عرفان حلقه کیهانی در آموزه های خود مقابل قرآن کریم می ایستد و نمونه های بسیاری در این باره در کتاب عرفان کیهانی و انسان از منظری دیگر وجود دارد که در این باره به بحث عدم شناخت خداوند می توان اشاره کرد .
در اصل 59 اساسنامه عرفان كيهاني آمده:
“انسان نميتواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي. وانسان ميتواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي، شود و پس از اين مرحله است كه مشمول عشق الهي ميگردد“.[1]
و عدم شناخت خداوند مخالف صریح قرآن و کلام ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است.
از یک طرف قرآن کریم دستور به تدبر و تامل در آیات خود را می دهد به گونه ای که در چهل و هفت مورد دستور تعقل، هیجده مورد دستور تفکر و چهار مورد دستور تدبر داده است و از طرفی متکفل بیان اوصاف و اسمای الهی است، برای نمونه؛
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لاإِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّايُشْرِكُونَهُ وَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.[2]
او خدايى است كه معبودى جز او نيست، از پنهان و آشكار آگاهاست، و او رحمان و رحيم است.
او خدايى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك اصلى او است، از هر عيب منزه است، به كسى ستم نمى كند، به مؤمنان امنيت مى بخشد، و مراقب همه چيز است، او قدرتمندى است شكست ناپذير كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى كند، او شايسته بزرگى است. خداوند منزه است از آنچه شريك براى او قرار مى دهند.
ضمن آن که عقل نیز این صفات را برای خداوند اثبات می کند،به عنوان مثال ادله عقلی اثبات اقسام توحید _ از آن رو که به اثبات دسته ای از صفات سلبی یا ثبوتی خداوند باز می گردد_، نمونه ای از به کار بستن روش عقلی برای اثبات اوصاف الهی است. خواجه نصیر الدین طوسی در تجرید الاعتقاد از همین روش برای اثبات تفصیلی قسمتی از اوصاف ثبوتی و سلبی خداوند، استفاده می کند.[3]
اميرمؤمنان صلوات الله علیه درنهج البلاغه نیز می فرماید:
«لَمْ يُطْلِعِ العُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ معْرِفَتِه ».
عقول و خردها را بر كنه صفاتش آگاه نساخت و (با اين حال) آنها را از مقدار لازم معرفت و شناخت بازنداشته است.[4]
یعنی درست است که عقول توانایی تحدید صفات الهی را ندارند، اما اینطور هم نیست که اصلا به واسطه عقلش ناخته نشوند.
نويسنده در همان اصل 59 ميگويد:
“انسان نمي تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي.”[5]
عشق به معناي محبت شديد است. چگونه نميتوان عاشق خدا شد. اين مطلب با آيات قرآن سازگاري ندارد.
«يَاأيُّهَا الذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُب ِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ…».[6]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از آئين خود بازگردد (به خدا زيانى نمى رساند) خداوند در آينده جمعيتى را مى آورد، كه آنها را دوست دارد و آنها (نيز) او را دوست دارند….
آيه صريحتر ميفرمايد: «..وَالذِينَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلهِ…».[7]
آنها كه ايمان دارند عشق شان به خدا (از مشركان نسبت به معبودهاشان) شديدتر است.
سوء فهم و سوء استفاده از آیات قرآن
در عرفان حلقه تعدادی از آیات قرآن بکار رفته و از نظر معنایی سرنوشت درد ناکی پیدا کرده اند. آیاتی که از معنای اصلی تهی شده و به بهانه شهود و درک عملی معانی دیگری بر آنها تحمیل شده است. برای نمونه به دو آیه از متن اساس نامه به قلم طاهری و پیرزاده اشاره می کنم.
طاهری می نویسد: «دو نوع کلی اتصال به شبکه ی شعور کیهانی وجود دارد: الف. راه های فردی (ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکمْ): راه فردی راهی است که هیچ گونه تعریفی نداشته و در آن، شخص به واسطه ی اشتیاق بیش از حد خود، به شبکه ی شعور کیهانی اتصال پیدا نموده باشد. برای این گونه اتصال، وجود اشتیاق زایدالوصفی نیاز است.
ب. راه جمعی (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا): راه جمعی راهی است که در آن فرد در حلقه ی وحدت قرار می گیرد. این حلقه، مطابق شکل، سه عضو دارد: شعور کیهان، فرد متصل کننده و فرد متصل شونده.
با تشکیل حلقه، بلافاصله فیض الهی در آن به جریان افتاده، انجام کارهای مورد نظر در چارچوب این عرفان با تشکیل حلقه های مختلف تحقق می پذیرد. برای وارد شدن به این حلقه ها، وجود سه عضو – شبکه ی شعور کیهانی، فرد متصل کننده و فرد متصل شونده – کافی است. در این صورت عضو چهارم الله خواهد بود.» (عرفان کیهانی.ص82و83)
آیه ای که طاهری راه ارتباط فردی را به آن استناد می دهد، به طور کامل این است: «وَ قالَ رَبُّکمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکمْ إِنَّ الَّذینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» و پروردگارتان گفت مرا بخوانید و از من بخواهید تا پاسخ شما را بدهم قطعاً کسانی که از عبادت من استکبار می ورزند به زودی به دوزخ وارد خواهند شد. (غافر/60)
چگونه از این آیه راه فردی فهمیده می شود. گذشته از این که خطاب خداوند به جمع است، آیا اشکالی دارد که گروهی باهم جمع شوند و یک دل و یک صدا دعا کنند؟ اشتیاق زایدالوصف از کجای آیه بر می آید؟ با توجه به اینکه در این آیه شریفه دعا کردن در برابر استکبار ورزیدن قرار گرفته، معلوم می شود که همین دعاهای معمولی که بندگان معمولی خدا انجام می دهند و در برابر خداوند خود را نیازمند و ضعیف می دانند، منظور است.
بریده بریده کردن آیات زمینه ساز بهم ریختگی معنایی و در نتیجه تحریف معنوی آیات قرآن کریم است که از این طریق چیزی به غیر از تفسیر به رأی و تحمیل پیش فرض ها بر کلام خداوند حاصل نمی شود.
آیه ای که برای مستند کردن ارتباط جمعی و حلقوی به قرآن استفاده شده نیز سرنوشت تحریف آمیز آیه پیش را پیدا کرده است. «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا» ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا بورزید آنطور که شایسته تقوای الاهی است و از دینا نروید مگر اینکه مسلمان باشید و همگی به ریسمان خدا بگیرید و متفرق نشوید. (آل عمران/102و103)
دعوت خداوند به اعتصام و گرفتن ریسمان الاهی اولا که به اهل ایمان اعلام شده و ثانیا پیش از آن به تقوا آن هم تقوایی شایسته خداوند امر فروده است. در حالی که این دو رکن در پیوستن به حلقه های عرفان حلقه هیچ معنا و کارکردی نداشته و زاید تصور می شود. پس بدون شک اگر دست گرفتن به حبل الله حلقه ای را شکل دهد این حلقه اهل ایمان و تقوا ست که با عرفان حلقه بسیار بسیار متفاوت است. این حلقه ای است که اهل الله گرداگرد حبل الله شکل می دهند، اما حلقه های عرفان حلقه…
اگر شعور کیهانی حبل الله باشد، با حضور متصل کننده و متصل شونده در واقع ما دو نفر داریم و این جا جمع تشکیل نشده و تثنیه اتفاق می افتد. از همه جالب تر اینکه خداوند هم جز دست گیران حبل الله معرفی شده و از اعضای حلقه به شمار می آید، در حالی که او فراتر از کثرتی است که به شمار آید و در کنار ما جمع شمرده شود « وَ اللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ» (بروج.20)
آیاتی که می فرماید اگر سه نفر باهم نجوا کنید خداوند چهارمین است (مجادله.7) از باب شمارش نیست، بلکه این آیه از متشابهات قرآن است و باید با محکمات فهمیده شود، و منظور از آن این است که «أَ لَمْتر أَنَّ اللّهَ یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ» آیا نمی بینید که خداوند همه چیز را در آسمان ها و زمین می داند.(مجادله.7) «أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ یری» آیا نمیدانید که خداوند شما را می بیند(علق.14)
به هر روی نمی توان با استناد به یک آیه متشابه تحریفات معنوی آیه ای مثل واعتصموا بحبل الله را توجیه کرد. گذشته از متن اساس نامه به قلم طاهری که چندان با علوم قرآنی آشنا نیست، استفاده های منصوری لاریجانی در شرح اساس نامه نیز بسیار سؤال برانگیزاست.
مثلا ایشان در شرح اصلی که اتصالات و حفاظ های حلقه های شعور کیهانی و تفویض آنها از سوی مرکزیت را بیان می کند، نوشته اند: «شرط ورود همه به این حلقه، تسلیم است. «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ *إِلاّ مَنْ أَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ» (شعراء.88و89) روزی که مال و فرزند سود نبخشند؛ مگر آن کسی که با دل پاک و تسلیم شده به درگاه خدا آید.» (عرفان کیهانی.ص80و81)
تسلیم بدون ایمان وپاکی در عرفان حلقه و گرفتن تفویض از مرکزیت عرفان حلقه در دوره های آموزشی با روز قیامت که تنها با قلب سلیم می توان توشه به پیشگاه خداوند رسید، تطبیق داده شده است!
در مورد دیگری منصوری لاریجانی نظر طاهری را درباب زیربنای بودن شعور کیهانی و روبنا و بی اهمیت بودن ایمان و اعتقادات، با آیه ای شرح داده که اساسا در باب ایمان و اعتقاد به خداوند و یگانگی اوست: «قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِک بِهِ شَیئًا وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران.64)
بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی کلمه ی حقی که میان من و شما یکسان است. (و آن اینکه) به جز خدای یکتا هیچ کس را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم. پس اگر آن ها از حق روی گردانند، بگویید «شما گواه باشید که تسلیم فرمان خداوندیم.» (عرفان کیهانی.ص72)
اولا که خطاب این آیه با اهل کتاب است که اهل ایمان هستند، در حالیکه عرفان کیهانی خود را بیرون از دین و بی قید نسبت به ایمان و اعتقادات مطرح می کند. دیگر اینکه کلمه ای که پیامبر مأمور است اهل کتاب را به سوی آن فرابخواند، توحید و پرهیز از شرک است، نه شعور کیهانی که در عرفان حلقه کوشش می شود به جای خداوند مشأ اثر در عالم معرفی شود.
رهبران فرقه حلقه در پاسخ به اشکالاتی که در سوء استفاده از آیات قرآنی به آنها وارد شده، گفته اند، «تحقق عملی آیه در درک حلقه های رحمت عام شبکه هوشمند الهی نیاز به تفسیر به رای را بر طرف نموده و هزاران نفر کشف رمز و انطباق این آیه شریفه را در حلقه وحدت با پژوهش خود و برخورداری از فیوضات مرتبط شهادت دادهاند.» (نتیجه امواج تهاجم.ص49)
یعنی هر کس که فیوضات به او تفویض شود و به درک حلقه های شبکه هوشمندی کیهانی نائل گردد، هرچه بخواهد می تواند به آیات قرآن نسبت دهد و اگر چه با ظاهر آیات ناسازگار باشد، درست است و تفسیر به رأی نیست. سوال اساسی که در اینجا مطرح است این است که دقیقا روش فهم و تفسیر کلام خداوند از دیدگاه عرفان حلقه چیست؟ آیا هر کسی تجارب ذهنی خود را بدون ملاحظۀ مفاد و معنی آیات الهی می تواند به کلام الله نسبت دهد؟
----------------------------------------------------------------------
پی نوشتها :
[1]. مهندس محمدعلي طاهري، عرفان كيهاني (حلقه)، ص 124.
[2].حشر،22 و 23.
[3].علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات مصطفوی،ص 314-326.
[4].سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح،موسسه دارالهجره،قم،خطبه 49، ص 88.
[5]. عرفان كيهاني(حلقه)،ص 124.
[6]. جميل صليبا، المعجم الفلسفى،ج 2، ص 74. محى الدين ابن عربى ، الفتوحات (4 جلدي)، جلد2، ص 323 : هو إفراط المحبة و كنى عنه في القرآن بشدة الحبه يقوله «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه». عشق يعني زيادگي محبت و در قرآن با تعبير شدت محبت از آن ياد شده است در آيه: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه ».
[7].بقره 165.
منبع :
http://adyanuniv.com