قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

رستگاری در گرو اعتقادات

اعتقادات و اصول دین، مهم‌ترین بخش مسائل دین است که هر شخصی باید بدون تقلید و در حد توانش به دنبال فهم آن‌ها باشد. رستگاری انسان در گرو اعتقاد به خدا، قیامت، فرشتگان، انبیاء: و کتب الهی است.

قرآن کریم می‌فرماید:

)یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَی رَسُولِهِ وَالْکتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یکفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکتِهِ وَکتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا(([1])؛ «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبرش و کتابی که به رسولش نازل کرده، و به کتابی که پیش از این فرستاده، [از روی صِدق و حقیقت] ایمان بیاورید! هرکس به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها[ی آسمانی] و پیامبرانِ او و روز قیامت کافر شود مسلّماً به گمراهی دوری [که هرگز هدایت نخواهد یافت] دچار شده است.»

 

در آیه دیگری می‌فرماید:

)لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ( ([2])؛ «نیکی [محدود به] این نیست که روی خود را [برای عبادت] به‌سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکی وجود [والای] کسانی است که به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان [استوار و ثابت] آورده‌اند.»

انسان در صورتی می‌تواند به خداوند، قیامت، کتب آسمانی و انبیاء الهی: ایمان بیاورد که شناخت صحیحی از این حقایق داشته باشد و آنان را عین حق و حقیقت بداند.

شناخت خداوند و دیگر حقایق دینی چنان اهمیتی دارد که امیرالمؤمنین(ع) در کلامی نورانی می‌فرماید:

«اَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْديقُ بِهِ، وَ كَمالُ التَّصْديقِ بِهِ تَوْحيدُهُ، وَ كَمالُ تَوْحيدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ كَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ([3])؛ آغاز دین شناخت اوست، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او، و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلای اخلاص به او نفی صفات (زائد بر ذات) از اوست.»

 

انسان باید نسبت به اصول عقاید و سایر معارف دینی شناخت و آگاهی داشته باشد. اگر اعتقاد نداشته باشد که عالم را علم واحد، حکمت، رحمت و احسان بی‌نهایت آفریده، پس چه کسی آفریده است؟

اگر گفته شود جهان هستی خودبه‌خود به وجود آمده است؛ از چه زمانی این خود را داشته است؟ ممکن است بگویند بدون زمان بوده و هر چه هست، ازلی است.

در پاسخ می‌گوییم هر چه که ازلی باشد، ابدی نیز هست. این خود اگر ازلی است، چرا ابدی نیست؟ چرا مردم و حیوانات می‌میرند و ستاره‌ها منفجر و خاموش می‌شوند؟ چرا دانشمندان می‌گویند در آینده عالم هستی به صورت کامل ویران می‌شود؟ ازلیّت بدون ابدیّت ممکن نیست؛ پس چه کسی جهان هستی را به وجود آورده است؟

خداوند درباره خودش در قرآن می‌فرماید:

)قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ(([4])؛ «پیامبرانشان گفتند: آیا در وجود خداوندِ یکتا که پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است شکی هست؟.»

انسان با تدبّر در موجودات و اشیاء پیرامون خود درمی‌یابد که این موجودات به خودی خود به‌وجود نیامده‌اند؛ بلکه موجودی که دارای علم، قدرت و حکمت نامتناهی است، آنان را خلق کرده است.

 

قرآن کریم در آیه دیگری می‌فرماید:

)وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ(([5])؛ «و هر کس با خدا معبود دیگری بپرستد [که ] هیچ دلیلی بر حقّانیت آن ندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست. بدون تردید کافران رستگار نمی شوند.»

مسئله وجود خدا چنان روشن است که صاحب‌نظران پاک‌دل و عارفان سالک، اقرار قلبی به آن را حقیقتی فطری می‌دانند([6])؛ لذا مردم در حوادث مهم و سخت به حسب فطرت خویش بر خداوند متعال تکیه می‌کنند.

طبق آیات قرآن اگر از مشرکان در مورد خالق آسمان‌ها و زمین سؤال شود، با زبان عقل و فطرت، الله را خالق می‌دانند([7]):

)وَ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ( ([8])؛ «از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ قاطعانه می‌گویند: خدا.»

حتی مشرکان نیز، هنگامی که در دنیا همه راه‌ها برویشان بسته ‌شود، در دل ندای کمک و تضرع به‌سوی خداوند را دارند:

)فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ( ([9])؛ «[مشرکانِ متعصب] چون سوار کشتی می‌شوند [و در میان دریا به توفان و امواج خطرناک برخورد می‌کنند]، خدا را درحالی‌که ایمان را [از شرک،] پاک و خالص کرده‌اند می‌خوانند.»

اگر مردم امتیاز و برتری شناخت خدا را بدانند و بفهمند که معرفت و شناخت راه و دین خدا چه امتیازی دارد، هیچ‌گاه به جلوه‌های زندگی، سفره‌های پر زرق و برق و نعمت‌هایی که خدا در اختیار دشمنانش نیز قرار داده، چشم نمی‌دوختند و نمی‌گفتند: ای کاش ما نیز چنین خانه‌، کارخانه، درآمد میلیاردی و ماشین‌های گران‌بهایی داشته باشیم.

 

خداوند می‌فرماید: تصور نکنید اشخاصی که دارای کاخ، ثروت‌، پول‌های کلان و نعمت‌های فراوان هستند، مورد محبت من می‌باشند. اگر دنیا به اندازه بال پشه نزد من ارزش داشت، ذره‌ای از آن را به دشمنانم نمی‌دادم.([10])

همه اموال و امکانات دنیوی نزد خداوند متعال بی‌ارزش است. اگر چنین اموری ارزشمند بود، خداوند تمام آن را بین مؤمنین تقسیم می‌کرد. در‌حالی‌که پروردگار عالمیان برای مؤمنین رزق مختصری قرار داده و در مقابل نعمت‌های جاودان و بی‌پایان اخروی را برای ایشان عنایت می‌کند. برای انسان‌های مؤمن معرفت الله بزرگترین سرمایه‌ای است که خداوند در دنیا به آنان عنایت کرده است؛ معرفتی که سرچشمه فلاح و رستگاری ابدی است.

انسان مادی بدن خویش را با خدا معامله نمی‌کند، زیرا لازمه‌اش قناعت ورزیدن به طعام حلال، سفره محقّر، خانه‌ای کوچک و ماشین معمولی است. بنابراین برای آسایش خود، پروردگار را رها می‌کند و مسیر اقتصاد را آزاد می‌گذارد و به اشکال، ترفندها و راه‌های گوناگون درآمد کسب می‌کند.

 

اگر فردی به من بگوید بعد از هفتاد سال عمر، از مال دنیا چه چیزی داری؟ در پاسخ می‌گویم: لباس‌ و چند جلد کتاب دارم. اگر علت را بپرسد، در پاسخ می‌گویم: زیرا پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «عمر امت من بین شصت تا هفتاد سال است و کم است کسی که عمرش بیش از این باشد.»([11]) محصول عمر من یک خانه بود که چند سال پیش، مطابق دستور قرآن بین همسر و فرزندانم تقسیم کردم، تا بعد از من به امور اداری گرفتار نشوند.

انسان باید به‌گونه‌ای زندگی کند که به ملک الموت بگوید هنگام مرگ من بیا تا از ملاقات تو مشعوف شوم؛ زیرا دیدار با یکی از ملائکه مقرّب پروردگار است، دیدار با ملکی که با نورانیت‌ وی به روح تمام انبیای عظام: قبض شده است.

 

انسان برای رسیدن به مقام عبودیت و رستگاری، باید فهم درست و حقیقی از اسماء و صفات خداوند در آیات قرآن، روایات و ادعیه داشته باشد.

به‌عنوان مثال «اللّه» نام وجود حق‌تعالی است که جامع تمام کمالات عالم است. حقیقت و مفهوم این اسم نشان‌دهنده این است که وجود حق و حقیقی، تنها اوست و همه مخلوقات مظهر کمالات او هستند و هیچ استقلالی در وجود و کمالات خود ندارند.

)وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ(([12])؛ «خداوند معبود دیگری را مخوان! جز او معبودی وجود ندارد، هرچیزی جز ذاتِ او فانی و نابود است.»

عبد باید موجودیت خود را در برابر حضرت حق، باطل و‌هالک بداند و از زدن کوس استقلال بپرهیزد، در غیر این صورت گرفتار روحیه استکباری خواهد شد و به‌جای عبدِ «اللّه» شدن سر از فرعونیت و حالت طاغوتی در خواهد آورد.

 

---------------------------------------------------------------------- 

[1]. نساء (4): 136.

[2]. بقره (2): 177.

[3]. نهج البلاغه: خطبه 1.

[4]. ابراهیم(14): 10.

[5]. مؤمنون (23): 117.

[6]. الحکمة المتعالیة: 1/ 117.

[7].)وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ(؛ سوره زخرف (43):87؛ «اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آنان را آفریده، البته می‌گویند: اللّه. پس چگونه [از حق به‌سوی باطل] منحرفشان می‌کنند؟!.»

[8]. لقمان (31): 25.

[9]. عنکبوت (29): 65.

[10]. زخرف(43): 35 و طه(20): 131.

[11]. إرشاد القلوب (رضایی): 1/ 100.

[12]. قصص (28): 88.

 

برگرفته از کتاب رستگاری نوشته استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • اعتقادات
  • فوز
  • رستگاری
  • راه رسیدن به رستگاری
  • عقاید حق
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه