انسان موجودي است مرکّب از تن و روان، و عقل و در اثر اين ترکيب، فطرت او در جستجوي سعادت مادّي و معنوي و رسيدن به کمال مقصود از هستي خويش است و از طرفي حيات هر فردي از افراد انسان دو بُعد دارد فردي و اجتماعي، مانند هر عضوي از اعضاي بدن که گذشته از زندگاني خاصِّ به خود، تأثير و تأثّر متقابل با بقية اعضا دارد از اين رو انسان نيازمند برنامهاي است که تضمين کنندة سعادت مادّي و معنوي و حيات طيبة فردي و اجتماعي او باشد و چنين برنامهاي دين حق است که احتياج به آن ضرورت فطرت انسان است.
فطرت اولیه انسان پاک و پاکیزه آفریده شده است و میل و گرایش به توحید و خداپرستی دارد و به تکالیف شرعی علاقه مند است، اما بر اثر معاشرتها و رفاقت و عوامل ارادی و غیر ارادی و خواسته و ناخواسته روبه تیرگی می رود و از نور او کاسته می شود و به همین دلیل نسبت به انجام فرائض دینی و شعائر الهی کم رنگ می گردد، اما براثر یک موعظه یا یک حادثه بیدار کننده و هشدار دهنده دوباره به خود می آید و راه و مسیر اشتباه خود را عوض می کند و یا توبه می کند و این همان رجوع دوباره به فطرت پاک خویشتن است.
فطرت انسان پاک و بدور از پلیدیها آفریده شده است و میل به صفات پسندیده دارد و اگر انسان در مدار تربیت دینی وقرآن و اهل بیت قرار گیرد می تواند صفات نیکوی اخلاقی را در وجود تثبیت نماید اما خود خواهی ها و غرورهای نابجا و معاشرت ها و رفاقت ها و تربیت های ناسالم انسان را از فطرت پاکش دور می سازد و زمینه رشد صفات و اخلاق نکوهیده را در وجودش فراهم می سازد بداخلاقی را با اخلاق پسندیده می توان جایگزین کرد باید معصیت و نافرمانی حق را کنار بگذارد و لباس اطاعت و بندگی به تن نماید با ممارست و تمرین و محاسبه و مراقبه می تواند خود را به تربیت دینی آراسته کند و بدون تردید رستگاری با کسانی است خود را از صفات ناپسند پاکیزه سازند چنانکه قرآن می فرماید :قد افلح من زکیها و قد خاب من دسها
منبع : پایگاه عرفان