قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آیا علم خداوند موجب سلب اختیار مردم در انجام کارها نیست؟

این ما هستیم که از روی اختیار سرنوشت خود را تعیین می‌کنیم و علم و اطّلاع او از آینده ما لطمه‌ای به اختیار و آزادی ما نمی‌زند.

ما نیز قبول داریم که علم خداوند از ازل به افعال و کردار ما تعلّق گرفته و تمام پدیده‌های جهان مورد تعلّق علم و اراده خداوند می‌باشند ولی مهم این است که باید دید اراده خداوند و علم ازلی خداوند به چه صورت به اعمال ما تعلّق گرفته است. همانطور که خداوند از اصل عمل ما آگاه است از خصوصیت و صفت عمل ما که اختیاری یا اضطراری بودن است نیز مطّلع و آگاه است.


خداوند علم دارد به این که بعض افعال ما مانند گردش خون در رگ‌ها، ضربان قلب، فعّالیت دستگاه گوارش، به هم خوردن پلک چشم و... خارج از اراده و اختیار ما و به صورت اضطراری محقّق می‌شود و دسته دیگر از اعمال ما طبق اراده و اختیار ما و در کمال آزادی انجام خواهد شد.

بنابراین درست است که تمام پدیده‌های جهان از جمله فعل انسان از حوزه علم و اراده خداوند خارج نیست و علم او از ازل بر تحقّق پدیده تعلّق گرفته است ولی آن چه را که خدا از او اراده کرده این است که انسان از روی اختیار و آزادی عملی انجام دهد نه از روی جبر و اضطرار و یک چنین علم و اراده‌ای نه تنها موجب جبر نیست بلکه درست نقطه مقابل جبر قرار می‌گیرد.

 

معلّمی را در نظر بگیرید که از تنبلی و سهل انگاری شاگردی اطّلاع دارد و چند هفته پیش از آغاز امتحان به خوبی می‌تواند آینده شاگرد خود را پیش بینی کرده و نظر قطعی بدهد که او در امتحان موفّق نخواهد شد. اکنون باید دید عامل اصلی شکست وی در امتحان چه بوده است؟ آیا اطّلاع استاد از وضع وی سبب عدم موفقیت وی گردیده است یا این که شکست وی در امتحان نتیجه سهل انگاری و تنبلی او در ایام تحصیلی بوده است؟

 

هیچ انسان عاقلی علم استاد و پیش بینی استاد را موجب شکست او نمی‌داند بلکه محصّل سهل انگار با کمال آزادی و با اختیار و اراده خویش مقدّمات ناکامی خود را فراهم ساخته است.

 

نتیجه این که خداوند به انسان عقل و خرد و اختیار و آزادی داده و راه سعادت و بدبختی را به او نشان داده است و هر فردی را در انتخاب سرنوشت خود آزاد گذارده است، این ما هستیم که از روی اختیار سرنوشت خود را تعیین می‌کنیم و علم و اطّلاع او از آینده ما لطمه‌ای به اختیار و آزادی ما نمی‌زند.

 

البتّه این نکته را در پایان نباید فراموش کنیم که شعر «می‌خوردن من حق ز ازل می‌دانست***گر مِی نخورم علم خدا جهل بود» منسوب به خیام است و نسبت قطعی آن به خیام معلوم نیست و ممکن است این خیام فرد دیگری غیر از خیام نیشابوری باشد چرا که خیام نیشابوری حکیم و فیلسوف بوده و از چنین شخصیتی چنین حرف‌هایی بعید به نظر می‌رسد[1]. خواجه نصیر الدّین طوسی قدس‌سره در پاسخ شعر منسوب به خیام گفته:

علم ازلی علّت عصیان بودن

 پیش عقلا ز غایت جهل بود

و رواج چنین سخنان و تفکراتی در غرب دلیلی جز شکستن مرزها و کسب آزادی مطلق در گناه ندارد.

 


[1]  برای اطلاع بیشتر در این مورد مراجعه کنید به کتاب تحلیل شخصیت خیام از علامه جعفری  رحمه‌الله .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه