قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شناخت خیر و شر

 بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

آیاتی از قرآن در سخنان حضرت زهرا(س)

وجود مبارک صدیقه‌کبری(س) در سخن مهمی که در سه قطعه است، در یک قطعه‌اش می-فرمایند: ارتباط با قرآن محبوب من است. ایشان در دو سخنرانی‌ای که داشتند، یکی در مسجد همان چند روزه بعد از درگذشت پیغمبر(ص) و یکی هم در خانه در هر دو سخنرانی کراراً به کتاب خدا تکیه کردند و آیاتی را از قرآن مجید در هر دو سخنرانی به کار گرفتند. لازم است با توجه به آن فرمایش‌شان که فرمودند: ارتباط با قرآن محبوب من است و با توجه به فرمایشات-شان درباره‌ی قرآن در هر دو سخنرانی، من شروع برنامه را با قرآن مجید قرار دهم. برنامه‌ی درباره‌ی قرآن را هم از همسر با کرامت‌شان وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) قطعه‌ی نابی را برایتان عرض می‌کنم، این قطعه در پنج قسمت است و این پنج قسمت هم پنج حقیقت است که امیرالمؤمنین(ع) در رابطه‌ با قرآن از پروردگار عالم درخواست کرده و حالت دعایی دارد ولی غیر حالت دعایی و متن آن در حقیقت راهنمایی به پنج واقعیت است که اگر کسی بخواهد خیر دنیا و آخرتش تأمین شود باید اتصال به این پنج حقیقت پیدا کند.
 حالا چرا امیرالمؤمنین(ع) در کنار قرآن مجید دعا کرده است؟ علتش این است که هیچ خیری جز با کمک پروردگار، با عنایت و لطف خداوند مهربان طلوع نمی‌کند. از قدیم هم بین پدران و مادران ما این حرف زده می‌شد که اگر خدا نخواهد انجام نمی‌گیرد و اگر خدا بخواهد انجام می-گیرد، البته پروردگار عالم غیر از خیر برای بندگانش نمی‌خواهد، اگر در چهارچوب زندگی بندگانش شری وجود دارد، آن شر کار خدا نیست و ربطی به پروردگار عالم ندارد، برای همین مسأله دو آیه‌ی قرآن برایتان بخوانم که از وجود مقدس پروردگار غیر از خیر صادر نمی‌شود و هر شری که رخ نشان می‌دهد کاری به پروردگار ندارد و مربوط به خود انسان است.

 

-آیه اول

 آیه‌ی اول که بیشتر مردم هم این آیه را حفظ هستند و قبلاً هم در مساجد بین دو نماز خوانده می-شد که شروع آیه با این جمله است: «قُلِ اَللّٰهُمَّ مٰالِكَ اَلْمُلْكِ» ﴿آل عمران ، 26﴾ و آخر آیه می‌فرماید: «بِيَدِكَ اَلْخَيْرُ» ﴿آل عمران ، 26﴾ آن که مربوط به پروردگار است در این عالم هستی فقط خیر است و اصلاً خدا شر ندارد، معنی هم ندارد ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمال است و غنی است شر داشته باشد، اصلاً معنی ندارد که چنین وجودی شر داشته باشد، امکان ندارد یعنی بر وجود مقدس او ممتنع است، شر امتناع ذاتی هم دارد. به عبارت ساده‌تر پروردگار خالق شر نیست.


دیدن زیبایی‌ها با بهم‌نریختن مسائل

 شیخ محمود شبستری عالمی بود قابل قبول، اهل فلسفه، حکمت و رشته‌هایِ دیگرِ دانش بود، چهل سالش هم بود از دنیا رفت، جوان بود ولی در بین تألیفاتش، چند کتاب دارد که من بعضی-هایشان را دارم، چشم و چراغ تألیفاتش گلشن راز است (اسم کتابش است). از خراسان به شبستر (در چند قرن قبل) بزرگواری سوالاتی از شیخ محمود کرده و سوالات خیلی جالبی است، شیخ در دو، سه روز، بیشتر هم نه! در جواب سوالات آن مرد خراسانی، هزار خط شعرِ عالمانه گفته است. بخش بخش هم هست، برای هر سوالی پانزده، بیست یا سی خط جواب داده است. گلشن راز بیتی دارد -گلشن راز با اینکه شعر است ولی چون خیلی عالمانه است تا به الان چند دانشمند معروف به این کتاب شرح زدند، شرح‌های مفصل که یک شرحش که چاپ جدید است حدود هشتصد صفحه است! با اینکه اصل خود گلشن راز چهل، پنجاه صفحه بیشتر نیست؛ یعنی معلوم است که چقدر علم در این هزار خط شعر موج می‌زند!- یک خطش این است -که شاهد بر همین مطالب ابتدای منبر است- که قرآن مجید می‌فرماید: خیر فقط به دست خداست و هر چه از او صادر می‌شود خیر است، امکان صدور شر از پروردگار نیست، چون شر برای کسی است که کمبود دارد یا ظالم، نفهم و جاهل است و یا عشق به ستم دارد و هیچ‌کدام هم در پروردگار نیست.

 

-شناخت خداوند با دعای جوشن‌کبیر

 اگر ما راحت بخواهیم بفهمیم که پروردگار کیست، چند روزی وقت بگذاریم و با دقت دعای جوشن کبیر را بفهمیم، شناسنامه‌ی پروردگار دعای جوشن کبیر است، همه‌اش خیر است؛ یعنی هزار صفت پروردگار در این دعاست که البته همه‌اش هم این نیست و هزارتای دیگر از صفات کمالش فقط به انبیا تعلیم داده شده که پیش آنها بوده و آنها هم که از دنیا رفتند، هزارتای دیگر صفت کمالیه دارد که پیش خودش است و آن را اصلاً به کسی خبر نداده است، حالا چرایش را ما نمی‌دانیم! او حکیم است و حکیم عَلَی الاِطلاق هم هست، اراده‌اش تعلق گرفت تا هزارتا از صفاتش بین همه پخش شود، هزارتایش فقط پیش انبیا باشد و هزارتایش هم به عنوان اسرار پیش خودش باشد، که البته هیچ کدام از اینها هم عدد، نهایت و حدود ندارد، ولی خب اگر کسی بخواهد دنبال اسما الهی برود و اگر اهل حال و دل باشد، اسامی وجود مقدس او را در کل عالم هستی می‌تواند ببیند، اگر اهلش باشد، اگر فقط تماشاگر در و دیوار، خانه، مغازه و آشپزخانه نباشد! آنهایی که اهلش هستند اسما او را -حالا آنهایی که برای ما روشن است مانند دعای جوشن یا آنهایی که در قرآن است- این‌ها را می‌تواند در کل عالم با سیر فکری و قلبی ببیند که در دعای کمیل هم امیرالمؤمنین(ع) اعلام کرده است: «وَ بِأَسمَائِک الَّتِی مَلَأَت أَرکانَ کلِّ شَیء» و به آن نامه‌هایی که رکن‌ها و پایه‌های کل شی را پر کرده است، ولی فکر خیلی بالا، قلب خیلی پاک و نظری باز و مثبت می‌خواهد که این اسما الله را در ستون‌های وجود همه‌ی موجودات ببیند.

 

شیخ درباره‌ی خیر بودن خدا در یک خط از این هزار خط می‌گوید:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست،اگر در فکرت آن را بهم نریزی.
اگر آدم مسائل را بهم بریزد بد می‌بیند، زیبا و خوب نمی‌بیند، اما اگر با فکر مستقیم ببیند زیبا می‌بیند، چون در قرآن هم می‌خوانیم: «اَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» ﴿السجده ، 7﴾ این خیلی آیه‌ی عجیبی است! نازیبایی در عالم خلقت وجود ندارد، ولی ما وقتی فکرمان بهم می‌ریزد می‌گوییم: این خوشگل است، این بدگِل است، این زیباست، این نازیباست! ولی اگر با چشم خود پروردگار جهان را نگاه کنیم همه‌اش زیباست.
مرحوم الهی قمشه‌ای هم در یک خط شعرِ یکی از غزل‌هایش تقریباً شبیه شیخ محمود این بیان را دارد، می‌فرماید: 
گیتی و خوبانِ آن در نظر آیینه‌ایست// دیده ندید اندر آن جز رخ زیبای دوست
می‌گوید همه چیز زیباست! مرحوم الهی می‌فرماید: آدم در این آینه‌ی عالم نگاه می‌کند زیبایی خود پروردگار را می‌بیند.
 خب ما فکرمان یک طرفه شود که صادر از پروردگار فقط خیر است و شر صادر نمی‌شود، چرا؟ چون در حریم مقدس او زمینه‌ی صدور شر وجود ندارد.
حالا ممکن است ما خیلی چیزها را شر ببینیم، آن برای بهم خوردگی فکر ماست وَ اِلّا اصالتاً شری دیده نمی‌شود، بدبینی نسبت به عالم برای آدم‌های بی‌دین است، برای آدم‌های بدفکر است. قدیم‌ها هم در ایران می‌گفتند: هر چه هست زیر سر این چرخ و فلک است، الهی از کار بیفتی! خداوند متعال هم معطل نفرین اینها نبود که چرخ فلک را از کار بیندازد چون چرخ و فلک کلش حسن است، یا دنیا این است و آن است و چیست و خاک بر سر دنیا و خراب بشوی ای دنیا! اینها برای انحراف فکری است وَ الّا همین دنیا را شما به امیرالمؤمنین(ع) بگو: برایم بیان کن که این دنیا چیست. در نهج البلاغه از حضرت در باب حکمت‌ها نقل است: «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ» در این دنیا اصلاً زیبا‌تر از این هم چیزی می-شود دید؟ امیرالمؤمنین(ع) بخشی از زیبایی‌های دنیا را در این فراز‌ها توضیح می‌دهند و بخشیش را، همه‌اش را نه! اگر بنا بود همه‌اش را توضیح بدهد به همین زیبایی توضیح می‌داد، این دنیا چشمی صحیح‌بین می‌خواهد وَ الّا اگر چشم مشکل داشته باشد نازیبایی زیاد می‌بیند.

 

دو نیم دیدن ماه و پرِ کاه

جلال‌الدین در این دیوانش نقل می‌کند و می‌گوید: شخصی روی پشت بام بود. هوا هم خوب و صاف بود و ماه هم شب چهارده بود، با شگفتی و تعجب می‌گفت: ماه نصف شده! ولی ماه نصف نبود، بدر کامل بود ولی او مُصِّر بود و می‌گفت: عجب! امشب ماه دو نیمه شده است، بعد شخصِ واردی داشت از کنار خانه‌اش رد می‌شد، گفت: این صاحبخانه چه دارد می‌گوید؟ چرا این‌قدر اشتباه حرف می‌زند؟ چرا نادرست حرف می‌زند؟ در زد و به خانواده‌ی آن آقا گفت: این مردتان خیلی اشتباه‌کار است! گفتند: نمی‌دانیم، مُصِّر است که امشب ماه دو نصف است، آن مرد بالا آمد و گفت: این دوتا چشمانت را به من نشان بده من ببینم چه شده است، بعد دید یک پر کاه بسیار ریزی روی چشمش افتاده و با این پلک‌بهم زدن‌ها کنار نرفته است، آرام این پر کاه نازک را گرفت و از روی چشم بیرون کشید و به او گفت: حالا ماه دو نصف است؟ گفت: نه، ماه تمام است، گفت: چشم تو بیمار بود، فکر تو منحرف بود، روحیه‌ی تو خراب بود، وَ الّا اگر آدم سالم نگاه کند کل خیر است.

 

میزان بودن چشم برای دیدن خیر

برای خیر بودنِ کل هم دلیل هست، دلیلش همین آیه‌ی قرآن است: «اَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» ﴿السجده ، 7﴾ اگر آدم با چشم امیرالمؤمنین(ع) نگاه کند دنیا همان است که شنیدید. ایشان نزدیک ده جمله بیان کرده است که دنیا چیست، همه‌اش زیبایی است. اگر با چشم زینب کبری(س) به عالم نظر شود ما هم فریادمان از شوق بلند می‌شود: «ما رَأَیتُ اِلّا جَمُیلا»، اگر با آن چشم نگاه شود.
عیسی بن مریم جمله‌ی زیبایی دارد، می‌گوید: خوشمزه‌ترین غذا را بپز، -حالا هر چه هست- خوشمزه‌ترین غذا را پیش مریضی بگذار و به او بگو سه، چهار قاشق بخور برایت خوب است، می‌گوید اشتها ندارم، می‌گویی خب حالا دو، سه‌ قاشق به زور بخور تا ضعف بدنت را جبران کند. یک قاشقش را داخل دهانش می‌گذارد و چهره‌اش درهم کشیده می‌شود و می‌گوید: این زهرمار را برای چه دارید به من می‌دهید؟ مسیح می‌فرماید: این زهرمار است؟ یا اشتهای مریض بهم خورده و یا اشتهای مریض منحرف شده است، وَ الّا همین غذا را به بچه‌ی کوچک بده که خیلی چیزی حالی‌اش نیست، یک قاشقش را می‌خورد و می‌گوید: همه‌اش برای من! او اشتهایش میزان است.
اگر چشم، فکر و روحیه میزان باشد، همه چیز را خیر می‌بیند، چون پروردگار «بِیَدِکَ الخَیر» است و چون وجود مقدس او کاملِ بینهایت است امکان صدور شر از او وجود ندارد.


 
پرونده‌ی وجود شر

حالا سراغ شر بیاییم که شر از کجا پدید می‌آید؛ حالا نهایتاً در چهارچوب زندگی خودمان ببینیم، دیگر سراغ موجودات نرویم چون آنجا شری وجود ندارد، ما برای موجودات شر می‌سازیم، وَ الّا اصالتاً موجودات شر ندارند؛ عقرب اصالتاً هیچ شری ندارد، حالا از قدیم چهارنفر آمدند چوب داخل لانه عقرب کردند و بیرون پریده و آن‌ها را گزیده و می‌گویند: عجب موجود شری است! خب اگر با او کاری نداشتی که شر نداشت، یا این مار موجود شری است و یا چیزهای دیگر. آنجا هم در پرونده‌ی این نوع موجودات فلاسفه حرف‌های زیادی زدند که نیازی نیست من سراغ آن حرف‌هایشان بروم، هم به صورت درس در قم خواندم و هم مطالعه کردم، آنها هم نظری درباره‌ی شرور در عالم دارند که حالا نهایتاً در یک جمله می‌گویند: شر قابل تعریف نیست و عدم الخیر است، اینطوری خودشان را قانع کردند.
 اما حالا در محدوده‌ی زندگی خودمان از زمانی که در رحم مادر بودیم گیرنده‌ی خیر بودیم تا به الان؛ یعنی وقتی جنین بودیم هر چه از وجود مادر و از جفتی که بین ما و مادر بود گرفتیم فقط خیر بوده است، به دنیا آمدن‌مان یقیناً خیر بوده چون اگر بگوییم کاش که به دنیا نیامده بودیم این تقریباً عمقش تهمت زدن به پروردگار است که این چه اشتباهی بوده کردی و ما را به دنیا آوردی! اینطوری اگر نگاه کنیم سر از کفر درمی‌آوریم، اما درست نگاه کنیم عالم، حکیم، خبیر و لطیف در به دنیا آوردن ما کارش صددرصد خیر بوده است، حالا گر اینجا نفهمم در قیامت می-فهمم که آمدنم عجب خیری بوده است. در آن دو ساله هم هر چه از سینه‌ی مادر گرفتیم و مکیدیم خیر بوده است، بعد از آن هر چه به ما غذا دادند که بزرگ شویم آن هم خیر بوده است، عاطفه‌ی مادر و محبت پدر خیر بود، جان کندن پدر در بیرون برای تأمین زندگی ما خیر بود، تا حالا همه چیز خیر بود اگر درست نگاه کنیم، اگر با چشم انبیا نگاه کنیم خیر بوده است.

 

-آیه‌ی دوم

این طرف شری وجود ندارد که آن یک آیه‌‌ از سوره‌ی آل عمران بود، در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «مٰا أَصٰابَكَ»﴿النساء، 79﴾ این آیه‌ی خیلی فوق العاده‌ای است، اگر ما بعضی از این آیات قرآن همیشه در نظرمان باشد خیلی زندگی راحتی داریم، اگر باشد! «مٰا أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ» ﴿النساء، 79﴾ هر چه خوبی به تو می‌رسد آدرسش این است «مِنَ اَللّٰهِ» هر چه خوبی می‌رسد؛ یعنی آن‌هایی که عقل، دین، فطرت و طبع صحیح خوب می‌داند این آدرسش است که قرآن دارد می‌گوید «مٰا أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ» ﴿النساء، 79﴾ این پرونده‌ی خوبی‌ها که همه‌اش از جانب من است، و اما شرور؛ آن‌هایی که واقعاً شر است یعنی زیان دارد «وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ» ﴿النساء، 79﴾ هر چه که به تو بی‌استثنا شر و زیان می‌رسد «فَمِنْ نَفْسِكَ» ﴿النساء، 79﴾ آدرسش خودت هستی، این متن قرآن است. اینجاست که اگر من با قرآن آشنا باشم و شرهایی که به من می‌رسد را نگاه کنم اصلاً گله‌مند از پروردگار نمی‌شوم چون طبق آیه خیر آدرسش خداست و شر آدرسش خودت هستی، پس این شر از کجا آمده؟ می‌گوید: از خودت «مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» ﴿النساء، 79﴾ عجب آیه‌ای است، اصلاً در دهان آدم نسبت به خدا بسته می‌شود که نعوذ بالله حرف بی‌ربطی در سختی‌ها و ضررها و مشکلات به خدا نزنم، خب این یک نوع شر است که آدرس تولیدش خودم هست.


این کل حرف نیست، شرهایی هم هست که از دیگران به من می‌رسد؛ یعنی شخصی باعث رنج، ضربه خوردن به من و رنج بدنی من می‌شود، اینجا این پرونده هم دو مرحله دارد؛ آن کسی که به من دارد ضرر می‌زند دارد معصیت خدا را می‌کند و منی که دارم بی‌گناه ضرر می‌کشم، پروردگار در قرآن می‌گوید: ضررت را یا در دنیا و یا در آخرت جبران می‌کنم، پس ضرری به تو نرسیده است. اینجا هم سعدی یک خط شعر زیبا دارد که می‌گوید:
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد// بر گردن او بماند و از ما بگذشت
حالا من دردم تمام شد، یا ضرر مالیم جبران شد ولی گناه این شر گردن شرزننده ماند، که حالا آیا او به توبه‌ی واقعی برسد یا نرسد.
 پس امشب در همین بحث کوتاه ما با خیلی از حقایق آشنا شدیم؛ چه حقایق الهیه و چه حقایق مربوط به هستی، چه مسأله‌ی خیر و چه مسأله‌ی شر که دوتا آدرس دارد. انبیا هم ضربه‌ی مالی دیدند، ضربه‌ی بدنی دیدند ضربه‌ی اجتماعی دیدند و تهمت خوردند ولی همه را پای خدا گذاشتند، بهره، ثواب و پاداش بردند.

 

ثبت ظلم در برابر نگاه خداوند

امام حسین(ع) جمله‌ای دارند که فقط در شهادت بچه‌ی شش ماهه فرمودند! کنار بدن‌های دیگر هر کدام چیز خاصی گفتند ولی نسبت به شهادت علی اصغر(ع) حضرت فرمودند: راحتم که آنچه اتفاق افتاد در برابر نگاه تو اتفاق افتاد، نگاه حکیمانه‌ی تو که کشتن بچه را ظلم سنگین برای دشمن ثبت کردی و اجر قیامتیِ همین شهادت را برای من ثبت کردی.

به خاطر وابستگی شدید حضرت صدیقه(س) به قرآن عرض کردم چند شب را با خواست خدا وارد مباحث قرآنی می‌شویم که حالا امشب یک مبحثش بود؛ آنچه از خدا صادر می‌شود خیر است، جای شکر دارد و آنچه شر است یا صادر از خودم است که قرآن می‌گوید: «وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» ﴿النساء، 79﴾ یا نه، از آدم‌های منحرف و کم ظرفیت به من می‌رسد که برای او گناه و برای من هم پاداش و قابل جبران هم هست.

 

حکمت از دست دادن بعضی موارد

اگر چیزی را از دستت گرفتند، این هم آیه‌ی عجیبی است: «عَسَی رَبُّنَاَ أَن یُبدِلَنَا خَیرًا» منتظر باش که خدا بهتر از آن چیزی که از دستت گرفتند برایت بیاورد، و این در دنیا زیاد اتفاق افتاده که چیزهایی را از عباد خدا گرفتند و خدا بهترش را نصیبشان کرده است. گاهی هم خود پروردگار از آدم می‌گیرد که به مصلحت انسان است، این هم در قرآن است که به نظر من واقعاً بحث عجیب و غریبی است.
 وقتی که آن بچه‌ی هفت هشت ساله به دست آن عالم زمانِ موسی(ع) کشته شد، موسی(ع) از کوره در رفت، طبق قرآن گفت: «أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً» ﴿الكهف ، 74﴾ گفت: تو چرا بچه‌ی بی‌گناه را کشتی؟ عالم به موسی(ع) گفت: من که اول کار به تو گفتم تو طاقت کارهای من را نداری! موسی(ع) گفت: نه نه! طاقت می‌آورم، ایرادی ندارد، ولی بعد از تمام شدن آن سه‌ جریان که در سوره‌ی کهف است، آن مردِ عالم، فلسفه‌ی هر سه کار را بیان کرد؛ یکی هم کشتن آن بچه بود که گفت: موسی! من خودم بچه را نکشتم، به امر پروردگار کشتم، خدا هم ظلمی نکرده چون تصرف در مال غیر که نکرده است، بچه را خودش آفریده بود و حالا به من گفت در همین سن او را به آخرت بفرست، کار خود خدا بود، موسی(ع) پرسید: چرا؟ عالم در جواب گفت: برای اینکه پروردگار عالم به من خبر داد این بچه اگر بزرگ شود از آن بی‌دین‌های درجه‌ی یک می-شود، پدر و مادر این بچه دو آدم شایسته هستند، حیفم می‌آید که این بچه بعداً به دین پدر و مادرش ضربه بزند، خداوند او را کشت. امام صادق(ع) می‌گوید: بعد از آن بچه خدا به این پدر و مادر دختری داد که جای خالی آن پسر را پر کند، اما این دختر کجا آن پسر کجا! امام صادق(ع) می‌گوید: دختر بزرگ شد و ازدواج کرد و از نسل این دختر هفتاد پیغمبر به وجود آمد!
 گاهی خدا چیزی از آدم می‌گیرد ولی به جایش غوغایی می‌کند در خیری که به انسان می‌دهد. ما همیشه باید چند آیه‌ی قرآن در نظرمان باشد که خیلی راحت و شاد زندگی کنیم.

 

روضه‌ی حضرت‌علی‌اصغر(ع)

کوفیان این قصد جنگیدن نداشت// این گلوی تشنه ببریدن نداشت
لاله‌چینان دست‌تان ببریده باد// غنچه‌ی پژمرده‌ام چیدن نداشت
اینکه با من سوی میدان آمده// نیتی جز آب نوشیدن نداشت
با سه شعبه غرق خونش کرده‌اید// آنکه حتی تاب بوسیدن نداشت
گریه‌ام دیدید و خندیدید وای// کشتن شش ماهه خندیدن نداشت
دست من بستید و پای افشان شدید// صید کوچک پای کوبیدن نداشت
از چه دادیدش نشان یکدیگر// شیرخوار غرق خون دیدن نداشت
وقتی داشت بدن خون‌آلود بچه را داخل قبر می‌گذاشت در حالی که دفنش را خبر نداده بود، اما دید صدای رباب دارد می‌آید:
مچین خشت لحد تا من بیایم// تماشای رخ اصغر نمایم. 

 

تهران حسینیه سیدالشهدا (ع) جمادی الثانی 1441 جلسه‌ی اول

  • خیر و شر
  • خیر
  • شناخت خداوند
  • به وجود آمدن شر
  • زیبایی دنیا
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه