حضرت امام صادق(ع) در ادامة زيارتنامة حضرت عباس(ع)، این گونه بر او سلام ميكند:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الصِّدیقُ المُواسی»
امام صادق(ع) که دارای مقام عصمت هستند و با زبان مقدسشان جز حقیقت را بیان نمیکنند در زیارت وجود مبارک حضرت قمر بنیهاشم(ع) دو کلمه ملکوتی و پرمعنا و پرمفهوم درباره آن حضرت بیان داشتهاند.
ائمه(ع) از طریق بهکار بردن این دو کلمه، شخصیت با کرامت قمر بنیهاشم(ع) را نشان دادهاند. گرچه این انسان والا و بینظیر بیش از سی و سه سال در این دنیا زندگی نکرد؛ اما در دوران عمرش از طریق نورانیت باطن و معرفت و حرکت فکری و اخلاقی و عملی، در پرتو امامان زمانش، وجود مقدس امیرمؤمنان، امام مجتبی و حضرت سیدالشهدا(ع) به مقامات ملکوتی رسید و شخصیتی را کسب کرد که امام زین العابدین7 میفرماید: در روز قیامت شهدای اولین و آخرین نسبت به شخصیت، مقام و عظمت این بزرگوار غبطه میخورند.[1]
اولین واژهای که امام(ع) در زیارت وجود مبارک قمر بنیهاشم(ع) آورده، کلمة «عبد صالح» است:
«السلام علیک ایها العبد الصالح»
واژة دوم هم که معصوم(ع) در مورد آن حضرت بهکار برده، کلمه «الصدیق المواسی» است:
«السلام علیک ایها العبد الصالح، الصدیق المواسی»[2]
مواسات به معنای هزینه نمودن و ایثار کردن جان، مال، آبرو و مقام برای دیگران است.
در مورد ارزشگذاری برای «صالح بودن»، باید به سراغ آیات قرآن مجید برویم و ببینیم ارزش صالح بودن از نظر خداوند چه اندازه است. قرآن مجید به سادگی به شخصی صالح نمیگوید. درباره ارزش صالح بودن باید توجه داشت که موضوع کیفیت مطرح است، نه کمیت؛ چون در قرآن کریم و روایات جنبه کیفی با جنبه کمّی بسیار تفاوت دارد.
برای توضیح بیشتر باید گفت: اگر شما به عنوان مثال گلی را از نظر کمی بررسی کنید، براحتی میتوانید حدودش را مشخص کنید و مثلاً بگویید که این گل چهارده گلبرگ، هشت کاسبرگ و بیست پرچم دارد. هر پرچمی هم برای خودش ظرفی دارد و این مقدار گرده نر در آن است. وزنش هم مجموعاً ده گرم است. با این محاسبات، کلام در مسأله کمّیت تمام میشود.
اما سخن درباره کیفیت گل، مربوط به زیبایی آن است. در اینجا بیان انسان نسبت به حدود تمام نیست و فقط میتواند توصیفاتی را مطرح کند و مثلاً بگوید: گل زیباست و فضای حیاط را زیبا میکند، تماشای گل دلم را از غم و غصه نجات میدهد و خستگیام را برطرف میکند؛ اما نمیتواند دقیقاً کیفیت گل را بیان کند و مثلاً بگوید زیبایی آن چند درجه است؛ چون درجه زیبایی مثل حرارت و وزن نیست که بتوان مقدارش را مشخص کرد.
صالح بودن نیز یک کیفیت است و موجودی که نزد پروردگار صالح محسوب میشود نمیتوان درجه و اندازه آن را مشخص کرد؛ چون این موجود صالح همچون گل زیباست که ارزش او کمّی نیست، بلکه کیفی است و درجه ندارد.
این درباره کیفیت صالح بودن است که نمیتوان اندازه آن را دقیقاً بیان کرد؛ اما برای مشخص کردن ارزش آن باید ابتدا یک موضوع قرآنی را مطرح کرد و سپس در مقام مقایسه، به ارزش صالح بودن حضرت قمر بنی هاشم(ع) پی برد.
براي پی بردن به معنا و مصداق «عبد صالح» بايد به آيات الهي رجوع نمود و مشاهده كرد پروردگار چه كسانی را به عنوان بندگان صالح معرفي ميكند:
آيه اول: در قرآن كريم، پروردگار متعال از زبان حضرت ابراهيم(ع) ميفرمايد:
(رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ)[3]
يكي از دعاهاي حضرت ابراهيم(ع) این است كه خداوند ايشان را با صالحان محشور نمايد. خدایا اگر میخواهی مرا نزد اولیا و بزرگان ببری، مرا در کنار صالحان قرار ده!
آيه دوم: خداوند به نقل از حضرت يوسف(ع) ميفرمايد:
(رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ)[4]
با توجه به معناي فوق ميتوان فهميد که یکی از بزرگترين تقاضاهاي حضرت يوسف(ع) از خداوند، همنشینی با انسانهای صالح است.
آيه سوم: حضرت سليمان(ع) در هنگام دعا به درگاه پروردگار ميفرمايد:
(رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ)[5]
حضرت سليمان(ع) نيز علاقة فراواني دارد خداوند درهاي رحمت خود را بگشايد تا او نیز در كنار بندگان صالح الهی قرار گيرد.
با توجه به اين آيات ميتوان پي برد مقام «عبد صالح» مقامي بسیار رفیع است كه تمام انبياي الهي(ص) آرزو دارند در كنار اين مقام قرار گيرند و این را باید با این کلام مقایسه کرد که ائمة ما: به قمر بنیهاشم(ع) چنین سلام میدهند: «السَّلام عَلَیکَ أَیُهَا العَبدُِ الصالِحُ» از این کلام اهمیت مقام قمر بنیهاشم روشن میشود. شخصیتی مانند حضرت ابراهیم و حضرت یوسف و حضرت سلیمان: از پروردگار درخواست میکنند که پس از مرگمان ما را کنار بندگان صالح خود ببر؛ یعنی به جایی ببر که هر روز و هر ساعت بتوانیم افرادی همچون قمر بنیهاشم را زیارت کنیم، زیرا او یکی از بندگان صالح برجستة الهی است.
---------------------------------------------------------------
[1]. الأمالی «صدوق»: 462، المجلس السبعون، حدیث 10؛ بحارالأنوار: 22/274، باب 5، حدیث 21 .
[2]. بحارالأنوار: 98/354، باب 30، حدیث 1 .
[3]. شعراء(26):83؛ پروردگارا! به من حكمت بخش، و مرا به بندگان صالح ملحق كن.
[4]. يوسف(12):101؛ پروردگارا! تو بخشى از فرمانروايى را به من عطا كردى و برخى از تعبير خواب ها را به من آموختى. اى پديد آورنده آسمان ها و زمين! تو در دنيا و آخرت سرپرست و يار منى در حالى كه تسليم [فرمان هاى تو] باشم جانم را بگير و به شايستگان مُلحقم كن.
[5]. نمل(27):19؛ پروردگارا! به من الهام كن تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم عطا كرده اى، به جاى آورم، و اينكه كار شايسته اى كه آن را بپسندى، انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته ات درآور.
برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان