قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بشارت های كتاب مقدس به پيامبر اسلام

بشارت اول: نام محمد در کتاب مقدس



دهان او بسيار شيرين و تمام او مرغوبترين است اين است محبوب من و اين است يار من اي دختران اورشليم(غزل غزلهاي سليمان 16:5).[1]

 گرچه اين بشارت به روشني به پيامبر اكرم اشاره دارد و شيريني دهان كنايه از فصاحت و بلاغت است و مرغوب بودن به گونه ترجمة محمد اما بهتر است متن عربي كتاب مقدس را هم ذكر كنيم تا جاي هيچگونه شك و ترديدي باقي نماند: متن عبری:

חכו ממתקים וכלומחמדים זה דודיוזה רעי בנותירושלם׃

تلفظ انگلیسی:

ChKV MMThQYM VKLV MChMDYM

تلفظ فارسی: حکو ممتقیم وکولو محمدیم

كه ترجمة دقيق تر اين عبارت چنين مي شود : دهانش شيرين است و تمام او محمد است .

در اين عبارت نام مبارك پيامبر به صراحت ذكر شده و به اين نكته نيز اشاره شده كه تمام وجود ايشان محمد و پسنديده است هم صورتش و هم سيرتش .[2]

 

بشارت دوم: نام محمد در کتاب مقدس

زيرا اينك از ترس هلاكت رفته اند اما مصر ايشان را جمع خواهد كرد و موف ايشان را دفن خواهد نمود . مكانهاي نفيسه نقره ايشان را خارها بتصرف خواهند گرفت

(هو شع6:9 )

ظاهر اين عبارت خالي از هر گونه بشارت است اما باز هم به سراغ متن عربي مي رويم : متن عبری:

ולא שמענואל־עבדיך הנביאיםאשר דברו בשמךאל־מלכינושרינוואבתינו ואל כל־עםהארץ׃

MChMD LKSPhM QMVSh YYUrShM ChVCh B'aHLYHM.:تلفظ انگلیسی

تلفظ فارسی: محمد لکسفام قیومش ییراشیم حوح باهالیهم

در اين عبارت نيز به صراحت نام مبارك پيامبر ذكر شده ست

و ترجمة اين عبارت چنين مي شود : محمد از براي نقرة ايشان است كه شايد كنايه از دريافت جزيه توسط پيامبر باشد و جالب اينكه در ادامة همين عبارت چنين آمده است: «نبي احمق گرديد و صاحب روح ديوانه شد به سبب كثرت گناه و فراواني بغض تو »

كه به اين حقيقت اشاره مي كند كه به خاطر گناهان ايشان ، پيامبر و صاحب روح مجنون پنداشته شدند .[3]

چنانكه قرآن مجيد مي فرمايد: « و يقولون انك لمجنون»

 

بشارت سوم: نبی ای مثل موسی از برادران بنی اسراییل

يهوه خدايت نبي اي را از ميان تو از برادرانت مثل من براي تو مبعوث خواهد گردانيد او را بشنويد.....و خداوند به من گفت آنچه گفتند نيكو گفتند نبي اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهد گفت .«و هر كس از كلامش اطاعت نكند من از وي انتقام خواهم گرفت» ( تثنيه 15:18-18)

متن عبری:

נביא מקרבך מאחיךכמני יקים לך יהוהאלהיך אליותשמעון׃

ככל אשר־שאלת מעםיהוה אלהיך בחרבביום הקהל לאמר לאאסףלשמע את־קוליהוה אלהי ואת־האשהגדלה הזאתלא־אראה עודולאאמות׃

ויאמר יהוה אליהיטיבו אשר דברו׃

נביא אקים להםמקרב אחיהם כמוךונתתי דברי בפיוודבר אליהםאתכל־אשר אצונו׃

ترجمه انگلیسی: King James Version

 

18:15 The LORD thy God will raise up unto thee a Prophet from the midst of thee, of thy brethren, like unto me; unto him ye shall hearken

18:16 According to all that thou desiredst of the LORD thy God in Horeb in the day of the assembly, saying, Let me not hear again the voice of the LORD my God, neither let me see this great fire any more, that I die not.

18:17 And the LORD said unto me, They have well spoken that which they have spoken

18:18 prophetam suscitabo eis de medio fratrum suorum similem tui et ponam verba mea in ore eius loqueturque ad eos omnia quae praecepero illi

 

براي آنكه بهتر بتوانيم اين بشارت را تطبيق دهيم لازم است به كلام خداوند رجوع كنيم و در آن دقت كنيم .در اين آيه دو نكته و براي اين پيامبر نسبت به ساير پيامبران همچون يوشع و عيسي وجود دارد.

1- و كسي كه كلام او را نپذيرد من از او انتقام خواهم گرفت بدون شك مراد خداوند از اين انتقام عذاب اخروي مسئله براي اين پيامبر نيست و در مورد تمام پيامبران وجود دارد و حال آنكه از ظاهر عبارت بر مي آيد كه اين ویژگی به عنوان خصوصيتي بارز براي اين پيامبر است .

در نتيجه مرا د از انتقام همين انتقام دنيوي است و اشاره به اين نکته دارد كه پيامبر مذكور مأمور به جهاد خواهد بود و خداوند او را ياري خواهد نمود و از مخالفين وي انتقام مي گيرد .

2- در اين آيه عبارت مثل تو نيز از خصوصيات اين پيامبر ذكر شده است و به همين دليل مي گوئيم اين بشارت قابل تطبيق بر يوشع آنچنانكه يهوديان مي گويند و قابل تطبيق بر عيسي نيز چنانكه مسيحيان معتقدند نمي باشد، زيرا حضرت يوشع صاحب شريعت نبود و حال آنكه از خصوصيات بر جستة حضرت موسی داشتن شريعت بود . و به علاوه خصوصيات و عظمتي كه براي پيامبر مذكور مطرح شده را بر حضرت يوشع نمي توان تطبيق داد . اما تفاوتهاي حضرت عيسي و حضرت موسي بيش از آن است كه احصاء شود و در كمتر موردي اين دو پيامبر داراي وجه مشترك هستند بر خلاف پيامبر اسلام كه شباهت كامل به حضرت موسي داشته است .

در جدول زير شباهتها و تفاوتهاي اين پيامبران را بر مي شمريم

 

حضرت موسي

حضرت عيسي

حضرت محمد

پيامبر و بنده خدا

خدا و فرزند خدا

پيامبر و بندة خدا

صاحب شريعت

فاقد شريعت

صاحب شريعت

مورد رحمت بود

ملعون شد

مرحوم و مورد رحمت الهي بود

در بستر از دنيا رفت

مصلوب شد

در بستر از دنيا رفت

مطاع و سيد قوم بود

خار و حقير

مطاع و سيد

پدر و مادر داشت

فقط مادر داشت

پدر و مادر داشت

شمشیر به دست گرفت

شمشیر به دست نگرفت

شمشیر به دست گرفت

در عبارت اول آمده است « نبي اي را از ميان تو از برادرانت » اما دردفعةدوم آمده است : « نبي اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان »كه به نظر ما جملة اول به صورت مجمل است و در ضمن به صورت دقيق هم ذكر نشده و عبارت از ميان تو ( و در بعضي از نسخ ازميان شما) نيز زيادي است و جزو عبارت اصلي نمي باشد.

زيرا اولاً: در عبارت حضرت موسي كه كلام خداوند را تكرار ميكند كلمة از ميان شما وجود ندارد و اضافاتي نيز بر جملةاول دارد كه بدون شك نمي توان آنها را ساختة حضرت موسي دانست و اين از شأن آن جناب به دور است.

این آيه در كلام پطرس نيز نقل شده و در آنجا نيز فقط كلمة از برادران شما آمده است[4]

حال بايد ديد كه برادران بني اسرائيل چه كساني هستند

مي دانيم كه اسرائيل لقب يعقوب است و يعقوب فرزند اسحاق است

و اسحاق و اسماعيل نيز برادر يكديگرند پس بدون شك مراد از برادران بني اسرائيل همان فرزندان اسماعيل هستند.

البته اين مطلب تازگي ندارد چرا كه در سفر تكوين آمده است و نصيب او (اسماعيل) در مقابل همة برادران افتاد . كه مراد از برادران اسماعيل همان بني اسرائيل هستند.[5]

نکته: ممكن است به نظر برسد مراد از برادران بني اسرائيل فرزندان عيسو باشند اما اين مطلب صحيح نيست زيرا عيسو از بركت محروم شد[6] پس مراد فرزندان اسما عيل خواهند بود كه خداوند اورا هم مشمول بركت خود قرار داده بود و البته استعمال برادران در اين موارد تازگي ندارد مثل [7]كه بنو عيسو برادران اسماعيل دانسته شده اند و صرف نظر از این مطلب می دانیم که در میان تمام برادران بنی اسرائیل کسی جز محمد بر نخواسته است.

دلیل ديگر آنكه حتي اگر بپذيريم كه عبارت از ميان شما صحيح باشد باز هم مشكلي پيش نمي آيد زيرا استقرار و شوكت و در حقيقت آغاز شيوع اسلام در مدينه بود و اطراف مدينه هم بلاد بني اسرائيل بود مثل خيبر و بني قنيقاع و بني نظير و پيامبر از ميان ايشان بر خواست و از بني اخوة ايشان بود .

نكتةديگر آنكه  مي دانيم كه مخاطب حضرت موسي اسباط دوازده گانه بودند.و اگر واقعاًپیامبر مذكور از ميان خودايشان بايد بر خيزد ديگر قيد از ميان برادرانشان معني ندارد و بايد فقط مي فرمود از ميان شما و حال آنكه مي بينيم قيد از ميان برادرانتان ذكر ميكند و حتي در مرتبةدوم به همین قیداز ميان برادرانتان اکتفا ميكند.

 

بشارت چهارم:ماد ماد و دوازده پیشوا از نسل وی

و اما در خصوص اسماعيل تو را اجابت فرمودم اينك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسيار كثير گردانم دوازده رئيس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي بوجود آورم (پيدايش20:17)

متن عبری:

ולישמעאל שמעתיךהנה ברכתי אתווהפריתי אתווהרביתי אתובמאדמאד שנים־עשרנשיאם יולידונתתיו לגוי גדול׃

تلفظ انگلیسی:

17:20 VLYShM'y'aL ShM'yThYK HNH BUrKThY 'aThV VHPhUrYThY 'aThV VHUrBYThY 'aThV BM'aD M'aD ShNYM-'yShUr NShY'aM YVLYD VNThThYV LGVY GDVL.

ترجمه انگلیسی: King James Version

17:20 And as for Ishmael, I have heard thee: Behold, I have blessed him, and will make him fruitful, and will multiply him exceedingly; twelve princes shall he beget, and I will make him a great nation.

از آنجا كه ترجمه هاي كتاب مقدس معمولاً از دقت كافي بر خوردار نيست لازم است به متن اصلي آن كه به زبان عبري است مراجعه كنيم در متن عربي نامي ذكر شده كه مترجمين آن را ذكر نكرده اند و آن بمادماد است.

بنابراين ترجمة دقيق تر عبارت چنين است : و اما در خصوص اسماعيل تو ررا اجابت فرمودم اينك او را بركت داده بارور و بزرگ مي گردانم بماد ماد و دوازده رئيس (پيشوا) كه از نسل او خواهد بود .

در اين بشارت به روشني از بركت خداوند به اسماعيل و ظهور ماد ماد (يا بماد ماد)و دوازده پيشوا از نسل خبر داده شده است

حال بايد ديد كه مادماد و دوازده پيشوا چه كساني هستند .برخي آنها را بر فرزندان دوازده گانة اسماعيل تطبيق داده اند [8]اما با كمي تأمل در مي يابيم كه تطبيق اين بشارت بر فرزندان اسماعيل صحيح نيست .براي روشن شدن اين مطلب لازم است داستان مذكور و اين بشارت را دوباره مورد بررسي قرار دهيم

و چون ابرام نودو نه ساله بود خداوند بر ابرام ظاهر شد و گفت:....

و عهد خويش را در ميان خود و تو و ذريت بعد از تو استوار گردانم كه نسلاً بعد نسل عهد جاوداني باشد ....

اما زوجة تو ساراي نام او را ساراي مخوان بلكه نام او ساره باشد و او را بركت خواهم داد و پسري نيز از وي بدنيا خواهد آمد و ملوك امتها از وي پديد خواهند شد ..

و ابراهيم به خدا گفت كاش اسماعيل د ر حضور تو زيست كند....و اما در خصوص اسماعيل تو را اجابت فرمودم اينك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسيار كثير گردانم بماد ماد و دوازده رئيس كه از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي بوجود آورم لكن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت ...... . [9]

 

در اين داستان ابراهيم به خداوند مي گويد : كاش اسماعيل در حضور تو زيست كند.و خداوند به او جواب مي دهد كه در مورد اسماعيل خواستةتو را اجابت نمودم

آيا مي توان قبول نمود كه خواستة ابراهيم و حاجت وي از خداوندفرزند دار شدن اسماعيل باشد روشن است كه ابراهيم پس از شنيدن اينكه خداوند عهد ابدي خويش را با ابراهيم و نسل او اعلام ميكند درخواست مي كند كه خداوند اين بركت را شامل حال اسماعيل هم بفرما يد و خداوند هم درخواست ابراهيم را اجابت ميكند و مي فرمايد درخواست تو را شنيدم و اجابت نمودم اما خداوند اعلام ميكند كه عهد دائمي خود را با اسحاق بستم كه در نسل او هميشه انبياء وجود داشته باشند .

و عهد خويش را در ميان خود و تو و ذريت بعد از تو استوار گردانم كه نسلاً بعد نسل عهد جاوداني باشد [10]

(و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وي استوار خواهم داشت تا با ذريت او بعد از او عهد ابدي باشد[11]

اما اين بدان معني نيست كه نبوت اسماعيل و همچنين وجود نبوت در نسل او منتفي باشد بلكه خداوند مي فرمايد او را بركت دادم و از نسل او ماد ماد و دوازده پيشوا خواهند آمد . از آنچه گفتيم روشن شد كه درخواست ابراهيم از خداوند در مورد اسماعيل درخواستي معنوي و فراتر از فرزنددار شدن اسماعيل بوده درخواستي كه هم پايه و يا لااقل در رتبة پس از عهد ابدي خداوند بوده است .

نكتةديگر آنكه در اين عبارت از ماد ماد سخن به ميان آمده است و تطبيق آن بر پيامبر اكرم با كمي دقت و بيان چند نكته روشن مي شود :

 

اول: در زبان عبري و به طور كلي درميان يهوديان يكي مهمترين شيوه ها و راهكارهاي پيشگوئيها استفاده از علم اعداد بوده است و ايشان استدلالهاي خود را بيشتر بر پاية اين علم قرار داده بودند

دوم: به طور کلی دو احتمال درتلفظ صحیح این نام وجود دارد و در هر دو صورت به روشنی با پیامبر اسلام مطابقت دارد.

1- «ماد ماد» كه صرف نظر از شباهت ظاهري كلمةماد ماد و محمد ميگوئيم بدون شك در فرزندان اسماعيل هيچگاه شخصيت همچون پيامبر اكرم بر نخواسته است و جالب آنكه از نسل پيامبر و به تصريح خود آن بزرگوار دوازده امام و پيشوا بر خواسته است كه اين دقيقآ همان وعدةخداوند به ابراهيم است

2- «بماد ماد» به اين شكل كه بگوئيم چون در زبان عبري هر گاه دو باء در يك كلمه جمع شود باء اول را حذف ميكنند در اينجا نيز اصل عبارت چنين بوده ببماد ماد و باء اول را طبق قواعد زبان عربي حذف كرده اند .كه در اينصورت نيز ميگوئيم جايگاه علم اعداد بر كسي كه مختصري با يهود و زبان و فرهنگ ايشان آشنا باشد پوشيده نيست بگو نه اي كه از قديم الايام كه و دانشمندان يهود هميشه با تكيه بر علم اعداد پيشگويي مي نمودند.[12]

در كلمة بماد ماد نيز وقتي به زبان عبري مراجعه مي كنيم مي بينيم كلمةبماد ماد دقيقاً مطابق باكلمة محمد است و هر دو مطابق با عدد 92 مي باشند.

0بماد ماد : ب=2، م= 40 ، ا=1 ، د= 4 ، م=40 ، ا=1 ، د=40 ، جمع= 92

محمد : م=40 ، ح=8 ، م=40 ، د=4 ، جمع= 92

البته ممكن است گفته شود كه مطابقت عدد در اين مساله مهم كافي نيست اما مي گوئيم گر چه صرف مطابقت دو كلمه در عدد كافي نيست اما در اينجا با ملاحظة بقية عبارت و اينكه شخص مذکورفقط از اولاد اسماعيل است و با توجه به اينكه در فرزندان اسماعيل شخصيت ديگري كه اين بشارت قابل تطبيق بر او باشد نيامده است و با ملاحظة اينكه عدد اين دو اسم دقيقاً يكي است به روشني و با قا طعيت اين بشارت را منطبق بر پيامبر اكرم مي دانيم.

نكته:

در سفر پيدايش خداوند ميگويد : «چون پسر يگانة خود را از من دريغ نداشتي ...... [13] »ميدانيم كه اين اسماعيل است كه فرزند اول حضرت ابراهيم است و اين عبارت تنها در مورد او صدق مي كند اما تمايلات و اغراض نژاد پرستانة يهوديان آنان را با اين وا داشت كه اسم اسماعيل را به اسحاق تبديل كنند و بعد ها در توجيه اينكه چگونه اسحاق را مي توان فرزند يگانه ابراهيم دانست گفتند: كه اسماعيل فرزند كنيز است و فرزند اصيل و حقيقي ابراهيم همان اسحاق است.

اما اين توجيه نيز صحيح نيست زيرا دان و نفتالي، جاد و اشير چهار فرزند حضرت يعقوب هستند كه همگي از كنيز زائيده شدند[14]و جزء اسباط دوازده گانه نيز بشمار مي آيند.

به علاوه جناب شمشون كه از مشهور ترين شخصيتهاي تاريخ بني اسرائيل است و هنگام تولدش توسط روح القدس شد و از پيامبران بني اسرائيل بوده نيز از نسل دان است .

 

بشارت پنجم:خصوصیات پیامبر

جميل نگار تر هستي از بني آدم و نعمت بر لبهاي تو ريخته شده است بنابر اين خدا ترا مبارك ساخته است تا ابد الآباد اي جبار شمشير خود را بر ران خود ببند .....به تيرهاي تيز تو امتها زير تو مي افتند ......دختران پادشاهان از زنان نجيب تو هستند ...... بعوض پدرانت پسرانت خواهند بود و ايشان را بر تمامي جهان سروران خواهي ساخت نام تو را در همة دهر ها ذكر خواهم كرد پس قومها تورا حمد خواهند گفت تا ابدالاباد (كتاب مزامير مزمور 45) . [15]

حضرت داود در اين پيشگويي اشاره به شخصي مي كند كه داراي برترين صفات است و در آينده خواهد آمد .

علماي يهود معتقدند كه اين فرد سليمان است و مسيحيان آن را بر حضرت عيسي تطبيق ميكنند اما به اعتقاد ما تطبيق اين بشارت جز بر پيامبر اسلام صحيح نخواهد بود زيرا در اين آيات آمده است : فرد مذكور تا ابد مبارك است و در قسمتي ديگر ميگويد قومها تو را تا ابد ستايش خواهند كرد و حال آنكه سليمان تصريح كتاب مقدس كافر و بت پرست گرديد . و اما تطبيق اين بشارت بر حضرت عيسي نيز به چند دليل ممكن نيست زيرا

1- در توصيف حضرت عيسي آمده است : «وي را نه منظري است و نه زيبايي» (2:53)

2- حضرت عيسي هيچگاه به جنگ نرفت و اصلاً پادشاهي دنيوي نداشت و بلكه به اعتقاد مسيحيان دستگير شد و تاجي از خار بر سرش گذاشتند و به او توهين كردند.

3- حضرت عيسي نه خود ازدواج كرد و نه داراي نسلي بود كه دختران ملوك در خانه اش باشند .

4- در هيچ جا نيامده است كه حضرت عيسي تكريم ملوك و پادشاهان قرار گرفته باشد.

اما در مورد پيامبر اسلام مي گوئيم اين پيشگوئي بدون ترديد در مورد ايشان گفته شده است. زيرا :

1- از فرزندان آدم زيباترين .كه در كتب تاريخي از صورت زيباي آن بزرگوارسخن رفته است.

2- نعمت از لبانت جاري شد كه اين عبارت نيز اشاره به فصاحت و بلاغت بي نظير آن حضرت دارد.

3- اي جبار شمشير خود را بر ران خود ببند خبر از اين مي دهد كه اين فرد مامور به جنگ با كفار است.

4- دختران پادشاهان از زنان نجيب تو هستند كه در تاريخ آمده است كه ملوك و سلاطين در جنگها مغلوب مسلمانان گرديدند و دختران ايشان خدمتكار مسلمانان گرديدند و به خصوص مي توان از شهر بانو دختر يزد جرد كسراي فارس نام برد كه به همسري حسين بن علي ابن ابي طالب نوة آن حضرت در آمد.

5- فرزندان او به پادشاهي مي رسند اين نيز به ظهور پيوسته است و از اولاد امام حسن ، افراد زيادي در كشور هاي مختلف از جمله حجاز ، يمن، مصر ، مغرب، شام، فارس، هند و ... به قدرت رسیدند.و از اولاد امام حسين نيز سلاطين صفويه به سلطنت رسيدند.

6- قومها تو را حمد خواهند گفت، مي دانيم كه نام آن بزرگوار احمدو محمد ولقب آن بزرگوار محمود است گذشته از اين در طول تاريخ كسي را سراغ نداريم كه همچون پيامبر اسلام مورد ستايش دائمي و هميشگي قرار گرفته باشد شخصيتي كه هر شبانه روز چند بار نامش در اذان، اقامه و نماز به عظمت و بزرگي ياد مي شود .

 

بشارت ششم :حمده(احمد) ملتها خواهد آمد و به شما شالوم (اسلام) خواهد بخشید

خداوند لشكرها مي فرمايد كه تمامي ملل را تكان خواهم داد و حَمِدَه همةملتها خواهد آمد و من اين خانه را مملو از جلال خواهم كرد خداوند لشكرها ميفرمايد: كه نقره از آن من است و طلا از آن من است خداوند لشكرها مي فرمايد: كه خانه آخرين من از خانة اولين من جلال و عزت عظيم تري خواهد داشت و خداوند لشكرها مي فرمايد ؛كه در اين مكان به شما شالوم خواهم بخشيد (حجي 7:2)

در اين بشارت دو نكته قابل توجه است يكي لفظ حمده و ديگري لفظ شالوم

متن عبری حمده:

והרעשתיאת־כל־הגוים ובאוחמדת כל־הגויםומלאתיאת־הביתהזה כבוד אמר יהוהצבאות׃

׃ تلفظ انگلیسی:

2:7 VHUr'yShThY 'aTh-KL-HGVYM VB'aV ChMDTh KL-HGVYM VML'aThY 'aTh-HBYTh HZH KBVD 'aMUr YHVH TShB'aVTh

متن عبری شالوم:

גדול יהיה כבודהבית הזה האחרוןמן־הראשון אמריהוה צבאותובמקוםהזה אתן שלום נאםיהוה צבאות

تلفظ انگلیسی:

2:9 GDVL YHYH KBVD HBYTh HZH H'aChUrVN MN-HUr'aShVN 'aMUr YHVH TShB'aVTh VBMQVM HZH 'aThN ShLVM N'aM YHVH TShB'aVTh

 

مترجم اين آيات از زبان عبري كسي نيست جز پروفسور عبد الاحد داود اسقف سابق كليساي كاتو ليك كه به دين مبين اسلام مشرف شده است ايشان در توضيح دو كلمه حمده و شالوم چنين مي نويسد :

حمده از يك ريشه قديمي عربي و دقيق تر بگوئيم آرامي به صورت h m d مشتق گرديده است .

در زبان عربي نيز فعل حمد از همان ريشهhmd به معناي ستايش كردن آمده است و در اينكه احمد شكل عربي حمده در زبان عربي است جاي كوچكترين ترديدي نيست.

و اما در مورد كلمة شالوم و شلامه بايد دانست كه همةزبان شناسان و كار شناسان زبانهاي سامي مي دانند كه شالوم و اسلام هردو از يك ريشة واحد مشتق شده و هر دو به معناي صلح وتسليم و رضامندي است .[16]

 

بشارت هفتم:شیلوه میاید

« عصا از يهودا دور نخواهد شد و نه فرمان فرمايي از ميان پايهاي وي تا شيلوه بيايد» ( پيدايش 49:10)

در اين بشارت سخن از آمدن شيلوه به ميان آمده است كسي كه با ظهور وي سلطنت از آل يهودا رخت برخواهد بست.اينكه مراد از شيلوه كيست دقيقاً مشخص نيست . لازم به ذكر است كه كلمه شيلوه در نسخ مختلف تورات به همان صورت اصلي حفظ شده و براي آن معادلي در ترجمه های معتبر ارائه نشده است .

تطبيق اين بشارت بر حضرت عيسي نمي تواند صحيح باشد و به اعتقاد ما تحقق اين پيشگويي فقط در وجود پيامبر اكرم صحيح خواهد بود زيرا:

اولاً خود حضرت عيسي اين مطلب را كه وي مسيحاي موعود مي باشد رد كرده است :

«پس به ايشان گفت چگونه مي گويند مسيح پسر داووداست و خود داوود در كتاب زبور مي گويد خداوند به خداوند من گفت بدست راست من بنشين تا دشمنان تو را پاي انداز تو سازم پس چون داوود او را خداوند می خواند چگونه پسر او مي باشد» .( لوقا 41:20-42) و همچنين متي 44:22- 45 و مرقس 35:12- 37)

در اين آيات حضرت مسيح به روشني مي فرمايد كه مسيح از اولاد داوود نخواهد بود زيرا حضرت داوود از مسيح موعود با عنوان خدا ياد كرده است و بديهي است هيچگاه پدر از اولاد خود با چنين القاب و عناويني ياد نمي كند، در نتيجه حضرت عيسي كه از اولاد داوود است نمي تواند مسيحاي موعود باشد.

ثانياً : اگر مراد از شيلوه، مسيح يهوديان يا حضرت عيسي باشد اين پيشگويي محقق نخواهد شد زيرا در اين بشارت مي گويد كه به وسيله شيلوه ، سلطنت از آل يهودا جمع مي شود پس حتماً مسيح موعود بايد از آل يهودا نباشد تا با آمدن او سلطنت از آل یهودا جداشود.

نكته:در اينكه شيلوه به چه معني است احتمال مي رود كه اين كلمه در اصل شيلوح بوده و چون حرف ح = و ه = در خط عبري بسيار نزديك و شبيه به هم هستند در نسخه برداري اشتباه صورت گرفته باشد كه اگر چنين اشتباهي صورت گرفته باشد ، كلمه شيلوح از ماده شلح به معناي فرستادن است و اسم مفعول آن شلوح به معناي فرستاده و پيغام آور خواهد بود.[17]

 

بشارت هشتم:پراکلیتوس (ستوده و حمد شده) میاید

« اگر مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد و من از پدر سؤال مي كنم و تسلي دهنده ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند يعني روح راستي كه جهان نمي تواند او را قبول كند چون او را نمي بيند و نمي شناسد اما شما اورا ميبينيد و مي شناسيد زيرا كه با شما مي ماند و در شما خواهد بود» ( يوحنا 15:14-15)

در چند مورد همين بشارت به ظهور تسلي دهنده در كلام حضرت عيسي تكرار شده است.[18]

مفسرين مسيحي اين بشارت را همان تجلي روح القدس بر حواريون در روز پنطيكاست دانسته اند اما اين مطلب نياز به بررسي بيشتري دارد . قبل از توضيح و تفصيل اين مطلب لازم است به نكته اي اشاره كنيم:

مي دانيم كه حضرت عيسي به زبان عبري صحبت مي كرده است و انجيل يوحنا هم به زبان يوناني نوشته شده است پس بدون شك آنچه را كه امروز در انجيل يوحنا مي بينيم ترجمه كلمات آن حضرت از زبان عبري به زبان يوناني است و ما دقيقاً نمي دانيم آن حضرت چه كلمه اي را به زبان آورده است. با توجه به اين مطلب مي گوييم كلمه موجود در انجيل يوحنا كلمه پاراقليط paraclete است كه عموم مفسرين آن را به تسلي دهنده ترجمه كرده اند. مسلمانان نيز در مقابل معتقدند كه كلمه پاراقليط يا پاراقليطوس در اصل پريقليطوس بوده كه پريقليطوس به معني احمد و محمد در زبان عربي است . قرآن نيز به اين مطلب پافشاري مي كند كه حضرت عیسی به ظهور پیامبری با نام احمد بشارت داده است كه البته اين خود نكته اي قابل توجه و شايان تأمل است كه چگونه پيامبري كه خواندن و نوشتن عربي را نياموخته بود چگونه از وجود نام احمد در انجيل يوناني زبان خبر مي دهد. آيا اين اطلاع جز ريشه وحياني مي تواند داشته باشد؟ حتي اگر كلمه واقعي را پاراقليوس فرض كنيم آيا خبر دادن از وجود كلمه اي كه شباهت زيادي به پريقليطيوس دارد و ممكن است آن را تحريف شده دانست خود دليل بر متصل بودن به منبع وحي نيست ؟

اين احتمال زماني قوت مي يابد كه ما با مراجعه به نسخه هاي زبان آرامي ميبينيم كه ازكلمات مَحمِدَه و حَميدَه استفاده شده كه عيناً معادل احمد و محمد در زبان عربي و واژه پريقليط در زبان يوناني است[19]

صرف نظر ز آنچه گفته شد تطبيق پاراقليطوس بر روح القدس صحيح نيست و فقراتي از همين انجيل و آيات مربوطه به فارقليط با روح القدس همخواني ندارد :

1- در اين آيات [4]خبر از آمدن كسي مي دهد كه رفتن مسيح در مقابل آمدن او سودمند و مفيد است آيا به اعتقاد مسيحيان روح القدس آنچنان داراي اهميت است و آنقدر مفيد است كه آمدن او ازفقدان مسیح سودمندتر است.

2- در مورد فارقليط آمده است كه وي جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت، آيا روح القدس به عقيده خود مسيحيان چنين كاري انجام مي دهد ، روح القدس كه ظهور وتجلي او فقط براي گروهي خاص اتفاق افتاده است [20]

3- همچنین آمده است که وي دربارة مسيح شهادت داده او را تصديق خواهد نمود، و حال آنكه چنين چيزي در مورد روح القدس گزارش نشده است و اصلاً حواريون نياز به شهادت روح القدس نداشته اند آیا می توان باور نمود که حواریون در حقانیت حضرت مسیح شک داشته اند.

4- در اين آيات آمدن فارقليط را مشروط به رفتن مسيح نموده و حال آنكه روح القدس همواره همراه حضرت عيسي بوده و آمدن او متوقف بر رفتن حضرت مسيح نبوده . البته برخي گفته اند منظور تجلي خاص روح القدس بر حواريون است كه این تجلی متوقف بر حضرت مسيح بوده است اما اين مطلب هم با كلام حضرت عيسي سازگاري ندارد آن حضرت مي فرمايد تا من نروم او نمي آيد و حال آنكه بايد مي فرمود تا من نروم او بر شما متجلي نخواهد شد در مورد كلمه فارقليط آمده است كه او آنچه را شما از ياد برده ايد به خاطرتان خواهد آورد و كسي نمي تواند ادعا كند كه حواريون در طي اين چند روز تعاليم حضرت عيسي را فراموش كرده باشند ، در هيچ يك از كتب عهد جديد هم ذكر نشده است كه ما مطلبي را فراموش كرديم و روح القدس آن را ياد آوري كرد.

5- حضرت عيسي مي فرمايد : من همه چيز را از پيش به شما گفتم تا وقتي واقع مي شود به آن ايمان بياوريد آيا نزول روح القدس در روز پنطيكاست مسئله اي بود كه امكان انكار آن مي رفت و حضرت مسيح حواريون را از آن نهي كرده است؟

6- حضرت عيسي در مورد فارقليط فرموده كه او عالميان را توبيخ مي كند( يوحنا 8:16) كه اين بهترين گواه بر ادعاي ماست و بدون شك روح القدس هيچگاه و به اعتقاد هيچكس مردم را توبيخ نكرده است بر خلاف پيامبر اسلام كه يهوديان را به خاطر ايمان نياوردن به عيسي توبيخ و سرزنش نمود.

از آنچه كه گفتيم به روشني مي توان دريافت كه فارقليط را نمي توان با روح القدس تطبيق داد . وجود كساني كه ادعا كرده اند فارقليط موعود هستند همچون منتس و .... و تبعيت برخي از مسيحيان از اين مدعيان خود بهترين شاهد بر این نکته است که مسيحيان منتظر ظهور فارقليط بوده اند.[21]

برخي از مسيحيان اشكالاتي را وارد كرده و گفته اند اين بشارت با پيامبر اسلام سازگاري ندارد ما به طور مختصر برخي از اين اشكالات را مطرح و پاسخ آن را به صورت مجمل مي آوريم ، كه علاقه مندان مي توانند جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتب مربوطه مراجعه كنند.

اشکال اول: در اين آيه خطاب به حواريون گفته شده است شما فارقليط را مي بينيد و حال آنكه حواريون هرگز پيامبر اسلام را نديدند:

جواب : لازم نيست كه هميشه مخاطبين و شنوندگان مقصود باشند.

چنانكه مسيح به سران كهنه گفت : و نيز شما را مي گويم كه بعد از اين پسر انسان را خواهيد ديد كه بر يمين قدرت نشسته برابرهاي آسماني مي آيد .آيا آنها حضرت عيسي را ديدند تاكنون نزديك به دوهزار سال از آن وقايع مي گذرد و هنوز هم خبري از بازگشت دوبارة عيسي نيست .

اشکال دوم : در متن آيه آمده كه جهان نمي تواند او را قبول كند زيرا كه او را نمي بيند و نمي شناسد اما شما او را مي شناسيد.

جواب: اين مسئله در مورد روح القدس به مراتب مشكلتر است زيرا روح القدس به اعتقاد مسيحيان خداست و بدون شك شناخت مردم از خداوند به مراتب بيشتر از شناخت آنها نسبت به پيامبر اسلام است بدون مراد از ندیدن و نشناختن آنست که ایشان نمی توانند که عظمت و حقیقت او را درک کنند .

البته اين مسئله تازگي ندارد و در مورد ضرت عيسي نيز آمده است كه كسي پسر انسان را نمي شناسد (يوحنا 19:8 و متي 47:11 ) در متي 13:13 آمده است : نگرانند و نمي بينند و شنوا هستند و نمي شنوند .

 

بشارت نهم:نبی ای از قومی که من را نشناختند

آنانيكه مرا طلب ننموده اند مرا جستند و آنانيكه مرا نطلبيدند مرا يافتند و به قوميكه به اسم من ناميده نشدند گفتم لبيك لبيك تمامي روزها دستهاي خود را بسوي قوم متمرديكه موافق خيالات خود به راه نا پسنديده سلوك مي نمودند دراز كردم قوميكه پيش رويم غضب مرا هميشه به هيجان مي آورند كه در با غات قرباني مي گذارنند و بر آجرها بخور مي سازند ...گوشت خنزير مي خورند و خورش نجاسات در ظروف ايشان است كه ميگويند در جاي خود بايست و نزديك من ميا زيرا من از تو مقدس ترم .

مراد از كساني كه مرا طلب ننمودند عرب هستند كه ايشان تا قبل از ظهور پيامبر اسلام به كلي از معرفت ذات و شرايع الهي بي خبر بودند و از خدا طلب معرفت و شريعت نكرده بودند و مراد از آيا ت بعدي هم به وضوح يهوديان و مسيحيان هستند .اين توبيخ و وعدة خداوند بر تنبيه بني اسرائيل در سفر تثنيه نيز بيان شده است :

ايشان مرا به آنچه خدا نيت به غيرت آوردند و به اباطيل خود مرا خشمناك گردانيدند و من ايشان را به آنچه قوم نيست به غيرت خواهم آورد و به امت جاهل آن را خشمناك خواهم ساخت .پولس نيز در رسالة خويش به روميان همين مطلب را باز گو ميكند و مي گويم آيا اسرائيل ندانسته اند اول موسي مي گويد من شما را به غيرت مي آورم به آنكه امتي نيست و بر قوم بي فهم شما را خشمگين خواهم ساخت و اشعياء نيز جرات كرده مي گويد آنانيكه طالب من نبودند مرا يافتند و به كسانيكه مرا نطلبيدند ظاهر گرديدم اما در حق اسرائيل مي گويد تمامي روز دستهاي خود را دراز كردم به سوي قومي نامطيع و مخالف[22]

و در همان رساله 11:11 ميگويد : بلكه از لغزش ايشان نجات به امتها رسيد تا در ايشان غيرت پديد آورد.

 

بشارت دهم:ای سرزمین نازا تو فرزندی میآوری

اي عاقرةكه نزائيده اي بسرا، اي كه درد زه نكشيده اي به آواز بلند ترنم نما و فرياد بر آور زيرا خداوند مي گويد پسران زن بي كس از پسران زن منكوحه زياده اند .... زيرا كه به طرف راست و چپ منتشر خواهي شد و ذريت تو امتها را تصرف خواهند نمود .... هر آينه كوهها زايل خواهد شد تلها متحرك خواهد گرديد ليكن احسان من از تو زايل نخواهد شد و عهد سلامتي من متحرك نخواهد گرديد( اشعياء باب 54)

در اين آيات به سرزمين نازا بشارت ميدهد و مراد از سرزمين نازا مكه است زيرا هيچ پيامبري بعد از اسماعيل از مكه مبعوث نشده است و مراد از فرزندان زن بي كس نيز فرزندان هاجر هستند كه تنها و غريب و در بيابان بود .

البته در كمال تعجب مي بينيم كه در برخي از چاپهاي كتاب مقدس مراد از نازا را اورشليم دانسته اند و اين بسيار عجيب است كه اورشليم كه سرزمين بني اسرائيل و پيامبران الهي است چگونه بر آن نازا اطلاق مي شود . نكته ديگر اينكه در اين آيات اشاره مي كند كه اين سرزمين هميشه در امنيت و سلامتي خواهد بود كه به وضوح بر حرم امن الهي يعني مكه قابل تطبيق است اما تطبيق اين بشارت بر اورشليم كه از گذشته هميشه شاهد جنگها و خونريزيها بوده است چگونه تطبيق مي شود براي ما روشن نیست

 

بشارت یازده ام :جزیره ها منتظر شریعت او خواهند بود و اهل قیدار آواز بلند میکند

اينك بندةمن كه او را دستگيري نمودم و برگزيدة من كه جانم از او خشنود است من روح خود را بر او مي نهم تا انصاف را براي امتها صادر سازد او فرياد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود .....و جزيره ها منتظر شريعت او باشند .....من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امتها خواهم گردانيد....من يهوه هستم و اسم من همين است و جلال خود را به كسي ديگر و ستايش خويش را به بتهاي تراشيده نخواهم داد ......صحرا و شهر هايش و قريه هائي كه اهل قيدار د ر آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند .....خداوند مثل جبار بيرون مي آيد و مانند مرد جنگي غيرت خويش را بر مي انگيزاند ....و بر دشمنان خويش غلبه خواهند نمود ...آنانيكه بر بتهاي تراشيده اعتماد دارند و به اصنام ريخته شده ميگويند كه خدايان ما شمائيد به عقب بر گردانيده بسيار خجل خواهند شد (اشعياء باب 42)

جداي از صفات و خصوصيات فراواني كه در اين باب آمده و همگي قابل تطبيق بر پيامبر اكرم است چند ويژگي نيز ذكر شده كه برخي از آنها مختص پيامبر است و برخي نيز اگر چه در پيامبران ديگر وجود داشته اما در هيچيك از پيامبران مورد ادعاي يهوديان و مسيحيان بطور كامل جمع نشده است . برخي از اين صفات و ويژگيها عبارتند از:

1- آن بزرگوار پسنديده و برگزيدة خداست و مي دانيم كه از مشهور ترين القاب پيامبر مصطفي است . كه دقيقاً به معني برگزيده مي باشد .

2- صاحب شريعت است و شريعت او هم جهاني است و مخصوص به گروه خاصي نيست پس مراد نمي تواند حضرت موسي باشد زيرا به اعتقاد يهوديان اگر چه ديگران هم مي توانند يهودي شوند اما اين دين موهبت خاص براي بني اسرائيل است و لذا مي بينيم كه يهوديان به هيچ عنوان در صدد تبليغ دين خود نيستند و شريعت موسي نيز فراگير و عالمگير نبوده و نيست .

حضرت عيسي نيز بدون شك مصداق اين بشارت نخواهد بود زيرا به اعتقاد مسيحيان خود آن حضرت تابع شريعت موسي بود و گذشته از اين اصلاً در دين آن حضرت شريعت وجود ندارد .

3-اين پيامبر در ميان مشركين و بت پرستان مبعوث مي شود كه بنابراين نمي تواند مراد از آن حضرت عيسي باشد.

4- مأمور به جنگ و جهاد است و بر دشمنان خويش نيز غلبه خواهد نمود كه اين خصوصيات نيز در حضرت عيسي نيز منتفي است و آن حضرت نه تنها بر دشمنان خويش غالب نشد بلكه مقهور ايشان گرديد و در نهايت تاجي از خار بر سرش نهادند مسخره اش نمودند و او را به صليب كشيدند.

5-شادي و خوشحالي را براي اهل قيدار مي داند .حال باید بدانیم که قيدار كيست و اهل قیدارچه كساني هستند .

قيدار فرزند دوم حضرت اسماعيل بود (تكوين 25:13) و كشور آنها قيدار خوانده شده (اشعياء 16:21) و پيامبر اكرم نيز از فرزندان قيداربن اسماعيل است . در كتاب مقدس چاپ لبنان 1993 ميلادي در پاورقي اشاره مي كند كه قيدار از قبايل عرب است و در پاورقي مربوط به اشعياء 16:26 نيز آمده كه قيدار قبيله اي است در شمال جزيره العرب

از آنچه گفتيم به روشني مي توان در يافت كه بشارت مذكور فقط و فقط بر پيامبر اسلام مطابقت دارد و بر هيچكدام از پيامبران بني اسرائيل و به خصوص حضرت مسيح صادق نيست و لازم به ذكر است كه در فقرات متعددي از كتاب مقدس بر ظهور پيامبري از ميان عربها اشاره شده است كه برخي از آنها بسيار واضح است مثل همين بشارت و مراد برخي نيز به كمك ساير بشارتها روشن مي شود در اين قسمت به برخي از اين بشارتها اشاره مي كنيم.



بشارت دوازدهم : از جبل فاران میآید

و اين است بركتي كه موسي مرد خدا قبل از وفاتش به بني اسرائيل بركت داده گفت يهوه از سينا آمد و از سعير بر ايشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گرديد و با كرورهاي مقدسين آمد و از دست راست او براي ايشان شريعت آتشين پديد آمد (تثنيه 1:23 3)

از آنجا كه ترجمه هاي كنوني كتاب مقدس در موارد زيادي متفاوت است و بسياري از اين ترجمه ها به صورت سليقه اي انجام مي پذيرد لازم دانستيم تا ترجمة دقيق اين آيات را از كتاب پرو فسور عبد الا حد داود كه خود مسلط بر زبان عبری است نقل كنيم يهوه از سينا آمد و از سعير بر ايشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گرديد و با ده هزار از مقدسين و مؤ منين آمد و از دست راست او براي ايشان شريعت آتشين پديد آمد .در اين آيات خداوند به خو رشيد تشبيه شده است حضرت موسي در اين جملات به ظهور سه پيامبر بزرگ الهي اشاره ميكند . سينا محل بعثت حضرت موسي است سعير مكاني است كه حضرت عيسي به نبوت رسيد و در پاران بود كه حضرت محمد به پيامبري بر انگيخته شد .

به اعتقاد اهل كتاب فاران نمي تواند در مكه باشد و در كتاب مقدس اين نام بر مكانهاي ديگري اطلاق شده است لازم مي دانيم كه با مراجعه به كتاب مقدس به تحقيق در اين باره بپردازيم .

در سفر تكوين 13:25 -18 آمده است اين است نامهاي پسران اسماعيل موافق اسمهاي ايشان بحسب پيدايش ايشان نخست زادةاسماعيل نبا يوت و قيدار و ادبيل و مبسام و مشاع و دومه و مسا و حدار و تيما و يطور و نافيش و قدمه ....وايشان از حويله تا شور كه مقابل مصر بسمت اشور واقع است ساكن بودند ....

از اين آيات مشخص مي شود كه شور منطقه اي بين مصر و عراق (آشور) و در شمال جزيره العرب قرار دارد .حال با تعيين منطقة حويله و محل آن مي توان محل سكونت حضرت اسماعيل و فرزندان او را تعيين كرد . نام حويله در كتاب مقدس پيدايش 29:10 آمده است او از فرزندان يقطان بوده است و با برادرانش همگي در میشا كه كوهي از كوههاي شرقي است زندگي مي كردند

.حويله كيست و قوم و قبيلة او در كجا بوده اند :

در پيدايش 26:10 -30 آمده است و يقطان الموداد و شالف و حضرموت و يارح رآوردو هدورام و اوزال و دقله راو عوبال و ابيمائيل و شبا راو اوفيرو حويله و يوباب رااين همه پسران يقطان بودند و مسكن ايشان از ميشا بود بسمت سفاره كه كوهي از كوههاي شرقي است بدون شك سبا حضرموت و آزال(نام قديمي شهر صنعاء) و دقله همگي در جنوب جزيره العرب و در كشور يمن قرار دارند در نتيجه حويله نيز كه از برادران ايشان شمرده شده نيز در همين منطقه سكونت داشته است .

د رمعجم كتاب مقدس ويكليف dictionary ycliffe biblew نيز به همين مطلب اشاره شده و آمده است كه اكثر محققين معتقدند منطقة حويله در شمال يمن قرار دارد دليل ايشان نيز ارتباط اين منطقه با حضر موت و سبا مي باشد .آنچه گفتيم فقط به خاطر روشن تر نمودن اين مسئله است اما صرف نظر از تمام اين استدلالها منطقةحويله در همين زمان كنوني نيز در منطقة حيمه و در يمن وجود دارد .[23]

از آنچه گفتيم روشن مي شود كه حضرت اسماعيل و فرزندان ايشان بين شور در جنوب اردن و حويله در يمن اقامت داشته اند كه اين منطقه همان حجاز مي باشد و مشهور ترين شهر و مركز آن نيز مكه است از طرفي نيز مي دانيم كه حضرت اسماعيل د ر فاران اقامت داشته است پيدايش( 21:12) پس فاران در همين منطقه واقع شده است

اشكال:

نام فاران در كتاب مقدس بر مكانهاي ديگري در سيناء يا فلسطين اطلاق شده و اين با وجود آن در مكه سازگار نيست .جواب: در اين مسئله دو احتمال وجود دارد.

اول: اينكه بگوئيم منشأ اين اختلاف تحريف كتاب مقدس است .

دوم آنكه بپذيريم كه نام فاران به صورت مشترك بر چند منطقه اطلاق شده است که البته اين امر تازگي ندارد و در همين كتاب مقدس نام فاران بر منطقه ای در اردن نيز اطلاق شده است. [24]

گذشته از این در کتاب مقدس چاپ 1895.م پاران بر مکه تطبیق داده شده است . خدا از تیمان آمد و قدوس از جبل فاران یعنی مکه سلاله جلال او آسمانها را پوشانید. [25]

پس از بيان اين مقدمه لازم است كه به بشارت مذكور باز گرديم و آن را بررسي كنيم گفتيم كه در اين بشارت سخن از سه پيامبر بزرگ الهي شده است

اول: حضرت موسي دوم حضرت عيسي و سوم پيامبر اسلام كه از فاران ظهور نمود با بررسي تاريخي نيز مي توان اين مسئله را روشن نمود زيرا هيچيك از پيامبران بني اسرائيل كوچكترين ارتباطي با فاران نداشته اند .

در اين ميان تنها حضرت اسماعيل بود كه در فاران سكونت گزيد پيدايش( 21:12 ) و بازني مصري ازدواج كرد و عربها نيز از دودمان قيدار ساير فرزندان اسماعيل هستند .و محمد از نسل قيدار و اسماعيل ظهور نمود .

در اثر فشار و آزار و اذيت مشركين از مكه به مدينه هجرت نمود و پس از چندی با ده هزار از مقدسين دوباره به خانةجلال خداوند پا گذاشت كه دقيقاً مطابق با همان واقعة فتح مكه است.

در اشعياء (13:21 - 17 ) نيز وقايع صدر اسلام به روشني بيان شده است وحي در بارة عرب اي قافله هاي ددانيان در جنگل عرب منزل كنيد اي ساكنين زمين تيماء تشنگان را به آب استقبال كنيد و فراريان به خوراك ايشان پذيره شويد زيرا كه ايشان از شمشيرها برهنه و كمان زه شده و از سختي جنگ زآنرو كه خداوند به من گفته است بعد از يكسال موافق سالهاي مزدوران تمامي شوكت قيدار تلف خواهد شد و بقيةشمارةتيراندازان و جباران بني قيد ار قليل خواهد شد بدون شک این ÷یشگویی اشاره به هجرت پیامبر دارد که درست پس از یک سال هجرت فرزندان و اعقاب قیدار در محل بدر با او روبرو شدند و این پیکار نخستین جنگ میان محمد و مکیان بود. و مشرکین در این جنگ شکست خوردند و این آغازی بود برای از بین رفتن شوکت فرزندان قیدار

در اين راستا پيشگوي حبقوق نبي نيز جالب توجه است خدا از تيمان آمد و آن قدوس از جبل فاران وسلاه و جلال او آسمانها را پوشانيد و زمين از حمد او مملو گرديد .

در اين پيشگوي نيز اشاره به ظهور پيامبري از فاران مي كند كه مورد حمد قرار مي گيرد استفاده از كلمة حمد و توصيف اين پيامبر به حمد بدون شك انسان را به محمد رهنمون مي سازد .در اشعياء 1:60 -7 نيز به ظهور پيامبر اسلام اشاره شده است كه تطبيق اين آيات با آيات گذشته بسيار جالب است .

بر خيز و پرتو افكن شو زيرا نور تو آمده و جلال خداوند بر تو طلوع كرده است زيرا اينك تاريكي جهان را و ظلمت امم را پوشاند .... كثرت شتران و جمازگان بني مدين[26] و بني عيفه تورا خواهند پوشانيد جميع اهل شبع خواهند آمد .... تمامي گله هاي قيدار نزد تو جمع خواهند شد و قوچهاي نبايوت[27] تورا خدمت خواهند نمود با پذيرش من خواهند آمد و من خانةجلال خود را شكوه و عظمت خواهم داد. بدون شك مكه تنها محلي است كه در اين محل به خانةخدا تبديل شد و شكوه و جلال يافت و گله هاي قيدار به سوي آن سرازير شدند

 

بشارت سیزدهم: الاغ سواری شتر سواری میاید

(اشعیاء 1:21) وحی در باره بیابان بحر چنانکه گردباد از جنوب می آید این نیز از بیابان زمین هولناک می آید..... و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران را ببیند ...... و اینک فوج مردان و سواران جفت جفت می آیند و او مزید کرده گفت : بابل افتاده است و تمامی تمثالهای تراشیده خدایانش را بر زمین شکسته اند .

اگر چه در نگاه اولیه این عبارت را از بشارت به پیامبر اسلام خالی است اما با بررسی در می یابیم که متن فارسی تحریف یافته و در متن عبری و متن عربی چاپ روم 1671.م که در سال 1875.م تجدید چاپ شده است به جای عبارت فوج الاغان و فوج شتران عبارت ، راکب حمار و راکب جمل به کار رفته است که بدون شک راکب حمار اشاره به حضرت عیسی است و راکب جمل نیز پیامبر اسلام است.[28]

 

بشارت چهاردهم:نبی ای می اید

در انجیل یو حنا به روشنی بیان شده است که علمای یهود در انتظار ظهورپیامبری به غیر از مسیح بودند (یوحنا 19:1-25)

و اين است شهادت يحيي در وقتي كه يهوديان از اورشليم كاهنان و لاويان را فرستادند تا از او سؤال كنند كه تو كيستي كه معترف شد و انكار ننمود بلكه اقرار كرد كه من مسيح نيستم آنگاه از او سؤال كردند پس چه آيا تو الياس هستي گفت نيستم آيا تو نبيّ هستي جواب داد كه ني آنگاه بدو گفتند پسي كيستي تا به آن كساني كه ما را فرستادند جواب بريم درباره خود چه مي گوئي گفت من صداي ندا كننده در بيابانم كه راه خداوند را راست كنيد چنانكه اشعياء نبيّ گفت و فرستادگان از فريسيان بودند پس از او سؤال كرده گفتند اگر تو مسيح و الياس و آن نبيّ نيستي پس براي چه تعميد مي دهي

و نیز وقتی مسیح در جلیلی ندا کرد که به مردم ایمکان بیاورید مردم اختلاف کردند که او کیست اختلاف کردند یوحنا 7/40)گفت درباره روح كه هر كه به او ايمان آرد او را خواهد يافت زيرا كه روح القدس هنوز عطا نشده بود چون كه عيسي تا به حال جلال نيافته بود (39 انجيل يوحنّا 7) آنگاه بسياري از آن گروه چون اين كلام را شنيدند گفتند در حقيقت اين شخص همان نبيّ است(40 انجيل يوحنّا 7) و بعضي گفتند او مسيح است

و این متنها به وضوح نشان میدهد که یهودیان زمان ظهور مسیح منتظر دو شخصیت بودند یکی مسیح و دیگری آن نبی

آنچه گذشت برخي ا ز بشارتهاي موجود در كتاب مقدس بر ظهور پيامبر اكرم بود .

علاقه مندان به مطالعه و تحقيق بيشتر ميتوانند به كتابهايي كه در اين زمينه تا ليف شده است مراجعه كنند برخي از اين منابع عبارتند از

1- بشارتهاي كتاب مقدس، تا مرمير مصطفي، ترجمة: بزرگ كيا

2- بشارات عهدين، محمد صادقي

3- اظهار الحق، رحمه الله بن خليل الرحمن الهندي

4- غصن الرب، احمد علی سقا

5- تباشیر الانجیل و تورات بااسلام و رسوله محمد، نصر الله عبد الرحمان ابوطالب

6- محمد در تورات و انجیل، پرفسور عبد الاحد داود

7- انیس الاعلام ج 5 ، محمد فخر الاسلام

8- بشارات العجاب

------------------------------------------------------------------------------

پی نوشتها :

[1] - كتاب مقدس ، 1904.م

[2] - بشارات عهدين ، بشارت ششم ، ص 44

[3] - التفسير التحقيقي للكتاب المقدس

[4] - ( اعمال رسولان19:3).

[5]سفر پیدایش(8:25 )

[6] - (پیدایش باب 27)

[7] - (تكوين 18:25 و تثنيه 4:2و5)

[8] - (تكوين 13:25 و 16 )

[9] - (تكوين : 1: 17 -21)

[10] - (تكوين 7:17 )

[11] - (19:17)

[12] - ر.ك انيس الاعلام، ج 5 ، ص 69 ، بشارتهاي اسلامي در عهدين ، بشارت چهارم.

[13] - پيدايش فصل22

[14] - .(تكوين3:30 -13 )

[15] - كتاب مقدس ، 1904. م

[16] - محمد در تورات و انجیل ص 21

[17] - ر.ك ، محمد در تورات و انجيل، ص 53 و 55- و اظهار الحق ، الباب السادس ، الفصل الاول، الاخبارات الواقعه في حق محمد ، البشارة الخامسه

[18] - ر.ك ، يوحنا 26:14 ، 26:15 ، 7:16-15

[19] - محمد در تورات و انجيل ، ص 239

[20] - ( يوحنا 7:16- 11)

[21] - (‌اعمال رسولان 1:2-4)

[22] - انيس الاعلام، ج 5، ص 149، بشارتهاي اسلام در عهدين ، بشارت 21

[23] - تثنيه 21:32

[24] - تباشير الانجيل و التورات بالاسلام و رسوله محمد ، الفصل الخامس ، ص 226

[25] - همان

[26] - انیسی الاعلام جلد 5 > بشارتهای اسلامی در عهدین ، بشارت 27

[27] - بني مدين و بني عيفه از اسباط حضرت اسماعيل.

[28] - فرزند اول حضرت اسماعيل.

[29] - مسیحیت شناسی مقایسه ای ، بشارات ص 220

 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه