قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چگونه می‌توان وجود خداوند را اثبات کرد؟

تاریخ به ما نشان می‌دهد قدرتمندانی که در شرایط عادّی حتّی از بردن نام خدا ابا می‌کردند، امّا به هنگامی که پایه‌های قدرت خود را متزلزل می‌دیدند متوسّل به دامن این مبدأ بزرگ می‌شدند و ندای فطرت را به روشنی می‌شنیدند.

اعتقاد به وجود خداوند، اصل مشترک میان همه ادیان آسمانی است، قرآن کریم وجود خدا را امری روشن و بی‌نیاز از دلیل می‌داند و هرگونه شک و تردید در این‌باره را بی‌مورد تلّقی می‌کند و می‌فرماید:

 

«أَفِی اللّهِ شَک فَاطِرِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ»[1].

آیا در خدا که آفریننده آسمان‌ها و زمین است، شکی هست؟

 

در حالی که وجود خداوند امر روشنی است امّا قرآن برای کسانی که می‌خواهند از راه تفکر و استدلال خدا را بشناسند و شک و تردید احتمالی را از ذهن خویش بزدایند راه‌هایی را پیش روی آن‌ها گشوده است که مهم‌ترین، نزدیک‌ترین و روشن‌ترین راه‌های خداشناسی و اثبات وجود خدا عبارتند از:

1- احساس وابستگی و نیازمندی انسان به موجودی که برتر است و نیازمند نیست و این همان ندای فطرت است که او را به سوی آفریدگارش فرا می‌خواند:

«فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»[2].


پس [با توجه به بی‌پایه بودن شرک] حق‌گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [توحیدی] روی آور، [پای‌بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش.

خداگرایی و خداپرستی به صورت یک امر فطری در درون جان همه انسان‌ها قرار دارد.

دانشمندان می‌گویند: هر انسانی را که فکر کنید از هر نژاد و هر طبقه‌ای که باشد اگر او را به حال خود واگذارید و تعلیمات خاصّی نبیند و حتّی از گفتگوهای خدا پرستان و مادّی‌ها تهی شود خود به خود متوجّه نیروی توانا و مقتدری می‌شود که مافوق جهان مادّه است و بر تمام جهان حکومت می‌کند.

 

او در زوایای قلب و اعماق دل و روان خویش احساس می‌کند که ندایی لطیف و پر از مهر و در عین حال رسا و محکم وی رابه طرف یک مبدأ بزرگ علم و قدرت که ما او را خدا می‌نامیم می‌خواند. این همان ندای فطرت پاک و بی‌آلایش بشر است.

 

کمتر کسی را می‌توانید پیدا کنید که در برابر حوادث سخت زندگی، هنگامی که دست او از تمام وسایل مادّی کوتاه می‌گردد و هیچ گونه پناهگاهی برای خود نمی‌یابد بی‌اختیار به یاد خدا نیفتد. این ندای فطرت همیشه در درون جان آدمی هست ولی در این لحظات قوّت بیشتری می‌گیرد.

 

تاریخ به ما نشان می‌دهد قدرتمندانی که در شرایط عادّی حتّی از بردن نام خدا ابا می‌کردند، امّا به هنگامی که پایه‌های قدرت خود را متزلزل می‌دیدند متوسّل به دامن این مبدأ بزرگ می‌شدند و ندای فطرت را به روشنی می‌شنیدند.

 

قرآن کریم می‌گوید: هنگامی که فرعون در میان امواج خروشان خود را گرفتار دید و مشاهده کرد آبی که مایه حیات و آبادی کشور او و سرچشمه تمام قدرت مادّی‌اش بود اکنون فرمان مرگ او را اجرا می‌کند و در برابر چند موج کوچک عاجز مانده و دستش از همه جا کوتاه شده فریاد زد:

«آمَنْتُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»[3].

ایمان آوردم که هیچ معبودی جز همان که بنی‌اسرائیل به او ایمان آوردند،نیست و من از تسلیم‌شدگان [در برابر فرمان‌های حق] هستم.

 

قرآن مجید در مورد دیگر می‌فرماید:

«فَإِذَا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یشْرِکونَ»[4].

[مشرکان تا در امنیت و آسایشند، بر آیین شرک تعصّب دارند،] پس زمانی که در کشتی سوار می‌شوند [و در وسط دریا امواج خطرناک آنان را محاصره می‌کند] خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هرگونه شرکی] خالص می‌کنند، می‌خوانند، و چون به سوی خشکی نجاتشان می‌دهیم به ناگاه به آیین شرک روی می‌آورند.

 

ممکن است بعضی این توّجه به خدا و ندای فطرت را واکنش تلقینات مذهبی محیط بدانند که در طول عمر تحت تأثیر آن بوده و هستیم ولی عمومیت این پدیده در همه انسان‌ها حتّی در آن‌هایی که معمولاً با مسائل مذهبی سر و کار ندارند نشان می‌دهد که ریشه‌ای عمیق‌تر از این فرضیه دارد، ریشه‌ای که در اعماق وجود انسان نهفته شده و مولود تبلیغ و تلقین نیست.

 

نقل می‌کنند وزیر مقتدر و نیرومندی بود که در عصر خود، بیشتر قدرت‌ها را به دست گرفته بود و کسی را یارای مخالفت با او نبود، روزی به مجلسی که جمعی از دانشمندان دینی در آن حضور داشتند وارد شد و رو به آن‌ها کرده گفت: تا کی شما می‌گویید جهان را خدایی است؛ من هزار دلیل بر نفی این سخن دارم.

 

این جمله را با غرور ادا کرد، دانشمندان حاضر چون می‌دانستند او اهل منطق و استدلال نیست و قدرت و مقام او را مغرور کرده است در برابر او سکوت کردند بعد از گذشت مدّتی وزیر مورد اتّهام قرار گرفت و زندانی شد.

 

یکی از دانشمندان که آن روز در مجلس حاضر بود فکر کرد که موقع بیداری وی رسیده است، اکنون از مرکب غرور پیاده شد، و حسّ حق پذیری در وی بیدار گردیده و نصیحت کردن او مؤثّر خواهد بود به همین جهت اجازه ملاقات با وی را گرفت و به سراغش در زندان آمد، همین که نزدیک آمد از پشت میله‌ها مشاهده کرد که او در اطاق تنها قدم می‌زند و اشعاری را زیر لب زمزمه می‌کند و می‌گوید:

ما همه شیران ولی شیر علم

 حمله‌مان از باد باشد دم بدم

حمله‌مان پیدا و ناپیداست باد

 جان فدای آن که نا پیداست باد

 

یعنی ما همانند نقش‌های شیری هستیم که روی پرچم‌ها ترسیم می‌کنند، هنگامی که باد می‌وزد حرکتی دارد و گویا حمله می‌کند ولی در حقیقت از خود چیزی ندارد و وزش باد است که به او قدرت می‌دهد ما هم هر قدر قدرتمندتر شویم از خود چیزی نداریم. خدایی که این قدرت را به ما داده هر لحظه اراده کند از ما می‌گیرد.

 

دانشمند مزبور دید نه تنها در این شرایط منکر خدا نیست بلکه یک خدا شناس شده است در عین حال بعد از احوال پرسی گفت: یادتان هست که روزی گفتید هزار دلیل بر نفی خدا دارید آمده‌ام آن هزار دلیل را با یک دلیل پاسخ بگویم:

 

خداوند آن کسی است که آن قدرت عظیم را به آسانی از تو گرفت، او سر به زیر انداخت و شرمنده شد و جوابی نداد؛ زیرا به اشتباه خود معترف بود و در درون جانش نور خدا را می‌دید.

علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی هم درباره فطری بودن خداشناسی وارد شده است.

 

در حدیث معتبری که مرحوم کلینی در کافی آورده از هشام بن سالم نقل می‌کند که می‌گوید:

از امام صادق علیه‌السلامپرسیدم: منظور از «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها»[5]چیست؟ فرمود: منظور توحید است[6].

 

بنابراین توحید فطری نزدیک‌ترین راهی است که هر کس از درون جان خود می‌تواند به سوی خدا و مبدأ بزرگ جهان هستی بیابد.

 

2ـ دوّمین راه برای خداشناسی و اثبات وجود خداوند که روشن‌ترین راه نیز محسوب می‌شود مطالعه و تفکر در جهان هستی و شگفتی‌هایی است که در آن وجود دارد؛ خداوند در قرآن می‌فرماید:

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لَأُوْلِی الْأَلْبَابِ»[7].

یقیناً در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هایی [بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا] برای خردمندان است.

 

هر نظم هدفمندی نشانه‌ای از ناظم هدف دار است و چنین نظم‌هایی در سراسر جهان مشاهده می‌شود و همگی یک نظام کلّی را تشکیل می‌دهند که آفریننده حکیمی آن را پدید آورده و همواره دست اندر کار اداره آن است.

شما اگر به یک کتاب درسی نگاه کنید هرگز احتمال نمی‌دهید که بر اثر تصادف و یک سلسله فعل و انفعالات مادّی بی هدف به وجود آمده و نویسنده آن هدفی ندارد بلکه اعتراف می‌کنید که گروهی برای تهیه و تدوین و صفحه آرایی و تصاویر آن دست به کار شدند تا این کتاب آماده شده است.

 

بوته گلی که در باغچه روییده و از میان خاک با چهره رنگارنگ و بویی خوش ظاهر گشته بلبلی که بر شاخ گل می‌سراید، شیری که درسینه مادر فراهم شده و برای نوشیدن نوزاد مهیا گشته است، مرغان دریایی که آشیانه‌های خود را در میان انبوه گیاهان دریایی می‌شناسند زنبورهای عسل که هر صبح از کندو خارج شده و کیلومترها راه را طی می‌کنند و شامگاهان به کندوهای خودشان باز می‌گردند، شگفتی و نظمی که بین اعضای بدن انسان وجود دارد، فوایدی که قسمت‌های مختلف بدن انسان برای انسان دارند، مانند قلب، قوه حافظه و... واقعاً اگر یک لحظه حافظه از ما گرفته شود به چه سرنوشت غم انگیزی گرفتار خواهیم شد، آیا طبیعت بی عقل می‌تواند خالق عقل و شعور باشد؟! دقّت در آفرینش و خلقت شگفت‌انگیز خفّاش[8] و سایر پرندگان، نظم و هماهنگی که بین ستارگان و کهکشان‌ها بر قرار است پیدایش روز و شب، حرکت ماه و خورشید و... همگی نشانه‌هایی از وجود با عظمت خداوند هستند.

 


 
[1]  ابراهیم 14 : 10 .

[2]  روم 30 : 30 .

[3]  یونس 10 : 90 .

[4]  عنکبوت 29 : 65 .

[5]  روم 30 : 30 . 

[6]  کافی : 2/12 ، باب فطرة الخلق علی التوحید ، حدیث 1 .

[7]  آل عمران 3 : 190 .

[8]  نهج البلاغه : خطبه 154 .

 

  • خدا
  • اثبات خدا
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه