دارالعرفان/ محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی گفت: خودنگهداری در برابر تمام کششهای غلط شیطانی انسان را از دوزخ به دور نگه میدارد و در دامن آن کششها نمیاندازد، حضرت یوسف (ع) سالها خودنگهداری کرد و در نهایت عزیز مصر شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه همدانیها در مشهد، اظهار کرد: لطایف بسیار زیاد و ظرایف فراوانی برای بندگی و عبد بودن در کتابها بیان شده است. خداوند این توفیق را در اینزمینه به من داد که از کتابهای قرن سوم، کتابهایی را ببینم که در این قرن نوشته شده است. کتابهایی که شخصیتهای عظیم شیعه، مثل کشّی، آقا شیخ محمد بهاری، ملاحسینقلی همدانی، ملاعبدالصمد همدانی، حکیم سبزواری، ابونصر فارابی و شیخالرئیس در کتاب کمنظیر «اشارات»، در هزار سال پیش نوشتهاند و یقین بدانید خواندن کتابهای آنها برای اهلش از عسل در مذاقشان شیرینتر است. برای اینکه حرفهای آنها در کنار آیات قرآن و روایات و دریافتهایی که داشتند، انسان را وصل به خدا و مرتبط با عالم ملکوت میکند. بعضی از آنها که اسمهایشان را شنیدید، خودشان در گفتن این حقایق چنان تحتتأثیر قرار گرفتند که در حال گفتن، ناله زدند و مُردند.
اگر انسان وجودش را با کششهای شیطانی گره نزند، به تقوا میرسد
وی ادامه داد: خودنگهداری مقام بسیار مهمی است که فکر نمیکنم از 10 میلیون نفر، یکنفر این مقام را قبول کند که خودش را در برابر تمام کششهای غلط شیطانی دوزخی نگه دارد و در دامن آن کششها نیندازد. پروردگار عالم در قرآن، امیرالمؤمنین(ع) در «نهجالبلاغه» و ائمه(ع) در روایات از این مسئلهٔ باعظمت به تقوا تعبیر کردهاند. اگر انسان به کششهای بسیار قوی مادی و بدنی غیرمشروع برخورد کند و گران هم نباشد، ولی خودش را نگه دارد و دامن آلوده نکند، زلف وجودش را با زلف آن کششهای شیطانی گره نزند، به تقوا رسیده است.
محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی به اهمیت خودنگهداری در آیات قرآن اشاره و خاطرنشان کرد: خودنگهداری و تحمل مهم است؛ قرآن در این مورد نکته ای دارد مبنی بر اینکه 10 پسر یعقوب(ع) در سفر اوّل و دوم یوسف(ع) را نشناختند چون چهرهاش عوض شده بود. در سفر سوم یوسف به آنها گفت: «قٰالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ أَخِیهِ» (سورهٔ یوسف، آیهٔ 89). شما خبر دارید با یوسف و برادرش چهکار کردید؟ هر دهتا بُهتشان برد که ما یوسف(ع) را چهلسال پیش داخل چاه انداختیم، باید هفت کفن پوسانده باشد و اصلاً یوسفی وجود ندارد. این یوسف را از کجا میشناسد؟ برادر مادریاش را میشناسد؟ همینطوری که بهتزده شده بودند، برادر بزرگ آنها، یعنی یهودا - که همان هم باعث شد یوسف را نکشند و همین کارش هم باعث شد که انبیای بنیاسرائیل از نسل او به وجود بیایند؛ چون جان یک پیغمبر آینده را حفظ کرد - وقتی جملهٔ «هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ أَخِیهِ» را از زبان یوسف(ع) شنید، یکخرده فکر کرد و به او گفت: «أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ» (سورهٔ یوسف، آیهٔ 90)، تو خودت یوسف نیستی؟ آخر غیر از این هم نبود، چون اگر آنکسی که در چاه افتاده بود، مرده بود، اینجا دیگر این سؤال را مطرح نمیکرد. معلوم میشود سؤالکننده خود یوسف(ع) است. یوسف(ع) گفت: «أَنَا يُوسُفُ وَ هَٰذَا أَخِي»، من یوسفم و این کسی هم که در سفر قبل نگه داشتم، برادرم است.
تقوا و صبوری زمینهٔ عزتمندی حضرت یوسف(ع) بود
استاد انصاریان تقوا و صبوری را زمینهٔ عزتمندی یوسف(ع) دانست و افزود: یوسف(ع) به برادرها گفت که چه شد منِ در محاقِ چاهافتادهٔ در غربت، به مقام ظاهری عزیزی مصر و مقام باطنی نبوت رسیدم. یوسف(ع) گفت: «إِنَّهُ مَنْ یتَّقِ وَ یصْبِرْ»، هرکسی که خودنگهدار باشد. یوسف(ع) هفتسال خودش را در مقابل جاذبهٔ بسیار پرقدرت آن زن زیبای جوانِ شوهردارِ عشوهگرِ طنازِ هنرمندِ در جاذبه، آنهم در خلوت کاخ که ممکن بود صد دفعه هم با یوسف(ع) زنا انجام دهد و میتوانست کاری کند که هیچکس نفهمد.
خودنگهداری، شرط گشایش فیوضات الهی بر انسان است
وی با بیان اینکه خودنگهداری، شرط گشایش فیوضات الهی بر انسان است، گفت: خدا بدون یک سلسله مسائل، چیزی به کسی نمیدهد و گرفتن فیوضات طرق دارد؛ ما اگر آن راهها را به روی خودمان باز نکنیم، فیوضات مفتی به ما نمیرسد و تا حالا هم به کسی نرسیده است. هرکس به هر جا رسیده، یک چیز مثبت در زندگیاش به پروردگار نشان داده است. کسانی هم که به هیچچیز نرسیدهاند، هیچچیز نشان ندادهاند.
استاد انصاریان به دومین نوع از خونگهداری حضرت یوسف(ع) اشاره و تصریح کرد: خودنگهداری دیگر حضرت یوسف(ع) در زندان بود که حدود نهسال داخل زندان بود، ولی حاضر به تسلیم در برابر فرهنگ شرک نشد و در توحید ماند. در تمام نهسال فقط خدا میگفت: «أَ أَرْبٰابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اَللّٰهُ اَلْوٰاحِدُ اَلْقَهّٰارُ» (سورهٔ یوسف، آیهٔ 39)، با تمام زندانیها از توحید صحبت میکرد و اصلاً با زندانیها کنار نیامد که حالا دعوت زندانیها را گوش دهد! به او بگویند به بت سجده کن، چون در مدت زندانت تخفیف میدهند؛ با فرهنگ فرعون مصر بساز، در مدت زندانت تخفیف میدهند؛ این عرق و ورقی که داخل زندان میآورند، تو هم سر سفره بنشین و با ما باش تا گزارشهای خوبی رد کنند.
خودنگهداری حضرت یوسف(ع) او را عزیز مصر کرد
استاد اخلاق حوزه علمیه افزود: حضرت یوسف(ع) نهسال خودنگهدار بود، بعد هم که آزاد شد، اوّل وزیر دارایی شد: «اِجْعَلْنِی عَلیٰ خَزٰائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (سورهٔ یوسف، آیهٔ 55)، دارایی مصر هم خیلی دارایی پُرقدرتی بود، چون مصر سههزار سال زودتر از ایران متمدن بوده است؛ یعنی از تمدنهای قدیمیِ ثروتمندی بود که کشتیرانی، آب و پنبهکاری قوی داشتند و غله میکاشتند، تجارت داشتند، جزء قارهٔ آفریقا بودند و با بسیاری از مناطق دادوستد داشتند. این ثروت عظیم را به دست یوسف دادند تا وقتی نخستوزیر شد، زندگیاش یک زندگی زاهدانه بود. به یک صبحانهٔ معمولی، به یک ناهار و شام، به یک لباس و به یک جای خواب قانع بود. آدمی نبود که با یک خانهٔ صدمتری و هفت هشت دهمیلیون پول روی یک صندلی بیاید، بعد از چند سال که بیرون برود، چند هکتار زمین در گرانترین جاها داشته باشد، خانهاش هم سر و ته نداشته باشد و ماشینش بالای یک میلیارد باشد، خودنگهدار بود.
او در بخش دیگری از سخنان خود به سفارش امیرمؤمنان علی(ع) به همّام اشاره و خاطرنشان کرد: همّامبنشریح خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمده است: امام(ع) به همّام فرمودند: «اتق الله و احسن»؛ همّام! خودنگهدار باش و همیشه کار خوب کن. خودنگهدار باش، یعنی بهدنبال هیچ کار بدی نباش، تسلیم هیچ گناهی نشو و دامنت را به هیچ کار خلاف خدایی آلوده نکن، «و احسن» و کار خوب کن؛ بعد این آیه را خواندند: «إِنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا وَ اَلَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (سورهٔ نحل، آیهٔ 128)، همانا خدا با خودنگهداران معیّت دارد.
مبلغ عرصه بین الملل ادامه داد: معیّت با خدا از مقامات پیامبر خدا(ص) بود: «لی مع الله» من با خدا معیت دارم و در آن معیت هم حالاتی دارم: «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه مقرب ولا نبی مرسل» که آن حالات را نه فرشتهٔ مقربی و نه پیغمبر فرستادهشدهای تحمل ندارد. باید به دنبال این رفت و دید این حالت چیست که فرشتهٔ مقرب و نبی مُرسل، تحمل آن را ندارند؛ یعنی برای آنها کمرشکن است، ولی برای پیغمبر اکرم(ص) عشقساز است. «إِنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا»، خدا با خودنگهداران معیّت دارد. «وَ اَلَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُون»، و اینان اهل کار خوب و نیک هستند.
مؤلف کتاب ارزشمند «علی مع الحق» در مورد دو اصرار همّام به امیرمؤمنان علی(ع) گفت: در این دو سفارش حضرت، یعنی «اتق الله و احسن» و در این آیهای که خواندند، به پهنای هستی حرف هست؛ اما روحهای بزرگ و افکار نورانی به این زودی به این خلاصهگوییها قانع نمیشوند. گاهی آدم با دو لقمه نان و پنیر سیر میشود و دیگر بیشتر از این گنجایش ندارد، اما یکوقت هم آدمی است که در شبانهروز با پانصد رکعت نماز هم سیر نمیشود. کسی به زینالعابدین(ع) عرض کرد که چرا پدرتان خیلی کم اولاد است؟ فرمودند: پدرم، باز به قول همان تهرانیها در گِل خدا رفته بود، چه وقتی داشت که اینقدر اولاددار شود!
این استاد حوزه ادامه داد: «فلم یقنع همام بذلک القول حتی عزم علی» همّام قانع نشد و به امیرالمؤمنین(ع) اصرار کرد که بگو! امیرالمؤمنین(ع) دید درخواستی که دارد، درخواست مثبتی است و علی(ع) هم بخیل نیست، علی(ع) هم اهل محروم کردن سائل نیست و 110 صفت برای عاشقان خدا، پاکان، خودنگهداران و نیکوکاران در جا بیان کرد. من میگویم امیرالمؤمنین(ع) بدون اینکه اسم خودشان را ببرند، تمام ارزشهای خودشان را گفتند؛ چون من فکر نمیکنم غیر از انبیای خدا و ائمهٔ طاهرین(ع)، این 110 صفت یکجا جمع شده باشد. بعضیها بیستتای آن را دارند، بعضیها دهتای آن را دارند، بعضیها چهلتای آن را دارند؛ اما انبیا - حداکثر انبیای اولوالعزم و ائمهٔ طاهرین(ع) - جامع این 110 ویژگی بودند. آن صدودهمی که از زبان امیرالمؤمنین(ع) صادر شد، جان همّامبنشریح هم از بدنش بیرون آمد و جلوی امیرالمؤمنین(ع) افتاد و از دنیا رفت.
مرگ جز خوشبختی نیست
استاد انصاریان به مقوله مرگ از منظر بندگان حقیقی خداوند اشاره و خاطرنشان کرد: همه از کلمهٔ مرگ وحشت میکنند، اما امام حسین(ع) میفرمودند: «انی لا اری الموت الا سعادةً» من مرگ را جز خوشبختی نمیبینم. خود مرگ، یعنی مرگ را مثبت گرفته و گفته است: «انی لا اری الموت الا سعادة» مرگ را غیر از خوشبختی نمیبینم. نمیگوید انتقال مرگ، یعنی مرگ را غیر انتقال نمیبینم، مرگ را غیر جدا شدن بدن از روح نمیبینم، مرگ را غیر مردهشورخانه و قبر نمیبینم؛ اصلاً امام حسین(ع) همهٔ اینها را دور ریخته است. باید نشست و روی این فکر کرد، حرف زد و عمقش را درآورد که حضرت طبع مرگ را نسبت به امثال خودش سعادت میداند.
انتهای پیام /
برای دیدن مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید.
منبع : پایگاه عرفان