قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سعي صفا و مروه

در مسأله سعي صفا و مروه که از شعائر الهي است و از ارکان حج و بسي عبرت آموز، لازم است به مسائلي مهم اشاره شود:

1 ـ امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: از آنجا که حضرت آدم که  از جانب حق به مقام اصطفا رسيد، به اين قطعه از کوه هبوط کرد. نام اين کوه به مناسبت مقام آدم، صفا ناميده شد و چون حوا که مقام زينت و مرأة بودن داشت، به آن کوه ديگر هبوط کرد، نام آن کوه مروه گذاشته شد. چون ابراهيم هاجر و اسماعيل را در آن وادي لم يزرع در حول و حوش حرم و جايگاه خانه قرار داد و خود به شام بازگشت، کودک شيرخواره به تشنگي سختي مبتلا شد، هاجر که در ميان زنان زمان نمونه ايمان و اخلاص و فداکاري و تسليم به حق بود، براي نجات طفل، نه تنها به خاطر مهرمادري بلکه براي خدا، بر کوه صفا ايستاد و فرياد زد: آيا در اينجا انيس و مونس هست؟ چون جوابي نشنيد به کوه مروه رفت و به همان صورت داد خواهي نمود و بي جواب ماند. اين برنامه را هفت بار تکرار کرد، در اين وقت امين وحي در برابر او ظاهر شد و گفت: کيستي؟

جواب داد: مادرِ فرزند ابراهيم. امين الهي به او گفت: شما را به که سپرده اند؟

گفت: اين مطلب تو را به وقت مراجعت ابراهيم از ابراهيم پرسيدم آن پيامبر بزرگوار فرمود: من شما را به خدا سپردم. جبرئيل گفت: به حق شما را به کسي سپرده که در تمام امور کفايتتان مي کند. در آن وقت کودک با پاشنه پا از شدت تشنگي زمين را کاوش مي کرد که ناگهان چشمه پرآبي از زير پاي او جاري شد.

اين هفت بار رفت و آمد هاجر که منشأ و ريشه اي جز ايمان و اخلاص و حفظ کودک براي خدا و جلب رضايت حق نداشت، از جانب خدا به عنوان رکني از ارکان حج و شعاري از شعائر خدا قرار داده شد تا زائران خانه محبوب، خالص و مخلص آن وادي پرنور را هفت بار رفت و آمد کنند و روح خود را همانند روحِ هاجر از زنگ کدورتها بشويند. آري سعي صفا و مروه از طرفي ارج نهادن به مقام ايمان و اخلاص آن زن با کرامت است. از جهت ديگر اطاعت از فرمان حضرت حق است در تعظيم شعائر او و از  باب ديگر، سعي در تصفيه نفس و تحقق توبه، و توسل به مقام حضرت رب و ياد آور محشر کبري و قيامت عظمي و تردد مردم در آن صحنه هول انگيز براي به دست آوردن راه نجات، و جلب شفاعت شفيعان روز جزاست.

3 ـ با سعي صفا و مروه که در خطّي مستقيم و راهي راست انجام مي گيرد، انسان به مقصدي از مقاصد حقه، که اتمام عمره تمتع يا عمره مفرده تا حج تمتع است، مي رسد و به اين معناي آموزنده متوجه مي گردد که: راه رسيدن به نتايج مثبت و خير دنيا و آخرت و جلب خوشنودي محبوب و به دست آوردن جنّات و رضوان حق، فقط و فقط حرکت در صراط مستقيم است، که از هرگونه کجي و اعوجاج بدور است. صراط مستقيم حق، قرآن و مجموعه روايات صحيحه اي است که از اهل بيت(عليه السلام) رسيده; صراطي که شياطين انسي و جنّي انحراف انسان از آن را هدف قرار داده اند صراطي که راه همه انبيا و اوليا و راه کمال و استکمال بشر است. و راهي است که همه استعدادهاي آدمي در آن به رشد مي رسد و از انسان منبعي از کمالات و خير به وجود مي آورد. صراط مستقيم راهي است که نتيجه حرکت در آن،  لقاء الله ورسيدن به بهشت عنبر سرشت و عامل همنشيني با انبيا و صدّيقين و شهدا و صالحين در عالم آخرت است. تعالي روح، رشد عقل، ظهور مايه هاي انساني، طلوع اخلاق حسنه، پديد آمدن عمل صالح، همه و همه محصول حرکت در صراط مستقيم است، که سعي صفا و مروه در آن جادّه مستقيم که حرکتي الهي است و هروله در آن نشان و علامت فرار از شيطان است; شيطاني که در آن مسعي در برابر ابراهيم قرار گرفت و امين وحي حمله به او را به ابراهيم دستور داد و او در برابر حرکت تند ابراهيم فرار کرد، گوشه اي است از صراط کلي و جهتي است براي توجه انسان از صراط صغير به صراط کبير. در تردد در سعي صفا و مروه بايد تردّد در حريم و درگاه و پيشگاه سلطان هستي را به اميد عطاء و بخشش او در نظر گرفت و بادلي پر از يقين متوجه عنايت آن حضرت بود که جنابش در کرم و لطف و محبت و عنايت و رحمت و غفران نهايت و حدّ ندارد و محال است گدايي که به اميد لطف صاحبخانه به در آن خانه رفت و آمد کند نا اميد باز گردد.

4 ـ گرچه بسياري از حقايق مبتني بر عدد هفت است; ايام هفته، هفت آسمان، هفت زمين، هفت منزل سلوک، هفت شهر عشق، هفت دور طواف، هفت مرتبه سعي صفا و مروه، هفت بار جمره و هفت دوزخ، ولي فلسفه ابتناي اين حقايق بر ما آنطوري که بايد روشن نيست. شايد هفت بار سعي صفا و مروه اگر با خلوص نيت و اخلاص حال و توجه به محبوب انجام گيرد، که تعظيم شعار دوست با آن هفت مرتبه تحقق پيداکند، از باب رحمت و لطف حضرت او سبب نجات از هفت طبقه دوزخ با قبول توبه انسان در پيشگاه او شود، که اگر فلسفه و حکمت اين هفت مرتبه سعي صفا و مروه نجات از هفت دوزخ باشد، بهره اي بسيار عظيم که در ميان بهره هاي انسان کم نظير است نصيب آدمي شده، و اگر حکمت آن در صورت توجه به حقيقت سعي آزاد کردن چشم و گوش و زبان، و دست و شکم و شهوت و قدم از گناهان و معاصي باشد، و اينکه در مسعي براي پاک نگاه داشتن اين هفت عضو رئيسه جسم با خداوند مهربان پيمان بسته شود باز سودي درياوار از سعي صفا و مروه به انسان رسيده، و اگر فلسفه آن در هر مرتبه از سعي زدودنِ شهوت بي قيد و بند و دو ميوه تلخ آن حرص و بخل، و غضب و دو اثر جهنمي آن عجب و کبر، و هوا و

 

 

 

سه ثمره خطرناک آن کفر و بدعت و حسد باشد، عظيم ترين منفعت و سنگين ترين سود، که پاک شدن وجود از بدترين رذائل اخلاقي است براي انسان حاصل شده است. آري اگر زدوده شدن اين منابع شرّ و زيان و بباد دهنده خير دنيا و آخرت;

1 ـ شهوت

2 ـ حرص و بخل

3 ـ غضب

4 ـ عجب و کبر

5 ـ هوا

6 ـ کفر و بدعت

7 ـ حسد، اگر فلسفه سعي صفا و مروه و حکمت اين رکن عظيم و اين عمل الهي باشد، خوشا به حال انساني که موفق به اينگونه سعي صفا و مروه شود، که شايد تعظيم شعائر الهي که مايه در تقواي قلب دارد غير از اين نباشد. در آيه مربوط به صفا و مروه بيان شده که صفا و مروه بدون شک از شعائر الهي است و خداوند بزرگ نسبت به انجام دهنده اين عمل شاکر عليم است. " إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ  الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِيمٌ".

آري خداوند مهربان نسبت به کسي که همراه با سعي صفا و مروه شيطان را از خود فراري دهد، و کشتي وجود خويش را از هفت درياي عذاب جهنم با توبه و انابه واقعي به ساحل نجات برساند، و در همه امورش به اميد بخشش و عطاي سلطان هستي باشد، و تردّدي و رفت و آمدي جز به حريم حق نکند، و با هر مرتبه سعي، رذيلتي از رذايل بيان شده در سطور قبل را از خود دور کند، شاکر است، که شکر خدا از بنده اش، اعطاي اجر جزيل و ثواب جميل و رزق کريم است، و عبد بايد بداند که اعمال و دقايق اعمال و ظاهر و باطن اعمال در محضر حق حاضر، و خداوند نسبت به همه آنها بينا و آگاه است، اگر عمل به نحو حقيقت انجام گيرد به شکر حق از عبد متصل شود که: " فَإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِيمٌ".

5 ـ در آن زمان که شهر مکه، و بيت و مسجد، و مسعي و عرفات و مشعر و منا در اختيار بردگان شيطان بود، حرم و منطقه صفا و مروه را جايگاه بتان قرار داده بودند، پس از  مسأله حديبيه، رسول خدا با مشرکان مکه شرط کردند که در سال بعد از حديبيه راه را براي عمره مسلمانان باز بگذارند، چون براي عمره به مکه آمد دستور داد صفا و مروه را از لوث وجود بت ها پاک کنند، آنان بت ها را از صفا و مروه برداشتند، ولي پس از اتمام سعي، رسول خدا بلافاصله بت ها را در جايگاه خود نصب کردند، مردي از اصحاب به وقت خالي بودن صفا و مروه موفق به طواف نشده بود، چون به صفا آمد، صفا را آلوده به بت ها ديد به محضر رسول حق شکايت برد، در اين هنگام آيه شريفه إنّ الصّفا والمروة من شعائر الله نازل شد، و به آن مرد فهماندند که توجهي به ظاهر امر نداشته باش و خود را از سعي صفا و مروه به خاطر نصب چند بت محروم مکن، اگر در تاريخ اسلام آمده; بعضي از مسلمانان از سعي خودداري داشتند به اين خاطر بود، ولي خداوند مهربان آنان را توجه به حقيقت سعي که بسي منفعت دارد داد، و از مقيد کردن به ظاهر امور که مانعي بين انسان و حضرت حق است بر حذر داشت، که اگر چند بت بي جان و جاندار بخواهد مانع بين انسان و حق شود، آن انسان به حقيقت انسان نيست انسان کسي است که بتواند تمام قدرت و قوت خود را براي رفع موانع بين خود و حق به کار گيرد، که انسان خليفه خداست و قدرت کاملي براي دفع هوا و هوس و شکستن بت بي جان و جاندار را دارد، و مناسک حج براي نشان دادن استعداد و قدرت و قوت انسان به انسان است.

 


منبع : برگرفته از کتاب در بارگاه نور استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه