تنزین گیاتسو؛ دالایی لامای چهاردهم
این شبه آیین، اصولاً بر اساس تناسخ بنا نهاده شده است. هر دالایی لاما که از دنیا می رود بار دیگر تجسّم بودای بزرگ در فرد دیگری رخ داده و دالایی لاما می شود. دالایی لامای کنونی، «تنزین گیاتسو» (Tenzin Gyatso) مشهور به دالایی لامای چهاردهم در خانواده ای کشاورز در استان «آمدو» در شمال شرقی تبت متولّد شد.
تبتیها بر این باورند که بعد از درگذشت یک دالایی لاما (به معنی اقیانوس خرد)، دالایی لامای بعدی تجسّم اوست و همه آن ها تجسّم یافته و تناسخ های بودای مهر (بودای بزرگ)اند.[۱] از همین روی برای دالایی لاما قداست ویژه ای قائلند و درک حضور او را فیضی بزرگ می دانند. دالایی لامای چهاردهم از دو سالگی (یعنی ۴ سال بعد از درگذشت دالایی لامای سیزدهم) شایسته مقام دالایی لامایی شناخته شد و تاکنون این منصب را داراست.[۲]
خود دالایی لاما نیز بارها به باور تناسخ پرداخته است. او که همه چیز را بر مبنای رنج و دوری از آن می سنجد، درباره مزایای باور تناسخ بیش تر سخن رانده است: «برای خود من، شخصاً بهترین و موثرترین تمرین برای تحمل رنج، این است که به یاد آورم که رنج از ویژگی های بنیادین سامسارا است؛ وجودی که در آن نشانی از روشن اندیشی نیست.
[هنگام مواجهه با کار رنج آور] اگر همان لحظه از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنید و به یاد آورید که این جسم، خود شالوده رنج شماست، حسّ ناراحتی و نارضایتی شما کاهش می یابد... بنابراین اگر بپذیرید که رنج، بخشی از طبیعت شماست، تردیدی نیست که در برابر دشواری های زندگی تحمل بیش تری خواهید داشت».[۳]
یکی از مخاطبان دالایی لاما که معلوم بود از موضوعی رنج میکشد از او پرسید: «آیا شما برای روبه رو شدن با فقدان یک عزیز، مثلاً مرگ فرزند، پیشنهادی دارید؟» دالایی لاما با لحنی که حکایت از همدلی داشت پاسخ داد: «این تا حدودی بستگی به باورهای خود شخص دارد.
اگر آدم به تناسخ معتقد باشد، فکر میکنم راهی برای کاهش درد و رنج هست. آدم می تواند با این واقعیت که عزیز او روزی دوباره زاده خواهد شد، با درد و رنج خود مقابله کند.»[۴] البته وی به صورت مستقیم نیز درباره تناسخ و کارما سخن گفته است: «قانون کارما قانون مشخصی است. کارمای خوب، نیک بختی در پی می آورد و کارمای بد، رنج؛ بنابراین باید فقط کارمای نیک به بار آورم و به هر قیمتی که شده از پدید آوردن کارمای بد پرهیز کنم. با پیگیری این شیوه در پهنه های بالاتر زاده خواهم شد.»[۵]
او نیز تناسخ را چرخه اجتناب ناپذیر می داند و بر این باور است که فقط زاده شدن در پهنه های بالاتر کفایت نمی کند: «هر جای چرخه سمسارا که باشد، دردآور است. باید خود را از همه رو از چرخه زندگی و مرگ چاره ناپذیر رهایی بخشم و بدین گونه به آرامش و نیک بختی جاودان نیروانه دست پیدا کنم.»[۶] البته او در سخن دیگری به ارزش تناسخ اشاره کرده است و آن را از نیروانه برتر می داند: «من سامسارا را بهتر از نیروانه میدانم؛ زیرا در سامسارا زندگی و تجربه هست.»[۷]
مهم ترین بحثی که در دالایی لاما پررنگ شده، بحث نیروانا است. به رغم تعاریفی که از آن ارائه شده، در عمل هیچ شاخصه ای برای آن وجود ندارد. رنج نیز که بنیان تمام افکار و باورهای لاماها است چنین مشخصه ای دارد. اصولاً ارتباطی که بین رنج، تناسخ و نیروانا برقرار می شود، ارتباطی ذوقی و بی پشتوانه است. اگر رنج آن قدر نیکو است که بشر را به نیروانا می رساند، از چه روی باید از آن رهایی یافت؟
اگر تناسخ باعث رهایی از رنج می شود، چرا باید انسان بمیرد تا بار دیگر به دنیا بیاید؟ از دیگر سوی چه دلیلی برای اثبات تناسخ و ارتباط آن با نیروانا وجود دارد؟ اگر دلیلش را فقط در القای تسکین بدانیم، دیگر حقیقتی برای آن باقی نمی ماند تا ما را از چرخه گریزناپذیر رنج رها سازد.
همان گونه که بیش تر بدان اشاره خواهد شد، این باور فقط برای برون رفت از بن بست معرفتی در هستی شناسی و انسان شناسی طراحی شده است و کارایی دیگری ندارد؛ همان گونه که دالایی لاما نیز بدان اذعان کرده و کارایی آن را در احساس تسکین خلاصه نموده است.[۸]
-----------------------------------------------------------------------
پینوشت ها :
[۱]. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس ، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸ش ، ص ۲۴۷.
[۲]. نقد معنویت دالایی لاما، شریفی دوست، حمزه، قم، عصر آگاهی، ۱۳۹۰، ص ۷-۸.
[۳]. هنر شادمانگی، دالایی لاما، تهران، تندیس، ۱۳۸۴، ص ۱۳۹.
[۴]. همان، ص ۱۴۳.
[۵]. زندگی در راهی بهتر، دالای لاما، نشر ماهی، ۱۳۸۱، ص ۲۶-۲۵.
[۶]. همان.
[۷]. همان، ص ۱۵۸.
[۸]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص ۸۷.
عرفانهای کاذب›آسیب شناسی مشترك