قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اینکه گفته می‌شود «بچه ای که متولد می شود تا هفت سال اول ، پادشاه و سرور است و والدین باید با او هیچ برخوردی نکنند» چقدر درست است؟

پدران و مادران چنانچه انجام یا ترک عملی را از کودک، لازم می بینند باید خود را در مقام بنده او قرار دهند و آن چنان که عبدی از مولای خود تقاضا و خواهش می کند با زبان ملایم و از موضع پایین در مقابلش به تمنّا نشینند، و او را به انجام خواسته خود راضی نمایند.

 1- حدیث تربیتی منسوب نیست بلکه مستند ومعتبر از پیامبراکرم(ص) حدیث چنین است: قَالَ النَّبِيُّ ص الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ رَضِيتَ خَلَائِقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى. پیامبراسلام فرمود: فرزند، هفت سال مولی، هفت سال بنده، و هفت سال وزیر است. پس اگر در سال بیست و یکم روحیات او مورد رضایت تو بود (شکر خدای نما) و الاّ واگذار، که در پیشگاه خدا معذورهستی.

 

پیامبر(ص) می‌فرماید:فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیتشان كنید تا گناهان شما آمرزیده شود. برای تربیت نیاز نیست كه از روش‌های خشونت بار استفاده كرد زیرا این روش همواره نتیجه عكس می‌دهد، بلكه باید با روش محبت و تكریم و احترام و تشویق به آنان، در تربیت و تادیب آن كوشید. پیامبر(ص) دراین باره می‌فرماید:بلكه با او قهركن، ولی نه به مدت طولانی. امیرمومنان نیز دراین باره می‌فرماید:با خشم، تربیت ممكن نیست. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شیوه آموزش ادب را در پیش گرفته بودند.

 

در روایت است كه پیامبر هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانشان دست نوازش می‌كشیدند.یاایشان دیگران را نیز سفارش می‌كرد كه این شیوه را برای تربیت كودكان خود درپیش گیرند:كودكان را دوست بدارید وبه آنان مهربانی كنید و هرگاه به آنها وعده دادید وفا كنید؛ زیرا آنها شما را روزی دهنده خود می‌دانند. اگر قرار است چیزی را به كودكان آموزش دهیم، بهترین آنها كه رسول اكرم(ص) می‌فرماید: فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربیت كنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن.

 

2-تربیت مسئولیت سنگین و مهم است و نباید کودک را مانند حیوانات رها کرد تا خود جوش بزرگ شوند .تربیت دارای روش وبرنامه است. درحدیث سید، نماد موجودی است که نظراً و عملاً نسبت به بندگان خود استقلال و اختیار تام دارد و خود را در رأی و حکم صائب می بیند. نه با بندگانِ خود، در امور مشورت می کند و نظر می خواهد، و نه عمل خود را مطابق آرا و امیال آنها تنظیم می نماید و از آنها دستور می گیرد. همیشه خود را نسبت به زیردستان، برتر دیده و صاحب اختیار می داند. لذا انتظار اطاعت بی چون و چرای فوری از بندگان خویش دارد و هیچ گونه تخطّی و سرپیچی را بر نمی تابد. چنین نیست که تربیت فرزندان تا 7 سال برنامه نداشته باشد. بلکه باید با روش بازی وابزار سالم و مناسب مانند اسباب بازی ونمایش و قصه گویی و... اورا تربیت وراهنمایی نمود. روشها باید غیرمستقیم و موثر باشد.

 

عبد سمبل انسانی است که نه در عمل استقلال دارد و نه رأی او، صائب و مقبول دیده می شود. از این جهت هیچ گاه طرف مشورت قرار نمی گیرد و تنها از او انتظار اطاعت و امتثال کامل می رود. وزیر نماینده موجودی است که رأی او مورد احترام و شایسته دقّت است، امّا استقلال عملی نداشته و حکم او نافذ نیست. وزیر خود را سزاوار مشاوره و نظرخواهی می داند، و رأی مستقل می دهد. با توجه به این مقدّمات، نحوه رویارویی با فرزندان در مسائل مختلف زندگی به خوبی روشن می گردد، برخی نکات این حدیث گویای آنها است از این قرار است: کودک بصورت فطری در سنین قبل از 7 سالگی خود را آقا و برتر دیگران می بیند. از این رو امر و نهی مستقیم و درخواست صریح و یا همراه با تهدید در او کارگر نیست. طبیعت کودک در چنین سال هایی اقتضا می کند که در مقابل خواسته بزرگترِ خود نافرمانی کند و خود را در این نافرمانی و سرپیچی محقّ انگارد، یا به تعبیر صحیح تر، برای دیگران حقّ امر و نهی قائل نباشد و همیشه خود را نسبت به دیگران برتر و بزرگ تر احساس کند. لذا انتظار تبعیت و حرف شنوی از کودکان زیر هفت سال بیهوده است.

 

پدران و مادران چنانچه انجام یا ترک عملی را از کودک، لازم می بینند باید خود را در مقام بنده او قرار دهند و آن چنان که عبدی از مولای خود تقاضا و خواهش می کند با زبان ملایم و از موضع پایین در مقابلش به تمنّا نشینند، و او را به انجام خواسته خود راضی نمایند. سیادت کودک که در این روایت شریف مذکور است با روحیه اطاعت و حرف شنوی سازگار نیست، کمال کودک در آن است که تحت اطاعت دیگران قرار نگیرد و امر و نهی دیگران را تحمّل نکند. به همین نحو، چنانچه اولیا به قصد آزمایش یا آموزش از کودک سوءالی می پرسند و یا او را در معرض مشاوره قرار می دهند باید لحن بیان سوال را به گونه سوال عبد از مولی، تنظیم نمایند تا کودک، متوجه مقصود اصلی او نباشد و همیشه احساس شخصیت و بزرگ منشی کرده، و دیگران را به خود محتاج بیند.

 

بنابراین روّیه اصلی و سیره غالب اطرافیان کودک نسبت به او باید بر مبنای سیادت و امارت او تنظیم گردد و خلاف این اصل جز در موارد استثنایی و نادر، آن هم بنابر مصالح راجح، جاری نگردد. همین کودک بر اثر تحوّل روحی که در دوران انتقال از کودکی در وجودش رخ می دهد، در هفت سال دوّم زندگی، خود را بنده و زیردست دیگران و در مقام اطاعت و فرمان برداری احساس می کند. نونهال 7 تا 14 ساله، پذیرای هر گونه امر و نهی و فرمان و حکمی از ناحیه بزرگترها می باشد و کمال او در اطاعت و فرمان برداری و اجرای بی چون وچرای اوامر آنها است. این شرایط روحی جدید، زمینه را برای تربیت مستقیم و صریح او آماده نموده و نظارت مربیان را در تعلیم و تأدیب مستقیم او می طلبد.

 

لذا بر اولیا لازم است چنانچه مطلب مهم و سرنوشت سازی را برای فرزند خود تدارک دیده و قصد درخواست از او را دارند، مقدّمات عقلی و توجیه منطقی آن را در اختیار او قرار ندهند و رأی خویش را در معرض مشاوره، چون و چرا و نقد او نگذارند و صریح و قاطع امر خود را صادر نمایند. زیرا کودک در چنین شرایطی قابلیت فهم کامل استدلال را نداشته و با مناقشات سطحی زمینه را برای فرار از انقیاد و اطاعت فراهم می آورد. با این توضیح، رویه اصلی و روش غالب کودک در برخورد با بزرگترها در دوران عبودیت، باید بر مبنای احترام و اطاعت و انقیاد کامل و اجرای بی قید و بند فرامین باشد و خلاف این اصل جز در موارد استثنایی پذیرفته نیست. یکی از اموری که درباره تربیت کودک قابل توجه و حائز اهمیت است، نظارت والدین به کودک و کنترل اعمال و رفتار اوست، به یقین مربّی باید از روحیات و اخلاق کودک آگاه بوده، اعمال و کردار او را زیر نظر داشته باشد، تا برخوردهای خود را متناسب با شرایط او تنظیم نماید. اصلِ داشتن نظارت، بدون شک برای تربیت لازم است، سخن در میزان و شیوه های آن است.

 

نظارت اولیا به کودک در چنین شرایطی، باید به صورت نظارت عبد بر مولی طراحی شود، یعنی چنین وانمود شود که از دیدن اعمال و رفتار او اراده کارآموزی شده و یا قصد تحسین و تشویق داریم. اگر کودک، خود اجازه نظارت به اولیا ندهد و یا از ورود آنها منع نماید، امر او مطاع و لازم الاجرا است و باید از شیوه های غیرمستقیم دیگر استفاده شود و به هر حال ملاک اصلی، در برخورد با کودک آن است که کودک خود را تحت کنترل و زیر ذرّه بین احساس نکند و محدود نبیند. بی توجهی پدرو مادر به کودک ونوجوان درخانه سبب بی قانونی درزندگی وجامعه میشود واو معنای قانون وآداب را نخواهد فهمید. بیشتر انحرافات فکری و جنسی و آسیب های اجتماعی آنان به جهت نداشتن تربیت واصول شخصیتی است.

 

3-در زمینه تربیت کتابهای زیادی نوشته شده که اصول تربیتی را به صورت تحلیلی و مستند بیان کرده اند که باید مطالعه شود. دراین زمینه به منابع زیر مراجعه نمایید: 1-کتاب تربیت فرزند نوشته دکتر علی قائمی 2-نظام خانواده در اسلام تالیف استاد انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه