‌کنند که این چند روز عمر را چگونه هزینه کنیم که از هزینه کردنش سود ابدی نصیب ما بشود و در پرونده ما خسارت و زیان و ضرر ثبت نشود. بعد از قرآن مجید یک منبع روایات است، منبع دوم دعاهاست، منبع سوم زیارت‌هاست. زیارت پیغمبر عظیم الشأن اسلام تا امام دوازدهم علیهم السلام.

 

پرسیدن از اهل ذکر در غیاب امام معصوم

مردم فرصت تحقیق در قرآن، روایات، دعاها، و زیارت‌ها را ندارند، از ابتدا هم نداشتند ولی خداوند متعال، پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و علمای واجد شرایط را قرار داد که حقایق مربوطه را به مردم یاد دهند. بر مردم هم تا جایی که برای سعادتشان و مصون ماندن از شقاوت لازم است واجب است در نبود پیغمبر و نبود ائمه طاهرین و ایام غیبت امام دوازدهم به عالمان ربانی، عالمان واجد شرایط مراجعه کنند.

 

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(انبیا، 7)، اهل ذکر به قرینه «ان کنتم لا تعلمون» یعنی دانایان، دین‌شناسان، دین‌فهمان. بر شما واجب است حقایقی را که نمی‌دانید و در سعادت دنیا و آخرت شما مؤثر است و شما را از عذاب الهی ایمنی می‌دهد به عالم ربانی و دانای دین مراجعه کنید.

ما از آیات قرآن، روایات، دعاها و زیارت‌ها طرح صحیح هزینه کردن عمر را یاد می‌گیریم و می‌فهمیم که عمر خود را به دریافت سعادت، رحمت، مغفرت و نهایتاً به دریافت بهشت ابدی پروردگار تبدیل کنیم.

 

رفتار مردان و زنان مؤمن

آیه‌ای را امشب از قرآن کریم از سوره مبارکه توبه قرائت می‌کنم که در این آیه خداوند متعال کسانی که عمرشان را درست هزینه می‌کنند معرفی کرده است. از همین آیه هم می‌توانیم استفاده کنیم چه کسانی عمر خود را تبدیل به ضرر، خسارت و عذاب الهی کردند.

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ» اینجا خیلی نکته مهمی است که نمی‌گوید مردان و زنان چون همه مردان دنیا و همه زنان دنیا در طول تاریخ تا به امروز این‌گونه که آیه شریفه در جملات بعدش بیان می‌کند، نبودند. این‌گونه بودنی که آیه می‌فرماید از ویژگی‌های مردان خداباور، قیامت باور، زنان خداباور و قیامت‌باور است، لذا قید می‌زند که مؤمن و زن مؤمنه این‌گونه است. کسی که خدا را باور ندارد و به قیامت ایمان ندارد نمی‌تواند این‌گونه باشد. تا زمانی‌که به خدا و قیامت ایمان نیاورده باشد راه به این‌گونه زندگی پاک و درست و صحیح ندارد و تمام درهای فیوضات الهیه به رویش بسته است اما وقتی مردان و زنان وارد حوزه ایمان می‌شوند، وارد عرصه باور می‌شوند، سیرشان در زندگی با همه مردان و زنان که ایمان ندارند تفاوت پیدا می‌کند.

 

در جمله اول آیه می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض»(توبه، 71) مردان مؤمن نسبت به یکدیگر اهل محبت هستند، کینه به هم ندارند، حسد به هم ندارند، غرورفروش نیستند، نخوت‌فروش نیستند، تکبرفروش نیستند، نسبت به یکدیگر دلی پر از محبت دارند، پر از مهر دارند، پر از دوستی دارند چرا که یک مرد مؤمن برای یک مرد مؤمن دیگر به خاطر ایمانش، به خاطر اینکه عبدالله است، به خاطر اینکه بنده پروردگار است ارزش قائل است.

 معنی ندارد مؤمن نسبت به مؤمن کینه داشته باشد، معنی ندارد مؤمن نسبت به مؤمن حسود باشد، معنی ندارد مؤمن نسبت به مؤمن تنگ‌نظر باشد، معنی ندارد مؤمن نسبت به مؤمن دشمنی داشته باشد. ایمان مانع از این آلودگی‌هاست و مانع از این نادرستی‌هاست.

 

دشمنی با بحارالانوار

روایتی را دیدم در کتاب با عظمت و کم نمونه «بحار الانوار» مرحوم علامه مجلسی، این مرد بزرگی که خیلی حسادت به او شده و می‌شود، این مرد الهی که خیلی به او حمله شده و می‌شود، این مرد بزرگی که برای کوبیدن شیعه او را می‌کوبند. آنهایی که حمله می‌کنند آنهایی که به او حسادت می‌کنند، آنهایی که به او کینه دارند به قول قرآن مجید «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَض»(بقره، 10) اینان دلشان بیماری دارد بیماریشان هم سخت است. «مرض» بدون الف و لام و نکره است، در آیه شریفه «فی قلوبهم مرض» این‌که کلمه مرض را نکره آورده دلیل بر این است که این بیماری خیلی شدید است و سخت درمانش می‌شود.

 

 اولین کسی که به مجلسی کینه ورزید و ضد او مطالب ناحق و منافقانه‌ای را گفت یک مستشرق خائن یهودی مسلکی به نام مستربرون انگلیسی بود. بعد از او هر کسی به مجلسی حمله کرد، به او کینه ورزید، با او دشمنی کرد، خودش را کوبید، بحارش را هم کوبید پیرو آن مستربرون انگلیسی بودند.

 آنهایی که به مجلسی حمله می‌کنند و «بحار الانوار» را می‌کوبند تابع فرهنگ لندن هستند. اینان آدم‌های با اندیشه‌ و مؤمنی نیستند، اینان آدم‌های با فکری نیستند، یکی نیست به آنها بگوید کتابی که در این عالم از زمان آدم تا الان از ابتدا تا انتهایش صددرصد صحیح است، ضعیف در او راه ندارد، حرف باطل در او راه ندارد، حرف بی‌ریشه در او راه ندارد فقط قرآن مجید است.

 

 از قرآن مجید و از انعکاس نور قرآن که نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است که بگذریم، بقیه کتاب‌های شرق و غرب و نویسندگانی که نصرانی، یهودی، زرتشتی، لائیک یا شیعه و سنی بودند، درِ کتاب‌هایشان به روی ورود حرف ضعیف هم باز بود. این دلیل نمی‌شود که اگر کتابی غیر از قرآن حرف ضعیفی در آن راه داشته باشد کل کتاب را بکوبیم، کل کتاب را از میدان بیرون کنیم، کل کتاب را زیر سؤال ببریم.

 

 معلوم است آن کسی که بحار را می‌کوبد مریض است، معلوم است آن کسی که مجلسی را می‌کوبد مریض است، معلوم است آن کسی که مجلسی را مورد تعرض قرار می‌دهد شاگرد استعمار انگلستان است. می‌خواهی درباره بحار حرف بزنی معقول حرف بزن، بگو غیر از قرآن بقیه کتاب‌های دنیا مطلب ضعیف هم در آن است، مطلب بی‌دلیل هم دارد ولی مطالب مهم هم دارد، مطالب صحیح هم دارد، مطالب درست هم دارد. بگو علامه مجلسی معصوم نیست، کوبیدن نمی‌خواهد جنگیدن نمی‌خواهد، رد کردن نمی‌خواهد، کبر ورزیدن در مقابل مجلسی و بحارش نمی‌خواهد، دفاع از مجلسی و بحار یک ماه رمضان کار دارد.

 

شاغول اهل ایمان

این روایت را من در بحار دیدم، مضمون روایت این است، چقدر عالی است، امام صادق می‌فرماید: حرف‌های ما یعنی روایات ما، گفته‌های ما، احادیث ما، آنهایی که به وسیله متخصصین فن درست شناخته شده، دعاهای ما، زیارت‌های ما برای شما به منزله شاغول است.

بنا با شاغول چه کار می‌کند؟ در تمام کره زمین اگر یک بنا بخواهد دیواری را بدون شاغول بسازد دیوار راست بالا نمی‌آید. شما نمی‌توانی به بنا بگویی شاغولت را بینداز دور با چشمت دیوار را بچین، چشمت را معیار سلامت دیوار قرار بده، نمی‌تواند. ترازوی بنا برای کشیدن سلامت دیوار شاغول است. دائم دو رک سه رک که می‌چیند شاغول می‌گیرد ببیند کدام خشت کدام آجر کدام بلوک نیم میلیمتر عقب‌تر است می‌آورد جلو، نیم میلیمتر جلوتر است می‌برد عقب چون اگر شاغول‌گیری نکند دو متر که دیوار برود جلو، کج می‌شود و می‌ریزد.

 

امام صادق می‌فرماید: برای درست بالا آمدن زندگیتان روایات و دعاها و گفته‌های ما شاغول است. خودتان را میزان‌گیری کنید که شصت هفتاد سال کج بالا نیایید، شصت هفتاد سال کج فکر بالا نیایید، کج اخلاق بالا نیایید، کج عمل بالا نیایید، منحرف بالا نیایید. این‌گونه وجود خودتان روی خودتان هوار می‌شود و از زیر این هوار هم آتش جهنم شعله خواهد کشید. این آیه شریفه سوره توبه شاغول است، شاغول پروردگار است. مردان مؤمن نسبت به مردان مؤمن اهل محبت و رأفت هستند، اهل نرمی هستند. حالا می‌خواهد طرف را بشناسد و یا نشناسد.

 

کینه برای حیوانات یا انسان‎ها

 پیغمبر اکرم می‌فرماید: شب سرتان را که روی متکا می‌گذارید بپائید با کینه داشتن به مسلمانی سر روی بالش نگذارید وگرنه اگر در حال کینه به مسلمانی خوابتان ببرد و بمیرید در نجات به رویتان بسته است. کینه یعنی چی؟ من نمی‌دانم و برای من ثابت نیست می‌گویند: کینه برای حیوانات وحشی است. حالا از کجا برای شما ثابت شده کینه برای حیوانات وحشی است؟ کینه برای جنس دوپای بی‌دین است نه برای حیوانات.

 

 یک تعاونی‌هایی در حیوانات هست اعجاب‌انگیز، من یک فیلمی را از گرگ دیدم که کنار یک گله یک بره را گرفت، چوپان و سگ گله هم نفهمید، گله رفت گرگ گلوی گوسفند را پاره کرد، گرسنه‌اش بود غذا می‌خواست، با دندان گلوی یک بره را پاره کرد. ما هر روز در تهران و تبریز و اصفهان و قم و شیراز و مشهد هزاران گلوی گوسفند را با کارد پاره می‌کنیم پس ما کار بدی می‌کنیم؟ یعنی ما از گرگ بدتر هستیم؟ نه. پروردگار عالم برای هر موجود زنده‌ای روزی قرار داده و به‌دست آوردن روزی را ظلم و درندگی نمی‌گویند. ما اگر از حرام روزی به دست بیاوریم از گرگ بدتر هستیم اما اگر از حلال یک بره بخریم و بکشیم، یک کار طبیعی کردیم خدا برایمان قرار داده.

 

در سوره نحل می‌گوید: «لِتَأْكُلُوا مِنْه» من گوشت‌های حلال برایتان قرار دادم، می‌نشینید می‌خورید این ظلم نیست. در این فیلم نشان می‌داد گرگ به اندازه گرسنگی گوشت بره را خورد، چقدر را خورد؟ یک کیلو، یک کیلو و نیم، وقتی سیر شد سرش را انداخت پایین و رفت. لاشه را با خودش نبرد جایی پنهان کند، رها کرد یعنی پیش خودش این شعور را دارد که روزی فردایم هم مقرر است، غیر از من دیگران هم گرسنه هستند بقیش را بگذارم یک خرس گرسنه، عقاب گرسنه، کرکس گرسنه و یا گرگ دیگر گرسنه بیاید بخورد، این که عیبی ندارد این محبت است.

چه کسی می‌گوید حیوانات به هم کینه دارند؟ در جنگل‌های کره زمین انواع حیوانات کنار همدیگر زندگی می‌کنند فقط سهمشان را از روزی الهی از این سفره برمی‌دارند و کار دیگری نمی‌کنند. معنی ندارد مؤمن به مؤمن کینه داشته باشد، کینه زشت است.

 

محبت امام صادق به یک مسیحی

 امام صادق می‌فرماید: (شیخ طوسی نقل می‌کند) اخلاق ما اهل بیت اخلاق کینه‌ای نیست، ما مردم مؤمن را دوست داریم، ما شیعیانمان را دوست داریم، ما به مؤمن و شیعه و مسلمان و دیگران کینه نداریم. تابستان است گرم است، آفتاب پرحرارت است، امام صادق از مکه می‌آید سوار است، یک نفر هم کنار حضرت در سایه مرکب امام ششم پیاده می‌آمد طرف مدینه، یک قمقمه آب دستش بود، امام صادق هم قمقمه آبش در خورجین بود.

 

 در این بیابان بیرون مدینه امام صادق چشمشان افتاد به یک نفر که روی خاک افتاده و نفس‌های آخر را می‌کشد یعنی یک لحظه دو لحظه دیگر مانده جانش بیرون بیاید. امام صادق به آن شخصی که پیاده بود فرمود: سریع در مشک آبت را باز کن بگذار دم دهانش از تشنگی دارد می‌میرد، سریع، من تا بخواهم بیایم پایین آب از خورجین دربیاورم و ببرم مرده. گفت: یابن‌رسول الله من این را می‌شناسم، مسیحی است. فرمود: به دینش چه کار دارم؟ تشنه را می‌گویم برو آب بده، این را می‌گویند دل بی‌کینه.

 

این یک جمله، مردان مؤمن نسبت به یکدیگر محبت دارند آن هم محبت طرفینی، این آن را دوست دارد آن هم این را دوست دارد. نسبت به همدیگر حسود نیستند، تکبر نمی‌کنند، «لا یخون» خائن به همدیگر نیستند، «و لا یخذل» همدیگر را خوار نمی‌کنند. زنان اهل ایمان هم نسبت به یکدیگر همین‌گونه هستند، «و المؤمنون و المؤمنات» زن با ایمان به زن مؤمن دیگر کینه ندارد، خواهرش، عمه‌اش، خاله‌اش، مادرشوهرش، قوم و خویش، عروس داییش، همسایه، زنان هم مسجدی یا زنان غریبه، زنان با ایمان به زنان با ایمان محبت دارند و کینه نمی‌ورزند.

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض» چقدر این آیه جالب است. در این آیه شریفه راه و رسم زندگی درست را بیان می‌کند.

 

داستان اخلاق عظیم آیت‌الله اصفهانی

یکی از علمای بزرگ که من با او ارتباط داشتم جوان که بودم بیست سال نجف درس خوانده بود، از شاگردان مرحوم آیت‌الله العظمی اصفهانی بود، شاگرد فقه ایشان بود، الان اسمش را ببرم کسی در جلسه نیست که بشناسد چون خیلی وقت است از دنیا رفته، من جوان بودم که از دنیا رفت. من نزد او می‌رفتم، گاهی هم مسجدش در همان جوانی منبر می‌رفتم. واقعاً کوه علم بود.

 

 ایشان برای من تعریف کرد، گفت: گاهی، نه همیشه، مثلاً سه هفته‌ای یک‌بار، دو ماهی یک‌بار، مرحوم آیت‌الله العظمی اصفهانی یک بقچه بزرگ زیر بغلش می‌گذاشت و با یک ماشین غریبه می‌رفت کوفه پیاده می‌شد. به راننده می‌گفت: برو. راننده هم نمی‌دانست کیست. کنار شط کوفه از این سرازیری پایین می‌آمد و کنار رودخانه ـ شط ـ بقچه را باز می‌کرد، پر از نامه بود دانه دانه نامه‌ها را ریز ریز می‌کرد که نکند ده متری بیست متری یک نامه دست یکی بیفتد، همه را ریز می‌کرد و در شط می‌ریخت. این آب دیوانه همه این ریز ریز شده‌ها را تا آخر می‌برد، یکی دو ساعت طول می‌کشید، بعد بقچه را تا می‌کرد، می‌گذاشت زیر بغلش و می‌رفت مسجد کوفه دو رکعت نماز می‌خواند یا به نجف برمی‌گشت.

 

 یک‌بار من این کار را اتفاقی دیدم، ایستادم، ایشان از کنار شط بعد از اینکه بقچه را تکان داد آمد بالا، سلام کردم و عرض کردم: آقا من کارتان را دیدم، از من پنهان نکنید، شما یک بقچه بزرگ نامه آوردید، باز کردید دانه دانه نامه‌ها را درآوردید و ریز ریز کردید و ریختید در شط کوفه، آنها چی بود؟

گفت: همه نامه‌هایی که از عراق و هند و ایران برای من می‌آید نامه فدایت شوم نیست، خیلی از این نامه‌ها به من بد و بیراه می‌نویسند، فحش می‌نویسند، ناسزا می‌نویسند، من را تحقیر می‌کنند، توهین می‌کنند. من همه نامه‌ها را می‌خوانم؛ آنهایی که باید جواب داده بشود (نامه‌های خوب را) می‌دهم به دفتردارم، اما نامه‌های بد را کنارم می‌گذارم چون بعضی از این نامه‌ها امضاهایش را می‌شناسم یا تاجر یا آخوند یا کشاورز یا اداری همه جور آدم به من نامه فحش می‌نویسد، اینها را جمع می‌کنم یک روز که درس تعطیل است با خودم می‌آورم کنار شط کوفه همه را ریز ریز می‌کنم و می‌ریزم در آب که مبادا یک دانه از این نامه‌ها دست یک مرید من بیفتد و به صاحب نامه کینه‌دار بشود.

 

 دل مؤمن نباید کینه داشته باشد، نباید زن با ایمان به زن با ایمان دیگر کینه بورزد. کینه یک معنی گسترده دارد و خیلی حالت بدی است. این یک رشته راه و رسم زندگی درست است، «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» بقیه آیه فردا شب، بقیه آیه هم غوغاست و معرکه است البته با خواست خدا.

 

روضه علی‌اصغر

من از قول شماها روی این منبر پیغمبر از بنی‌امیه یک سؤال بکنم. ما در خانواده‌هایمان یادمان است حتی دکترهای پنجاه شصت سال پیش سفارش می‌کردند که به بچه شیرخواره تا شش ماهگی آب ندهید، شیر سینه مادر بس است. زمانی که بنا شد بعد از شش ماهگی به بچه آب بدهید یک شیشه درجه‌دار از داروخانه بخرید و به اندازه دو سی‌سی آب بریزید با سر پستونک آرام قطره قطره دو سه تا قطره به بچه بدهید، بچه کوچک است و نمی‌تواند لیوان لیوان آب بخورد. آن‌وقت که شیشه نبود مادران ما پنبه تمیز یک ذره آب در نعلبکی می‌ریختند، پنبه را نمناک می‌کردند و می‌مالیدند به لب بچه.

 

 سؤالم از طرف شما از بنی‌امیه این است: این بچه شش ماهه‌ای که ابی‌عبدالله به میدان آورد، آب نداشتید به او بدهید؟ پشت سر شما که فرات کشتی در آن می‌شد راه ببرند پر از آب بود این بچه چقدر آب می‌خواست؟ یک استکان هم نمی‌خواست، یک نصف استکان هم نمی‌خواست، یک ذره آب به ابی‌عبدالله می‌دادید با انگشتش، با یک پارچه سفید تمیز می‌زد در این آب می‌کشید به لب بچه که مادرش شیر نداشت این را به مادرش برمی‌گرداندید. چطور این بچه را با تیر سه شعبه زدید؟ شما با تیر معمولی هم می‌زدید بچه شهید می‌شد.

 

کوفیان این زبان حال ابی‌عبدالله است:

کوفیان این قصد جنگیدن نداشت ***غنچه پژمرده‌ام چیدن نداشت

لاله‌چینان دست‌تان ببریده باد ***این گلوی تشنه ببریدن نداشت

این که با من سوی میدان آمده ***نیتی جز آب نوشیدن نداشت

با سه شعبه غرق خونش کرده‌اید ***گرچه حتی تاب بوسیدن نداشت

گریه‌ام دیدید و خندیدید وای ***کشتن شش ماهه خندیدن نداشت

دست من بستید و دست افشان شدید ***صید کوچک پای کوبیدن نداشت

از چه دادیدش نشان یکدیگر ***شیرخوار غرق خون دیدن نداشت

 

رو به بچه‌اش کرد و گفت: اصغرم مخفی از چشم زنان دلپریش *** می‎کنم قبر تو را با دست خویش

من پنهان از چشم زنان یک جا یک قبر برایت می‌کنم و دفنت می‌کنم، خانم‌ها با این وضع تو را نبینند. وقتی که بچه را روی خاک گذاشت لحد می‌خواست بچیند دید صدای رباب می‌آید:

مچین خشت لحد تا من بیایم *** تماشای رخ اصغر نمایم

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • محبت
  • کینه
  • مؤمنان
  • مؤمنات
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه